تاریخ انتشار: ۰۸:۰۸ - ۰۵ فروردين ۱۳۹۵
تعداد نظرات: ۱ نظر
لادن طباطبایی در گفت‌و‌گوی نوروزی با رویداد۲۴

جرات نمی کردم سبزه گره بزنم

بیشتر مردم اورا به اسم طاهره در ولایت عشق می‌شناسند، و عدهٔ دیگری از سال ۱۳۷۰ که وارد دنیای تصویر شد با او آشنا هستند؛ هرچند لادن طباطبایی در شهریور ماه ۱۳۹۱ برای همیشه از دنیای بازیگری خداحافظی کرد اما همواره یکی از چهره‌های شاخص و به یاد ماندنی این حرفه به شمار می‌رود.
رویداد۲۴، سیدمحمدصادق سیادت: بیشتر مردم اورا به اسم طاهره در ولایت عشق می‌شناسند، و عدهٔ دیگری از سال ۱۳۷۰ که وارد دنیای تصویر شد با او آشنا هستند؛ هرچند لادن طباطبایی در شهریور ماه ۱۳۹۱ برای همیشه از دنیای بازیگری خداحافظی کرد اما همواره یکی از چهره‌های شاخص و به یاد ماندنی این حرفه به شمار می‌رود. 

فعالیت او در دنیای مجازی و آمدن بهار محور گفتگو‌های رویداد ۲۴ با لادن طباطبایی بود. 

سبزه گره نزده‌ام

فضای مجازی از نگاه لادن طباطبایی به چه معناست؟ 
فضای مجازی، هدیه تکنولوژی به انسانهاست که هدف آن سرعت بخشیدن به ارتباطات در سرتاسر کره خاکی است،‌‌ همان آرزوی همیشگی دهکده جهانی؛ اخباری که از هرسوی جهان به سویی دیگر مخابره می‌شود و در کسری از ثانیه در سراسر جهان پخش می‌شود نشان دهنده بخش کوچکی از قابلیت‌های فضایی می‌باشد که به نوعی حذف بعد مسافت و یکپارچگی زمانی را رقم می‌زند. 

اینستاگرام امروزه محل ارتباطی بین افراد مشهور جامعه و مردم است، اما بنابر دلایلی همواره مورد بحث بوده و خواهد بود؛ بنظرشما مشکل کار کجاست؟ 
بنده اغلب احساس می‌کنم که بسیاری از پست‌ها اصلا خوانده نمی‌شوند یا کامل خوانده نمی‌شوند و فکر می‌کنم جوان‌ها بسیار عجول شده‌اند و گویا حوصله خواندن متن‌های بالای سه خط را ندارند اما متاسفانه حس می‌کنم که بزرگترهای ما نیز اینگونه شده‌اند، بنده خودم به موجز بودن کلام اعتقاد دارم و باتوجه بر اینکه در زمانه‌ای زندگی می‌کنیم که عصر اینترنت و سرعت است فکر می‌کنم این مقوله در دنیای نمایش و سینما نیزخودنمایی می‌کند چرا که آثار برگمان بعنوان یک فیلم ساز که صاحب سبک نیز می‌باشد هم اکنون واقعا بیننده خودش را ندارد به این دلیل که بیننده تحمل کش دار شدن مطلب را ندارد بنابراین در کلام نیز همین مانند است، به همین دلیل پست‌هایی که از یه حدی بیشتر است اصلا خوانده نمی‌شود و گویا مخاطبان تنها بدنبال جایی هستند که حرف‌های خودرا بیان کنند و این نخواندن‌ها و اندیشه نکردن باعث سوء برداشت‌ها می‌شود اما ممکن است گاهی هنرمند نیز کلام لازم را در پست گذاشتن نداشته باشد اما در ‌‌نهایت بازهم فکر می‌کنم خواننده بسیار مهم است. 

بیایید از دنیای مجازی فاصله بگیریم و گفتگومان را بهاری کنیم؛ از حال و هوای عید در دوران کودکی لادن طباطبایی برایمان بگویید... 
زمانی که بچه بودیم به هر حال سیستم عید دیدنیمان خیلی مرفح بود یعنی بعد از سال تحویل معمولا دیگر ما لباس‌های نویمان را پوشیده بودیم و راه می‌افتادیم می‌رفتیم به ترتیب خانه بزرگان فامیل، اول خانه پدربزرگم (پدر پدرم) می‌رفتیم بعد از آنجا خانه دایی بزرگ‌تر، عموی بزرگ‌تر، دایی کوچک‌تر و بعد عموی کوچک‌تر، جالب این است که هر کدام هم یک سر شهر بودند معمولا یادم است در ترافیک‌های سخت حوصله‌مان به شدت سر می‌رفت، بعد هم که می‌رسیدیم توجه‌ای به پذیرایی و این حرفا نداشتیم و تنها به عشق عیدی آنجا می‌نشستیم. 
بعد از فوت پدربزرگم، پدر من تقریبا بزرگ‌تر فامیل شد، و اتفاقات جالب فقط در عید نوروز رخ می‌داد برای مثال اگر شب سال تحویل بود، صبح ساعت ۸ می‌دیدیم زنگ در را می‌زنند و می‌آمدند عید دیدنی و ما از خواب پریده و خیلی خواب آلود مجبور به پذیرایی کردن بودیم، یادش بخیر روزهای جالبی بود که گذشت و دیگر هم تکرار نمی‌شود. 

