سلبریتیها، حریم خصوصی و مسئله حجاب
رویداد۲۴ دکتر حامد بخشی در نشستی با عنوان «حریم برباد رفته» که در محل دفتر حزب کارگزاران سازندگی ایران برگزار شد، اظهار کرد: اگر بخواهیم مسئله سلبریتیها را خیلی ریشهکاوی کنیم، میتوانیم تا یونان باستان پیش برویم، اما این موضوع در عمل با رسانههای تودهای به ویژه رسانههای دیجیتال گره خورده است.
وی ادامه داد: تقریباً از سال ۲۰۰۹ واژه سلبریتی خیلی پرکاربرد شد و بهعنوان واژهای که به افرادی که مشهوریت خاصی در حوزههای ورزش، هنر، سرگرمی و... داشتند، اطلاق شد. علت این است که این امکان به وجود آمد که این افراد با استفاده از رسانههای فضای مجازی، تلویزیون و... بتوانند به شهرت و معروفیت بالایی در مدت زمان کمی برسند. به همین ترتیب وقتی فردی بهعنوان سلبریتی مطرح میشود، مباحث حریم خصوصی و عمومی و حتی عرضه این حریم توسط خودش به صورت داوطلبانه مطرح میشود.
سلبریتی کسی است که داوطلبانه حریم خصوصی خود را به نمایش میگذارد
بخشی ادامه داد: برخی صاحبنظران میگویند سلبریتی فردی است که داوطلبانه حریم خصوصی خود را با انگیزه های مختلف از جمله افزایش شهرت، منافع اقتصادی و... در اختیار عرضه عمومی میگذارد.
این جامعهشناس خاطرنشان کرد: در ارتباط با نقش اجتماعی سلبریتی، دو نقش دیگر نیز وجود دارد. نقش اول طرفداران (Fans) هستند. طرفداران علاقه زیادی به سلبریتی پیدا میکنند و معمولاً به دلیل فاصله اجتماعی که با سلبریتی دارند از او ایدهآلسازی میکنند و این ایدهآلسازی موجب ایجاد احساس تحسین و علاقه به آنان میشود و در نتیجه زندگی ذهنی خاصی را با فرد سلبریتی برقرار میکند. طرفداران معمولا ارزش های مورد علاقه خود را در سلبریتی ها متجلی می بینند و آن را در دنیای ذهنی خود به سمت ایده آل خود امتداد می دهند.
بخشی افزود: اساساً شیوه کار سلبریتیها بر مبنای ساخت تصویرهای هرچه ایدهآلیزهترشده برای مخاطب است. لذا تصاویری که آنها آگاهانه منتشر میکنند تصاویر ساخته و پرداخته شده و همراه با ژست مناسب، آرایش مناسب و... است. تداوم این ژست مناسب، آرایش مناسب، لبخند زیبا و... این حس را در مخاطب ایجاد میکند که او همیشه اینگونه است؛ درنتیجه حس تحسین بیشتری در پیروان سلبریتی ایجاد میشود و آنها علاقمند می شوند که باز هم بیشتر از ابعاد زندگی فرد سلبریتی بدانند.
عکاسان سلبریتیها (پاپاراتزیها)
عضو هیئت علمی جهاد دانشگاهی مشهد افزود: در این رابطه نقش دیگری هم شکل گرفته که در کشورهای غربی به آن «پاپاراتزی» میگویند و ما تقریباً برای این واژه معادلی نداریم. پاپاراتزی معمولاً عکاسان آزادی هستند که کسبوکار آنها از طریق عکاسی و فیلمبرداری از سلبریتیها و فروش آن تصاویر به رسانههاست.
وضع قوانینی برای حریم خصوصی سلبریتیها در کشورهای غربی
وی با اشاره به اینکه «در کشورهای غربی قوانینی برای حریم خصوصی سلبریتیها وضع کردهاند»، گفت: معمولاً قوانین حریم خصوصی با یک تعارض ناهنجاری مواجه می شوند و آن هم انتشار آزادانه رسانههاست. ما دو هنجار داریم؛ یک اینکه هر فردی حق دارد حریم خصوصی خودش را داشته باشد و دوم اینکه رسانهها آزاد هستند اخبار و مطالب را آزادانه منتشر کنند. لذا هرگاه کشوری در حوزه حریم خصوصی سلبریتیها خیلی جلو رفت، به لبه انتشار آزاد رسانهای برخورد کرد و مساله نقض آزادی انتشار رسانه ها پیش آمد. لذا سعی کردند به گونه ای وضع قوانین انجام دهند که هر دو هنجار را حفظ کنند.
