پای لنگ قاتل او را لو داد
او شامگاه 26 فروردین امسال برادرش را با شلیک گلوله به قتل رسانده بود که موضوع این جنایت بلافاصله به بازپرس جنایی و تیم تحقیق اعلام شد و کارآگاهان با بازبینی فیلم دوربین مداربسته در اطراف محل قتل دریافتند قاتل ناشناس یک پایش میلنگد.
قاتل مرد جوان پس از انجام جنایت شروع به جستوجو در فضای مجازی کرد و زمانی که دید خبری از این جنایت در نشریات و شبکههای مجازی منتشر نشده، مطمئن شد که ردی از جنایتش فاش نشده است به همین دلیل فرارش را به تعویق انداخت اما سرانجام لنگی پایش راز جنایت او را فاش کرد و دستبند به دست در مقابل میز مأمور تحقیق نشست.
او شامگاه 26 فروردین امسال برادرش را با شلیک گلوله به قتل رسانده بود که موضوع این جنایت بلافاصله به بازپرس جنایی و تیم تحقیق اعلام شد و کارآگاهان با بازبینی فیلم دوربین مداربسته در اطراف محل قتل دریافتند قاتل ناشناس یک پایش میلنگد.
لنگیدن پا سرنخی بود که تیم تحقیق در دست داشت و زمانی که کارآگاهان به سراغ خانواده هوشنگ -مقتول- رفتند، مشخص شد هرمز برادر بزرگتر این مرد مدتهاست با او اختلاف مالی دارد و یک پایش هم میلنگد. بدین ترتیب هرمز درحالی که وسایلش را جمع کرده بود و قصد فرار داشت، در کمتر از 12 ساعت دستگیر شد و حالا او در گفتوگویی جزئیات جنایت شبانهای را که مرتکب شده شرح میدهد.
پایت چه شده است؟
مهر پارسال بود که در نزدیکی مغازهام با خودرویی تصادف کردم. از آن به بعد پایم لنگید، اصلاً تمام بدبختیام از این حادثه آغاز شد.
چه بدبختی؟
من مغازه لوازم خانگی فروشی داشتم. مغازه را از پدرم با 15 میلیون تومان ودیعه و ماهی 500 هزار تومان اجاره کرده بودم. پایم که شکست دیگر نتوانستم مغازه را اداره کنم و به پدرم گفتم که میخواهم مغازه را برگرداندم. او هم قبول کرد و مغازه را به یک نفر دیگر با 30 میلیون تومان بیعانه و ماهی 3 میلیون و 700 هزار تومان اجاره داد. پدرم از اجاره دریافتی ماهانه مبلغی به من میداد اما پول ودیعه 15 میلیون تومانیام را به من برنگرداند و همین موضوع مشکل ما شد.
در این مورد با پدرت صحبت نکردی؟
دهها بار، اما بیفایده بود. او میگفت پول را از برادرم هوشنگ که یکسال از خودم کوچکتر بود بگیرم. هوشنگ همه کارهای مالی پدرم را انجام میداد و تمام پولهای پدرم دست او بود. مدتی قبل هم مغازهای به مبلغ 500 میلیون تومان از پدرم خریده بود. به سراغ هوشنگ رفتم اما او گفت که پول را باید از پدرم بگیرم و پدرم مرا به برادرم باز میگرداند و در این میان من مانده بودم که چه کنم.
خب چرا به سراغ برادرت رفتی؟
می دانستم که پولها دست برادرم است و اگر او بخواهد میتواند پدرم را راضی کند که بدهی مرا برگرداند.
چه مدتی است که نقشه قتل را طراحی کرده بودی؟
ایام عید بود که یک کلت را به مبلغ 6 میلیون تومان از دوستی در تهران خریدم. بعد از اینکه پایم شکست شروع به مسافرکشی با خودروی 206 خودم میکردم. آن شب بعد از پیاده کردن مسافرم راهی خانه شدم. در راه هوشنگ را دیدم که دارد در مغازهاش را میبندد. به او گفتم میخواهم با تو صحبت کنم و او هم قبول کرد و در آن زمان تصمیم گرفتم انتقامم را از برادرم بگیرم. به او گفتم کار مهمی در خانه دارم؛ میروم کارم را انجام بدهم و فوراً برگردم.
چه کار مهمی داشتی؟
باید اسلحه را برمیداشتم تا بتوانم نقشه را اجرا کنم. به خانه رفتم و کلت را که در انباری جاساز کرده بودم برداشتم و به سراغ برادرم رفتم. آن شب سوار ماشین برادرم شدم و در خیابانهای تهرانپارس گشتی زدیم بعد از چند دقیقه از او خواستم که کنار خیابان نگه دارد و او هم در حاشیه خیابان دماوند نگه داشت.
داخل ماشین باهم درگیر شدید؟
نه، من گوشی تلفن همراهم را به او دادم و گفتم که عکسهای گوشیام را ببیند. درحالی که برادرم مشغول تماشای فیلمها بود، اسلحه را بیرون آوردم و به طرف برادرم دو تیر شلیک کردم. بعد از آن از ماشین خارج شدم، خواستم سومین تیر را هم شلیک کنم که فشنگ در اسلحه گیر کرد و شلیک صورت نگرفت. بعد از اطمینان کامل از مرگ برادرم سوار خودروی عبوری شدم و آنجا را ترک کردم.
بعد از قتل چه کردی؟
به خانه رفتم و وسایلم را جمعآوری کردم. مدام سایتها و کانالها را چک میکردم تا ببینم خبری از این جنایت منتشر میشود یا خیر. اما هیچ خبری نبود و آن زمان بود که خیالم راحت شد و مطمئن بودم پلیس ردی از من در دست ندارد.
وسایلت را برای چی جمع کرده بودی؟
می خواستم مدتی به یکی از شهرستانها بروم و وقتی آبها از آسیاب افتاد برگردم. اما چون دیدم هیچ خبری از این جنایت منتشر نشده است، با خودم گفتم قرار نیست بازداشت شوم و سفرم را به تعویق انداختم.
پس تصور نمیکردی بازداشت شوی؟
هرگز. آن هم به این زودی در کمتر از 12 ساعت. وقتی مأموران وارد خانهام شدند و مرا دستگیر کردند از اینکه به این زودی دستگیر شدهام شوکه بودم. من هیچ ردی از خودم به جا نگذاشته بودم و مطمئن بودم که دوربینهای مداربسته کیفیتشان به قدری پایین است که نمیتوانند تصویر مرا نشان دهند.
متأهلی؟
بله، دو تا دختر و یک پسر دارم. برادرم هم دو بچه داشت.
بدنبال اعترافات متهم 40 ساله به جنایت، به دستور بازپرس جنایی پایتخت وی به کمیسیون پزشکی قانونی معرفی شد تا از نظر روانی معاینه شود. از سوی دیگر تحقیقات توسط کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی ادامه دارد.