روحانی دست از سکوت و خودسانسوری بردارد/ مردم در شرایط جنگ روانی و دوستان نادان قرار دارند
رویداد۲۴ حجتالاسلام والمسلمین احمد مازنی قبل از برگزاری چهارمین دوره انتخابات هیئت رئیسه کمیسیون فرهنگی مجلس به تشریح علل اتحاد استراتژیک با اصولگرایان در انتخابات مجلس دهم، توضیح درباره چرایی کم اثر بودن نقش اصلاح طلبان در اداره مجلس، تشریح دلایل پشت کردن بخشی از لیست امید به اصلاح طلبان پس از ورود به مجلس، بررسی علل ناکامی اصلاحطلبان در حفظ کرسی نایب رئیسی مجلس و تقاضا از مردم برای گول نخوردن و انتخاب عناصر تحول خواهان در انتخابات مجلس یازدهم پرداخت.
مصاحبه در دو بخش سیاسی و صنفی تنظیم شده است که بخش اول مربوط به مباحث سیاسی و انتخابات مجلس است که امروز منتشر میشود و بخش دوم که به زودی منتشر خواهد شد به مباحثی، چون فضای مجازی، شبکههای اجتماعی، مطبوعات، صدا و سیما و خبرگزاریها پرداخته است.
مشروح گفتوگو با رئیس سابق کمیسیون فرهنگی مجلس به شرح زیر است:
*در آغاز سخن بفرمایید در چهارمین اجلاسیه انتخابات هیات رئیسه مجلس دهم چه اتفاقاتی افتاد که اصلاحطلبان در سال آخر این مجلس صندلی مهم نایب رئیسی را به جریان رقیب واگذار کرد؟
صورت مسئله را به جای اینکه در بستر مجلس دهم و حتی سالهای اول تا چهارم آن بررسی کنیم باید با تعمق بیشتری بنگریم. اشکال کار از معیوب بودن قانون انتخابات است. مشارکت مردم باید نظاممند شود و این نمیشود مگر در قالب تشکیل احزاب قوی و کارآمد، اما وقتی از داشتن نظام تحزبِ با برنامهای که متولیان آن پاسخگوی اقدامات خود باشند، محروم هستیم. در چنین بستری مشارکت سیاسی به جای کارآمدیِ بیشتر به ناکارآمدیِ بیشتر منجر میشود و عملکرد قوه مقننهِ برآمده از چنین انتخابی، افت میکند.
مجلس دهم در سال ۱۳۹۴ با ائتلاف اصلاحطلبان و اصولگرایان معتدل و با اکثریت قاطع حدود ۱۸۰ نماینده که در قالب لیست امید بود، تشکیل شد. مسئلهای که تعجببرانگیز بود این بود که جمعی از افراد راه یافته به مجلس با لیست امید، به محض ورود به قوه مقننه فراکسیون دیگری تشکیل دادند، این فراکسیون، گاهی با ولاییها و گاهی با امیدیها ائتلاف کردند.
تصور کنید به جای تاثیرگذاری افراد، احزاب در انتخابات موثر بودند، در این صورت کرسیهای مجلس به صورت حزبی و بر اساس وزن سیاسی بین جریانهای داخل مجلس توزیع میشد و دیگر شاهد رای نمایندگان اصولگرا به عارفِ اصلاحطلب یا رای نمایندگان اصلاحطلب به لاریجانیِ اصولگرا نمیبودیم. هر چند که گفته میشود فلان تعداد حزب عضو خانه احزاب ایران است، اما به نظر بنده اگر همه آنها چلانده شوند، به اندازه یک نصف استکان برای ملت و کشور تاثیر حزبی نداشتهاند.
