تصویب قانون کشف حجاب و استفاده از کلاه برای زنان
رویداد۲۴ علیرضا نجفی: تصویر ثبت شده در سال ۱۳۱۴ که قانون کشف حجاب در ایران تصویب شد و که به موجب آن، زنان و دختران ایرانی از استفاده از چادر، روبنده و روسری در مدارس و دانشگاهها و مراکز اداری و دولتی منع شدند.
یکی از اقدامات جنجالی رضاشاه پهلوی اقدام به کشف حجاب اجباری بود. وی قانونی را در ۱۷ دی ۱۳۱۴ تصویب کرد و اجرای آن را نیز با خانواده خود شروع کرد. در روز ۱۷ دی ماه، ساعت سه و نیم عصر، شاه به همراهی ملکه تاج الملوک پهلوی، دخترانش شمس و اشرف پهلوی که حجاب مرسوم بر تن نداشتند به دانشسرای رفت. در آیینی که در دانشسرای مقدماتی برپا شده بود، شمار بسیاری از زنان چادر بودند.
زمستان سرد سال ۱۳۱۴ بهترین موعد برای اجرای این فرمان بوده، چون احتمالا خود سرما باعث میشده یکباره حجابها چندان هم دریده نشود و عفت عمومی که برای رضاشاه معنای ناموس داشته، به خطر نیفتد. رضا شاه پس از بازدید از بخشهای گوناگون دانشسرا، دیپلم زنانی که در رشتههای پزشکی و مامایی فارغالتحصیل شده بودند را به آنها دادند و در سخنرانی خود گفت: «من بیاندازه خوشحالم زنانی را در اینجا میبینم که در نتیجه تحصیل و آموختن دانش آمدهاند وضع و موقعیت حقیقی خود را ببینند، حوق و منافع خودشان را بفهمند. زنان کشور ما به علت کنار ماندن از جامعه قادر نبودند استعداد و لیافت ذاتی خود را نشان دهند. در حقیقت من باید بگویم آنها قادر نبودند وظیفهای را که نسبت به کشور محبوبشان برعهده داشتند، را انجام دهند و با خدمت و صمیمیت خود را آن طوری که باید و شاید بشناسانند، اما در حال حاضر علاوه بر حق شخصی مادری میتوانند از حقوق و مزایای دیگر اجتماعی بهرهمند گردند. ما باید تصور کنیم که ممکن است نیمی از افراد ملت را به حساب نیاوریم و یا به عبارت دیگر نباید این نیت را داشته باشیم که نیمی از قوه عامله مملکت بیکار و عاطل و باطل بماند. تاکنون آماری از زنها برنداشتهاند، مثل این است که زنان جامعهی جداگانهای هستند و نباید آنان را جزو جامعه ایران محسوب داشت. خیلی جای تاسف است که فقط در یک موقع زنان را سرشماری کردند آنهم وقتی بود که خواربار کم آمد و زنها را سرشماری کردند تا خوراکشان را تهیه و تامین کنند. شما زنها باید این روز را که روز سعادت و موفقیت شماست روز بزرگی بدانید و از فرصتی که به دست آوردهاید برای خدمت به کشور خود از آن استفاده کنید. شما خواهران و دختران من، حالا که وارد اجتماع شدهاید و برای سعادت خود و میهناتان گام به پیش نهادهاید باید پیوسته در راه پیشرفت وطن تلاش کنید، چه سعادت کشور و آینده ملت در دست شماست، زیرا که شما مربیان فرزندان این مملکت هستید و شمایید که باید نسل آینده این آب و خاک را تربیت کنید.»
رضاشاه این اقدام را برای صیانت از حقوق زنان انجام نداد. وی به دنبال یکدستسازی جامعه بود و این یکدستسازی با تقلید از تجدد آمرانه در افغانستان و ترکیه انجام شد. در واقع رضاشاه در سال ۱۳۰۸ و نتاثر از شاه افغانستان میخواست قانون کشف حجاب را اعلام کند. الگوی وی شاه امان الله بود.
بیشتر بخوانید: رضاشاه و دستور کشف حجاب در سال ۱۳۱۴
او در ۱۰ دسامبر ۱۹۲۷ سفری ۶ ماهه به کشورهای آسیایی، اروپایی و آفریقایی آغاز کرد و در سال ۱۳۰۷ از راه ایران به افغانستان بازگشت و دست به اقدامات اصلاحی زد و مدارس بسیاری در کابل و نقاط دیگر مملکت تأسیس و متخصصانی از خارج استخدام کرد و در کابل علاوه بر مدارس حبیبیه و حربیهٔ سابق مدارس عالی دیگری زیر نظر معلمان فرانسوی و آلمانی بنیاد نهاد و یک دسته محصل به خارج کشور گسیل داشت.
