البناء تحلیل کرد:
روسیه در اندیشه آشتی سراسری در خلیج فارس؟/ پوتین در قبال رفع کدورت میان ایران و عربستان چه میخواهد؟
روسیه روابط خوبی با ایران و ترکیه دارد و میتواند راه حلهایی را برای بحران خلیج فارس، بویژه در یمن و میانجیگری برای حل اختلافات داخلی بین دولتهای عربی ارائه دهد.
رویداد۲۴ روسها سلاحی در اختیار دارند که از سلاح همتای آمریکایی شان برتر و پیشرفته است؛ روسیه از اهمیت سیاسی برخوردار است که میتواند دشمنی ایران، ترکیه، دول خلیج فارس، عراق، سوریه و یمن را تبدیل به دوستی کن. این مبالغه نیست. ائتلاف روسیه و ایران با سوریه میتواند انصارالله یمن و عراق را به سمت خود جذب کرده و ترکیه را مجبور به توقف صدور مدل حکومتی اخوان المسلمین و خواستههای توسعه طلبانه عثمانیها کند.
شرایط رابطه روسیه با دولتهای خلیج فارس فراهم است؛ روسیه به دنبال ان است تا از پیروزی اش در میدان سوریه برای توسعه تدریجی خود در اماکن استراتژیک مختلفی در منطقه استفاده کند. در این بین، دولتهای خلیج فارس از فروپاشی نقشهای منطقهای و عربی خود رنج میبرند. اما ایا زمان مناسب برای روسیه فرا رسیده است؟ خلیج فارس به ارتباط مستحکم با محور آمریکا از سال ۱۹۴۵ و امضای معاهده بین عبدالعزیز سعودی و روزولت آمریکایی، معروف است. همین مساله، نقش منطقهای پر رنگی در دو جهان عربی و اسلامی برای آمریکا به دنبال داشت و دولتهای خلیج فارس را در خدمت تسهیل روند تک قطبی بودن آمریکا در جهان، قرار داد.
به نظر میرسد عربستان و امارات به اشتباه تصور میکردند که همراهی آنها با آمریکا میتواند به صورت ناخودآگاه باعث بهبود نقش آنها در منطقه عربی و بین المللی شود؛ از این رو، از هزینه کردن مال و عقیده وهابی و تحریک مذهبی و نژادی در راه موفقیت طرح توسعه طلبانه آمریکا در منطقه دریغ نکردند؛ اما نتیجه برای آنها نا امید کننده بود... آمریکاییها و دول خلیج فارس نتوانستند افغانستان و عراق را در خدمت خود در آورند و در سوریه شکست خوردند، در حالی که نتوانستند یمن را به زانو درآورده و ایران و ترکیه را به تسلیم در برابر خواستههای خود وادار کنند.
آنچه باعث بحرانیتر شدن اوضاع شد، سیاستهای بین المللی رئیس جمهور جدید آمریکا بود که تنشزایی در روابط کشورش با روسیه، اروپا، ژاپن و چین را به دنبال داشت؛ چرا که ترامپ، هم پیمان و رقیب، همه را از تیغ منافع اقتصادی آمریکا گذراند و حتی باعث تشنج بین احزاب مختلف در آمریکا شد.
درگیری قطر با عربستان و امارات، به منزله اعلام فروپاشی نقش منطقهای خلیج فارس، به رهبری عربستان بود. این بحران در حالتی ایجاد شد که به نظر میرسید نقشه آمریکاست؛ اما واشنگتن اجازه نداد بحران مذکور به مرحله جنگ برسد، تا بتواند از آن برای باج گیری دائمی از اقتصاد دول خلیج فارس استفاده کند. در مقابل، روسیه به مهارت و تبحّر از این عقب نشینی خلیج فارس برای افزایش نقش خاورمیانهای خود بهره برد.
روسیه روابط خوبی با ایران و ترکیه دارد و میتواند راه حلهایی را برای بحران خلیج فارس، بویژه در یمن و میانجی گری برای حل اختلافات داخلی بین دولتهای عربی ارائه دهد. در واقع روسها سلاحی در اختیار دارند که از سلاح همتای آمریکایی شان برتر و پیشرفته است؛ روسیه از اهمیت سیاسی برخوردار است که میتواند دشمنی ایران، ترکیه، دول خلیج فارس، عراق، سوریه و یمن را تبدیل به دوستی کن. این مبالغه نیست. ائتلاف روسیه و ایران با سوریه میتواند انصارالله یمن و عراق را به سمت خود جذب کرده و ترکیه را مجبور به توقف صدور مدل حکومتی اخوان المسلمین و خواستههای توسعه طلبانه عثمانیها کند.
