سفر شارل آزناوور خواننده فرانسوی به ایران
رویداد۲۴ علیرضا نجفی: تصویر ثبت شده در شهریور ماه ۱۳۵۰ که شارل آزناوور خواننده شهیر فرانسوی به ایران سفر کرد. شب اول کنسرت در ۱۶ شهریور ماه ۱۳۵۰ در سالن محمدرضاشاه پهلوی برگزار شد و درآمد حاصل از شب اول کنسرت، به جمعیت ملی کمک به جذامیان تعلق گرفت. آزناوور در سالهای ۱۳۴۱،۱۳۵۰،۱۳۵۶ به ایران سفر کرد.
شارل آزناوور یکی از معروفترین خوانندگان فرانسه بود که در سال ۱۹۲۴ در فرانسه و در خانوادهای ارمنیالاصل به دنیا آمد. آزناوور به هنگام تولد «شاه نور» نام گرفت، اما از آنجا که قابله فرانسوی قادر به نوشتن صحیح نام او نبود، عاقبت نام «شاهنور» به «شارل» تغییر یافت. والدین او پس از نسل کشی ارامنه توسط عثمانیها از ارمنستان گریخته و خود را به فرانسه رسانده بودند. پدر شارل خواننده بود و در رستوارنها و کافههای پاریس برنامه اجرا میکرد. مادرش نیز بازیگر بود.
او فعالیت فعالیت هنری خود را با ارائه موسیقی و ترانههایش به هنرمندان فرانسوی دهه چهل و پنجاه میلادی از جمله «ادیث پیاف»، «موریس شوالیه» و «شارل ترنه» شروع کرد. ادیث پیاف با کشف استعداد این دو آنها را برای اجرای برنامه همراه خود به آمریکا و کانادا برد. در این سالها شارل آزناوور برخی از مشهورترین ترانههای ادیث پیاف را ساخت.
ادیت پیاف که خود نابغه بود، به آزناوور لقب «احمق نابغه» را داد، اما شارل آزناوور درباره رابطهاش با ادیت پیاف گفته بود پیاف جوانانی را که به روی صحنه خود میآورد عاشقانش بودند، اما او نه: «او (پیاف) از من به دلایل دیگری حمایت میکرد. به خاطر گذشتهام که با گذشته او خیلی شباهت داشت. پدر و مادر من خارجی بودند و زبان فرانسه بلد نبودند. من و خواهرم بچههای خیابان بودیم و پیاف هم بچه خیابان بود. این بود که ما را به هم نزدیک کرد.»
شارل آزناوور که تحصیل نکرده بود، پس از آشنایی با «ژان کوکتو» دوست پیاف به خواندن کتاب روی آورد. خواندن زیاد کتاب به او سواد، توان و تسلطی در سرودن ترانه بخشید که در ۲۶ سالگی اولین ترانه خود را سرود. یک سال بعد هم شارل آزناوور با ترانه «بیا در گودی شانهام» به اولین موفقیت چشمگیر خود رسید: «اگر زخمیات کردهام، اگر گذشتهات را سیاه کردهام، بیا گریه کن در گودی شانهام...»
سبک خوانندگی شارل آزناوور
در زندگینامهای که خود او با عنوان «آزناوور به قلم آزناوور» نوشته میگوید پس از دورهای که همراه دوستانش سعی میکرد نقش یک مرد بزن بهادر را بازی کند، یک شب به زور او را روی صحنه فرستادند تا آواز بخواند؛ و مینویسد: «همانجا به من الهام شد. دیدم که دختران با چشمانی اشکبار و لبهایی آویزان بیشتر از زمانی که نقشهای وحشتناک بازی میکردم، به من نگاه میکنند. من ۱۵ -۱۶ساله بودم، ولی خیلی خوب فهمیدم.»
دوستداران شارل آزناوور در سالهای بعد او را به خاطر توانایی فوقالعادهاش در قصهگویی و صدای رام نشدهاش که چندان زیبا تلقی نمیشد، ولی مملو از شور و احساس بود مورد ستایش قرار دادند. خود او به این مسئله واقف بود و در زندگینامهاش نوشت: «نوع صدایی که دارم با ترانههایی که میسرایم به خوبی جور در میآید.»
سبک خوانندگی آزناوور «شانسون» نامیده میشود که برگرفته از ترانههای تغزلی قرون وسطی و رنسانس است و مضامینش عشقهای از دست رفته، خانه به دوشی و نوستالژی است.
