تاریخ انتشار: ۱۸:۵۰ - ۱۷ تير ۱۳۹۶

رشیدپور: اعلام درآمدم باعث شد توهین بشنوم

رضا رشیدپور در گفتگوی خود از شبکه های اجتماعی که امروز روی یک موج سوار هستند، حضور اسپانسرها، اخلاق روی آنتن رسانه ملی، علاقه اش به رادیو و... سخن گفت.
رویداد۲۴-رضا رشیدپور در گفتگوی خود از شبکه های اجتماعی که امروز روی یک موج سوار هستند، حضور اسپانسرها، اخلاق روی آنتن رسانه ملی، علاقه اش به رادیو و... سخن گفت.

بارها پیش آمده است که مجریان تلویزیون روی آنتن رسانه ملی حرفی زده اند یا کنش و واکنشی داشته اند که از یک فرد سابقه‌دار این حوزه انتظار نمی رفته است؛ رفتاری که حتی بعضا به تسویه حساب های شخصی و یا سلیقه ای و یا اشتباه گرفتن چالش با ضایع کردن نیز منجر شده است. 

در این گفتگو سراغ رضا رشیدپور رفتیم که یکی از معدود مجریان تلویزیونی در میان هم نسلان خودش است که می توان گفت معمولا طبق اصول اخلاقی و حرفه ایِ کار خود پیش رفته است و از او درباره انتظارات از یک مجری یا برنامه ساز روی آنتن رسانه ملی پرسیده ایم؛ از مجریانی که گاهی به اعتبار مخاطبانشان در شبکه های مجازی و یا اسپانسرهای برنامه شان به گونه ای رفتار می کنند که انگار همه چیز دنیای رسانه به آنها وابسته است.

رشیدپور: اعلام درآمدم باعث شد توهین بشنوم

رضا رشیدپور ۲۰ و چند سال است که به فعالیت در عرصه رسانه و تلویزیون مشغول است و نزدیکی های سال ۷۰ کارش را با گزارشگری رادیو آغاز کرد. وی حدود یک سال پیش و البته بعد از حدود هفت سال با اجرای مجله صبحگاهی «حالا خورشید» به تلویزیون بازگشت.

وی در این گفتگو درباره اسپانسرها، شبکه های اجتماعی، توجه به اندیشه افراد و مسایل دیگری چون رادیو و درآمدش سخن گفت. رشیدپور بیان کرد که با حجم زیادی از توهین مواجه شده است تنها به این دلیل که درباره درآمد خود حقیقت را اعلام کرده است.

گفتگوی با رشیدپور را در ادامه  می‌خوانید:

جناب رشیدپور به نظر شما مهمترین ویژگی اخلاقی ای که مجری یا برنامه سازی که روی آنتن رسانه ملی است باید آن را حفظ کند، چیست؟
دو نکته را اینجا باید بیان کرد. ایدئولوژی خود من روی آنتن رسانه ملی امانت است. بارها به تمام مدیران سازمان صداوسیما و شبکه ها گفته ام که من خود را قبل از هرچیز امانت دار سازمان می دانم که موضوعی چند وجهی هم هست. بخشی از آن به مدیران و آنتنی که به من می دهند، مربوط می شود و بخشی را هم مردم به من می دهند. 

به طور مثال چندی پیش من در فرودگاه بودم و یک خانواده خیلی مذهبی که از پوشش و رفتار آنها این مساله مشخص بود نزد من آمدند و مرد درخواست کرد که همسرش می خواهد با من عکس بگیرد و من فکر می کنم این هم نوعی امانت است که مردم به شخص مجری اعتماد می کنند و من آنجا هم امانتدار هستم. در کنار اینها امانتدار جوانی هم که می خواهد استعدادش را کشف کند هستم. 

