صداوسیما چگونه تبدیل به «مرغ مرگ اندیش» خانههای ایرانیان شد؟
رویداد ۲۴ | فرشیدغضنفرپور: مولانا جلال الدین در دفتر سوم مثنوی داستانی دارد که به سبب عنوان این واژه در یکی از ابیات میتوان آن را «قصه مرغ مرگ اندیش» نامید.
ماجرا در گفت وگویی طولانی میان مردم (قوم سبا) و گروهی که مولوی آنها را انبیاء مینامد پیش میرود. در این گفت وگوی مفصل که ناگفته پیدا است مولوی استدلال انبیاء را مجموعا قویتر از استدلال قوم میداند، چند بیتی هم وجود دارد که حتی با تمام تلاش مولوی دشوار بتوان حق را به گروه «قوم» نداد یا حداقل با آنان همدلی نکرد.
قوم در این چند بیت میگویند: «ما که زمانی مثل طوطی شکرین، شیرین زبان و خوشحال بودیم حالا مثل مرغ مرگ اندیشی شدهایم که دائما باید به مرگ و موضوعات غمبار فکر کنیم»
طوطی نُقلِ شکر بودیم ما
مرغ مرگ اندیش گشتیم از شما
هر کجا افسانۀ غم گستری است
هر کجا اندر جهان فالِ بدی ست
در مثالِ قصّه و فالِ شماست
در غم انگیزی، شما را مُشتهاست
در این چند روزه که ماجرای هدیه دادن کفن به هادی عامل، گزارشگر پیشکسوت کُشتی جنجالی رسانهای به پا کرد و تازه مشخص شد برنامه سازان سیما به تمام مهمانان خود همین هدیه را دادهاند از این داستان و خصوصا همین چند بیت آن بسیار یاد شد.
البته مرگ اندیشی تلویزیون نه محدود به این برنامه و نه همین چند سالی است که تیم پیمان جبلی و وحید جلیلی عنان کار را در دست گرفتهاند.
سازمان صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران اساسا هویت خود را در تقابل با هویت رادیو تلویزیون ملی ایران (سازمان رسانههای صوتی و تصویری حکومت پهلوی) شکل داد، اما نگاهی گذرا به کارنامه ۴۰ سالهاش نشان میدهد این هویت در بسیاری از بخشها چندان هم یکپارچه نبوده و با توجه به تیم اداره کننده و نیز اوضاع سیاسی و اجتماعی کشور در سالهای گوناگون تغییراتی داشته است.
مثال مشهورش سریالها و فیلمهایی است که در دورههای گذشته پخش شده و امروز تمام یا بخشی از آن مشمول سانسور میشود.
گذشته از همه این مباحث تاریخی و سیاسی باید پذیرفت صدا وسیما اگر چه بعضا سرگرم کننده و حتی گاهی در مقاطعی نادر به یادماندنی ظاهر شده، اما مجموعا هیچگاه رسانه شاد و امیدبخشی به شمار نمیرفته.
این رسانه خط مشی و سیاستهای کلی برنامه سازی خود را عموما با ذائقه طیف سنتی و رادیکال جامعه گسترده و متنوع ایران تنظیم کرده، شاهد این مدعا هم این است که طیف وسیعی از مخاطبان به محض آنکه امکان تکنولوژیک آن را یافتند دیشهای ماهواره را به سوی استودیوهای برنامه سازی در آن سوی آبها چرخاندند و این تازه مربوط به زمانی بود که هنوز انقلاب رسانههای اجتماعی و گوشیهای هوشمند متصل به شبکه جهانی اینترنت آغاز نشده بود.
تغییبرات اساسی در وضعیت کج دار و مریز دوره لاریجانی و ضرغامی البته از آغاز ریاست عبدالعلی عسگری به مرور آغاز شد.
نسل جدید برنامه سازانی که در سالهای گذشته در صنعت سرگرمی اسم و رسمی برای خود پیدا کرده و تا اندازهای هماهنگ با ذائقه طبقه متوسط ایرانی پیش میرفتند کنار گذاشته شده و مدیران جدید تربیت و معرفی نسل جدید را هم در دستور کار قرار دادند.
با ریاست پیمان جبلی بر سازمان صداوسیما و بلندشدن صدای اعتراض برنامهسازان پیشین که حالا پسوند «سلبریتی» را هم به دنبال میکشیدند دست فرمان سلبریتی زدایی رنگ و بوی جدی تری هم به خود گرفت.
این پروژه ابتدا در ابعادی چشمگیر مورد استقبال جریانهای سیاسی و رسانههای اصولگرا قرار گرفت.
سفره سیما بزرگ بود و به نظر میرسید هرکدام از این جوانهای سوپر انقلابی که دستی بر قلم یا دوربینی بر دوش دارند نان و ماستی از گوشه این خوان گسترده لقمه خواهند گرفت.
فرجام کار البته برای همه رضایت بخش نبود. تغییرات جدید اولین نتیجه را در ریزش شدید مخاطبان نشان داد.
کمی بعدتر صدای خودیها هم درآمد، خبرگزاری اصولگرای فارس در گزارشی مفصل سریال سازی تلویزیون را به باد انتقاد گرفت و در گزارشی نوشت: «انتظار میرفت تا بعد از رکود تولیدات رسانه ملی در چند سال اخیر با حضور تیم جدید مدیریتی در «سازمان صداوسیما» امید به بهبود شرایط و به حداقل رسیدن شکاف بین مخاطبان و تولیدات تلویزیون زنده شود؛ اما واقعیت آن است که اینگونه نشد و همچنان پس از گذشت بیش از دوسال کمتر نشانی از تحول را میتوان در خروجی آنتن تلویزیون به ویژه در عرصه سریالسازی یافت.»