باید به این پرسش پاسخ داده شود که چرا نظام انتخابات ایران نظام حزبی و تناسبی نیست؟ طرح اصلاح قانون انتخابات با وجودی که از این حیث ضعیف و کم فروغ بود، اما شورای نگهبان به همین طرح نیمبند که درصدد پررنگ کردن نقش احزاب و لیستهای انتخاباتی بود رأی منفی داد و مجلس هم گویا آن را به طور کامل کنار گذاشت. به نظر میرسد شورای نگهبان با حزبی شدن انتخابات مخالفتی ندارد، اما نمیدانم چرا از تحزب میترسیم؟ قانون اساسی اجازه فعال شدن تشکلهای حزبی را میدهد، اما چرا این قانون اجرا نمیشود. طبق قانون اساسی میتوان بستر برگزاری انتخابات حزبی را به وجود آورد و به نظر بنده و بسیاری دیگر از نمایندگان مجلس میتوانیم اجازه حضور فردی نامزدهای مستقل در انتخابات مجلس را هم در قانون پیشبینی کرد.
وقتی یک حزب ۵۰ کرسی مجلس را در اختیار میگیرد یعنی ۵۰ رأی دارد و این طور نیست که این رأی به دلیل بده و بستانهای سیاسی و غیرسیاسی به کلی بشکند و از بین برود به نحوی که جریان سیاسی مربوط نتواند روی آرای جریانش در مجلس حساب کند. اطمینان داشتم لاریجانی به انتخاب شدن مجددش، مطمئن نبود. فکر میکنم مناسبات دموکراسی در کشور به حدی معیوب است که هیچ رئیس جمهور، رئیس مجلس و اعضای شورای شهر و روستایی در پایان دوره مسئولیتشان تاثیر عملکردشان در زندگی مردم را قبول نمیکنند.
تعجب مسئله جایی است که به طور مثال در دورههای مختلف ریاست جمهوری، روسای جمهور در دور دوم مسئولیت خود صحبت از ناکافی بودن اختیارات و مسئولیتهایشان میکنند و خواستار افزایش اختیارات بیشتر میشوند. این مسئله در هر سه دولت روحانی، احمدینژاد و خاتمی تکرار شد.
چه خوب است یک بار برای همیشه تکلیفمان را با دموکراسی و قانون اساسی روشن کنیم. افراد و جریانهای درون نظام که به فراتر از مرزبندیهای اصولگرایی و اصلاحطلبی فکر میکنند یک بار برای همیشه بنشینند و دو یا سه حزب قوی و کارآمد تشکیل دهند تا مشارکت فکری و سیاسی مردم بر پایه اصول و قاعده کار تشکیلاتی با مرامنامه و مقررات مشخص و مدون شکل بگیرد. در این صورت میتوان نسبت به پاسخگو کردن همه مسئولان نظام به ویژه در دولت و مجلس امیدوارتر شد و به رفتارهای سلیقهای و خارج از عرف این دو قوه تا حدود زیادی پایان داد. در این صورت کرسیهای وزارتخانهها به نسبت وزن جریان پیروز سیاسی و سایر جریانهای سیاسی مشارکت کننده در انتخابات تقسیم میشود و دیگر شاهد نخواهیم بود که دولت اصلاحطلب، وزرای اصولگرا به مجلس معرفی کند.
به اذعان همه مسئولان رسمی و غیررسمی و چهرهها و جریانهای سیاسی کشور، مسئله امروز ایران، افراد و شخصیتها نیست بلکه مسئله اصلی، نظام انتخابات معیوب است، از آن بدتر ارادهای که این وضعیت معیوب را اصلاح کند، وجود ندارد. نشستن لاریجانی، عارف یا مطهری بر کرسی ریاست و نایب رئیسی مجلس چه تاثیری در زندگی مردم و شرایط نامناسب اقتصادی کشور دارد؟ نباید فکر مردم را درگیر افراد کرد. چرا از رئیس یا نواب رئیس یا دبیران و ناظران هیات رئیسه مجلس پرسیده نمیشود که چه عملکردی در طول سالها و ماههای مسئولیت خود داشند و کشور و نظام از حضور شما در این جایگاهها چه منفعتی برد؟
به نظر بنده به جای تمرکز روی رفتن یا ماندن مطهری از هیات رئیسه مجلس باید به این سوال پاسخ داد که تیم عارف یا لاریجانی یا حاجیبابایی چقدر میتوانستند در این سالها در جهت افزایش کارایی قوه مقننه اثرگذار باشند؟
*ریشه اصلی اقدامات نمایندگان ولایی برای حذف امیدیها از نواب رئیسی مجلس چه بود؟
آقای مطهری به دلیل صراحت لهجه، مخالفان جدی بسیاری در داخلی و خارج مجلس دارد، مخالفانی که عزمشان را جزم کردند تا ایشان نتواند کرسی نایب رئیسی مجلس را در سال پایانی مجلس حفظ کند. افرادی در جریان ولایی مجلس از سال ۱۳۹۷ سلسله اقداماتی را برای حذف پزشکیان و مطهری از نواب رئیسی مجلس در پیش گرفتند که البته در مورد پزشکیان به نتیجه نرسید، ولی دامن مطهری را گرفت. اگر دقت کنید برنامهریزی این جریان از حیث چهرهای که از مطهری نمایش داد و همزمان چهرهای که از اداره مجلس توسط ایشان ارائه کرد، رویکرد این جریان در حذف ایشان را به خوبی نشان داد البته برخی دوستان معتقد بودند به ائتلاف نرسیدن عارف و لاریجانی، بهانه را دست نمایندگان ولایی داد که خیلی دقیق نیست.
