از خاک جبهه تا ریزگردها
رویداد۲۴-ایران من سلام. صحبت از مردم شریف به میان آمد و سؤال رسانه از من حقیر. اصحاب رسانه میدانند که از مصاحبه به دورم شاید در این چهار دهه بعد از انقلاب چهار، پنج بار با دوستان مطبوعاتی به گپوگفت نشستهام.سخن از مردم خونگرم جنوب است و خوزستان غبارگرفته چند ساله اخیر و معضلاتی که همشهریهای عزیزم با آن دست به گریبانند. چه بگویم از این آب و خاکی که از سراسر ایران مردمی شریف در جنگ هشت ساله با خونشان مطهرش کردند و شهیدان به امانت سپردند و رفتند. نفس دادند تا ما نفس راحت بکشیم. تا چند سال پیش تنها موردی که ذهن مرا مشغول خود کرده بود وضعیت معیشتی مردم بود اما در این سالها با آب و هوای خاک گرفته نفس مردم جنوب هم در نمیآید. آیا این حق خوزستان و مردم بومی این خطه است؟ خوزستانی که در طول تاریخ زخم خورده چرا باید باز هم زخم بخورد و مجروح بماند؟ مردمی که در جنگ جگر گوشههای خود را تقدیم کردند سزاوار این زندگی امروزی هستند؟ رسمش این نیست که اینطور زندگی کنند، بیمعرفتی است. باید جواب مردم را درست و شفاف داد. در این آب و هوای تأسفباری که نفس میکشند نه فقط سلامتی، وجوه دیگر زندگیشان را هم تحتالشعاع قرار خواهد داد و از مسئولان ناامید خواهند شد. آدم دلش به درد میآید. ما در خوزستان بزرگ شدهایم؛ نفس کشیدن پدران و مادران و خواهران و برادران و کودکانمان را در آن آب و خاک آلوده در جنگ دیدهایم و اثرات دردآور آن دوران را. حالا نظارهگر این مقطع زمانی هستیم که مردم حتی نفس نمیتوانند بکشند. اگر از این درد بمیرم ملالی نیست. اما نمیدانم چرا بعضیها عین خیالشان هم نیست. فکری کنید.کاری کنید از این خلسه و فشار روانی متنفرم. دست از تعارفات برداریم. اگر مردم ارزش دارند پس نفس کشیدنشان نباید بیارزش شود. هیچکاری از دست من حقیر بر نمیآید حرف زدنمان هم فقط و فقط احترام و قدرشناسی از نجابت خوزستانیهاست. از مسئولان ناامیدم چون بهجز حرف ندیدهام. اما هنرمندان چهرههای شاخص و فرهیختگان و چهرههای محبوب کشور در بزنگاهها با خردجمعی کارهای بزرگی انجام دادهاند. ما از زخم یک جغرافیا و مردمش حرف میزنیم نه از سیاست و متعلقاتش. باید اینها از هم جدا بشود تا دردی از مردم را بتوانیم حل کنیم. خواهش میکنم صدای حقیر را به همه برسانید: به این مردم احترام بگذارید. مسئولان مسلمین ایرانیان به داد این مردم برسید؛ از مردمی حرف میزنیم که مثالش زن باردار مادر دو شهید و آزاده مادر شهیدان پورحیدری است که از مناطقی که زیر گلوله دشمن بود و تا پایان جنگ بیرون نرفت. ما خاک آلوده شیمیایی جنگ هشت ساله را استشمام کردیم و نباید آلودگی ریزگردها را هم استشمام کنیم. مگر میشود خوزستان را فراموش کرد؟
گاهی برای خنده دلم تنگ میشود / گاهی دلم تراشهای از سنگ میشود / گاهی تمام آبی این آسمان ما / یکباره تیره گشته و بیرنگ میشود / گاهی نفس به تیزی شمشیر میشود / از هر چه زندگیست دلت سیر میشود / گویی به خواب بود جوانیمان گذشت / گاهی چه زود فرصتمان دیر میشود. (قیصر امینپور)