اگر ما بتوانیم روی شخصیت خود کار کنیم و امانت را نه به عنوان وسیله بلکه هدف بدانیم متوجه خواهیم بود که در پروژه ها هم وظیفه ما امانتداری است و افراد درست را روی آنتن می آوریم. در کشور ما همیشه بین تخصص و تعهد چالش هایی هم وجود داشته است که کدام یک بیشتر لازم است و من فکر می کنم افراد حاضر در رسانه ملی باید هم متخصص و هم متعهد باشند.

برنامه سازان و مجریان، جوانانی را به عنوان استعدادهای تازه در هر حوزه ای به مخاطب معرفی می کنند. چطور می توان به گونه ای عمل کرد که این کشف استعدادها به محل آزمون و خطای تازه کارها تبدیل نشود؟
-بسیار سوال درستی است. به هر حال تلویزیون فردی را به نام رضا رشیدپور گذاشته است که باید به شعور سازمان احترام بگذارد و حتما هم استانداردهای اولیه را در یک فرد می بیند که او را وارد فضای برنامه زنده می کند چون ما ابتدا باید به رسانه خود احترام بگذاریم و بعد به استعداد دیگران، بنابراین در جواب به چنین سوالی باید گفت اینجا نقش تهیه کننده پررنگ می شود که باید بداند به هرکسی میدان دهد یا کسی که حقش است.

رشیدپور: اعلام درآمدم باعث شد توهین بشنوم

گاهی می بینیم یک مجری با سابقه هم روی آنتن رفتار سلیقه ای دارد و از تلویزیون و فرصتی که در اختیارش قرار گرفته به نفع خود استفاده می کند. چرا آنتن رسانه ملی اینگونه باید در اختیار افراد قرار بگیرد؟
مسلما صداوسیما به کسی که کیفیتش تایید نیست آنتن نمی دهد و فکر می کنم در ۹۰ درصد اوقات افرادی که آنتن به آنها داده می شود حداقل هایی از استانداردها را دارند اما نکته مهمتر این است که مردم خیلی باهوش تر آن چیزی هستند که ما فکر می کنیم. 

به طور مثال اگر ما به فرد بی کفایتی آنتن بدهیم و با اصرار بخواهیم که ستاره شود هیچ گاه این اتفاق رخ نمی دهد چون مردم به خوبی می دانند چه کسی باید ستاره شود و چه کسی نباید. درواقع دوران پروپاگاندا و از بالا به پایین نگاه کردن پیام های رسانه ای گذشته است. مردم امروزه از ده ها منبع اطلاعات می گیرند، تنظیم می کنند و خودشان به نتیجه می رسند. چه بسا که شما فرد بی کفایتی را هم بیاورید که هجوم مردم به او به گونه ای باشد که نقض غرض باشد و ضد تبلیغ شود.

نظر شما درباره سوءاستفاده این افراد از آنتن رسانه ملی که به قول خود شما به عنوان امانت در اختیارش قرار گرفته است، چیست؟
اگر به اصالت مقید باشیم قطعا درست نیست. شعری داریم که می گوید «ای برادر تو همان اندیشه ای ما بقی تو استخوان و ریشه ای/ گر گل است اندیشه تو گلشنی ور بود خاری تو هیمه گلخنی» این شعر بیان می کند که اگر فکر می کنید خوش تیپ یا جذاب هستید باید در نهایت بازگردید به اندیشه خود چراکه این اندیشه است که توسط مردم قضاوت می شود و این را نمی توان با شبکه های مجازی مثل اینستاگرام یا ریاکاری در رسانه ملی بزک کرد. 

توده جمعی افکار عمومی خیلی کم اشتباه می کند و به طور مثال زمانی که نظر می دهند که فردی چاپلوس است به دلیل اندیشه ای است که آن فرد دارد و چه شبکه مجازی مثل اینستاگرام و چه رسانه ملی هیچ کدام به تنهایی تاثیری روی مخاطب ندارد بلکه همه اینها با هم قضاوتی را برای او ایجاد می کند.

