اقرارگیری از پلیس بیدفاع به سبک مجری تلویزیون
رویداد۲۴ پلیس، مجری قانون و نظمدهنده جامعه است. او هرجا که از نظم اجتماعی تخطی شود، ورود میکند و انضباط را به صحنه میآورد. منتها پلیس، ربات نیست که طبق یک برنامه نوشته شده عملیات کند. انسان است؛ با تمام خصایل انسانی که ناشی از تربیت خانوادگی و اجتماعی اوست. آستانه تحمل پلیس باید تربیت شده و به خدمت درآمده باشد. نباید خویشتنداری از کف بدهد و به کسی که جرمی مرتکب شده، آسیب برساند.
قاعده و مرام پلیس در کشور اسلامی همین است و به جز این نباید باشد. اما وقتی زنی با گستاخی، پردهدری، فحاشی و بیحیایی و برهنگی غیرعادی که میتواند دهها نفر را دور خود جمع کند، به پلیس حملهور میشود، گریبان مأمور قانون را چنگ میاندازد و به او آسیب میرساند، باید چه کرد؟ خوب است که برای پرهیز از جهانیشدن صحنه جیغ کشیدن و مظلومنمایی دخترک بدحجاب و رساندنش به منادی «چهارشنبههای سفید» و «حجاب اختیاری»، دستها را روی سینه گذاشت و با تکریم او، اجازه داد که گلوی پلیس و قانون را یکجا چنگ بیندازد؟
چطور است که اگر بازیکنی در صحنه فوتبال، فقط داور را که مأمور اجرای نظم و قانون است، لمس کند با عواقب ناخوشایندی از جمله جریمههای سنگین مالی و محرومیتهای جدی روبهرو میشود، اما پلیس، نه خودش حرمت دارد و نه قانونی که مجری آن است؟
گفته میشود که چرا از بانوان پلیس در این واقعه استفاده نشده است. حرف صحیح و بجایی است که اگر کادر انتظامی کشور، دچار فقدان بانوان فعال در بدنه پلیس است، باید آن را تقویت کند، اما اگر در اکیپ اعزامی پلیس، نیروی زن وجود نداشت، تکلیف چیست؟
این قضیه مرا یاد یک ماجرای دیگر انداخت. چند سال قبل در یکی از خیابانهای تهران، دو زن کولی را دیدم که مقدار زیادی پوشاک از مغازهای سرقت کردند. صاحب مغازه با گفتن «دزد ... دزد» پی آن دو زن میدوید و مردم که اکراه داشتند نامحرمی را لمس کنند، اجازه دادند هر دو زن کولی از صحنه بگریزند!
عقبنشینی عاجزانه پلیس در برابر حادثهای مانند برخورد با زن بدحجاب در تهرانپارس، صحنههای دیگری را رقم خواهد زد که قانونشکن را نسبت به مجری قانون، گستاختر میکند. نمونهاش راننده تریلری است که چند وقت قبل در یکی از جادههای جنوب، وقتی با فرمان ایست پلیس مواجه شد، تمکین نکرد و عاقبت از روی بدن مأمور وظیفهشناس عبور کرد. صحنههای دیگری از تعرض به پلیس و امکانات دولتی هست که همه ما در حافظه داریم.
نتیجه این عقبنشینیها، بیدفاع کردن پلیس در تمام صحنههای انتظامی و رانندگی کشور است. هرچند باید همه مأموران، خویشتنداری و بردباری را تمرین کنند و تمام آموزشهای لازم برای مواجهه با قانونشکنی را فرا بگیرند، اما این همه خضوع و فروتنی در برابر کسی که قوانین رسمی کشور را نادیده میگیرد و بیحیایی را به شکل سازمانیافتهای ترویج میکند، لازم است؟ آیا پلیس که امروز، دو نفر از مأموران خود را به همین دلیل از کار برکنار کرد، درباره بیخاصیت کردن نیروی انتظامی به قدر کافی فکر کرده و تصمیم منطقی و درستی گرفته است؟
از محمد دلاوری هم که با «صرفاً جهت اطلاع» شناخته شد و حالا دارد یک اقرار صد درصدی از پلیس میگیرد، تعجب میکنم که چگونه جوانب موضوع را نادیده می گیرد و ناخواسته در مسیر بیدفاع و بیخاصیت کردن پلیس گام برمیدارد.