ماجرای یک کوچ اجباری و یک شکست ایدئولوژیک | چگونه صداوسیما همه چهرهها را از خود راند اما در نبرد علیه سلبریتیها باخت؟
رویداد۲۴ | مازیار وکیلی: شاید برای بسیاری از افرادی که هنوز مخاطب برنامههای تلویزیونی هستند این سوال وجود داشته باشد که چرا برنامههای تلویزیونی جذابیت سابق را ندارند و چرا تلویزیون دیگر حاضر به همکاری با مجریان و برنامه سازان با سابقه این سازمان نیست؟ به نظر میرسد جبلی رئیس سازمان صدا و سیما به صراحت جواب این گروه از مخاطبان را در دیدار با دانشجویان داده است:«بالاخره وقتی این آدم در برنامهای میآمده برای خودش خِیلی از مخاطبان را داشته است. اسمش میآمده، برنامه با خودش مخاطب میآورده است. اسم آن آدم روی شبکهای میآمد، آن شبکه خودش را بالا میکشید. خب حالا به نظام، مردم و اعتقادات خودش لگد زده است. لگد زده به نمکدان، نمک را ریخته و نمکدانی را شکسته است. آیا از من انتظار دارید برای اینکه من پرمخاطب بشوم بروم خواهش و التماس کنم که تو رو خدا بیا؟!» نتیجه این رویکرد کوچ بسیاری از برندها و چهرههای مشهور این سازمان بود. عادل فردوسیپور، مهران مدیری، رامبد جوان، احسان علیخانی، فریدون جیرانی و علی ضیا تنها تعدادی از چهرههای مشهوری هستند که عطای کار در این سازمان را به لقای آن بخشیدند. اما چرا این اتفاق اُفتاد و صدا و سیما ناگهان از ستاره خالی شد؟
رسانه اصولگرایان تندرو نه رسانه مردم
دلیل این اتفاق را بیش از هر چیز باید در تغییر نگاه این سازمان بعد از پایان دوران ریاست عزت الله ضرغامی جست و جو کرد. بعد از پیروزی حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۲صدا و سیما ترجیح داد دیگر یک رسانه ملی که تمام آحاد جامعه را دربر میگیرد نباشد بلکه تبدیل شود به بازوی رسانهای اصولگرایان تندرو که به لحاظ فرهنگی نزدیک به جبهه پایداری هستند. وحید جلیلی تا سمت معاون سازمان صدا و سیما بالا آمد و تمام پستهای مهم را بین هم فکران خود تقسیم کرد.
بیشتر بخوانید: معرفی فیلمهای خوب سینمای ایران
درست بعد از این اتفاق بود که بین مدیران میانی سازمان و برنامه سازان صدا و سیما اختلاف پیش آمد که مشهورترین آنها درگیری میان علی فروغی و عادل فردوسیپور بود که منجر به تعطیلی برنامه نود شد. حوادث سال ۱۴۰۱ این فرصت را به مدیران سازمان صدا و سیما داد تا باقی چهرههایی که اندکی با نگاه فرهنگی مدیران این سازمان زاویه داشتند را حذف کند.
بعد از حذف این چهرهها جبلی به صراحت اعلام کرد: «در کنار این مسئله تربیت و کشف چهرههای جدید اتفاق افتاده، من اسم نمیبرم اما در این مدت اخیر و در ماههای بعد از فتنه، چهرههای جدیدی کشف شدهاند و اتفاقاً تبدیل به سلبریتی شدهاند. منتهی سلبریتیهای ارزشی. چه بسا اصلاً بین خود شما افرادی باشند که قابلیت داشته باشند دو روز دیگر به صداوسیما بیایند و سلبریتی شوند؛ بنابراین ما باید کشف و تربیت کنیم و البته جذب هم داشته باشیم برای چهره هایی که رابطهشان را قطع نکردند و میخواهند در خدمت مردم باشند.» حرف جبلی یک معنای مشخص داشت، یا اعلام برائت میکنید یا بیخیال سازمان صدا و سیما شوید.