قانونیبودن عکسگرفتن از سلبریتیها در عرصههای عمومی
بخشی تصریح کرد: آنچه امروز قانون مجاز میداند این است که در عرصههای عمومی میتوان از سلبریتیها عکس گرفت تا حدی که به طور حاد مزاحم آنها نشد؛ لذا پاپاراتزیها همچنان وجود دارند. هرچند سعی شده فعالیت آنها را محدود کنند. در ایالتهای مختلف آمریکا و همچنین سایر کشورهای غربی قوانینی وضع کرده اند که سعی میکند حریم خصوصی سلبریتیها را حفظ کند.
تصویربرداری از سلبریتیها در حریم عمومی امری متعارف است
این جامعه شناس اظهار کرد: در این چند مورد اخیر انتشار عکس سلبریتیها که بحثانگیز شدند، علیرغم برخی اعتراضات مبتنی بر نقض حریم خصوصی هنرمندان، در واقع این حریم نقض نشده است چون در عرصه عمومی بوده است. تصویربرداری از سلبریتیها در حریم عمومی امری متعارف است.
وی یادآور شد: آنچه عمدتاً در این موارد برجسته و مساله زا شده ناشی از این است که تصویری از فضای عمومی سلبریتی گرفته شده که با تصویری که او سعی میکرده از خودش نشان دهد، معارض است. از قضا در کشورهای غربی هم این موضوع از آن نکاتی است که در مورد سلبریتی ها سروصدای زیادی به پا میکند و تبدیل به بمب رسانهای میشود.
اقتضائات سلبریتیبودن
عضو هیئت علمی جهاد دانشگاهی مشهد با اشاره به اینکه «این نکته را باید در نظر گرفت که سلبریتی از در اختیار گذاشتن حساب شده و انتخابی بخشهایی از زندگی خود ارتزاق میکند»، گفت: زمانی که سلبریتی در رسانهها حضور پیدا میکند و سبک زندگی سلبریتیوار را هم دارد، در نتیجه بخشهای زیادی از آنچه برای مردم حریم خصوصی و پنهان است، معمولاً آشکار میشود. زمانی که سلبریتی وارد این عرصه میشود، یعنی سعی میکند با به نمایشگذاشتن یا فروختن تصاویر میزان شهرت، درآمد و... را بالا ببرد، از آن به بعد نمیتواند بگوید این قسمت را میخواهم و آن قسمت را نمیخواهم.
بخشی عنوان کرد: برای مثال، یکی از سلبریتی ها تا مدتها تلاش کرد جدایی از همسر اول خود را پنهان نگه دارد و هنگامی که این موضوع لو رفت، ابراز ناراحتی زیادی کرد که حریم خصوصی او رعایت نشده است، اما وقتی ازدواج دوم را انجام داد حتی خصوصیترین تصاویرش را هم در فضای مجازی میگذاشت. وقتی افراد بهعنوان سلبریتی نشو و نما کنند و در این حوزه کسبوکار داشته باشند، اقتضائات آن را هم باید بپذیرند.
افراد مشهوری داریم که سبک زندگی آنها سلبریتیوار نیست
وی توضیح داد: افراد مشهوری داریم که سبک زندگی آنها سلبریتیوار نیست؛ یعنی آنها تصمیم گرفتند نماهای زندگی خود را به فروش نگذارند و تنها چیزی که از آنها میبینیم آثار و کارهای آنهاست. برای مثال، در مورد محسن چاووشی تا مدتها حتی یک تصویر ساده از ایشان در فضای عمومی منتشر نشده بود؛ حتی درحال حاضر هم اگر مصاحبه محدود و یادداشتهای محدودی انجام میدهد کاملاً حرفهای و در راستای حرفهاش است. این مورد بسیار متفاوت است با خانم بختیاری که تلاش دارد از این طریق وارد نشو و نما و شیوه زیست سلبریتیوار شود و از معروفیت خود برای برخی اهداف اجتماعی استفاده کند؛ مثلاً او برای حقوق اجتماعی ترنسها تلاش میکند و باز از این موضوع برای افزایش محبوبیتش استفاده میکند و این موضوع باعث میشود فیلمهای بیشتری به او پیشنهاد شود.
وی خاطرنشان کرد: تصویربرداری و دنبالکردن سلبریتیها برای نمایش زاویههایی دیگری از زندگی آنها امر عمومی و طبیعی در دنیاست و آنچه تا کنون در مورد سلبریتیهای ما رخ داده، امری متعارف است؛ بهجز برخی موارد خاص لو رفتن فیلم های حریم خصوصی هنرمندان، موارد دیگر عمدتا از جنس حریم خصوصی نبوده است، بلکه در فضای عمومی و البته خارج از کشور بودهاند بیشتر مسئله بر سر دوگانه باحجاب، بیحجاب است. دوم اینکه آنچه این مسائل را بزرگ کرد موضوع دورویی و تظاهر است.