مخاطبی که به این افراد اعتماد می‌کند تکلیفش چیست؟
من به شعر دیگری استناد می کنم که می گوید «تو را بر در نشاند او به طراری که می آید/ تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد» دو در کردن از همین شعر می آید و درواقع مخاطب باید متوجه باشد طبق اندیشه کسی نظر می دهد و یا مسایل دیگر.

مزایای رسانه های مجازی و شبکه های اجتماعی امروز بر هیچ کس پوشیده نیست اما گاهی می بینیم که چهره های هنری به این شبکه ها بیشتر از رسانه های رسمی اعتماد می کنند تنها به دلیل تعداد زیاد مخاطبانی که در آنها دارند. شما به عنوان کسی که صاحب همه انواع این رسانه ها بوده اید چه جایگاهی برای شبکه های اجتماعی قائل هستید؟
شبکه‌های اجتماعی مزیت های فراوانی دارند که نمی توان آنها را انکار کرد که مهمترین آن گسترش آگاهی است. ما اکنون در روستاها هم آگاهی داریم و این عدالت رسانه ای را می رساند که به دلیل همین شبکه های اجتماعی است اما آنچه که منظور شماست ربطی به این مزیت ها ندارد بلکه به شوآف های شبکه های اجتماعی مربوط می شود که باید در قبالشان گفت «این نیز بگذرد». 

درواقع به طور قطع می گویم موجی که در ایران برای اینستاگرام و تلگرام باب شده و هنوز هم در اوج خودش است فروکش می کند. باید دید آیا اینکه یک نفر چند میلیون فالور دارد در چند سال دیگر هم این مساله اهمیت دارد که من قول می دهم این موج به سر می رسد و اهمیتی ندارد. 

شاید آن زمان یک ابرشبکه اجتماعی دیگری جایگزین شود اما با این حال تصورم این است که ما به زودی به رسانه های رسمی بازمی گردیم. این اتفاق در غرب هم در حال رخ دادن است. غرب اوج شبکه های اجتماعی را زودتر از ما تجربه کرد و با شتاب بیشتری هم به سمت رسانه های رسمی در حال بازگشت است. فضای شبکه های اجتماعی چه در ایران و چه در آمریکا فضای انتخابات را واقعا تحت تاثیر قرار داد. توییتر به نظر من در آمریکا رییس جمهور تعیین کرد و اینها قدرت این فضاست، با این حال موجی است که در نهایت فروکش می کند.

افراد کمی مثل من فضای اینترنتی را تجربه کرده اند و من بازخوردهای بسیاری هم داشته ام و حالا با چنین پیشینه ای بیان می کنم که نادیده گرفتن رسانه های رسمی چه از طرف مدیران خود صداوسیما و یا از طرف چهره ها باشد یک اشتباه استراتژیک است و به زودی افکار عمومی و جو عمومی اقبال دوباره به رسانه های رسمی (که فقط صداوسیما را شامل نمی شود) خواهد داشت.

برای اقبال دوباره به رسانه ای مثل تلویزیون چگونه این مدیوم باید خودش را احیا کند؟
فکر می کنم اولین آفت صداوسیما این است که خود را رقیب شبکه های اجتماعی بداند چون اصلا ذات این رقابت اشتباه است. شبکه های اجتماعی «grass media» هستند که در کنار درختان تناور رسانه های رسمی که ریشه دارند، تنومند هستند و با هر بادی به این طرف و آن طرف نمی روند، حضور دارند. «grass media» ها رسانه های کوتاه هستند و اصلا رقابتی با درخت ندارند.

آقای رشیدپور امروز گاهی می بینیم که اسپانسرها بیشتر از تفکر خود برنامه ساز، برنامه ها را هدایت می کنند. فکر می کنید ممکن است با توجه به حضور اسپانسر در برنامه، اخلاق و صداقت خود شخص شما به عنوان برنامه ساز تحت الشعاع قرار بگیرد؟
پاسخ این پرسش به صورت بدیهی، منفی است اما ما امروز در سازمان صداوسیما در تنگنای مالی هستیم. به طور مثال خود من در برنامه «حالا خورشید» حدود ۶۰ نفر پرسنل دارم که هر کدام با چند نفر خانواده خود به ۲۰۰ نفر هم می رسند و فکر می کنند که آیا من می توانم سر ماه حقوقشان را برسانم یا خیر چون اینجا هم اگر نتوانم حقوق این افراد را برسانم اخلاق خدشه دار می شود.

