تاریخ انتشار: ۱۰:۲۳ - ۱۰ اسفند ۱۳۹۴

احمدی‎نژادی‌ها: انتخابات هفتم اسفند «سرنگونی» اصولگرایان بود نه «شکست»

رویداد24- دولت بهار، سایت نزدیک به جریان احمدی نژاد و هواداران رییس دولت نهم و دهم در قالب یادداشتی به تحلیل نتایج انتخابات هفتم اسفند پرداخت که طی آن نویسنده، انتخابات هفتم اسفند را نه «شکست» بلکه «سرنگونی» اصولگرایان دانست.

محمد حسین حیدری نویسنده این یادداشت نوشت: مهمترین زمینه برای اصلاح اصولگرایی و جلوگیری از وقوع فجایع بزرگتر، بررسی تحول سیاسی هفتم اسفند در تراز پدیده ای چون «سرنگونی» است نه «شکست». اصولگرایان در تهران «شکست» نخوردند، «سرنگون» شدند. اگر فردای «شکست» 24 خرداد 92، ماله کشی سیاسی اصولگرایان در القای گزاره «اصولگرا خواندن حسن روحانی» متجلی شد، امروز مصداق ماله کشی چیزی جز اعتراف به «شکست» به جای بررسی علل و زمینه های «سرنگونی» نیست. باید متوجه بود ناکامی اصولگرایان در آوردگاه 7 اسفند صرفا در ساحت «سیاست ورزی» رقم نخورده است. آنچه «شکست» را تا سر حد «سرنگونی» ارتقاء می دهد، رقم خوردن ناکامی در ساحت «ایدئولوژی سیاسی» و فراتر از آن «الهیات سیاسی» است.

سه ماه قبل در جریان کوشش برای ارائه تعریفی از اصولگرایان متذکر شدیم: «اصولگرا کسی است که با تمام توان در برابر «فهمیدن» مقاومت می کند و پس از آنکه حقیقت را فهمید با تمام توان بر موضع قبلی خود پافشاری می کند. اصولگرایی اردوگاه نزاع با فهم حقیقت است و اصولگرایان در پیکارهای سیاسی به جای رقابت با رقیب به زد و خورد با سرچشمه های معرفت و دانستن می پردازند.» نتایج انتخابات هفتم اسفند میزان مشروعیت و دایره شمول این تعریف را عیان تر کرد. با علم به این مساله، آسیب شناسی اصولگرایی همچنان موضوعیت دارد. بویژه اگر بدانیم باز شدن مسیر برای نقش آفرینی جدی تر جوانان انقلابی یکی از نتایج طبیعی و در عین حال ارزشمند «سرنگونی» پدرخوانده های اصولگرایی است. از این حیث بررسی زمینه های بروز حادثه 7 اسفند از منظر «سیاست ورزی» و «ایدئولوژی سیاسی» امری است ضروری.

تنزل عناصر انقلابی تا سر حد مرتجع ترین نیروهای محافظه کار در قالب اصولگرایی و تبدیل شدن ویژگی «مقاومت در برابر عقلانیت» به مهمترین شاخصه اصولگرایان، حاکی از حاکمیت روندی معیوب بر ساحت سیاسی جمهوری اسلامی است. ریشه همه ضعف های اصولگرایان در حوزه سیاست ورزیِ انضمامی و امتناعشان در جامعه شناسی سیاسی را باید در همین روند معیوب و نهادینه شده جست و جو کرد. 

این روند معیوب و متاسفانه تئوریزه شده، چیزی جز قرار دادن انواع رانت های امنیتی، حقوقی و اقتصادی در اختیار گروهی از سیاستمداران وفادار با هدف مقابله با موج سکولاریسم ایرانی و مهار نیروهای غربگرا نیست. آنچه به حاکمیت و تداوم این روند مشروعیت بخشیده، تصور ضعف و ناتوانی نیروهای سیاسی انقلاب اسلامی در برابر سکولارهای وابسته به نظام سلطه و لزوم یاری آن ها با شیوه های رانتی است. این روند معیوب که خود محصول غفلت از نقش مردم در ساحت سیاسی انقلاب اسلامی و دفاع از اندیشه تغییر جهان است، عامل اصلی «بسترزدایی (مردم زدایی)» از ایدئولوژی سیاسی انقلاب است. 

در جریان این روند به جای میدان دادن به استعدادهای سیاسی جوشیده از درون توده ها برای حضور در عرصه سیاسی و اداره و پیشبرد امور انقلاب، گزینه تخصیص رانت های حکومتی به مشتی سیاستمدار وفادار، قابل کنترل و قابل پیش بینی مد نظر قرار می گیرد. بسترزدایی از سیاست و کنار گذاشتن استعدادهای سیاسی خارج از دایره تنگ الیگارشی، مدت هاست که به استقلال داعیه داران تفکر انقلابی (اصولگرایان) از ملت و نیز اعتیادشان به دوپینگ سیاسی منجر شده است. نهادینه شدن وضعیت توصیف شده، به مرور قابلیت رقابت پذیری اصولگرایان را در بازار آزاد سیاسی عملا به صفر رسانده و رشدی منفی را برای هوش و استعداد سیاسی آن ها رقم زده است. 

