میرزایی نیکو در نطق میاندستور:
دست ناپاک لابلای همهی ارکان نظام ریشه دوانده است/ خشونت دوای هیچ دردی نیست
عضو کمیسیون شوراها و امور داخلی کشور در مجلس، گفت: دست ناپاک و پول کثیف، لابلای همه ارکان نظام ریشه دوانده است؛ فساد، اژدهای هفت سری شده است که هر روز از یک جا سر در می آورد.
رویداد۲۴قاسم میرزایینیکو نماینده مردم دماوند و فیروزکوه در مجلس شورای اسلامی در نشست علنی امروز (سه شنبه ۶ شهریورماه) مجلس شورای اسلامی به ایراد نطق پرداخت که متن کامل نطق نماینده مردم فیروزکوه در مجلس شورای اسلامی به شرح زیر است:
سلامی به بلندای دماوند زیر آسمان فیروزهای فیروزکوه
امروز، روزِ کامل شدن دین و تمام شدنِ نعمت است؛ و آن روز، غدیر بود؛ آنکه از جام علی پیمانه زد، سرمست شد و دیگری، پیمان شکنِ شکسته حال.
گر برکنم دل از تو و بردارم از تو مهر/
آن مهر بر که افکنم، این دل کجا برم؟!
ما به راستی با این مردم پیمان بستیم؛ ما قول دادیم که مرد باشیم؛ که عدالت علی (ع) سرمشقمان باشد.
از روزهای بگم بگم، ١٠ سال گذشته است؛ مردمان ما هنوز هم هستند؛ مردمان ما چشم به راه امید نشسته اند؛ مردمان ما منتظرند! منتظر صلح و آرامش و امنیت.
هزار بار قصه گفتیم و راه و بیراه رفتیم؛ از فقر گفتیم و اقتصاد مقاومتی؛ از تحریم گفتیم و ایستادگی؛ گفتیم و گفتیم...، اما از خودمان نگفتیم! از انسانهایی که هر روز عمر شریفشان میگذرد و لابلای صفحات تاریخ گم میشوند؛ بازرگان باشد یا میر حسین موسوی؛ خاتمی اصلاح طلب باشد یا هاشمی امیرکبیر؛ آقای بازیگر باشد یا یک رهگذر ساده! فرقی نیست وقتی قرارمان فراموشی نسلی باشد که یک روز، جانش را، آبرویش را، تمامِ ناتمامش را فدای ملیت و اسلامیت کرد.
رییس جمهور شهیدش راهی سازمان ملل شد با شکنجههای کف پایش!
چه بر سر تاریخ خواهد آمد؟!
که امروزِ روز، در شلوغی فرجامِ برجام، گیر افتاده ایم!
ما سر منبرهای داغ، از عدالت و خلخال و زن یهود، قصهها گفتهایم! اما یک روز گلوله، به دهان برادرم، سعید حجاریان اصابت کرد و امروز او زندگی را روی صندلی چرخدار، با حداقلِ تکلم میگذراند! تیرانداز، جوانکی بود که فرداهای زودِ زود، آزاد شد؛ آن تفکر، امروز عریان و کریه، بر سر منبرِ دعای عرفه، از خفگی در استخر میگوید! ما، اما سکوت کردهایم! سکوت کردهایم در برابر حذف شدنِ سکان دار ٨ سال اصلاحات، سید محمد خاتمی، ما سکوت کردهایم در برابر حبس و حصر سه پیرِ مو سپید کرده، به قدمت و قیمت تاریخِ این انقلاب میر حسین و زهرا رهنورد و مهدی کروبی، تا دق کنند و بپوسند! ما سکوت کردیم وقتی حرمت حضرت آیت الله سازندگی، در تریبون نماز جمعه شکست! تریبونی که میراث طالقانی اباذر زمان بود؛ ما فقط سکوت کردیم! یادم نمیرود صدای علی شریعتی را که میگفت: پدر مادر ما متهمیم! ما به سکوت متهمیم و دامنمان، آلوده به ناسپاسی شده است!
صراط جمع نیست! راه فقط یک راه است! تمکین به رأی مردم و گفتگوی ملی؛ باید همهی نخبگان که دل در گرو آب و خاک این سرزمین کهن دارند، سر یک سفره بنشینند؛ قهریت و خشونت، دوای هیچ دردی نیست!
دولت موازی و نظارت استصوابی، امان بریده است؛ دست ناپاک و پول کثیف، لابلای همهی ارکان نظام ریشه دوانده است؛ فساد، اژدهای هفت سری شده است که هر روز از یک جا سر در میآورد؛ اما نادیده گرفتن حقوق شهروندی، جنسیت گرایی و خانه نشین کردن زنان، رانت و دور زدن قانون به جای شایسته سالاری، شکستن حریم خصوصی، دست گیریهای فلهای و تنش آفرینی منطقهای و بین المللی، ماجراجویی و نادیده گرفتن صدای احزاب، اندیشمندان و فرهیختگان، سرآغازِ سقوط به ورطهی نابودی و ناکجاآباد است.
هر روز، دلواپسان تکرار میکنند، که غم مردم، معیشت و بیکاری و اقتصاد است! اما گذر تاریخ، تحمیل جنگ جهانی و قحطی و بیماری مسری و بی نانی، بر این سرزمین را دیده است! لیکن ملی شدن صنعت نفت، محصول همان روزهاست که ملیت و اسلامیت، دستِ آشتی به هم دادند!
ما وعده دادیم! اما پشت میز که رسیدیم، یادمان رفت! سکوت کردیم!
آزادی اندیشه و همه پرسی، حق مسلم این مردم در قانون اساسی است؛ اجازه بدهیم مردم انتخاب کنند.