پیروزی سلبریتیها و شکست سازمان
اکثر این چهرهها هم راه دوم را انتخاب کردند و باید گفت نه تنها شکست نخوردند که موفقتر هم شدند. همگی این چهرهها با حضور در شبکه نمایش خانگی و پلتفرمهای تازه تاسیس نه تنها مخاطب بیشتری جذب کردند، بلکه موفق شدند حرفهایی را به زبان بیاورند که سابق بر این به واسطه حضور در سازمان صدا و سیما نمیتوانستند بیان کنند.
به گزارش رویداد۲۴ بهترین شاهد مثال برای این رویکرد برنامه اینترنتی مجری سابق سازمان صدا و سیما علی ضیا بنام باضیا است. برنامهای کم خرج و کم بودجه که از تمام برنامههای پرخرج صدا و سیما پرمحاطبتر است. اما دلیل این پرمخاطبتر بودن چیست؟ خیلی ساده میتوان گفت بیان واقعیتهایی از جامعه که در سازمان صدا و سیما امکان بیان آنها وجود نداشت. در همین برنامه آخر علی ضیا که در آن با سیدجواد هاشمی گفت و گو میکند موضوعاتی بیان میشود و انتقاداتی طرح میشود که بسیار بعید است صدا و سیما اجازه دهد، یک صدم این صحبتها در این رسانه پخش شود.
موفقیت برنامههایی مانند باضیا نشان میدهد برخلاف باور مدیران سازمان صدا و سیما برنامههایی مورد توجه قرار میگیرد که بیانگر حقایق جامعه باشد نه این که ایدئولوژی یک طیف تندرو را ترویج کند. در فضای آزاد است که هنرمندان و سلبریتیها میتوانند مکنونات قلبی خود را بیان کنند و حقایقی را به زبان بیاورند که شاید خوشایند رسانههای تندرو نباشد اما بیانگر واقعیتهایی است که سالها پشت ریاکاری سیستماتیک سازمان صدا و سیما پنهان مانده بود.
مدیران سازمان صدا و سیما باید باور کنند که با گسترش اینترنت و فضای مجازی آنها تنها رسانه انحصاری در کشور نیستند. فضای مجازی کاری کرده که هر کس بتواند روایت خودش را از وقایع جامعه داشته باشد و این روایت لزوماً با روایتهای موردپسند این سازمان یکی نیست. صدا و سیما هم البته به جای پذیرفتن این واقعیت هم چنان تلاش میکند تا انحصار خود را بر روی پلتفرمهای اینترنتی گسترش دهد.
اتفاقی که قطعاً نتیجه معکوس خواهد داشت و نه تنها به مخاطبین صدا و سیما نخواهد افزود که باعث میشود مردم به جای تماشای برنامههای داخلی سراغ برنامههای خارجی بروند. ساخته شدن برنامههایی مانند باضیا ثابت میکند در جنگ مدیران سازمان و سلبریتیها این مدیران سازمان هستند که شکست خوردند. این موضوع به قدری واضح است که حتی مدیران سازمان صدا و سیما هم نمیتوانند آن را تکذیب کنند. جذابیت را نمیتوان با پول ایجاد کرد. نمیتوان با خرج سرمایههای هنگفت مخاطب را خرید. مخاطب زمانی به تماشای یک برنامه مینشیند که خودش و دغدغههایش را در آن برنامه ببیند. اگر این اتفاق بیاُفتد میتوان با یک میز و صندلی ساده هم برنامه پرمخاطب ساخت. مثل همان کاری علی ضیا با برنامه باضیا انجام داد و مخاطب بسیار بیشتری از زمان حضورش در صدا و سیما به دست آورد.
اخبار غیر ایرانی
دوبلور عربی
برای افغانستان و ۱۶ کشور عربی از بودجه مردم ایران برنامه میسازند و صدها کارمند عرب دارند و اخبار مختص به بیگانه را پخش میکنند کجای این شبکه ملی است
مثل همه ایران که سفره یک میلیارد غیرایرانی شده
ورشکسته
Tv شکسته
به گل نشسته
زیر سوال. ؟
شک نکن.