اما روسیه در برابر ایفای چنین نقش سیاسی چه میخواهد؟
لازم به ذکر است که روابط مسکو و ریاض مدتی است که در مرحله خوبی به سر میبرد؛ چرا که دو کشور در حال هماهنگ کردن بهای انرژی هستند و این مساله در شکل روابط سیاسی قابل قبول بین دو طرف انعکاس داشته است. برای مثال، ریاض بر نقش روسیه در سوریه تمرکزی ندارد و در مقابل، مسکو از تجاوز عربستان به یمن چشم پوشی کرده است و به نظر میرسد دو طرف اصرار زیادی به ایجاد پیوندهای مشترک و دوری از نقاط اختلاف دارند.
نکات پیش گفته میتواند سفر خلیج فارس وزیر خارجه روسیه را با نتایج مثبتی همراه کند؛ اما اهداف روسیه به سمت آزادسازی خلیج از بحرانهایش، برای ایجاد روابط استراتژیک محکم با آن پیش میرود. روسیه تنها دولتی است که میتواند منطقه عربی خلیج فارس را از تبدیل شدن به سر افعی در جریان جنگ احتمالی آمریکا دور کرده و آن را تبدیل به محوری معتدل و دارای روابط بین المللی متوازن کند. این مهم تنها در صورتی محقق میشود که روسیه بتواند ترس گنگ و مبهم اعراب از ایران، عراق متحد و ترکیه اخوانی و یمن را ریشه کن کند.
از نظر هماهنگی اقتصادی آنچه برای روسیه اهمیت دارد، ثبات قیمتهای انرژی است که آمریکاییها آن را به بازی گرفته اند. در این شرایط، احتمال روابط گرم بین دو روسیه و خلیج فارس، برای تامین منطقهای امن و آرام وجود دارد. اما مشکل آن است که طرف آمریکایی بر منطقه خلیج فارس سیطرهای سخت داشته و در هر یک از دولتهای خلیج فارس بالهایی دارد که میتواند باعث ناکامی بالی شود که قصد حرکت به سمت مسکو برای برقرای توازن و استقرار را دارد.
در این میان، یک فرصت موقتی وجود دارد که دولتهای خلیج میتوانند در آن یک آزادی نسبی برای خود ایجاد کنند.. و این مرحله درگیریهای داخلی در دولت آمریکا، بین اغلب اعضای کنگره و ترامپ است.. درگیری که میتواند باعث تضعیف نفوذ امریکا در جهان شود و همین زمان مناسبی است برای تامین استقرار در خاورمیانه و جهان اسلامی.
روسیه میتواند با معاملههای سلاح و قراردادهای اقتصادی، روزنههایی ایجاد کند؛ اما پایان دادن به هیمنه آمریکا بر منطقه خلیج، نیاز به تلاشی گستردهتر از این سیطره دارد که عمر آن به بیش از ۷۰ سال میرسد.
شرایط رابطه روسیه با دولتهای خلیج فارس فراهم است؛ روسیه به دنبال ان است تا از پیروزی اش در میدان سوریه برای توسعه تدریجی خود در اماکن استراتژیک مختلفی در منطقه استفاده کند. در این بین، دولتهای خلیج فارس از فروپاشی نقشهای منطقهای و عربی خود رنج میبرند. اما ایا زمان مناسب برای روسیه فرا رسیده است؟ خلیج فارس به ارتباط مستحکم با محور آمریکا از سال ۱۹۴۵ و امضای معاهده بین عبدالعزیز سعودی و روزولت آمریکایی، معروف است. همین مساله، نقش منطقهای پر رنگی در دو جهان عربی و اسلامی برای آمریکا به دنبال داشت و دولتهای خلیج فارس را در خدمت تسهیل روند تک قطبی بودن آمریکا در جهان، قرار داد.
به نظر میرسد عربستان و امارات به اشتباه تصور میکردند که همراهی آنها با آمریکا میتواند به صورت ناخودآگاه باعث بهبود نقش آنها در منطقه عربی و بین المللی شود؛ از این رو، از هزینه کردن مال و عقیده وهابی و تحریک مذهبی و نژادی در راه موفقیت طرح توسعه طلبانه آمریکا در منطقه دریغ نکردند؛ اما نتیجه برای آنها نا امید کننده بود... آمریکاییها و دول خلیج فارس نتوانستند افغانستان و عراق را در خدمت خود در آورند و در سوریه شکست خوردند، در حالی که نتوانستند یمن را به زانو درآورده و ایران و ترکیه را به تسلیم در برابر خواستههای خود وادار کنند.
