نامه سیدمحمود دعایی به سعدالله زارعی
بسمالله الرحمن الرحیم
برادر ارجمندم حضرت سعدالله زارعی دام مجده
با سلام و عرض ارادات
نامه
مرحمتی را از طریق خبرگزاری فارس که سرگشاده بود، قرائت کردم. قبل از هر
چیز، از لحن صمیمانه و بزرگوارانهتان نسبت به خودم سپاسگزارم. هرچند در
قضاوتها و برداشت از اقدام حقیر عجولانه و قبل از مذاکره و دریافت توضیح
پیشداوری و در مواردی جفا فرمودهاید.
اینک به شما و به همة یارانی که چون شما تصور و یا قضاوت میکنند توضیحاتی تقدیم میکنم:
اولاً
به قلم و دانش شما احترام میگذارم و تقریباً همة یادداشتهای شما را که
نوعاً در کیهان عرضه میشود، در «اطلاعات بینالمللی» منعکس میکنم.
ادب
و در بسیاری موارد دقت و انصاف شما را همچنان که در برخوردهای برادر
ارجمندم جناب صفارهرندی مشاهده کردهام میستایم. اما در این نامه ناچارم
جسارتاً نکاتی را یادآور شوم.
برادرم!
حقیر جناب خاتمی را مصداق فتنه نمیدانم بلکه او را در آزمون به صحنه آمدن
سیاسی در این کشور عنصری میدانم که به انتخاب مردمش خیانت نکرد و در دو
دورة سخت، کارنامهای درخشان از ادب، منطق و فرمانبری از ولایت و از همه
مهمتر پاکدستی و خلوص به جا گذارد و در جریان انتخابات 88 به دلیل همسویی و
دغدغة خدمت به این نظام و مردم از کاندیدایی که صلاحیتش تأیید شد حمایت
کرد. همچنانکه آن کاندیدا همچون خود او قبلاً از عالیترین و مقدسترین
مقام این نظام (ولیّامر عظیمالشأن) استجازه کرده بود.
حمایت
او از آن کاندیدا همچون حضور آن کاندیدا قانونی و مجاز بود و بعد از
انتخابات و جریان اعتراضات اولیه، تا زمانی که مقام معظم رهبری سخن فصل را
نفرمودند همراهی کرد از آن به بعد در هیچ اقدامی همراهی با معترضین به
نتیجة انتخابات نکرد. گرچه از نظر عاطفی تأسف و اندوه خود را از آنچه به
انجام رسید دریغ نکرد.
از
حضور حقیر در تظاهرات 9دی یاد کردید که به حمایت از رهبری و خط ترسیم شده
بعد از آن بود. به عقیده حقیر، شرکت نکردن مجمع روحانیون در حضور اعتراضی
طرفداران کاندیدای مغلوب در خیابان علیرغم دعوت قبلی متابعت از راه رهبری
بود با این تفاوت که تن دادن به حمایت و همراهی با منتخب اعلام شده را
آنچنان که منتخبین او تن دادند نپذیرفتند. اما جهت آرامش جامعه و حفظ منافع
ملی از هیچ کوششی دریغ ننمودند. نمونهاش حضور در انتخابات و ریختن رأی به
صندوق در چندین مرحلة بعد از آن.
جناب
آقای زارعی! آقای خاتمی در همین دورانِ سکوت و آرامش بعد از ماجراهای 88 و
9دی جهت نشان دادن علاقه و عاطفه و مهر دیرین به ساحت رهبری معظم انقلاب و
مصالح کشور و نظام نامهای صمیمانه که بیانگر نظر، عواطف و دغدغههای جدی
وی بود به محضر معظمله تقدیم کرد و برای پرهیز از هرگونه شائبه سیاسی متن
آن نامه را در یک نسخه که آن هم فقط تقدیم به ایشان شده بود تهیه کرد.
نمیدانم آن عزیز چه پاسخی مرحمت فرمودند اما میدانم تعبیر ظریفی داشتند که حکایت از ادب و صمیمیت و دلسوزی نویسندة آن نامه بود.