جریانی که هیچگاه در تنگنا و زیر ضرب قرار نگیرد و همواره کرسی قدرت و آینده اش را تضمین شده ببیند، اگر عقبگرد نکند، رشد هم نمی کند. بر این اساس کاملا طبیعی است که اصولگرایان هیچ وقت پدیده گسترش روز افزون «طبقه متوسط شهرنشین» را درک نکنند و هرگز به رسمیتش نشناسند، از سینما و دانشگاه بترسند و از پشت تریبون های مقدس مذهبی فرمان خشونت اجتماعی و حمله به موسیقی و کنسرت را صادر کنند. مخاطب آن ها تا ابد «حزب اللهی ها» خواهند بود نه «مردم». آنها باید هم تا آخرین ثانیه های آغاز رای گیری با همه توان علایق طبقه متوسط شهرنشین را تحقیر کنند و در عین حال از همان مردم انتظار حمایت داشته باشند. این اقتضای استقلال از مردم و توهم استیلا بر آنان است. 

 جریان یافتن رانت در فضای سیاسی به طور طبیعی انباشت ثروت را در پی دارد. واضح است که بخش قابل توجهی از ثروت تخصیص یافته قطعا صرف «جنگ نرم» نمی شود، بلکه زمینه سربرآوردن اشراف ریش دار را فراهم می کند. حتی به مرور صِرفِ قرار گرفتن در جریان تبادل ثروت، خود به هدف تبدیل می شود و کارویژه دفاع از انقلاب و مهار غربگرایان، فراموش. در این اثناء اگر اقبال مردم بگیرد و رعیت زاده ای از میانشان برخیزد، اشراف ریش دار در وهله نخست به مهم ترین مانع در برابر برنامه عدالت و «توزیع عادلانه ثروت» تبدیل می شوند، کمی هم که دلهره شان از به میدان آمدن اصل جنس و درخشش مدافعان حقیقی انقلاب جدی شود و خوف از سکه افتادن برشان دارد، خنجر را از پشت در قلبش فرو می کنند و خلاص. 

از اینجا به بعد موعد خدمت ارزان قیمت «سکولاریسم بنجل» به «سکولاریسم اورژینال ایرانی» است و همان هایی که به وعده دفاع از انقلاب و رهبری عزیز از توده مردم رای گرفته اند، بالاترین سطح همکاری را با کمیته مرکزی دفاع از سرمایه داری دلال رقم می زنند و جانشان برای وکیل الدوله شدن در می رود. خالق کرسنت به مدد همین مناسبات است که از ته دل به ریش آحاد ملت می خندد. 

از قضا اگر موعد واکنش تاریخی طبقه متوسط شهرنشین به روند توهین، تحقیر و تحدید آزادی های اجتماعی اش همزمان شود با خلاقیت اصولگرایان در دو قطبی سازی، گوش هیچ کس بدهکار نیست. حتی ضیاء الدین دری، کارگردان دو سریال الف ویژه ضد انگلیسی (کیف انگلیسی و کلاه پهلوی) با انتشار یک ویدئو از لیست موسوم به انگلیسی حمایت می کند. معلوم می شود اگر امر بر چنین انتخاباتی دایر شود، تهرانی ها رایحه ادکلن برند فرنگی را بر ترکیب بوی عرق و عطر مشهدی ترجیح می دهند تا زین پس در وقت مملکت صرفه جویی شده، لوایح سرنوشت ساز زیر 2 دقیقه تصویب شود. هرچقدر طبقه متوسط شهرنشین با انگیزه بالا و منسجم انتقام می گیرد و به گزینه های ناشناخته اما فاقد ظرفیت منفی رای می دهد، طبقه متوسط سنتی و حزب اللهی ها فارغ از «برهه حساس کنونی» هر یک از ظن خود خالقان خاطرات بد را از فهرست اصولگرایان خط می زنند و از میانشان گزینش می کنند. هنوز چند عدالتخواه را می توان در میانشان یافت هر چند فلسفه ترکیبشان را با سایرین نمی توان فهمید. 

همه این ها به کنار، فراموشی سنت های به ظاهر ساده الهی، استفاده از روش های سیاسی سکولار و پشت کردن به الهیات سیاسی انقلاب است که از باخت، «سرنگونی» می سازد. ظلم دسته جمعی به مظلومی که قدرت دفاع از خود را نداشت یا بنا به مصلحت مومنین از حق دفاع صرف نظر کرده بود، سرانجام دامن همه ظَلَمه آن آهنگرزاده را گرفت. آنکه مدعی ساختن رئیس جمهور بود و کاشف بزرگترین خطر از صدر اسلام تا کنون، امروز کجاست؟! مگر نه اینکه "ان الله یدافع عن الذین آمنوا"؟! 
نظرات شما
پیشخوان