تاریخ انتشار: ۱۲:۱۴ - ۰۳ خرداد ۱۳۹۵
محمدرضا تاجیک در تحلیلی مطرح کرد:

عافیت طلبان پیش رو خاله اند و پشت سر چاله

محمدرضا تاجیک تحلیلگر مسائل سیاسی در تحلیلی به عافیت طلبان عرصه سیاست پرداخته است.
رویداد24- محمدرضا تاجیک تحلیلگر مسائل سیاسی در تحلیلی به عافیت طلبان عرصه سیاست پرداخته است.

این فعال سیاسی اصلاح طلب در این تحلیل نوشته است: « عافیت‌طلبان همان تماشاگران منفعلی هستند که با آرزو و سودای به بازی گرفته شدن در تئاتر قدرت و سیاست توسط بازیگر-کارگردان به هر نقشی تن درمی‌دهند. عافیت‌طلبان بر این باورند: «چو دستی نتانی گزیدن ببوس، که با غالبان چاره زرق است و لوس».او در 4 بخش به بحث عافیت طلبی در فضای سیاسی پرداخته است.

متن کامل یادداشت محمدرضا تاجیک که آن را در اختیار اعتمادآنلاین قرار داده است در ادامه می آید:

1 . عافیت‌طلبان همان تماشاگران منفعلی هستند که با آرزو و سودای به بازی گرفته شدن در تئاتر قدرت و سیاست توسط بازیگر-کارگردان به هر نقشی تن درمی‌دهند. عافیت‌طلبان بر این باورند: «چو دستی نتانی گزیدن ببوس، که با غالبان چاره زرق است و لوس»، لذا بر این طریق و طریقت عقل ابزاری بر این شعارند که: «از روی ناعلاجی به خر بگو خانباجی»، «از ناچاری برای مصلحت بوسه به دم خر بزن»، «سیمرغ‌وار چو نتوان کرد قصد قاف، چون صعوه‌فرد باش و میفراز بال و پر»، «اگر زمانه بر گرگی دهد زمامش را، بر او بهر سلامت سلام باید کرد». عافیت‌طلبان همان‌هایی هستند که پشت و روشان معلوم نیست. پیش رو خاله‌اند و پشت سر چاله. دو دستماله می‌رقصند. هر جا آش است، فراشند. هم از تور می‌گیرند و هم از قلاب. روی در دو محراب دارند. همان‌ فرصت‌طلبانی که هم خدا را می‌خواهند و هم خرما را، هم به نعل می‌زنند و هم به میخ، تا تنور گرم است نان را می‌چسبانند، با باد جنوبی، جنوبی می‌شوند و با باد شمالی، شمالی، رفیق آش و پلو هستند. عافیت‌طلبان اصلاح‌طلب نیز همان‌هایی هستند که «زبان دگر و دگرها از پی سود خویش بخواهند و اصلاح‌طلبی، عقل و عقلانیت آرند پیش.»

2  . امروز ما با پارادوکسی به نام «پارادوکس عافیت‌طلبی» در جامعه‌ی خود مواجه هستیم. پارادوکس عافیت‌طلبی از برخی ابعاد تداعی‌کننده‌ی «پارادوکس تماشاگر» رانسیر است. رانسیر در کتاب «تماشاگر رهایی‌یافته» به پارادوکسی که در تئاتر وجود دارد اشاره می‌کند و نام آن را «پارادوکس تماشاگر» می‌گذارد. واضح است که هیچ تئاتری بدون تماشاگر وجود ندارد، اما تماشاگری در تئاتر همیشه بد بوده است، رانسیر دو دلیل برای بد بودن فعل تماشاگری یا نگاه کردن بیان می‌کند: 1. اینکه نگاه کردن در مقابل دانستن است و 2. نگاه کردن قطب متضاد عمل است. واضح است که هیچ تئاتر سیاسی نیز بدون عافیت‌طلب وجود ندارد، عافیت‌طلبی سیاسی هم به دو دلیل بد بوده و هست: 1. اینکه عافیت‌طلبی مخالف شجاعت و صداقت است و 2. عافیت‌طلبی قطب متضاد سیاست است. رانسیر، سیاست را نافی طبیعی‌سازی سلطه‌ و در قالب فرایند رهایی تعریف می‌کند. عافیت‌طلبی سیاسی اما، هم نشان از طبیعی‌سازی، بدیهی‌سازی، اخلاقی‌سازی و عقلانی‌سازی قدرت برتر دارد، و هم نشانه‌ای است بر نوعی انقیاد و حصر و حصار اخلاقی-عقلانی. سیاستِ عقلایی تنها روکش و آستر زیبا و لطیفی است که قامت زمخت و کریه عافیت‌طلبی را پنهان کرده است. 

