سرنوشت تنش میان ایران و آمریکا چه خواهد بود؟
تنش میان ایران و آمریکا مقدمهای برای ورود به جنگی ویرانگر نیست؛ با این حال، باید فرضیههای مقابله مسلحانه و فرضیههای مربوط به صلح، را در نظر داشته باشیم.
رویداد۲۴ المیادین در گزارشی تحت عنوان «مثبت ترینش هم منفی است» نوشت: این روزها، به دنبال اعلام پایان معافیت واردات نفت ایران، برای برخی دولتها از سوی امریکا، سخن از جنگ در خاورمیانه به اوج خود رسیده است.
در ادامه این مطلب آمده است: جنگ اقتصادی در عرف واشنگتن با هدف تسلیم جمهوری اسلامی و واداشتن آن به تغییر سیاستهاش در خاورمیانه آغاز شده است. در حالی که اعلام آماده باش کامل به ناوگان پنجم آمریکا در بحرین و قرار دادن سپاه در لیست گروههای تروریستی دولت آمریکا، به اضافه حجم تحریمها و حمایت از معارضان ایرانی، نشان از تمایل آمریکا برای تغییر نظام یا حداقل، محروم نمودن ایران از ابزارهای اقتصادی لازم برای اجرای سیاست خارجی آن است.
در مقابل، ایران تاکید میکند که به فروش نفت خود ادامه داده و واشنگتن موفق به شکست دادن آن نمیشود. از این رو، در اقدامی متقابل، فرماندهی مرکزی واشنگتن در خاورمیانه را در لیست تروریسم جای داده، حسین سلامی را در رأس سپاه قرار داده شد و به نیروهای خود آماده باش کامل داد.
حسین سلامی، فرمانده جدید سپاه پاسداران، به اظهارات تهاجمی خود معروف است، همانطور که پیش از این نتانیاهو را تهدید و تاکید کرده بود که ایران در حال آماده شدن برای در هم شکستن آمریکا و اسرائیل و شرکای آنهاست.
با اینکه یک ضرب المثل عربی مشهور وجود دارد که میگوید: «ابتدای جنگ، با کلام است»، تنشی که شاهد آن هستیم، مقدمهای برای ورود به جنگی ویرانگر بین ایران و ایالات متحده نیست؛ چرا که زبان گفتگو بین این دو طرف همواره عداوت آمیز بوده است. با این حال، باید فرضیههای مقابله مسلحانه و فرضیههای مربوط به صلح، همگی را در نظر داشته باشیم.
از فرضیههای جنگ آغاز میکنیم که بر این پایه استوار است که ایران توسط پایگاههای نظامی آمریکا محاصره شده و دولت ترامپ در انتظار ساعت صفر است تا تهران را به عنوان مانعی برای رسیدن به اهدافش در خاورمیانه، از بین ببرد. راست گرایان افراطی در آمریکا رویای ایجاد منطقهای امن برای اسرائیل را در سر دارند، تا بتوانند معامله قرن را اجرایی کرده و بازگشتی تضمین شده به خاورمیانه داشته باشند. مساله جالب توجه ان است که تل آویو، سعودی و امارات در این راستا حرکت میکنند. بعلاوه، برخی تحلیلگران نظامی مدعی هستند که نیروهای هوایی آمریکا نیز با مقاومت زیادی از سوی ایران مواجه نمیشود.
به نظر میرسد این فرضیه نمیتواند درست باشد، به این دلیل که آمریکا نتایج دو جنگ افغانستان و عراق که با دو فاجعه به اتمام رسید را در نظر نمیگیرد. علاوه بر اینکه ایران یک کشور بزرگ است که موقعیت استراتژیک بی نظیری در خاورمیانه دارد. گذشته از این، از ابزارهای دفاعی و در رأس آنها، ۷۵۰ هزار سرباز برخوردار است که میتوانند بیشترین آسیب را به دشمن وارد کنند.
اما فرضیههای مربوط به مذاکره و صلح، مثال کره شمالی را در نظر میگیرند که تنش لفظی ان با آمریکا پس از نشستن انها سر میز مذاکره به پایان رسید.
