برجام، «نفس» یا «قفس»
سیدعلی طباطبایی-استاد دانشگاه در روزنامه شرق نوشت: فضیلت «حال» بر «گذشته» یا «آینده» قابلیت تماس شخص با حال و ادراک بلاواسطه آن است. حال را میتوان حس کرد، تنفس کرد، کاوید، سنجید، دید، فهمید و «حالی» شد. بنابراین شاید دلیل ارتباط بین دو مفهوم «حال» و «حالیشدن» (فهمیدن) همین توضیحی است که به آن اشاره شد.
حال را میتوان منفک و منتزع از عوامل محیطی و نیز نظرات نیروهای کنشگر سیاسی و مبتنی بر مشاهدات مستقیم و رجوع به شاخصها و اصول پذیرفتهشده علمی، شناخت و شناسایی کرد.
اینکه در «حال» بتوانیم واقعیت یا بخشی از واقعیت را بهدرستی درک کنیم و بعدا مصرفکننده آنچه دیگران درک کرده یا فکر میکردهاند که درک کردهاند و به ما عرضه میکنند، نباشیم، بسیار مهم است. بنابراین، این واقعیت که ما در «حال» زندگی میکنیم و در این حال از زندگی فعالانه و کنشگرانه سیاسی و اجتماعی بهرهمندیم، قطعا نعمتی از نعمتهای الهی است که بر ما ارزانی داشته شده است و باید شاکر این نعمت باشیم.
با این مقدمه کوتاه، بر موضوع اصلی این نوشتار متمرکز میشویم؛ اینکه در زمان حال کسی یا کسانی درباره موضوع واحدی، دیدگاههای کاملا متفاوتی ارائه میکنند را چگونه میتوانیم داوری یا ارزیابی کنیم و یکی از دیدگاهها را که درست یا درستتر یا مقرونتر به صحت یا واقعیت است را بازشناسیم و کشف کنیم.
بهعنوان مثال در «حال» (اکنون)، مهمترین موضوع محل مجادله و مباحثه در فضای عمومی جامعه ما، «برجام» است؛ مواجهه با تعبیری از برجام بهعنوان «نفس» یا «قفس» و مناقشه تفسیری از برجام بهعنوان «امری نیکفرجام» یا «شری بیسرانجام». از یک سو، رئیسجمهور روحانی، دولتمردان و طرفداران دولت معتقدند «برجام»، فرجام نیک و حمایتشده از جانب عموم مردم و ملت ایران است و آن را افتخار کشور و عملکرد خود و اجرای آن را انجام مأموریت محول ملی و تحقق اراده ملی میدانند و از سوی دیگر مخالفان «برجام» که شامل طیف متنوعی از افراد اقتصادی و سیاسی و دلواپسان میشوند که اعتقاد دارند برجام مایه خجالت و شرمساری کشور است و هیچ افتخاری برای کشور، نه هست و نه خواهد بود. اینکه ما آنقدر «سعادتمندیم» که در زمانی زندگی میکنیم که شاهد یکی از مهمترین دورههای تاریخی معاصر کشورمان باشیم را باید با «سعادت» افزونتر کشف واقعیتهای زمان خود همراه کنیم.
اما چگونه میتوانیم کشف کنیم که «برجام» آنگونه که رئیسجمهور روحانی و طرفداران دولت مدعیاند از حمایت عمومی برخوردار است یا آنگونه که مخالفان دولت و دلواپسان مدعیاند کسی از برجام حمایت نمیکند و برجام «فرجام» مناسبی برای ملت ما نبوده است. قاعدتا ٨٠ میلیون شهروند کشور و هموطنان، نه به صورت فردی میتوانند و نه میتوانستهاند نظر شخصی خود را به دکتر روحانی و دولت تدبیر و امید و نه بر مخالفان ایشان و دلواپسان عرضه کنند. پس برای اینکه بدانیم «برجام» چگونه موردحمایت عمومی است یا نه؛ باید از چه «شاخص، سنجه و استانداردی» استفاده کنیم.
قاعدتا و تحقیقا مهمترین شاخصی که بیانگر گرایشات مردم و مؤید میزان حمایتهای عمومی در هر کشوری درباره یک وضعیت، روند و موضوع باشد، مراجعه به آرای عمومی و انتخابات است.
از سال ١٣٩٢ تاکنون سه انتخابات در کشور برگزار شده است؛ اول انتخابات ریاستجمهوری دولت یازدهم در ٢٤ خرداد سال ١٣٩٢ و دو انتخابات همزمان دهمین دوره مجلس شورای اسلامی و پنجمین دوره مجلس خبرگان رهبری در هفتم اسفند ١٣٩٤. درباره انتخابات سال ١٣٩٢ که همگی در یاد داریم رقابت عمده بین دو گفتمان یا دو رویکرد متفاوت و متضاد بود که ادعای مدیریت مطلوبتر کشور را داشتند. گفتمان اول اعتقاد داشت باید با توسل به عقلانیت در افکار و اعتدال در رفتار در عرصه داخلی و خارجی و روشهای اصلاحی آرام و پرهیز از مواجهه غیرضروری با قدرتهای جهانی و اولویتبخشی به حلوفصل بحران هستهای حرکت کرد. این گفتمان را «دکتر روحانی» نمایندگی میکرد و گفتمانی را که اعتقاد داشت میتوان با ایستادگی و نشانندادن انعطاف در مقابل قدرتهای بزرگ از زیادهخواهی آنها جلوگیری و آنها را وادار به تمکین کرد «دکتر جلیلی» نمایندگی میکرد.