امان الله به تعلیم زنان اهمیت داد و مدرسهای به نام مکتب مستورات در کابل دایر کرد و دستهای از دوشیزگان را برای تحصیلات عالی به اروپا فرستاد. فاطمه صادقی در کتاب کشف حجاب مینویسد: «توقف امانالله خان در خرداد ۱۳۰۷ تاثیر بسیاری بر رضاشاه داشت و چنانچه امانالله خان در بازگشت به افغانستان با شورش عمومی روبهرو نمیشد و تخت خود را از دست نمیداد، کشف حجاب در همان زمان در ایران نیز به وقوع میپیوست. احتمالا سرنوشت امانالله خان مانع از اعلام آن شد. برادر امانالله خان، رضاشاه را از این امر بر حذر داشت. اما در این سفر عاملیت زنانه بود که بر رضاشاه اثر گذاشت، رضاشاه از اینکه میدید ملکه افغانستان بدون پوشش صورت و با لباس امروزی ظاهر میشود و هیچ ابایی از شرکت در بحث ندارد، متحیر شد و این تاثیرگذاری تا مدتها بعد بر او ماند.
صادقی در این فاعلیت و تاثیرگذاری به دیگر زنان درباری هم اشاره میکند، از جمله با استناد به خاطرات مخبرالسلطنه که نوشته است: «در سنوات ۱۳۰۶ و ۱۳۰۷ ملکه ترویج دکلته میکرد و منع چادر نماز. عیال ما که به اندرون میرفت و چادر نماز داشت، مورد ایراد واقع میشد. آخر ترک رفتن نمود.»
بدون شک سفر رضاشاه به ترکیه بر تصمیم وی موثر بوده است، اما عوامل مهم دیگری نیز در تصمیم وی برای چنین اقدامی وجود داشت که به آنها کمتر پرداخته شده است. شاه قانونی برای حقوق زنان تصویب نکرد و زنان حق رای و بسیاری از حقوق مدنی دیگر را نداشتند. از طرفی مردان نیز موظف شدند در مکانهای عمومی کلاه پهلوی به سر کنند و از منظر شاه زن و مرد باید یکسان شبیه فرنگیهایی که در اروپا دیده بود میشدند؛ اما حقوق اساسی و تحولات ساختاری اروپا در زمینههای مدنی ابدا مورد عنایت شاه نبود. وی صرفا ظاهر قضیه را میدید.
اشرف پهلوی در خاطراتش میگوید که پدرش از دیدن لباس بدون آستین بر تن دخترانش متغیر میشده و اسدالله علم در خاطراتش مینویسد «رضاشاه مرگ را بر اینکه چشم غریبه به زنهایش بیفتد ترجیح میداده، اما چارهای نداشته، چون در غیر این صورت ایرانیها وحشی و عقبمانده به حساب میآمدند.»
حتی در ترکیه نیز این قانون اجباری نبود و آتاتورک پیش از اعلام حق پوشش زنان تبلیغات گستردهای برای این امر انجام داد. اما رضاشاه با آن روحیه نظامیگری مدرنیزاسیون را به ضرب و زور قوه قهری میخواست به انجام برساند.
۱. تمام نوشته ی شما مستقیم یا غیر مستقیم از کتاب کشف حجاب؛ بازخوانی یک مداخله ی مدرن نوشته ی فاطمه صادقی ( دختر صادق خلخالی) است. بگذارید مردم بدانند که شما برای ابراز تنفرتان نسبت به رضا شاه پهلوی به نظرات دخترصادق خلخالی رجوع کرده اید.
۲. اگر ۱۷ دی ماه این نوشته را منتشر می کردید، می گفتیم سالگرد کشف حجاب است و ... اما ۵ بهمن ماه چه ربطی به کشف حجاب دارد به جز اینکه شما هر روز سال هم که باشد ممکن است یک حمله ی گاز انبری به رضا شاه بکنید و نیازی به هیچ مناسبتی ندارید.