جناب
زارعی! حقیر در طول نیم قرن حضورم در صحنه مبارزات روحانیت همواره به
مثابه سربازی کوچک و اینک کهنهسربازی وفادار، خود را وقف خدمت و اطاعت از
رهبران انقلاب کردهام. البته در حد توانِ ضعیف و تشخیصِ ناقصم. از طرفی با
آقای خاتمی نیم قرن است که آشنا و همراه بودهام. از دورانی که در قم با
هم تمرینِ نوشتن مقاله میکردیم تا در زمانی که نوشتههای او را که به
توصیة مرحوم حاج احمدآقا در ایران تهیه میشد در صدای «روحانیت مبارز
ایران» قرائت میکردم تا زمانی که روزهای آغازین حضورم در روزنامه اطلاعات
به عنوان اولین یار، یادداشتهایی را برای روزنامه اطلاعات نوشت و اولین
دستِ یاریدهنده بود که بازویم را در اردیبهشت 59 گرفت. یادداشتهایی در
دفاع از دکترین حکومتی امام: «نظریة ولایت فقیه». تا زمانی که اولین
کابینهاش را به مجلس معرفی کرد و من با شناخت و منطق از کابینهاش دفاع
کردم تا دورانی که رئیس جمهور بعدی دفتر او را پس گرفت و آرزو کردم در
اتاقی که در مؤسسه اطلاعات به او اختصاص دادم حضور یابد و نجیبانه برای
اینکه دردسری برایم فراهم نشود، نپذیرفت و فقط یک شب افطار مهمان مؤسسه
اطلاعات شد که تصادفاً آن شب هم مصادف با سالروز تولدش بود. به رسم برادری،
وفا و صمیمیت دیرینه با تدارک مراسمی ساده بر روی کیکی شمع تولدش را فوت
کرد.
از
آن به بعد عهد کردم این یار عزیز که در کارنامهاش تعابیری افتخارآمیز از
دو رهبر عالیقدر این نظام داشته و در عمل جز ادب و مهر و پاکدستی و معرفت
نشان نداده بود و در 8 سال حضورش در رأس قوة اجرایی در صحنة جهانی آوازه و
اعتبار انقلاب، اسلام و ایران را به اوج زیبایی و کمال رساند و اینک از او
فاصله گرفتهاند تنهایش نگذارم.
با
هزینه شخصیام و نه از مؤسسه اطلاعات، در دفتر کارش و نه در مؤسسه
اطلاعات، تولدش و دوام عمر و حضور و خدمتش به اسلام و میهن را در سالروز
تولدش جشن بگیرم و این کمترین حقشناسی و ابراز وفاداری یک یار به کاکای
نازنینش هست.
جناب
زارعی! برخی یاران شما به او تهمتها میزنند و از آنجا که ایمان دارم همة
تهمتها دروغ و جفا به این انسان پاک و نازنین هست بر خود لازم میدانم از
او دفاع مسئولانه کنم.
او
پاکدست، پاکچشم، پاکاندیش، منیعالطبع و شریف هست. چون اجدادش شرف خود
را به بیگانه نمیفروشد و در جامعهای که انواع پلشتیها و بدعملیها مردم
را از انقلاب و آئین دلسرد و دور کرده به دلیل اعتقاد یاران و دوستانش به
آرمانهای پاک و مذهبی او را تجسم اسلام رحمانی میدانند و چون او معتقد به
آرمانی است به آن آرمان پایبندند.
به
همین دلیل در یکی از جشنهای تولدش در دفترش گفتم: شما حجت دینداری این
جمعید چه آنکه اگر الگوهایی از درک روشن مذهبی و اعتقادی در این جامعه
نباشند و اسلام را آنچنان که هست در عمل و بیان عرضه نکنند تندخوییها و
خشونتها و جفاهای برخی مدعیان، مردم را از دین و دینداری بیزار و منزجر
میکند.
اگر
نبود رهنمودهای مقام معظم رهبری که تبلور آن در دو نامة اخیر معظمله به
جوانان غرب نگاشته شده و عمل و رهروی امثال خاتمیهای روشندل و روشنضمیر
که دستپروردههای مکتب حیاتبخش اسلام و امام بودهاند چه الگوهایی قابل
عرضه بود.
جناب زارعی! حقیر با این شناخت و با این ارتباط نمیتوانم این عزیز را مصداق فتنه بنامم.