مراجعه به آرای ریختهشده به صندوقهای آرا در ٢٤ خرداد ١٣٩٢ بیانگر میزان مقبولیت و حمایت مردم کشورمان از این دو گفتمان بود. انتخاباتی که نتیجه آن یعنی انتخاب دکتر روحانی، «گرایش عمومی» برای حلوفصل بحران هستهای از راه تعامل و مذاکره با قدرتهای بزرگ را تأیید میکرد.
از سوی دیگر انتخابات هفت اسفند ١٣٩٤ پس از حدود دوسالونیم از شروع فعالیت دولت تدبیر و امید و بهسرانجامرسیدن برجام، میتواند بهعنوان مهمترین عملکرد دولت بیانگر نسبی میزان رضایت یا نارضایتی و حمایت و عدم حمایت مردم از دولت و قاعدتا مهمترین دستاورد آن یعنی برجام باشد.
در انتخابات دهمین دوره مجلس شورای اسلامی با وجود رد صلاحیت تعداد درخور توجهی از چهرههای شاخص طرفداران دولت؛ چه در قالب اصلاحطلبی و چه در قالب اعتدالی و با وجود آنکه در انتخابات مجلس، عوامل محیطی قومی و مذهبی نیز متغیرهای مهمی هستند، نتیجه آن شد که همه دیدیم. نتیجهای که مطمئنا مطلوب مخالفان دولت نبوده است و آنچه آنها با برنامهریزی همهجانبه در قالبهای مادی و معنوی و سازمانی به کار گرفته بودند با آنچه به دست آوردند، کاملا در تعارض بود. استفاده کامل از رسانه ملی، رسانههای سنتی و رسانههای مدرن به همراه فشار روانی برای وجود فهرست انگلیسی، حضور و نفوذ ایادی بیگانه در انتخابات و حتی توسل به کلاهمخملیها، باز هم نتیجهای دربر نداشت و نتایج کلی انتخابات مؤید همراهی و همدلی مردم با دولت بهویژه «برجام» است و در انتخابات مجلس خبرگان رهبری با شرایط ویژهای که در آن وجود دارد، میتوان حضور و بروز اراده عمومی معطوف به رضایت از گفتمان و عملکرد دولت را مشاهده کرد.
اگر نارضایتی در میان مردم کشورمان وجود دارد که وجود دارد، مطمئنا نه به خاطر حلوفصل بحران هستهای و بهفرجامرسیدن برجام، بلکه به دلیل وضعیت موجود اقتصادی کشور است که خالی از رونق است. وضعیتی که اگر صادقانه به آن نگاه کنیم، نه محصول عملکرد دولت تدبیر و امید، بلکه محصول هشت سال مدیریت دولت نهم و دهم آنهم به شکل مبسوطالید است. زمانی که دولت یازدهم با رأی مردم انتخاب شد، شرایطی که در کشور حکمفرما بود، با شرایطی که یک دولت – ملت (Nation-State) قاعدتا باید برخوردار باشد، فاصله داشت. سه سال پیش، ٣٠٠ سال پیش نیست که بتوان واقعیات آن را «قلب» یا احیانا «جعل» کرد. سه سال پیش یعنی فقط سه سال پیش و واقعیات سیاسی و اقتصادی، اجتماعی و بینالمللی آن نهفقط در حافظه تاریخی ملت ما، بلکه در حافظه فردی تکتک ما چون لوحی محفوظ ثبت و ضبط است و البته خواهد بود. «آمار و ارقام» «دستنیاوردهای» عظیم دولت پیشین را همه میدانند و مهمتر از آن درک کردهاند و هرگز تحت هیچ شرایطی آن را فراموش نخواهند کرد.
تشکیک و تردید نسبت به «شکل و محتوا» و «حال و آینده» برجام چیزی جز مسدودکردن «گذرگاههای عبور یک ملت» نیست. «برجام، ترجمان اراده متناسب با قدرت ماست» و میزان مطلوبیت آن باید متناسب با مجموعه امکانات مادی و معنوی کشورمان و مقتضیات زمانی و مکانی آن تحلیل شود. برجام چیزی جز برایند مجموعه قدرت کشور در بدهبستان و تعامل با قدرتهای جهانی برای حلوفصل بحران هستهای نیست. اگر میخواهیم در آینده در موضوعات جهانی بیشتر تحصیل کنیم، راه آن تقویت و نه تضعیف دستاوردهای مردم و مسئولان کشور است. اما آیا باید سالها در «برجام» ماند و فرصتهای پیدا و پنهان آن را نادیده گرفت و آیا در بحرانیترین منطقه جهان و درگیری مستقیم و نیابتی و فرورفتن رقبای اصلی منطقهای ما در بحرانهای داخلی و خارجی، زمانی که کشور ما میتواند الگوی «جامعه امن منطقهای» باشد، باید با تأکید مداوم بر نمادها و ابزارها و رویکردهای نامتناسب و متعارض با انتخابها و گرایشهای عمومی مردم و فضای پسابرجام، «فرصت برجام» را نیز از حیز انتفاع ساقط و اسباب اسقاط شکلی و محتوایی برجام را خود با دست خود فراهم کنیم.
آنچه مطمئنا تمامی کنشگران سیاسی کشور آن را میپذیرند این است که کشور نباید بیش از این «مبتلابه» تعطیل و تأخیر موضوعی چون «برجام» بماند و به جای همافزایی و همکاری ما بین مجموعه توانمندیهای کشور، شاهد ارسال پیامهای متناقض به داخل و خارج کشور باشیم و فرصتهای مادی و معنوی موجود در فضای جدیدِ کنشِ «ایرانِ قدرتمندِ تعاملگرا» را در سطح ملی، منطقهای و بینالمللی ضایع کنیم.