۳. «اشرف پهلوی در خاطراتش میگوید که پدرش از دیدن لباس بدون آستین بر تن دخترانش متغیر میشده ...» . این جمله را اشرف پهلوی گفته است یا دختر خلخالی در دهان او می گذارد؟
فرض کنیم اصلا خود اشرف پهلوی گوینده ی این سخن باشد؛ در آن صورت اگر اشرف پهلوی بگوید پدرم یک قهرمان است شما بدان استناد می کنید و می پذیرید که رضا شاه پهلوی یک قهرمان است ؟
۴. پاینده ایران بزرگ
(شعر معروف پروین اعتصامی در ستایش ۱۷ دی ۱۳۱۴ روز آزادی زنان ایران از قید چادر و چاقچور)
زن در ایران، پیش از این گویی که ایرانی نبود
پیشهاش، جز تیرهروزی و پریشانی نبود
زندگی و مرگش اندر کنج عزلت میگذشت
زن چه بود آن روزها، گر زآنکه زندانی نبود
کس چو زن اندر سیاهی قرنها منزل نکرد
کس چو زن در معبد سالوس، قربانی نبود
در عدالتخانهی انصاف زن شاهد نداشت
در دبستان فضیلت زن دبستانی نبود
دادخواهیهای زن میماند عمری بیجواب
آشکارا بود این بیداد، پنهانی نبود
بس کسان را جامه و چوب شبانی بود، لیک
در نهاد جمله گرگی بود، چوپانی نبود
از برای زن به میدان فراخ زندگی
سرنوشت و قسمتی جز تنگمیدانی نبود
نور دانش را ز چشم زن نهان میداشتند
این ندانستن، ز پستی و گرانجانی نبود
زن کجا بافنده میشد، بی نخ و دوک هنر
خرمن و حاصل نبود، آنجا که دهقانی نبود
میوههای دکهی دانش فراوان بود، لیک
بهر زن هرگز نصیبی زین فراوانی نبود
در قفس میآرمید و در قفس میداد جان
در گلستان نام ازین مرغ گلستانی نبود
بهر زن تقلید تیه فتنه و چاه بلاست
زیرک آن زن، کو رهش این راه ظلمانی نبود
آب و رنگ از علم میبایست، شرط برتری
با زمرد یاره و لعل بدخشانی نبود
جلوهی صد پرنیان، چون یک قبای ساده نیست
عزت از شایستگی بود از هوسرانی نبود
ارزش پوشانده کفش و جامه را ارزنده کرد
قدر و پستی، با گرانی و به ارزانی نبود
سادگی و پاکی و پرهیز یک یک گوهرند
گوهر تابنده تنها گوهر کانی نبود
از زر و زیور چه سود آنجا که نادان است زن
زیور و زر، پردهپوش عیب نادانی نبود
عیبها را جامهی پرهیز پوشاندهست و بس
جامهی حجب و حیا بهتر ز عریانی نبود
زن، سبکساری نبیند تا گرانسنگ است و بس
پاک را آسیبی از آلودهدامانی نبود
زن چون گنجور است و عفت گنج و حرص و آز دزد
وای اگر آگه ز آیین نگهبانی نبود
اهرمن بر سفرهی تقوی نمیشد میهمان
زآنکه میدانست کآنجا جای مهمانی نبود
پا به راه راست باید داشت، کاندر راه کج
توشهای و رهنوردی، جز پشیمانی نبود
چشم و دل را پرده میبایست اما از عفاف
چادر پوسیده، بنیاد مسلمانی نبود
خسروا، دست توانای تو، آسان کرد کار
ورنه در این کار سخت امید آسانی نبود
شه نمیشد گردر این گمگشته کشتی ناخدای
ساحلی پیدا از این دریای طوفانی نبود
باید این انوار را پروین به چشم عقل دید
مهر رخشان را نشاید گفت نورانی نبود
ایرانی با سابقه تمدنی ۵۰۰۰ ساله یا اعراب ۱۴۰۰ ساله که گاهی از هر طرف دیوار می افتیم ی روز با سر نیزه چادر از سر زنان برمیدارند ی روز هم با سر نیزه مخواهن چاقچور بر سر کنند،نه زن
ایرانی ی مرد ایرانی فعلا تعریفی از خود جامعه انگارهای آن ندارد
فعلا باید ی چند قرن دیگه لنگ بزینم تا هویت خود را بازسازی کنیم به دور از معادلات سیاسی ایدولوژی رفت آمد حکام سلاطین
کسی پیدا شود اون هویت را برگرداند ی تعریفی جامع فراگیر از
موجودیت جامعه داشته باشد ،،به امید آن روز،،