رشیدپور: اعلام درآمدم باعث شد توهین بشنوم

در اینجا کمی مسایل نسبی می شود و باید سنجید. به طور مثال باید دید آیا محصولی که در برنامه تبلیغ می شود ضرر دارد یا خیر. هم اکنون حدود ۲۰ کمپانی وجود دارند که می خواهند اسپانسر برنامه شوند اما محصولاتشان چینی و از نوع بی کیفیت است و یا از داروهایی است که برای لاغری، کچلی و... مناسب است. جالب است که بعضی تبلیغات جالبی هم دارند، شخصی دارویی را تبلیغ می کرد که به گفته خودش از یک سازمان پزشکی در آمریکا مجوز داشت و من به طرف گفتم اگر آمریکا داروی کچلی داشت خودشان استفاده می کردند و به ایران هم نمی رسید. بنابراین اگر بدانم محصولی که تبلیغ می کنم اینقدر بی کیفیت و فریب دهنده است چنین کاری نمی کنم اما اگر حداقل هایی را داشته باشد سراغ آن خواهم رفت.

متاسفانه شاید بتوان گفت که برنامه سازی به نوعی اسپانسرسالاری تبدیل می شود و فردی هم که نوک پیکان اسپانسر است قدرتی ماورایی پیدا می کند چون هم پول می آورد و هم اسپانسر.

شما در برنامه «دورهمی» اعلام کردید که ماهانه ۲۰ میلیون تومان درآمد دارید. فکر می کنید چقدر لازم است که مجریان مستقل باشند تا استقلال مالی در کار و آنچه که روی آنتن می برند تاثیرگذار است؟
بسیار تاثیرگذار است و من به هر کسی که وارد این وادی می شود می گویم به خاطر پول نیاید چون ممکن است چیزهای زیادی را از دست بدهد. این را هم بگویم که من بعد از آن برنامه آنقدر مورد هجمه قرار گرفتم که تعجب کردم از اینکه اگر فرد راستش را بگوید اینطور مورد هجوم قرار می گیرد. 

هرچند که من در آن برنامه تاکید کردم که تدریس می کنم، صاحب حق امضا در مهندسی راه و ساختمان هستم، دوره مفصل خلبانی دیده‌ام، کارگاه آزاد سینمایی دارم و با همه اینها، اگر نتوانم ۲۰ میلیون تومان پول در ماه دربیاورم، یعنی عُرضه لازم را ندارم، اما این چه رفتاری است که ما آدم‌ها را به دروغ ترغیب می‌کنیم.

من بعد از حضور در برنامه مدیری، فحاشی‌هایی شنیدم که بسیار تعجب کردم و از من سوال می‌شد چرا ۲۰ میلیون درآمد دارم. اینها آدم را تشویق می‌کند که بخواهد ریاکاری داشته باشد و به طور مثال در برنامه وقتی از شما سوال می‌شود چقدر درآمد دارید، همچون بسیاری از افراد بگویید آب باریکه‌ای وجود دارد. باید سعی کنیم افراد را به صداقت تشویق کنیم و فکر نکنیم که اگر کسی بیشتر از ما درآمد دارد یا اتومبیل ۲۰۱۷ سوار می‌شود، حق ما را خورده است. من فرد سرمایه‌داری نیستم اما بی‌پول هم نیستم. با این حال کشور ما به سرمایه‌دار نیاز دارد تا ثروت بیاورد و کارخانه، پل و... بسازد. اگر به این سرمایه‌گذار، دزد و اختلاس‌گر بگوییم دیگر چه کسی در این حوزه‌ها سرمایه‌گذاری می‌کند؟

البته در اصول حرفه‌ای رسانه‌ای گفته می‌شود در برنامه‌های تلویزیونی از اعتقادات دینی انسان‌ها و درآمد آنها نباید سوال کرد اما مهران مدیری می‌خواست برنامه‌اش متفاوت باشد و این سوال را هم پرسید. من هم با کمال میل جواب دادم اما بعد از آن با این هجمه مواجه شدم.