*کاهش جلسات کمیسیونهای تخصصی مجلس چه تاثیری بر عملکرد این نهاد ناظر قانونگذار دارد؟
یکی از ضعفها و کاستیهای قوه مقننه کاستن از جلسات کمیسیونهای تخصصی است. در حالی که کمیتهها و کمیسیونهای پارلمانی در دیگر کشورها بیشترین سهم از جلسات و بالاترین بررسیها، پژوهشها، تحقیقات، مطالعات و چکشکاریها از طرحها و لوایح مختلف را دارا هستند و صحن پارلمانهای این کشورها به طور محدود و فقط برای تصویب نتایج مذاکرات، بررسیها و رسیدگیهای کمیتهها و کمیسیونهای تخصصی تشکیل میشود.
تعبیر جلال آلاحمد این است که باید «هر کَری از هر لالی بپرسد» که جلسات کمیتهها و کمیسیونهای تخصصی بیشتر مورد نیاز است یا افزایش جلسات صحن علنی مجلس؟ یقیناً پاسخ آنان این است که کمیتهها و کمیسیونهای تخصصی محور و بنیان تصمیمگیری است و باید جلساتش بسیار بیشتر از صحن علنی باشد، اما در سال پایانی مجلس تعداد جلسات کمیسیونهای تخصصی تا پایان شهریور ۹۸ کاهش داده شد. ایراد این مسئله به آییننامه مجلس برمیگردد که هیچ مصوبه و الزامی برای تشکیل کمیتههای تخصصی کمیسیونها ندارد. حداکثر چیزی که در آییننامه پیشبینی شده این است که موضوعاتی برای کمیسیونها تعریف شده و این با کمیسیونهاست که برای رسیدن به اهداف، کمیته تشکیل دهند یا ندهند. یا در دیدار سال ۹۷ نمایندگان مجلس با مقام معظم رهبری ایشان نسبت به نصاب نداشتن جلسات کمیسیونهای تخصصی انتقاد داشتند، ولی این مسئله همچنان در تشکیل جلسات کمیسیونها رفع نشده است.
اگر توجیه هیات رئیسه مجلس از کاهش جلسات کمیسیونهای تخصصی مجلس به دو ساعت در هفته و افزایش جلسات صحن علنی به ۱۶ ساعت در هفته این باشد که سرعت مجلس به طرحها و لوایح در نوبت رسیدگی، بیشتر شود و قدری از تراکم دستورات کاری صحن علنی کاسته شود باز راه آن این تصمیم نبود.
*حضور جریانهای فکری در رأس قوه مقننه چقدر در بهبود اثربخشی این قوه تاثیرگذار است؟
باید به افراد و جریانهای سیاسی فرصت و اجازه داد تا با حضور در انتخاباتهای مختلف با نگرشها، شیوهها و متدهای جدید کشور را اداره کنند. به نظر بنده اوج دوران شکوفاییِ این مسئله دولتهای هفتم و هشتم است که به معنای واقعی کلمه موجب تغییر رویههای معیوب در عرصه داخلی و خارجی و دمیدن روح امید در جامعه شد.