در
روزی که عزیزی از اعضای دفتر مقام معظم رهبری وفاداریم را به خاتمی و نقل
سخنها و اظهارات او را در روزنامه برنتافت و از منظر رهبری اعتراضی داشت
نامهای خصوصی به محضر رهبر و مرادم نوشتم در آن نامه همة عشق و عاطفه و
امید و انتظارم در مورد خاتمی را با آقا در میان گذاشتم و این انگیزه
وفاداریم به خاتمی و استجازه در ادامه همراهیم با وی را بیان کردم.
مراد
و ولیّامرم بعد از خواندن آن نامه کریمانه و بزرگوارانه فرمودند: «من هم
مثل تو فکر میکنم اما نه به نرمی دلِ تو!» اشک شوق و امیدم جاری شد و از
آن روز به بعد کاکایم را غریب نگذاشتم و اگر سخن و مطلبی داشت به دور از
هیاهو و جنجال در روزنامه منعکس کردم.
همان
مقامِ عالی و مسئول در دفتر مجدداً توضیح خواست که متن تقدیمی به محضر
مولایم را برایش خواندم. متواضعانه و بزرگوارانه فرمود اگر بین خود و خدایت
حجت داری، ادامه بده که تا به امروز ادامه دادهام.
جناب
زارعی! شبی که جناب جعفری دادستان محترم انقلاب من و تنی چند از مدیران
مسئول مطبوعات را صدا کرد تا بگوید خاتمی خط قرمز و عضو فتنه است دردمندانه
و مستنداً به او توضیح دادم که قبول ندارم و چون یقین دارم کاکایم پاک است
و سرشار از عاطفه و مهر به رهبری و نظام، مطالبش را انعکاس خواهم داد و تا
چند روز قبل تحمل شدم و دوستان در دادسرا عکسالعملی نداشتند. نمونهاش
انعکاس اظهاراتم در سالروز تولدش در مهر امسال در روزنامه اطلاعات.
بارها
پیامهای او را که پیام معرفت و ادب و وفاداری به نظام و رهبریست در
روزنامه چاپ کرده بودیم و تحمل شده بود تا اینکه اخیراً مصاحبه او را با
سردبیر روزنامه «السفیر» لبنانی همراه با عکسی در حال مصاحبه چاپ شد که
مورد اعتراض دادسرای فرهنگ و مطبوعات قرار گرفت.
به
دوستان در دادسرای ویژه روحانیت که بسیار صمیمانه و دوستانه توضیح
خواستند، توضیح دادم که در این ماجرا نه قانونی وضع شده و نه مصوبهای در
شورای عالی امنیت ملی بوده، در نامه صمیمانه شما هم اشارهای به مصوبه
شورای عالی امنیت ملی هست که قاطعانه میگویم چنین مصوبهای شورای عالی
امنیت نداشته تنها در دوران معاونت مطبوعاتی آقای رامین با دبیرخانه
مطبوعات شورای امنیت هماهنگی شده بود که متنی را به جراید اعلام کنند که
نباید از آقای خاتمی مطلبی عرضه شود که در تحولات بعدی آن دستورالعمل ملغی
شد.
جهت
اطلاع سرکار اخیراً در محاکمه سایت انصافنیوز که به همین اتهام محاکمه
میشد به دلیل فقدان مصوبه شورای عالی امنیت ملی مسئول آن سایت تبرئه شد.
بر
همین اساس هم به مسئول عزیز دادسرای ویژه روحانیت تأکیداً عرض کردم به مشی
خود وفاداریم منتهی به خواست آنها از انعکاس عکس کاکا برای پرهیز از جنجال
خودداری میکنم و در توضیح به برادران نگران هم عریضهای تقدیم شد که نامة
سرگشاده شما در پی آن مرحمت گشت.
صادقانه
بگویم خدمت به رهبری و نظام آن است که طیف همراه و همدل ایشان را وسیع
کنیم. که در آن طیف همة دلسوزان و علاقهمندان نظام از هر گروه و جناحی
بگنجند. در این جهت خالصانه و صادقانه میکوشم و آرزو دارم کاکایم روزی در
محضر مراد و مولایم و مولایش مجال یابد: حضوراً بگوید آقا همچنان مرید و
دلسوز و فرمانبرداریم. این آرزو از آن مرد رئوف و پدر دلسوز برآوردنیست.
عزیزم زارعی، به گرمی میبوسمت. باز به امید دیدار و درددلهای حضوری و صمیمی.
کمترین برادرت
سیدمحمود دعایی