درنهایت باید بگویم من فکر می‌کنم کسی که وارد دنیای اجرا می‌شود، نباید انتظار ارتزاق داشته باشد چون خیلی چیزها را از دست خواهد داد.

البته در قدیم علاقه‌مندان بیشتر با عشق و بدون انتظار وارد حرفه‌های مختلف می‌شدند.
صحبت کردن از عشق در سال ۲۰۱۷ کمی عجیب است. به طور مثال ابوالفضل زرویی نصرآباد در بیتی از یک شعر می‌گوید «یه چیز می‌گم ایشالا دلخور نشین / قربون اون دلای تک سرنشین». آن زمان دل‌ها تک سرنشین بود و شاید کسی که‌ وارد کار به طور مثال رادیو می‌شد، واقعاً به آن عشق می‌ورزید اما الان اگر کسی می‌گوید من عاشق اجرا هستم، آیا واقعاً راست می‌گوید یا کارهای دیگری را هم در کنار آن دوست دارد؟ اگر ما بخواهیم به اجرا به عنوان یک حرفه نگاه کنیم، حتماً باید از روش دیگری درآمد داشته باشیم.

فکر می‌کنم شما کار خود را هم از رادیو آغاز کردید؟
بله و خاطرم است آن زمان ما برای گزارش گرفتن، تجهیزاتی مثل «ناگرا» داشتیم که یک دستگاه سنگین و بزرگ برای ضبط صدا بود و در آن نوار ریلی قرار می‌گرفت. این به سال‌های ۷۰ برمی‌گردد. آن زمان برای گرفتن یک گزارش باید تجهیزات زیادی را روی شانه خود متحمل می‌شدیم و گزارشگران ارشد که سابقه بیشتری داشتند از بی‌سیم برخوردار بودند. 

هر کسی که بی‌سیم داشت از جایگاه بالایی برخوردار بود و حتی آرزوی ما این بود که به این جایگاه برسیم تا ما هم بتوانیم از بی‌سیم استفاده کنیم. بعد از آن در رادیو توانستم بی‌سیم بگیرم و به من ماشین پاترول دادند و من دیگر فکر می‌کردم که به آخر پیشرفت در حرفه خود رسیده‌ام.

رشیدپور: اعلام درآمدم باعث شد توهین بشنوم

دورنمای شما در آن زمان چه بود؟
راستش را بخواهید دورنمای من واقعاً همین بود که الان در آن قرار گرفته‌ام یعنی دوست داشتم یک برنامه‌ساز باشم و ...

یعنی در رادیو به تلویزیون فکر می‌کردید؟
رویای من انقدر مشخص نبود اما در حوزه کارم دوست داشتم یک فرد رسانه‌ای مؤثر باشم. اینکه بتوانم برنامه‌های بسیار خوبی بسازم.

آن زمان چه کسانی الگوهای شما بودند؟
حسین پاکدل، جواد آتش‌افروز، منوچهر نوذری و اسماعیل میرفخرایی. من آن زمان این افراد را در تلویزیون می‌دیدم و آرزویم این بود مثل این افراد جلوی دوربین باشم و چنین برنامه‌هایی اجرا کنم.