گزارش نویس فارس در ادامه با اشاره به تولیدات موفق سریالی سالهای پیش نوشته است: «صداوسیما تا امروز حدود ۱۳۰۰ سریال تلویزیونی تولید و پخش کرده، اما از میان این فهرست، کمتر از ۱۰۰ سریال بهعنوان آثار ماندگار و پرمخاطب شناخته میشوند که اغلب آنها تولیدات دهه ۷۰ و ۸۰ هستند و در دهه ۹۰ و دو سال طی شده از دهه ۱۴۰۰ اغلب مجموعههای تلویزیونی به دلیل کیفیت بسیار پایین با انتقادات مردمی مواجه شدهاند.»
فارس در این رویکرد البته تنها نبود، خبرگزاری اصولگرای تسنیم هم در گزارش دیگری به مرگ اندیشی مدیران سیما پرداخت و نوشت: «انگار فیلمهای تلخ و تاریک (دارک) به یک رویه در سیما تبدیل شده که نامش را برخی کارگردانها درام میگذارند. در این سریالها، مردان کارگر، کشاورز و شکارچیاند، اما زنانشان ترگل ورگل و با هفت قلم آرایش از این قاب به آن قاب میروند. اینقدر گریمها بد و رو به ابتذالاند که بازیگران میترسند گریه کنند تا مبادا چهرهشان تغییر کند. خلاصه همهاش بیمارستان و مردن و عمل و آه و ناله و زنجموره با دیالوگهای نچسب و گفتار الکنِ مثلاً بومی ... خانوادههایی که اصلیترین گزینه وقتگذرانی شبانهشان همین جعبه جادویی است، فردا با چه حال و حوصلهای باید در سطح جامعه حرکت کنند، جواب ارباب رجوع بدهند، موانع تولید برطرف کنند، با مشتری خوشخلق باشند و در کارگاه انگیزهمند حاضر باشند؟»
صداوسیما البته بیدی نبود که با این بادها خم به ابرو بیاورد؛ هرچند منتقدان هم به جای حمله به کل ساختار سازمانی که خر کدام خود یک نماینده در گوشهای ازذ آان دارند ترجیح دادند نتیجه اوضاع را از چشم وحید جلیلی ببینند. (وقتی میگوییم منتقدان البته منظور طیف اصلاح طلب حاکمیت نیست.)
در یک جلسه رئیس سازمان با عدادی از وعاظ و روحانیون که فایل صوتی آن به بیرون درز کرد، فردی به نام حجت الاسلام سرلک که پیشتر «مسؤول نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه هنر» بوده است وحید جلیلی را اتهام دوره ریاست پیمان جبلی میخواند و میگوید «هیچکس از این او راضی نیست»
تقلیل دادن ناکارآمدی صداوسیما در جذب مخاطب و تبلیغ روزافزون مفاهیم مرگ اندیشانه به حضور یک فرد در یک سازمان البته ساده انگارانه به نظر میرسد.
جلیلی البته فردی است با سوابق مشخص و ایدههایی که جز همین خروجیهای سیما از او بیرون نمیآید، اما مرور تاریحچه صداوسیما نشان میدهد نه این افول یک شبه بوده و نه این سیاهی نتیجه عملکرد یکنفر است.
خروجی برنامههای سیما را دیگر کمتر کسی گردن میگیرد. نگاهی به آخرین جنجال مرغان مرگ اندیشِ سیما در هدیه دادن کفن و اعلامیه به مهمان برنامه که از قضا چند روز بعد مورد تمسخر تلویزیون سعودی هم قرار گرفت نشان میدهد کار چطور رها شده و گویی هیچکس در آن سازمان به دنبال اصلاح امور بر اساس انتقاد خودیها هم نیست.
در این میان واکنش پیمان جبلی به جنجالها خود نشان دهنده عمق ماجرا است. جبلی در پاسخ به سوالی درباره اینکه نظرش راجع به اعتراض مردم به هدیه دادن کفن به هادی عامل چیست؟ گفته: «این برنامه ۵۲ قسمت داشته و ۵۲ مهمان در آن حضور داشتهاند. چند نفر از این موضوع دلگیر شدند. من هم تذکر دادم! با این شیوه و با هر هدفی تحت هر عنوانی این کار اشتباه بود. تاکنون شش بار بازپخش شده و این بار ششم بوده که مورد توجه قرار گرفته است. (ایسنا)»
یک برنامه ۵۲ قسمتی بعد از این که ۶ بار بازپخش شده تازه مورد توجه قرار گرفته آنهم کدام بخش؟ قسمت کفن هدیه دادن به هادی عامل و اعتراض عامل به محتوای هدیه! یعنی نه تمام گفت وگوی آقای عامل با مجری برنامه و نه تمام گفت وگوی ۵۱ مهمان دیگر با مجری برنامه هیچکدام هیچ بازتابی در جامعه نداشته.
این در حالی است که روزنامه جام جم در شماره ۶۷۴۷ در تاریخ ۳ اردیبهشت امسال مصاحبهای با محمدهادی خفاجی کارگردان برنامه جعبه سیاه داشته کارگردان برنامه میگوید «با توجه به استقبال مخاطبان تاکنون برای فصل اول جعبهسیاه ۲۶ برنامه و برای فصل دوم نیز ۲۶ برنامه تولید شده است.»