عیدی‌هایتان را جمع می‌کردید؟ 
بله عیدی‌هایمان را جمع می‌کردیم و روزهای آخر ایام عید که معمولا خانه یکی از اقوام جمع می‌شدیم، بچه‌ها همه عیدی‌هایمان را می‌شماردیم و خلاصه کسی که عیدی‌هایش از همه بیشتر بود کلی پز می‌داد و آنهایی که کوچک‌تر بودند خیلی تعجب می‌کردند و بررسی می‌کردند ببینند چه کسی به او عیدی کمتر داده است. 

سبزه گره نزده‌ام

سال تحویل چه حسی داشتید؟ 
سال تحویل که به هر حال یک لحظه است و آن هیجان قبل‌اش همیشه بوده و خواهد بود که بدو بدو می‌کردیم تا سر سال تحویل همه‌مان آماده باشیم، لباس نو، مرتب و سفره چیده و به هر حال چشممان هم می‌دوختیم به قرآنکه از داخل آن قرار است چقدر برایمان عیدی در بیاید، مثل همیشه حس خوبی است، سال تحویل همیشه حس خوبی بوده و خواهد بود. 

بهترین عیدی که تا لادن طباطبایی تا به امروز گرفته است؟ 
سال ۹۱ سر سال تحویل من تنها بودم، سها پیشم نبود، شاهین هم پیشم نبود، پدر و مادرم ایران نبودند و من تصمیم گرفتم سال تحویل که ۸ صبح بود به بیمارستان حضرت رسول (ص) بخش کودکان بروم، از چند روز قبل‌اش با سوپروایزر آنجا که آشنا هم بود هماهنگ کردم و همه چیز را از یک هفته قبل آماده کردم، وسایل کوچک، آب پرتغال و شیرکاکائو و هدیه‌هایم و یک سبد هم تخم مرغ رنگی شکل حاجی فیروز که سرش چوب بسته شده بود و سال تحویل به آنجا رفتم، با بچه‌ها بودم، خانواده‌هایشان خیلی خوشحال شدند من را دیدند اما بچه‌هایی که تحت درمان هستند بحث تحویل و غیرتحویل سال برایشان فرقی ندارد، به هر حال درد می‌کشند و حوصله ندارند ولی هدیه‌ای برای خودم بهتر از آن ندیدم؛ بسیار بسیار اثر روشنگری روی من داشت، خیلی لحظه به یاد ماندنی بود برای من آن سال تحویل خیلی متفاوت و ارزشمند بود و این شانسی که داشتم پیش آن بچه‌ها باشم برای من عیدی با ارزشی بود. 

فکر می‌کنم سال تحویل لحظه بسیار جذابی است، وقتی تمام جمعیت کشور سر سفره هفت سین به انتظار نشسته‌اند. انرژی فراوانی در این لحظات جمع می‌شود؛ نظر شما چیست؟ 
صددرصد انرژی بالایی دارد، لحظه تحویل است لحظه‌ای است که ایرانی‌ها در هرجای دنیا به اتفاق خانواده‌شان سر سفره هفت سین نشسته‌اند و دارند دعا می‌کنند، یک انرژی عظیمی جمع می‌شود و چقدر دوست دارم، چقدر آرزو دارم که همه‌مان با هم دعا کنیم برای صلح و آرامش جهانی برای تک تک افراد بشر و بخواهیم که خداوند ما را در پناه خودش بگیرد. 