مخصوصاً خاطرم هست من عاشق شعرخوانی حسین پاکدل بودم و هنوز یکی از شعرهای او در خاطرم مانده است که آن را در جُنگ نوروز ۷۲ خواند و در یک دکور پلکانی شکل، او از پله‌ها پایین می‌آمد و می‌خواند که «من اگر دست زنانم/ نه من از دست زنانم/ نه از اینم نه از آنم/ من از آن شهر کلانم». خاطرم هست که من آن زمان با خود می‌گفتم چقدر خوب است که مجری باشید، چنین شعرهایی بخوانید و همین‌طور از پلکان پایین بیایید؛ اینها اسطوره‌های من بودند.

اینکه رادیو را رها کردید، اگرچه که در رسانه امروز شاید کمتر مردم سراغ رادیو بروند، اما آیا با زحماتی که کشیدید، حیفتان نمی‌آید؟
من رادیو را رها نکرده‌ام بلکه رادیو ما را رها کرد و من همین الان هم دوست دارم در رادیو برنامه اجرا کنم.

واقعاً! با این همه برنامه‌هایی که مشغول به فعالیت در آنها هستید، باز هم علاقه‌مندید در رادیو کار کنید؟
حتماً من وقت می‌گذارم و اگر پیشنهادی باشد، در رادیو برنامه اجرا می‌کنم. حتی شما در این گفتگو روی این نکته تأکید کنید که من دستمزدی هم بابت آن دریافت نمی‌کنم.

دلیل این علاقه‌مندی چیست؟
من عاشق کار رادیو بودم و خاستگاه خودم را رادیو می‌دانم و به شدت به انتقال احساس از طریق صدا معتقد هستم؛ انتقال احساس از طریق صدا معجزه می‌کند و پیشنهادم این است که به من در رادیو برنامه بدهند بدون اینکه دستمزدی بگیرم.

 در میان مجریان، شما گاهی با محمود شهریاری مقایسه شده‌اید. فکر می کنید چرا؟
بله البته شاید محمود شهریاری هم یکی از الگوهای من بوده است، من اجرای شهریاری را در کنار آقای آتش‌افروز در برنامه «بعد از خبر» بسیار دوست داشتم. 

نمی‌دانم چرا این مقایسه بین من و او صورت می‌گیرد چون او بسیار استاد است و سبک اجرای خودش را دارد، اما شاید گاهی نُت صدایمان در اجرا به هم شبیه شده است. با این حال اجرای ما تفاوت زیادی دارد و او یک «شومن» بسیار خوب است.

شما سال گذشته بعد از حدود هفت سال به آنتن رسانه ملی بازگشتید، فکر می‌کنید چقدر آنتن در این سال‌ها فرق کرده است؟
به نظر شما جامعه در این هفت سال چقدر تغییر کرده است؟

به نظر من دگرگون شده است.
به نظر من صدا و سیما هم زیر و رو شده است.

شما سال ۹۲ به عنوان مجری برنامه‌های انتخاباتی حسن روحانی را اجرا می‌کردید اما چه شد که امسال در انتخابات حضور نداشتید؟
فکر می‌کنم شرایط جسمانی من اجازه این کار را نمی‌داد، من بعد از آن اتفاق (از حال رفتن روی آنتن زنده) و استراحت در منزل، باز هم حدود ۲۰ کیلو وزن کم کردم و حتی تا مدتی شرایط جسمانی لازم برای اینکه از بستر خود بلند شوم و بتوانم در آشپزخانه به دنبال چیزی بروم، نداشتم و اصلاً دلیل دور شدن من از رسانه برای کاهش استرس بود. 

بنابراین نمی‌توانستم در شرایط پراسترسی مثل انتخابات حضور داشته باشم. خاطرم هست در سال ۹۲ همه زندگی ما در مدت انتخابات در هواپیما و فاصله سخنرانی در شهرها می‌گذشت. شرایط جسمانی من امسال به گونه‌ای نبود که بتوانم در کمپین هیچ یک از نامزدهای ریاست جمهوری شرکت کنم گرچه پیشنهادهای زیادی هم برای حضور در انتخابات داشتم.
منبع: مهر
نظرات شما