تاریخ انتشار: ۱۴:۱۲ - ۰۲ ارديبهشت ۱۳۹۶
به مناسبت تولد یکی از مهمترین شمایل های تاریخ فیلم سازی

جک نیکلسون تجسم دقیق و واقعی شرارت در سینما

درباره بهترین‌ بازیگرهای تاریخ سینما از دیرباز تاکنون نظرات متناقضی وجود داشته است. برخی بازیگران را با همان شمایل زیبا و افسانه‌ای قهرمان‌های کلاسیک هالیوود به یاد می‌آورند. بازیگرانی که یادآور دوران خوش فیلم‌سازی استودیویی هستند و طی قوانینی نانوشته هرکدام نماینده تیپ خاصی از زمانه خودشان بودند.
رویداد۲۴- مازیار وکیلی: درباره بهترین‌ بازیگرهای تاریخ سینما از دیرباز تاکنون نظرات متناقضی وجود داشته است. برخی بازیگران را با همان شمایل زیبا و افسانه‌ای قهرمان‌های کلاسیک هالیوود به یاد می‌آورند. بازیگرانی که یادآور دوران خوش فیلم‌سازی استودیویی هستند و طی قوانینی نانوشته هرکدام نماینده تیپ خاصی از زمانه خودشان بودند. 

کری گرانت با آن جنتلمنی آقامنشانه‌اش، همفری بوگارت با آن رمز و راز رنج‌آلودش و جان وین با مردانگی دست راستی‌اش بخشی از این تیپ‌ها را نمایندگی می‌کردند. اما برای برخی از مخاطبان سینما بازیگری از براندو آغاز می‌شود. زمانی که استودیوهای فیلم‌سازی دیگر به سیاق سابق فیلم نمی‌ساختند و از قدرت قبل برخوردار نبودند، هیولایی ظهور کرد که تمام باورهای قبلی درباره بازیگری را تغییر داد. 

با ظهور متداکتینگ و براندو به‌عنوان مهم‌ترین نماینده این سبک تمامی ستاره‌های دوران استودیویی به حاشیه رفتند. با ظهور این شیوه ذهنیت و تعریف تماشاگران از بازیگری تغییر کرد و این تغییر ذهنیت و تعریف داد ستارگان کلاسیک سینما را هم درآورد. و کار تا آنجایی پیش رفت که دیگر همگان این عاصی تازه‌وارد را به‌عنوان شمایل جدید بازیگری به‌جا آوردند و کمتر از ستارگان دنیای کلاسیک یاد کردند. 

ظهور متداکتینگ و براندو خیلی زود بدل به درخت تناوری شد که محصولاتش پرده سینما را به تسخیر خود درآورد. رابرت دنیرو، آل‌پاچینو، پل نیومن، داستین هافمن و مریل استریپ بخشی از محصولات متداکتینگ بودند که خیلی زود تاریخ سینما را به دوران قبل و بعد از خودشان تقسیم کردند. 

اما جک نیکلسون را نمی‌توان یک متدیست تمام‌عیار دانست هر چند که بخشی از شیوه و سبک متد در بازی او قابل ردیابی است. نیکلسون هیچ‌گاه رمانتیسم جاری در بازی بازیگران سبک متد را نداشت. برای ساختن شخصیت‌هایی که بازی می‌کرد به‌جای تکیه بر وجوه رمانتیک بر وجوه شرارت‌بار درونش تکیه می‌کرد. 

شخصیت‌هایی که نیکلسون نقش آن‌ها را بازی می‌کند نه عصیان‌گرانی رمانتیک که زیر چرخ‌دنده‌های زندگی روزمره له شده‌اند بلکه مردان شروری هستند که ملال جهان اطراف احاطه‌شان کرده است. شخصیت‌هایی که بازیگران متد نقش آن‌ها را ایفا می‌کنند اصولاً در واکنش به وضعیت خاصی عصیان می‌کنند درحالی‌که شورش نیکلسون دلیلی فراتر از یک وضعیت خاص دارد. 