چقدر در نوروز اهل دیدو بازدید و سفر بودید؟ 
به هر حال متنوع بوده و هیچوقت یکسان نبوده است، بستگی به شرایط و وضعیتمان داشته است، به هر حال شده که پیش آمده مثلا سال تحویل عید اصلا تهران نبودیم من خاطرم هست که دوره‌ای حدود پنج سال پشت سر هم من سر کار بودم یعنی مثلا شاید روز سال تحویل و اول و دوم تعطیل بودم ولی بقیه نوروز را سر کار بودم یا اینکه مثلا یادم هست که یک دوره‌ای چند سال پشت هم همه‌اش ما تهران بودیم، چند سالی هم عید شمال بودیم؛ به هر حال نمی‌توان گفت حتما سفر می‌کنم چراکه بستگی به‌‌ همان شرایطی که ذکر کرده‌ام دارد. 
 تا زمانی که با پدرم زندگی می‌کردم به هیچ وجه نمی‌توانستم از قید دید و بازدید‌ها فرار کنم، اما بعد‌ها که بزرگ‌تر شدیم زبانمان دراز شد به هر حال تا آنجایی که می‌توانستیم در می‌رفتیم، البته به دیدار بزرگتر‌ها می‌رفتیم اما دیگر به نوه خاله و این‌ها نمی‌رسیدیم؛ این روز‌ها هم به این دلیل که هر کسی یک سر دنیاست نمی‌توانیم دید و بازدیدی داشته باشیم و فقط می‌توانیم بنشینیم از خاطره‌ها صحبت کنیم و گذشته را به یادمان بیاوریم، فکر می‌کنم زمانی می‌رسد که شاید بچه‌هایمان هم دیگر یادشان نمی‌آید ولی به هر حال هر چی بود زیبا بود و گذشت. 

سبزه هم گره می‌زدید؟ 
سبزه گره نمی‌زدم (خنده) کلا این مقوله سبزه گره زدن همیشه برای من به شخصه بسیار بامزه و خنده دار بود البته با فلسفه‌اش آشنایی دارم و می‌دانم که بسیار جالب و جذاب است اما آنقدر که در آن دوران همدیگر را دست می‌انداختیم، هیچ کس جرأت نمی‌کرد سبزه گره بزند اگر گره می‌زد هم یواشکی این کار را می‌کرد تا ما متوجه نشویم. (خنده) 

سبزه گره نزده‌ام

چقدر چیدن سفره هفت سین برایتان اولویت دارد؟ 
چیدن سفره در واقع یکی از مهم‌ترین مسائل زندگیمان بود و همیشه برایمان از اهیمت بالایی برخوردار است که سفره یمان را چطوری بچینم، از نوع ظرف و ظروفش گرفته تا نحوه چیدن و سفره و.... البته من همیشه از چیزهایی که داشتم استفاده می‌کردم و سعی می‌کردم سفره امسالم با سفره سال قب تفاوتی داشته باشد و از آن ویژگی که می‌خواهم در سال آینده در زندگی‌ام باشد استفاده کنم. 
همهٔ این موضوعات را در سفره‌ام رعایت می‌کردم و خواهم کرد، من براین باورم که هر چی دل آدم آرامش بیشتری داشته باشد و زندگی آدم سکون بیشتری داشته باشد، او با حوصله و دقت دیگری سفره‌اش را می‌چیند و مهم آن حسی است که در این سفره جاری بشود. 

کم کم که بزرگ‌تر شدید، قطعا نوروزهاتان هم باهم متفاوت‌تر شد؛ بزرگ‌ترین تفاوت نوروز در دوران کودکی و بزرگسالی از نگاه شما چی چیزی می‌تونه باشه؟ 
خب بزرگ‌تر که می‌شوی خودت به نوعی مسئول می‌شوی، تا بچه هستی فقط در واقع پشت سر پدر و مادر راه می‌افتی و می‌آیی و وقتی بزرگ می‌شوی خودت هم به هر حال به نوعی یک بخش از این دید و بازدید‌ها هستی اما به هر حال برای من کمتر این امر پیش آمد چون همیشه سر کار بودم و کار برای من بهانه بسیار خوبی بود. 

آروزی لادن طباطبایی برای سال 95 چیست؟ 
امیدوارم روزی فرا رسد تا همهٔ ما یاد بگیریم به یکدیگر احترام بگذاریم، از تکنولوژی استفاده درست کنیم و اسیر توهمات بی‌پایه و اساس نشویم؛ انسان ایرانی ارزش و غیرت و حقی بسیار بالا‌تر دارد و شیوهٔ زندگی ما پنهان شدن و توهین کردن نبوده و نخواهد بود به هیچ وجه اینگونه رفتار‌ها در دنیای مجازی شایسته ایرانی‌ها نیست؛‌ای کاش بدانیم مجبور نیستم درباره همهٔ اتفاقات اظهارنظر و یا فحاشی کنیم، می‌توانیم سکوت کنیم، می‌توانیم ندیده بگیریم.
برچسب ها: لادن طباطبایی
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
فرشته
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۲:۳۴ - ۱۳۹۵/۰۱/۰۵
0
0
بعضی زمانها واقعیتها گفتنشان سخت است. اما ایشان هنوز,واقعیتهای هم نگفتن که خوشحال می شدم بشنویم
نظرات شما
پیشخوان