این فرضیه تاکید میکند که ایران، افغانستان طالبان، که از عزلت جهانی رنج میبرد، نیست. همانطور که شباهتی به نظام سابق عراق، که جنگها آن را در هم کوبید، ندارد. علاوه بر این، جنگ آمریکا علیه ایران، میتواند منجر به گسترش آن و وقوع جنگ عربی اسرائیلی با محور مقاومت شود و این به معنای شعله ور شدن یک جهنم منطقهای است که امکان کنترل آن وجود ندارد. این در صورتی است که انزوای بین المللی ترامپ، اختلافات آن با هم پیمانان اروپایی اش و هزینه اقتصادی و انسانی جنگ، به اضافه احتمال افزایش قیمتهای نفت به دلیل وقوع جنگ را در نظر نگیریم. به این دلایل، میتوان گفت: شعله ور شدن جنگ، تنها میتواند نتیجه یک تصمیم نامعقول و افکار افراط گرا باشد.
در صورتیکه منازعهای میان ایران و آمریکا، شکل بگیرد، پایان آن به واسطه جنگ یا مذاکره و رسیدن به یک آتش بس متقابل دشوار است؛ بویژه آنکه هیچ یک از طرفین از مواضع خود کوتاه نمیآید.
آتش بس میتواند به ترامپ در راستای حفظ وجهه اش بعنوان یک رئیس جمهور قدرتمند و حکیم، کمک کند، همانطور که ایران را یک کشور قدرتمند و با صلابت نشان میدهد که هیچ ابر قدرتی جرأت حمله به آن را ندارد، همانطور که آمریکا نداشت. در این حالت، طرفین میتوانند به توافقی برای کاهش تنشها دست یابند و این مهم میتواند از طریق حل یکی از مسائل مهم منطقه، مانند جنگ یمن، باشد، به نحوی که آبروی تمام طرفها حفظ شود.
راه نجات دیگری هم وجود دارد که از اتش بس دور نیست و طبق آن، چین، ترکیه و هند میتوانند از خواستههای آمریکا تبعیت نکرده و با اراده ترامپ مقابله کنند و در این حالت، تهران میتواند با استفاده از ابزارهای مختلفی، تحریمهای آمریکا را دور بزند.
فرضیه آخر، بر این پایه استوار است که طرف سومی از این حالت تنش استفاده کرده، مرتکب اقدامی عداوت آمیز شده و باعث وقوع جنگ شود؛ اما روابط سرّی بین دو کشور، یک خط قرمز تلفنی را برای جلوگیری از افتادن در چنین دامهایی، ایجاد کرده است.
در پایان باید گفت، سرنوشت بحران موجود بین ایالات متحده و ایران هر چه باشد، پایان آن، چهره خاورمیانه را به کلی تغییر میدهد.
در ادامه این مطلب آمده است: جنگ اقتصادی در عرف واشنگتن با هدف تسلیم جمهوری اسلامی و واداشتن آن به تغییر سیاستهاش در خاورمیانه آغاز شده است. در حالی که اعلام آماده باش کامل به ناوگان پنجم آمریکا در بحرین و قرار دادن سپاه در لیست گروههای تروریستی دولت آمریکا، به اضافه حجم تحریمها و حمایت از معارضان ایرانی، نشان از تمایل آمریکا برای تغییر نظام یا حداقل، محروم نمودن ایران از ابزارهای اقتصادی لازم برای اجرای سیاست خارجی آن است.
در مقابل، ایران تاکید میکند که به فروش نفت خود ادامه داده و واشنگتن موفق به شکست دادن آن نمیشود. از این رو، در اقدامی متقابل، فرماندهی مرکزی واشنگتن در خاورمیانه را در لیست تروریسم جای داده، حسین سلامی را در رأس سپاه قرار داده شد و به نیروهای خود آماده باش کامل داد.
حسین سلامی، فرمانده جدید سپاه پاسداران، به اظهارات تهاجمی خود معروف است، همانطور که پیش از این نتانیاهو را تهدید و تاکید کرده بود که ایران در حال آماده شدن برای در هم شکستن آمریکا و اسرائیل و شرکای آنهاست.
با اینکه یک ضرب المثل عربی مشهور وجود دارد که میگوید: «ابتدای جنگ، با کلام است»، تنشی که شاهد آن هستیم، مقدمهای برای ورود به جنگی ویرانگر بین ایران و ایالات متحده نیست؛ چرا که زبان گفتگو بین این دو طرف همواره عداوت آمیز بوده است. با این حال، باید فرضیههای مقابله مسلحانه و فرضیههای مربوط به صلح، همگی را در نظر داشته باشیم.