3 . از یک منظر ریخت‌شناختی (تیپولوژیک) عافیت‌طلبان سیاسی امروزِ جریان اصلاح‌طلبی بر چند نوعند: نخست، آنانی که در هر شرایطی از این استعداد و امکان برخوردارند که اصلاح‌طلبی را در پای قدرت‌طلبی خود ذبح کنند. اینان، به جریان اصلاح‌طلبی تنها به‌مثابه مسیر و ابزاری برای نیل به قدرت و منفعت خود می‌نگرند و برای نیل بدین مقصود تردیدی در عبور از ویرانه‌‌ای که از عمارت زیبا و باشکوه اصلاح‌طلبی می‌سازند به خود راه نمی‌دهند. اینان بر این شعارند که «ما قدرتمان هستیم». بنابراین، «در» و «با» قدرت بودن / ماندن را شرط ضروری و اجتناب‌ناپذیر بقا و بالندگی خود می‌دانند.    

دوم، کسانی که می‌گویند برای اینکه توزیع امر محسوس در عرصه‌ی سیاست را دگرگون کنیم باید بر طریق و طریقت عافیت‌طلبان شویم و نرمش و چرخشی تاکتیکی پیشه کنیم. توزیع حسی عبارتست از آن شیوه یا شیوه‌هایی که توسط آنها شکل‌های انتزاعی و دلبخواهانه‌ی نمادینه‌شدن سلسله‌مراتب و جایگاه‌ها، به‌عنوان داده‌های شهودی تجسم یافته‌اند. شیوه‌ای که به‌واسطه‌ی آن سرنوشت اجتماعی یک جایگاه یا یک گروه خاص، به‌واسطه‌ی سندی از عالم شهود، شیوه‌ای از بودن، گفتن و دیدن پیش‌بینی می‌شود. توزیع امر محسوس، در واقع، قاب‌بندی و چارچوب‌بندی معینی از زمین و مکان است. اینکه هر کس در ساعتی معین، در جای خودش (مکان تعیین‌شده) باشد.   

سوم، آنانی که می‌گویند «اگر می‌خواهی پوستت را حفظ کنی باید پوست بیندازی». می‌گویند این پوست گفتمانی و هویتی و حیثیتی که امروز می‌اندازیم و در پوست رقیب می‌شویم، در واقع، برای حفظ همان پوست هویتی-گفتمانی اصیل است. از این منظر، این «پوست‌انداختن» امری تاکتیکی و آن «حفظ پوست» امری استراتژیک، و یا اولی «ابزار» و دومی «هدف» است. لذا به حکم عقل سلیم چنین پوست‌انداختنی نه تنها صواب که ثواب است، نه تنها مباح که واجب است.  

چهارم، آنانی که می‌گویند برای گرفتار نامدن در دام رقیب باید اساسا ترک رقیب‌بودگی و دگربودگی کنیم. اینان بر این استدلالند که دگربودگی و دگرماندگی ما موجب رادیکالیزه‌شدن رقیب و تشدید رابطه‌ی آنتاگونیستی‌اش با جریان اصلاح‌طلبی می‌شود. مضافا اینکه این دگربودگی/ماندگی ما در نقش یک نقطه‌ی گره‌ای و کانونی سلبی جلوه‌گر خواهد شد و بسترساز وفاق و وحدت در طیف رقیب خواهد شد.  

پنجم، کسانی که از نوعی تمهید و تدبیر آینده با ما سخن می‌گویند و می‌گویند آنچه امروز می‌کنیم بلاگردان آنچه در راه است خواهد شد. پیشنهاد مشخص اینان «اجاره‌ی موقت – یک‌ساله – قدرت و ریاست» در شرایط سخت و سنگین پیشاروی است. 