آنچه باعث بحرانیتر شدن اوضاع شد، سیاستهای بین المللی رئیس جمهور جدید آمریکا بود که تنشزایی در روابط کشورش با روسیه، اروپا، ژاپن و چین را به دنبال داشت؛ چرا که ترامپ، هم پیمان و رقیب، همه را از تیغ منافع اقتصادی آمریکا گذراند و حتی باعث تشنج بین احزاب مختلف در آمریکا شد.
درگیری قطر با عربستان و امارات، به منزله اعلام فروپاشی نقش منطقهای خلیج فارس، به رهبری عربستان بود. این بحران در حالتی ایجاد شد که به نظر میرسید نقشه آمریکاست؛ اما واشنگتن اجازه نداد بحران مذکور به مرحله جنگ برسد، تا بتواند از آن برای باج گیری دائمی از اقتصاد دول خلیج فارس استفاده کند. در مقابل، روسیه به مهارت و تبحّر از این عقب نشینی خلیج فارس برای افزایش نقش خاورمیانهای خود بهره برد.
روسیه روابط خوبی با ایران و ترکیه دارد و میتواند راه حلهایی را برای بحران خلیج فارس، بویژه در یمن و میانجی گری برای حل اختلافات داخلی بین دولتهای عربی ارائه دهد. در واقع روسها سلاحی در اختیار دارند که از سلاح همتای آمریکایی شان برتر و پیشرفته است؛ روسیه از اهمیت سیاسی برخوردار است که میتواند دشمنی ایران، ترکیه، دول خلیج فارس، عراق، سوریه و یمن را تبدیل به دوستی کن. این مبالغه نیست. ائتلاف روسیه و ایران با سوریه میتواند انصارالله یمن و عراق را به سمت خود جذب کرده و ترکیه را مجبور به توقف صدور مدل حکومتی اخوان المسلمین و خواستههای توسعه طلبانه عثمانیها کند.
اما روسیه در برابر ایفای چنین نقش سیاسی چه میخواهد؟
لازم به ذکر است که روابط مسکو و ریاض مدتی است که در مرحله خوبی به سر میبرد؛ چرا که دو کشور در حال هماهنگ کردن بهای انرژی هستند و این مساله در شکل روابط سیاسی قابل قبول بین دو طرف انعکاس داشته است. برای مثال، ریاض بر نقش روسیه در سوریه تمرکزی ندارد و در مقابل، مسکو از تجاوز عربستان به یمن چشم پوشی کرده است و به نظر میرسد دو طرف اصرار زیادی به ایجاد پیوندهای مشترک و دوری از نقاط اختلاف دارند.
نکات پیش گفته میتواند سفر خلیج فارس وزیر خارجه روسیه را با نتایج مثبتی همراه کند؛ اما اهداف روسیه به سمت آزادسازی خلیج از بحرانهایش، برای ایجاد روابط استراتژیک محکم با آن پیش میرود. روسیه تنها دولتی است که میتواند منطقه عربی خلیج فارس را از تبدیل شدن به سر افعی در جریان جنگ احتمالی آمریکا دور کرده و آن را تبدیل به محوری معتدل و دارای روابط بین المللی متوازن کند. این مهم تنها در صورتی محقق میشود که روسیه بتواند ترس گنگ و مبهم اعراب از ایران، عراق متحد و ترکیه اخوانی و یمن را ریشه کن کند.
از نظر هماهنگی اقتصادی آنچه برای روسیه اهمیت دارد، ثبات قیمتهای انرژی است که آمریکاییها آن را به بازی گرفته اند. در این شرایط، احتمال روابط گرم بین دو روسیه و خلیج فارس، برای تامین منطقهای امن و آرام وجود دارد. اما مشکل آن است که طرف آمریکایی بر منطقه خلیج فارس سیطرهای سخت داشته و در هر یک از دولتهای خلیج فارس بالهایی دارد که میتواند باعث ناکامی بالی شود که قصد حرکت به سمت مسکو برای برقرای توازن و استقرار را دارد.
در این میان، یک فرصت موقتی وجود دارد که دولتهای خلیج میتوانند در آن یک آزادی نسبی برای خود ایجاد کنند.. و این مرحله درگیریهای داخلی در دولت آمریکا، بین اغلب اعضای کنگره و ترامپ است.. درگیری که میتواند باعث تضعیف نفوذ امریکا در جهان شود و همین زمان مناسبی است برای تامین استقرار در خاورمیانه و جهان اسلامی.
روسیه میتواند با معاملههای سلاح و قراردادهای اقتصادی، روزنههایی ایجاد کند؛ اما پایان دادن به هیمنه آمریکا بر منطقه خلیج، نیاز به تلاشی گستردهتر از این سیطره دارد که عمر آن به بیش از ۷۰ سال میرسد.
خبر های مرتبط