قاتل مرد کارخانهدار به چوبه دار رسید
نخستین برگ این پرونده زمانی ورق خورد که سال 94 مأموران در بیابان های اطراف شیراز جسد مردی را کشف و از همان زمان تحقیقات خود را برای شناسایی هویت قربانی و افشای راز جنایت آغاز کردند.
کارآگاهان در نخستین مرحله به سراغ آلبوم گمشده ها رفته و متوجه شدند که چند روز پیش پسری نزد پلیس رفته و خبر ناپدید شدن پدرش را به مأموران اعلام کرده بود. بررسیها نشان می داد که جسد متعلق به همان مرد گمشده است.
به همین خاطر پسر وی در پزشکی قانونی حاضر شد و با دیدن جسد، آن را شناسایی کرد.
وی به مأموران گفت: پدرم کارخانه دار است و آخرین تماسی که با من گرفت سه روز پیش بود. وی به من گفت که کارش تمام شده و در حال بازگشت به خانه است. بعد از آن دیگر خبری از او نشد. هرچه با موبایلش تماس گرفتم جواب نداد. برای همین نگران شدم و موضوع را به کلانتری اطلاع دادم.
وی ادامه داد: از سوی دیگر همراه مأموران به جست و جو در اطراف کارخانه پرداختیم تا اینکه خودروی پدرم را در آن حوالی دیدیم که کنار خیابان رها شده بود و آثار خون روی صندلی آن دیده می شد. همان موقع متوجه شدم که برای پدرم اتفاق شومی رخ داده است و احتمالا از سوی افراد ناشناسی به قتل رسیده تا اینکه مأموران جسدش را پیدا کردند.
بعد از اظهارات این پسرجوان، تیمی از مأموران تجسسهای خود را برای شناسایی عامل قتل مرد کارخانه دار آغاز کردند و در تحقیقات از خانواده وی مشخص شد که مرد جوانی پیش از این بارها قربانی را به مرگ تهدید کرده بود. وی کسی جز کارگر کارخانه نبود که خانواده قربانی وی را به عنوان تنها مظنون پرونده معرفی کردند.
با این سرنخ، کارگر جوان در یک عملیات غافلگیرانه دستگیر شد. این در حالی بود که کارآگاهان در بازرسی از مخفیگاه وی یک موبایل و دسته چک متعلق به قربانی را کشف کردند.
قاتل وقتی شواهد را علیه خود دید ناچار لب به اعتراف گشود و راز جنایت را فاش کرد.
مرد جنایتکار درخصوص انگیزه خود به کارآگاهان گفت: چند سال بود که در کارخانه مقتول کار می کردم اما چند وقت پیش با هم اختلاف پیدا کردیم تا اینکه او مرا از کارخانه اش اخراج کرد. از آن روز به بعد از او کینه به دل گرفتم و میخواستم هر طور شده انتقام بگیرم. برای همین تصمیم گرفتم او را بکشم.
وی ادامه داد: برای اجرای نقشه جنایت به یکی از شهرستانها رفتم و یک چاقو خریدم. روز حادثه مقتول سوار ماشینش شد تا به سمت خانه اش برود در همین هنگام او را تعقیب کردم. درحالیکه مقتول داخل ماشین بود وقتی مرا دید تعجب کرد. وقتی داخل ماشینش نشستم با او درگیر شدم و با چاقو ضربه ای زدم. بعد از آن جسدش را همراه دوستم به بیابانهای اطراف بردم.
قصاص
متهم چندی قبل در شعبه سوم دادگاه کیفری پای میزمحاکمه رفت و خانواده مرد کارخانه دار درخواست قصاص قاتل را کردند. در پایان جلسه قضات به شور نشستند و او را به قصاص محکوم کردند. این حکم به تأیید قضات دیوان عالی کشور رسید.