استعداد بازیگری و رقص آزناوور را در اجرای ترانههایش هم میتوان دید. او هنگام اجرا، فقط صدای خود را طنینانداز نمیکرد، نگاههای نافذ، تغییر چهره همزمان با مضمون ترانه، حرکات حسابشده دستها و کوبیدن پاها و خرامیدنهای روی صحنه، بر ماندگاری خاطره ترانههایش افزوده است. اراده او در خواندن، استعداد فراوان و اجرای ترانههای موفق و جهانی، چون «لا بوئم» (La Bohème) موجب شد که جایگاه رفیعی در میان بزرگان ترانه فرانسه و جهان به دست آورد.
ترانه اخیر معروفترین ترانه آزناوور در میان ایرانیان است و در اصل به معنی شبزندهدارها است. این ترانه اشاره به کسانی است که شبیه دیگران نیستند، شور عشق دارند، پرسه میزنند، شکست میخورند، ولی به زندگی کلیشهای روزمره تن نمیدهند.
مطالبی برای مطالعه بیشتر
پوشش مدرن در چه دورهای به ایران آورده شد؟
سفر ژنرال دوگل به ایران به دعوت محمدرضا شاه پهلوی
افتتاح تالار رودکی با حضور محمدرضا شاه پهلوی و فرح
اغلب ترانههای آزناوور درباره شور زندگی، گرمای عشق و نوستالژی زمان از دست رفته هستند. همچنین ستایش جوانی یکی از مضامین اصلی آثار آزناوور است. وی در کشور ارمنستان هواداران بسیاری دارد، ارمنیها آزناوور را «پسر بزرگ ملت ارمنستان» میخوانند و او را به نوعی خواننده ملی خود میدانند.
اما شارل آزناوور شخصیت و هنری چندملیتی داشت و علاوه بر اجرای ترانه به زبانهای مختلف، به کشورهای متعدد نیز سفر میکرد. چند بار هم به ایران سفر کرد. یکبار در فروردین ۱۳۴۱، بار دیگر در سال ۱۳۵۰ و یکبار دیگر هم برای فیلمبرداری فیلم «ده بومی کوچولو» که در اصفهان فیلمبرداری شده بود.
نخستین حضور آزناوور در ایران بازتاب زیادی در مطبوعات داشت. مطبوعات کشور روز ۲۲ فروردین ۱۳۴۱ خبر از ورود آزناوور به تهران دادند و نوشتند: «او میلیونها ریال پول در تهران پارو خواهد کرد». اشارهها به سفر آزناوور اغلب بر محور درآمد وی از این سفر متمرکز بود؛ به حدی که خود آزناوور به محض ورود به تهران گفت: «اینها همه شایعه است و برای پول پارو کردن به تهران نیامدهام، بلکه فقط میخواهم تعدادی از آثار خود را در تهران اجرا کنم»
او در هتل ونک به خبرنگاران نشریات هنری در آن روز گفت: «برای تهرانیها آواز بهخصوصی نیاوردهام و همان ترانهها و آوازهایی را که در بیروت و شهرهای فرانسه و دیگر کشورها اجرا کردهام برای ایرانیان خواهم خواند. از میان خوانندگان ایرانی فقط «ویگن» را میشناسم و او صدای بسیار خوبی دارد، گرچه کلماتش را نمیفهمم»
معروفترین حضور او در ایران مربوط به سال ۱۳۵۰ بود که برای اجرای سه برنامه وارد تهران شد. کنسرت شب اول در هتل هیلتون و با حضور فرح پهلوی، بهنفع انجمن کمک به جذامیان اجرا شد. در این برنامه گوگوش نیز در کنار آزناوور به اجرای برنامه پرداخت. کنسرت شب دوم در انجمن ارامنه در خیابان شاه (جمهوری فعلی)، و کنسرت شب سوم در سالن «محمدرضا شاه پهلوی» که امروز استادیوم هفتم تیر نام دارد اجرا شدند.
استقبال پرشور ایرانیان از آزناوور دلایل فراوانی داشت. علاوه بر سادگی و زیبایی ترانههایش، رواج فرهنگ فرانسوی در شهرهای بزرگ ایران و در میان طبقات متوسط عامل دیگر استقبال از آزناوور بود. محبوبیت ترانههای فرانسوی در ایران به سالهای ابتدایی قرن چهاردهم بازمیگردد. در آن زمان اغلب دانشجویان اعزامی دولت به اروپا فرانسه را برای تحصیل انتخاب میکردند و فراگیری زبان فرانسوی میان طبقات بالایی جامعه امری رایج بود. همین امر باعث شده بود موسیقی فرانسوی در ایران زودتر از دیگر انواع موسیقی پاپ اروپایی رواج پیدا کند.