از نظر بنده قانون اساسی میثاق ملی است و هر کس به عهد و پیمانی که طبق همین قانون میبندد پایبند نباشد، دیندار نیست. ولی فقیه طبق قانون اساسی نایب بر حق امام زمان (عج) است و هر کس آن را قبول ندارد بداند که، ولی فقیه طبق قانون اساسی با انتخاب مجلس خبرگان رهبری، مشروعیت مییابد و همه ارکان نظام مستقیم و غیرمستقیم تایید یا تنفیذ ایشان را با خود دارد.
*پایبند نبودن نمایندگان راه یافته با لیست امید به مجلس چه تاثیری بر سرمایه اجتماعی به ویژه در انتخابات اسفندماه مجلس خواهد داشت؟
اگر هویت جمعی برای فراکسیون امید قائل باشیم و برای نظر جمعی این فراکسیون احترام قائل باشیم، اکثریت قاطع اعضا بر حضور مستقل فراکسیون در آخرین انتخابات هیات رییسه مجلس و ائتلاف نکردن با فراکسیون مستقلین رأی مثبت دادند که البته نتیجه آن را هم دیدیم. این تصمیم امیدیها حاوی این پیام به مردم بود که وزن واقعی اصلاحطلبان آن چیزی نیست که به افکار عمومی القاء میشود به بیان روشنتر این تصمیم فراکسیون امید پاسخی بود به نطق آقای پژمانفر عضو فراکسیون نمایندگان ولایی مجلس که گفته بود «ائتلاف اصلاحطلبان و اعتدالگرایان عامل وضع فعلی کشور است و ما اقلیتیم». ایشان با این نطق تلاش داشت عملکرد دولتهای نهم و دهم را در پیریزی وضعیت فعلی کشور تحتالشعاع قرار دهد.
جان کلامم با مردم این است که اصلاحطلبان با زحمت میتوانند یک کرسی هیات رئیسه مجلس را حفظ کنند و باز با زحمت میتوانند یک طرح اصلاحطلبانه را در مجلس به سرانجام برسانند. به نظر بنده انتخابات هیات رئیسه مجلس در سال آخر عمر این مجلس به مردم پیام داشت و آن این بود که مجلس دهم، مجلس اصلاحطلبان نیست.
به عنوان مثال طرح تحقیق و تفحص از شهرداری تهران در دوره قالیباف را ببینید که توسط جریان اصلاحات در مجلس کلید خورد، اما به دلیل حمایت نکردن نمایندگان اصولگرا به نتیجه نرسید و اساساً هرگاه یک استیضاح، سوال، تحقیق و تفحص یا طرح جدی توسط اصلاحطلبان مجلس مطرح میشود همه ارکان قدرت اصول گرایان دست به دست هم میدهند تا مانع به نتیجه رسیدن آن شوند.
اصلاحطلبان با درخواست تحقیق و تفحص از شهرداری تهران درصدد پاسخ به شبهه فساد شهرداری تهران در دوره قالیباف بودند، اما همه ارکان قدرت در داخل و خارج مجلس بسیج شدند تا این طرح رای نیاورد. این مسئله نشان داد اکثریت نمایندگانی که مردم در انتخابات مجلس راهی خانه ملت کردند، اصلاحطلب نبودند.
*اتفاقات مجلس دهم چه تاثیری بر کم فروغ شدن امید مردم برای اصلاح وضع موجود میگذارد؟
شرایط کشور برای اصلاحطلبان در سال ۱۳۹۲ به گونهای بود که برای باقی ماندن در ساختار حکومت و بستن راه افراط و تفریط در اداره کشور راهی جز ائتلاف نداشتیم. از مردم میخواهم از روندی که طی سال ۹۲ و ۹۶ آغاز کردند، خسته نشوند. دموکراسی یک فرآیند است و کار فرآیندی به صورت پروژهای به نتیجه نمیرسد. از مردم میخواهم تحولخواهانِ نگران آینده و سرنوشت ایران را شناسایی و برای ورود آنان به مجلس یازدهم پای صندوقهای رای حاضر شوند و با مشارکت فعال در انتخابات مجلس از تداوم سیاستهای خودخواهانه و غیرملی جلوگیری کنند. برای اصلاحطلبها مهم برگزاری انتخابات سالم است حتی به قیمت رای نیاوردنشان.