از فرضیههای جنگ آغاز میکنیم که بر این پایه استوار است که ایران توسط پایگاههای نظامی آمریکا محاصره شده و دولت ترامپ در انتظار ساعت صفر است تا تهران را به عنوان مانعی برای رسیدن به اهدافش در خاورمیانه، از بین ببرد. راست گرایان افراطی در آمریکا رویای ایجاد منطقهای امن برای اسرائیل را در سر دارند، تا بتوانند معامله قرن را اجرایی کرده و بازگشتی تضمین شده به خاورمیانه داشته باشند. مساله جالب توجه ان است که تل آویو، سعودی و امارات در این راستا حرکت میکنند. بعلاوه، برخی تحلیلگران نظامی مدعی هستند که نیروهای هوایی آمریکا نیز با مقاومت زیادی از سوی ایران مواجه نمیشود.
به نظر میرسد این فرضیه نمیتواند درست باشد، به این دلیل که آمریکا نتایج دو جنگ افغانستان و عراق که با دو فاجعه به اتمام رسید را در نظر نمیگیرد. علاوه بر اینکه ایران یک کشور بزرگ است که موقعیت استراتژیک بی نظیری در خاورمیانه دارد. گذشته از این، از ابزارهای دفاعی و در رأس آنها، ۷۵۰ هزار سرباز برخوردار است که میتوانند بیشترین آسیب را به دشمن وارد کنند.
اما فرضیههای مربوط به مذاکره و صلح، مثال کره شمالی را در نظر میگیرند که تنش لفظی ان با آمریکا پس از نشستن انها سر میز مذاکره به پایان رسید.
این فرضیه تاکید میکند که ایران، افغانستان طالبان، که از عزلت جهانی رنج میبرد، نیست. همانطور که شباهتی به نظام سابق عراق، که جنگها آن را در هم کوبید، ندارد. علاوه بر این، جنگ آمریکا علیه ایران، میتواند منجر به گسترش آن و وقوع جنگ عربی اسرائیلی با محور مقاومت شود و این به معنای شعله ور شدن یک جهنم منطقهای است که امکان کنترل آن وجود ندارد. این در صورتی است که انزوای بین المللی ترامپ، اختلافات آن با هم پیمانان اروپایی اش و هزینه اقتصادی و انسانی جنگ، به اضافه احتمال افزایش قیمتهای نفت به دلیل وقوع جنگ را در نظر نگیریم. به این دلایل، میتوان گفت: شعله ور شدن جنگ، تنها میتواند نتیجه یک تصمیم نامعقول و افکار افراط گرا باشد.
در صورتیکه منازعهای میان ایران و آمریکا، شکل بگیرد، پایان آن به واسطه جنگ یا مذاکره و رسیدن به یک آتش بس متقابل دشوار است؛ بویژه آنکه هیچ یک از طرفین از مواضع خود کوتاه نمیآید.
آتش بس میتواند به ترامپ در راستای حفظ وجهه اش بعنوان یک رئیس جمهور قدرتمند و حکیم، کمک کند، همانطور که ایران را یک کشور قدرتمند و با صلابت نشان میدهد که هیچ ابر قدرتی جرأت حمله به آن را ندارد، همانطور که آمریکا نداشت. در این حالت، طرفین میتوانند به توافقی برای کاهش تنشها دست یابند و این مهم میتواند از طریق حل یکی از مسائل مهم منطقه، مانند جنگ یمن، باشد، به نحوی که آبروی تمام طرفها حفظ شود.
راه نجات دیگری هم وجود دارد که از اتش بس دور نیست و طبق آن، چین، ترکیه و هند میتوانند از خواستههای آمریکا تبعیت نکرده و با اراده ترامپ مقابله کنند و در این حالت، تهران میتواند با استفاده از ابزارهای مختلفی، تحریمهای آمریکا را دور بزند.
فرضیه آخر، بر این پایه استوار است که طرف سومی از این حالت تنش استفاده کرده، مرتکب اقدامی عداوت آمیز شده و باعث وقوع جنگ شود؛ اما روابط سرّی بین دو کشور، یک خط قرمز تلفنی را برای جلوگیری از افتادن در چنین دامهایی، ایجاد کرده است.
در پایان باید گفت، سرنوشت بحران موجود بین ایالات متحده و ایران هر چه باشد، پایان آن، چهره خاورمیانه را به کلی تغییر میدهد.
منبع: انتخاب
خبر های مرتبط