محمود درویش گفت:
تو بانوی غمهای عمیقی
شعرهای غمگین!
کلمات جانگداز!
با چشمانت میتوان عزاداری کرد...
باگیسوانت، لباس سیاهی برای همیشه پوشید...
با دستانت، جام زهر نوشید!
تو بانوی تاریخ منی
یک تاریخ تلخ
یک تاریخ سیاه!
سلامی به بلندای دماوند زیر آسمان فیروزهای فیروزکوه
امروز، روزِ کامل شدن دین و تمام شدنِ نعمت است؛ و آن روز، غدیر بود؛ آنکه از جام علی پیمانه زد، سرمست شد و دیگری، پیمان شکنِ شکسته حال.
گر برکنم دل از تو و بردارم از تو مهر/
آن مهر بر که افکنم، این دل کجا برم؟!
ما به راستی با این مردم پیمان بستیم؛ ما قول دادیم که مرد باشیم؛ که عدالت علی (ع) سرمشقمان باشد.
از روزهای بگم بگم، ١٠ سال گذشته است؛ مردمان ما هنوز هم هستند؛ مردمان ما چشم به راه امید نشسته اند؛ مردمان ما منتظرند! منتظر صلح و آرامش و امنیت.
هزار بار قصه گفتیم و راه و بیراه رفتیم؛ از فقر گفتیم و اقتصاد مقاومتی؛ از تحریم گفتیم و ایستادگی؛ گفتیم و گفتیم...، اما از خودمان نگفتیم! از انسانهایی که هر روز عمر شریفشان میگذرد و لابلای صفحات تاریخ گم میشوند؛ بازرگان باشد یا میر حسین موسوی؛ خاتمی اصلاح طلب باشد یا هاشمی امیرکبیر؛ آقای بازیگر باشد یا یک رهگذر ساده! فرقی نیست وقتی قرارمان فراموشی نسلی باشد که یک روز، جانش را، آبرویش را، تمامِ ناتمامش را فدای ملیت و اسلامیت کرد.
رییس جمهور شهیدش راهی سازمان ملل شد با شکنجههای کف پایش!
چه بر سر تاریخ خواهد آمد؟!
که امروزِ روز، در شلوغی فرجامِ برجام، گیر افتاده ایم!
ما سر منبرهای داغ، از عدالت و خلخال و زن یهود، قصهها گفتهایم! اما یک روز گلوله، به دهان برادرم، سعید حجاریان اصابت کرد و امروز او زندگی را روی صندلی چرخدار، با حداقلِ تکلم میگذراند! تیرانداز، جوانکی بود که فرداهای زودِ زود، آزاد شد؛ آن تفکر، امروز عریان و کریه، بر سر منبرِ دعای عرفه، از خفگی در استخر میگوید! ما، اما سکوت کردهایم! سکوت کردهایم در برابر حذف شدنِ سکان دار ٨ سال اصلاحات، سید محمد خاتمی، ما سکوت کردهایم در برابر حبس و حصر سه پیرِ مو سپید کرده، به قدمت و قیمت تاریخِ این انقلاب میر حسین و زهرا رهنورد و مهدی کروبی، تا دق کنند و بپوسند! ما سکوت کردیم وقتی حرمت حضرت آیت الله سازندگی، در تریبون نماز جمعه شکست! تریبونی که میراث طالقانی اباذر زمان بود؛ ما فقط سکوت کردیم! یادم نمیرود صدای علی شریعتی را که میگفت: پدر مادر ما متهمیم! ما به سکوت متهمیم و دامنمان، آلوده به ناسپاسی شده است!
صراط جمع نیست! راه فقط یک راه است! تمکین به رأی مردم و گفتگوی ملی؛ باید همهی نخبگان که دل در گرو آب و خاک این سرزمین کهن دارند، سر یک سفره بنشینند؛ قهریت و خشونت، دوای هیچ دردی نیست!
دولت موازی و نظارت استصوابی، امان بریده است؛ دست ناپاک و پول کثیف، لابلای همهی ارکان نظام ریشه دوانده است؛ فساد، اژدهای هفت سری شده است که هر روز از یک جا سر در میآورد؛ اما نادیده گرفتن حقوق شهروندی، جنسیت گرایی و خانه نشین کردن زنان، رانت و دور زدن قانون به جای شایسته سالاری، شکستن حریم خصوصی، دست گیریهای فلهای و تنش آفرینی منطقهای و بین المللی، ماجراجویی و نادیده گرفتن صدای احزاب، اندیشمندان و فرهیختگان، سرآغازِ سقوط به ورطهی نابودی و ناکجاآباد است.
هر روز، دلواپسان تکرار میکنند، که غم مردم، معیشت و بیکاری و اقتصاد است! اما گذر تاریخ، تحمیل جنگ جهانی و قحطی و بیماری مسری و بی نانی، بر این سرزمین را دیده است! لیکن ملی شدن صنعت نفت، محصول همان روزهاست که ملیت و اسلامیت، دستِ آشتی به هم دادند!
ما وعده دادیم! اما پشت میز که رسیدیم، یادمان رفت! سکوت کردیم!
آزادی اندیشه و همه پرسی، حق مسلم این مردم در قانون اساسی است؛ اجازه بدهیم مردم انتخاب کنند.
محمود درویش گفت:
تو بانوی غمهای عمیقی
شعرهای غمگین!
کلمات جانگداز!
با چشمانت میتوان عزاداری کرد...
باگیسوانت، لباس سیاهی برای همیشه پوشید...
با دستانت، جام زهر نوشید!
تو بانوی تاریخ منی
یک تاریخ تلخ
یک تاریخ سیاه!
منبع: خانه ملت