*شرایط نامناسب اقتصادی کشور چقدر در افزایش یا کاهش مشارکت سیاسی مردم در انتخابات اسفندماه تاثیرگذار خواهد بود؟
رئیسجمهور و اصلاحطلبان باید با مردم بدون تعارف و ابهام حرف بزنند. تاکید میکنم اصلاحطلبان در سال ۱۳۹۲ برای عبور از فضایی که در سال ۱۳۸۸ برایشان ایجاد شد، برای خودشان فضای برزخی تعریف کردند و تن به ائتلاف با بخشی از جریان اصولگرا دادند. در همین فضا ارادهای در کشور شکل گرفت تا نقطه اصلی مشکلات اقتصادی و معیشتی جامعه ایران که ریشه در روابط خارجی جمهوری اسلامی و قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل بود را از بین ببرد. این نگاه توانست با به تصویب رساندن برجام ائتلاف جهانی علیه ایران را بههم بزند، اما خروج آمریکا از توافق هستهای همه چیز را خراب کرد و نرخ ارز گرفتار نوسانات بسیار شدید شد و در پی آن شاهد کاهش شدید ارزش پول ملی و شکلگیری سونامی افزایش قیمتها بودیم.
اقتصاددانان معتقدند نرخ ارز در بازار فعلی ایران منشاء روانی دارد تا منشاء واقعی. به همین دلیل معتقدند نرخ ارز در بازار کشور واقعی نیست. قرار گرفتن در جنگ روانی – اقتصادی تمام عیار علیه جمهوری اسلامی ایران بیسابقهترین جنگ در طول چهار دهه گذشته است که البته نمیتوان مسئولیت این جنگ را بر عهده دولت روحانی دانست. در روزهای آغازین جنگ اقتصادی علیه کشورمان از رئیسجمهور خواستم تا با تشکیل کمیته حقیقتیاب سهم عوامل و پارامترهای مختلف از جمله عوامل خارجی، عملکرد دولت، عملکرد دولتهای گذشته و بیماری ریشهای اقتصاد کشور در شکلگیری نابسامانیهای اقتصادی کشور را روشن کند، اما این کمیته به هر دلیلی تشکیل نشد.
اگر سهم عوامل مختلف به درستی روشن میشد و زمینه بسیج همه نیروهای کشور برای حل آن به وجود میآمد، میتوانستیم از پیچ اقتصادی خطرناک کنونی راحتتر عبور کنیم، اما برخی مسئولان کشور معتقدند برای اینکه دشمن فکر نکند که تشدید تحریمها بر اقتصاد کشور تاثیر داشته، نباید چیزی گفت: در حالی که همه میدانند تحریم اثر خود را در بخشهای مختلف کشور گذاشته، چه آن را بپذیریم و چه رد یا مخفی کنیم.
اتفاق خوبی که در این شرایط افتاد این است که این سخن مقام معظم رهبری که «آمریکا به هیچ وجه قابل اعتماد نیست» با خروج آمریکا از برجام برای همه شخصیتهای سیاسی و غیرسیاسی در جریانهای اصولگرا و اصلاحطلب از هر زمان دیگری روشنتر شد. حالا جریانهای سیاسی به طور واحد میدانند که حاکمان آمریکا قابل اعتماد نیستند.
تاثیر تحریم، ضرورت مقاومت و فضای ایجاد شده باید توسط مدیران ارشد اجرایی برای مردم روشن شود. باید به مردم گفته شود برای قدم برداشتن در مسیر توسعه اقتصادی چارهای جز اصلاح فرهنگ مصرف و توقف وابستگی به درآمدهای نفتی نیست. برای رونق تولید چه کردهایم و چرا آن را مشروط به درآمدهای نفتی میکنیم؟ باید افکار قدیمی و قاعده سنتی «دست پسر در جیب حاجی» را کنار گذاشت و دور پول سهلالوصول نفت را خط کشید و در عوض آن به سمت رونق صنعت گردشگری، کشاورزی و استارتآپها رفت.