شورش او شورش علیه ملال جاری در زندگی روزمره است. کلیدی‌ترین شخصیت برای درک درست مدل بازیگری نیکلسون در آثار سینمایی‌اش آر.پی.مک‌مورفی دیوانه از قفس پرید است. مک‌مورفی با ورود به آن تیمارستان جهنمی موفق می‌شود ملال و رخوت جاری در آن تیمارستان را در هم بشکند و بیماران آنجا را با شور زندگی آشنا کند. یا در محله چینی‌ها نیکلسون در نقش یک کارآگاه خصوصی خودش سرنخ ماجرا را در دست می‌گیرد و آن را تا فاجعه پایانی دنبال می‌کند. 

تفاوت نیکلسون با بازیگران متد از این منظر قابل‌تشخیص است. نیکلسون به یک وضعیت خاص واکنش نشان نمی‌دهد، بلکه خودش وضعیتی متفاوت به وجود می‌آورد. این قدرت ایجاد وضعیت‌های جدید را نیکلسون از همان بخش شرارت‌بار وجودش به دست می‌آورد. جایی که آگاهانه به هر کدام از نقش‌هایش رنگی از شرارت می‌زند. شرارتی آمیخته به طنز که بر پوچی دنیای اطرافش تأکید می‌کند. 

نیکلسون مدام در پی این است که قواعد زندگی ملال‌آور اطرافش را به سخره بگیرد و بر ناکارآمدی و پوچی آن‌ها تأکید نماید. مثل مواجهه او با پرستار راچد در آن تیمارستان نفرین‌شده. پرستار راچد با قوانین سفت‌وسخت و شیطانی‌اش به‌جای درمان بیماران آن تیمارستان آن‌ها را مسخ می‌کند. نیکلسون با به چالش کشیدن پرستار راچد درواقع قوانین سفت‌وسخت تعبیه شده توسط او را به چالش می‌کشد و این نکته را یادآوری می‌کند که در اکثر مواقع قوانین نه برای راحتی مردم که برای تحکیم قدرت هر چه بیشتر حکومت‌های خودکامه نوشته می‌شوند.

 برای اثبات این تئوری نیکلسون در فیلم بتمن تیم برتون از طنز ویرانگر و شرارت‌بارش استفاده می‌کند. ژوکر در سری کمیک‌ بوک‌های بتمن یک تفاوت اساسی با دیگر شخصیت‌های منفی این مجموعه دارد. او مردی بدون گذشته است که دلیل خاصی برای شرارت‌هایش ندارد. یک آنارشیست تمام‌عیار که کارهای شرارت‌بارش را صرفاً برای لذت بردن انجام می‌دهد. ژوکر همان شاه‌نقشی است که نیکلسون را به اوج برگرداند. شرور شوخ‌طبعی که اعمال شریرانه‌اش را صرفاً برای لذت انجام می‌داد و او بود که تمام دستاوردهای بشر مدرن را به چالش می‌کشید. 

نیکلسون بر خلاف هیث لجر برای بازی در این نقش به کام مرگ فرو نرفت. بدون هیچ زحمتی آن را ایفا کرد. به چشم‌ها و لبخندهای خاصش تکیه کرد و چنان در جلد ژوکر فرو رفت که حتی هیث لجر هم نتوانست او را به زیر بکشد. نیکلسون بعد از براندو مهم‌ترین شمایل بازیگری تاریخ سینما است. نمی‌شود او را در قالب متد دسته‌بندی کرد، چراکه او خود جزیره‌ای جدا از تمام بازیگرانی است که در این سال‌ها دیده‌ایم. یک شمایل یکه و متفاوت که بیش از هر چیز یادآور شرارت نوع بشر است. صادقانه باید گفت شر هیچ‌گاه تجسمی چنین دقیق و واقعی در سینما نداشته است. به نظرم باید پا را از این هم فراتر گذاشت و گفت: در هیچ هنری شر تجسمی چنین دقیق و واقعی نداشته است. بهتر است قبل از مخالفت با ادعای فوق یک‌بار دیگر به چشم‌های نیکلسون نگاه کنید.

برچسب ها: تولد
نظرات شما