ششم، آنانی که می‌گویند «بگذارید خودمان را جا کنیم، ببینید چه‌ها می‌کنیم.»

هفتم: کسانی که تصمیم و تدبیر در بیرون از صحن مجلس را عقلایی‌تر از درون صحن مجلس می‌دانند

هشتم: آنانی که بر نوعی توزیع قدرت اصرار می‌ورزند و می‌گویند باید با این توزیع قدرت هم ما راضی، هم آنها راضی و گور پدر ناراضی. بنابراین، عقل این‌بار بر این حکم است که به‌جای تمرکز قدرت بر تکثر قدرت تاکید کنیم، و با حال دادن به رقیب از حال‌گیری‌های او ممانعت کنیم.  
نهم: کسانی که بر این نظرند که در شرایط حساس و پیچیده‌ی کنونی «کارآمد غیرمقبول» ترجیح دارد بر «مقبول غیرکارآمد». کار را به کاردان سپردن همان تدبیر عقلایی است که هیچکس نباید در تحقق آن تردیدی به‌خود راه دهد.

دهم: آنانی که عالمانه یادآور می‌شوند که لوگوس (زبان) و اتوس (مرام و منش و روش) اصلاح‌طلبی خودی‌سازی دگر است. در شرایط کنونی که مجالی تاریخی برای بروز و ظهور آن لوگوس و این اتوس فراهم شده، نباید به مرام و منش دیگر درآییم و خود نافی و عدوی خود شویم.

یازدهم: کسانی که بر این نظرند که بازی قدرت و سیاست پیچیده‌تر از آن است که اجازه دهد آن موج (هفت اسفند) که برخاست به مقصود نشیند. لذا برای اجتناب از بازی با حاصل جمع جبری صفر، باید به بازی با حاصل جمع جبری غیرصفر (برد-برد) تن دهیم      

4 . بر این سیاهه‌ی منظرها و نظرها می‌توان بسیار افزود، اما اجازه بدهید خلاصه کنیم و نتیجه بگیریم:

درست است که نباید بر شیپور شقاق دمید،
درست است که نباید در بازی رقیب گرفتار آمد،
درست است که نباید مجلس را به تئاتر مواجهه تبدیل کرد،
درست است که سالی که در پیش‌رو داریم سال برفِ بدون بنفشه است،
درست است که ممکن است سرکنگبین صفرا بیفزاید و ریاست و سیادت بر مجلس هزینه‌های گزاف و بسیار بر اصلاح‌طلبان تحمیل کند،
درست است «آن دیگری» ممکن است دارای ارتباطات وسیعه و خفیه بیش‌تر باشد،
درست است «آن دیگری» اگر بر کرسی ریاست تکیه نزند، ممکن است کرسی را از زیر پای رقیب نیز بکشد،
درست است که رقیب برای پیروزی در انتخابات پیشاروی (ریاست جمهوری و شوراها) ممکن است از ریاست اصلاح‌طلبان بر مجلس استقبال و مدیریت و مقبولیت آنان را در شرایط سخت کنونی مورد آماج تبلیغی-تخریبی خود قرار دهد،
درست است که عدم توفیق رقیب در کسب ریاست ممکن است موجب و موجد واگرایی در جبهه‌ی «امید» و همگرایی در جبهه‌ی «ناامید» و رویش و پیدایش فراکسیون‌های جدید در مجلس شود،
درست است که ممکن است برخی از نمایندگان جبهه‌ی امید در این مرحله از این تسابق و رقابت بزرگ با کارت دیگری بازی کنند،
درست است که برخی نمایندگان لیست امید ممکن است نمایش کارآمدی در مجلس نداشته باشند،
درست است که...

اما این شرایط با تمامی ملاحظات و استلزاماتش، تنها و تنها ما را به هوشیاری بیش‌تر و بازی پیچیده‌تر و عقلایی‌تر دعوت می‌کند نه ترک بازی یا واگذاری نتیجه‌ی بازی. این بازی یک بازی پیچیده‌ی استراتژیک است و تنها کسانی در زمین آن امکان و استعداد بازی دارند که بتوانند «ببرند» و یا حداقل بر این باور باشند که می‌توانند «ببرند».      

منبع: اعتمادآنلاین 
نظرات شما