جناحهای سیاسی باید یاد بگیرند در تعامل با یکدیگر، بداخلاقی نکنند. عناصر افراطی جریان اصولگرا باید توجه کنند که برای زمین زدن دولت با دشمنان و مخالفان نظام در ضعیف و ناکارآمد نشان دادن او همصدا نشوند. هر چند که جریان اصولگرا هدفش مطرح کردن انتقاد به مقامات رسمی کشور بود، اما دشمنان نظام و سیاستمداران سایر کشورها این انتقادات را در حکم تشدید اختلافات داخلی ایران و ناکارآمدی نظام جمهوری اسلامی تلقی کرده و بر طبل براندازی نظام، محکمتر از قبل میکوبند. نباید در این مسیر قرار بگیریم که لُمپنها پیروز میدان شوند، چون عناصری که به هیچ چیز پایبند نیستند، بر موج ایجاد شده، سوار میشوند.
* دادن چه علائمی به جامعه پتانسیل کشاندن مردم پای صندوقهای رأی را دارد؟
حاکمیت باید علائمی به جامعه بدهد که گویا منتظر حضور و مشارکت حداکثری مردم در انتخابات اسفند ۹۸ است و در صورت تحقق این حضور رأی قابل توجهی به سبد تحولخواهان ریخته میشود. تا وقتی که مسیر گفتوگوی ملی و صندوق رأی باز باشد هیچ عنصری در حاکمیت نباید برای انتخابات شرط و شروط بگذارد. باید سیاست را دینی کرد.
برداشتم این است که بزرگان کشور در جناح اصلاحطلب و اصولگرا چنین موضوعی را میخواهند. مردم با حضور پای صندوقهای رأی به کسانی که مانع تحقق خواستههایشان شدند بار دیگر «نه» بگویند.
*با توجه به عملکرد روشن اصولگراها و اعتدالخواهان در دولتهای نهم تا دوازدهم، رأی مردم در یازدهمین دوره انتخابات مجلس کدام جریان سیاسی است؟
به نظر بنده مردم در شرایط جنگ روانی و دوستان نادان قرار دارند. تصور غالب به گونهای است که گویا همه مشکلات اقتصادی و معیشتی کشور ناشی از عملکرد ضعیف دستگاههای اجرایی در دولت آقای روحانی است. بنده معتقدم مشکلات امروز کشور از یک سو ناشی از عملکرد غلط آن ۸ سالی است که قطار عقلانیت از ریل خودش خارج شد و بخش عمدهای از وقت دولت روحانی نیز صرف بر گرداندن این قطار به مسیرش شد. دولت روحانی آثار، تبعات و خرابیهای ناشی از بیعقلی و بیتدبیری آن دولت را از طریق برجام و سایر اقدامات داخلی اصلاح کرد، اما در عین حال با دشمن بدعهد و پیمانشکنی روبرو بود که تمام تلاشش را برای به زانو درآوردن نظام جمهوری اسلامی به کار بست.
سوالم از رئیسجمهور این است که چرا سهم عوامل مختلف در شکلگیری وضعیت جاری کشور را روشن نمیکند؟ این مسئله باعث شده همه ناسزاها متوجه دولت شود در حالی که حق این است که بخش عظیمی از دشنام و نفرین مردم حق سایر عوامل از جمله سهم ترامپ و همپیمانان بدعهدش است. آقای روحانی باید به مردم بگوید «درست است که شما به بنده و برنامههایم رأی دادید، اما برای پیاده کردن آنها به این دلایل با محدودیت روبرو بودم» و این محدودیتها را برای مردم باز کند. ایشان باید دست از سکوت یا خودسانسوری بردارد و حقایق را با مردم در میان گذارد.
با مردم باید متناسب با اقتضائات امروز کشور و با گفتمان و محوریت ایران و اجرای کامل قانون اساسی سخن گفت. باید براساس منافع ملی روی «ایران» متمرکز شویم در این صورت موفق به جذب سرمایههای ایرانیان خارج از کشور میشویم. اگر گفتمان ایرانی برای ایران باشد، استقبال مردم از انتخابات اسفند ۹۸ بیشتر خواهد شد.