عضو هیئت علمی جهاد دانشگاهی مشهد در مورد دوگانه باحجاب-بیحجاب عنوان کرد: فضای حاکمیت ما از سال ۵۹ و ۶۰ به بعد بر دوگانه باحجاب-بیحجاب پافشاری کرد. ساختار حکومتهای شرقی بهگونهای است که معمولاً در آنها شکاف دولت-ملت وجود دارد. اما در دوران رضاخان با قانون کشف حجاب، به نوعی مداخله حاکمیت و سیاست در امور اجتماعی و فرهنگی مردم را شاهد بودیم.
ما شکاف حاکمیت-ملت داریم
این جامعهشناس اظهار کرد: علاوه بر شکاف حاکمیت-ملت که به طور سنتی در حکومت های کشور ما وجود داشته است، حاکمیت امروز در بخش فرهنگی جامعه نیز مداخله یا نمایندگی سنخ هایی از جامعه را بر عهده گرفته است. حاکمیت در بسیاری از حکومتها، بهویژه حکومتهای لیبرالدموکراسی، صرفاً نماینده امر امنیتی، حکومی و سیاسی است و امر فرهنگی، اجتماعی متولیان خود را دارد، ولی زمانی که حاکمیت ایدئولوژیک میشود، امر فرهنگی را بر عهده خود میگیرد. زمانی که اینگونه میشود، مسائل جدیدی برای حاکمیت پیش میآید که از جنس مسائلی که برای سایر حاکمیتها پیش میآید، نیست.
شکاف فرهنگی دولت- ملت
وی تشریح کرد: زمانی که یک حاکمیت در عرصه فرهنگی نمایندگی میکند، مادامی که این عرصه فرهنگی در دست اکثریت توده است، یعنی از ایدئولوژیای حمایت میکند که اکثریت هم با آن موافق است، مسئلهای به وجود نمی آید، چون حاکمیت در اصل به نمایندگی از فرهنگی جامعه اقدام می کند اتفاقاً مشروعیت بالای زیادی هم دارد. آسیب زمانی اتفاق میافتد که حاکمیت دچار یک تأخر فرهنگی میشود؛ یعنی در حالی که هنوز حاکمیت دارد از ارزش های گذشته پاسداری میکند، جامعه به ارزشی دیگر پایبندی نشان میدهد. در اینجا تعارض فرهنگی_ایدئولوژیک میان حاکمیت یا دولت و ملت رخ میدهد.
بخشی افزود: زمانی اکثریت جامعه پایبند ارزشهایی است که حاکمیت نمایندگی آنها و بلکه پیشتازی آنها را بر عهده گرفته بود اما اگر به هر دلیلی جامعه این ارزشها را کنار بگذارد و به سمت ارزشهای دیگری برود اما حاکمیت همچنان بر همان ارزشهای قبلی پایبند باشد، در اینجا حاکمیت نماینده اقلیت میشود. هنگامی که این اتفاق رخ بدهد یک شکاف دیگر به ساختار جامعه وارد می شود که آن هم شکاف ایدئولوژیک و فرهنگی است. آنچه به نظر میرسد در حال حاضر تجربه میکنیم شکاف فرهنگی، ایدئولوژی بین ملت و حاکمیت است.
جامعه ما روی گسلهای اجتماعی متعددی بنا شده است
این استاد دانشگاه با تاکید بر اینکه «در جامعهای زندگی میکنیم که بر روی گسلهای اجتماعی متعددی بنا شده است»، خاطرنشان کرد: گسل حاکمیت-ملت را به لحاظ سیاسی داریم و گسل فرهنگی- ایدئولوژیک را بین حکومت و توده داریم. اگرچه حاکمیت سعی میکند با فرهنگ عمومی پیش بیاید، اما این فاصله همچنان درحالزیادشدن است، زیرا حاکمیت به لحاظ ایدئولوژیک متصل به گروهها و سنخهای اجتماعی پرنفوذی است که برای حفظ مشروعیت ایدئولوژیک خود نمیتواند از آنها جدا شود. زمانی که چنین مسائلی از سلبریتیها مطرح میشود، انگار تزریق انرژی به این گسلها صورت میگیرد و آنها را به حرکت در آورده و شکافها را فعال میکند.
اصلیترین آسیب ما تبدیلشدن تفاوتهای اجتماعی به تقابلهای اجتماعی است
عضو هیئت علمی جهاد دانشگاهی مشهد خاطرنشان کرد: اصلیترین آسیبی که در حال حاضر با آن مواجه هستیم، تبدیل تفاوتهای اجتماعی به تقابلهای اجتماعی است. این موضوع دارد جامعه را چندپاره میکند. با شیوهای که در حال حاضر حاکمیت به مسائل اجتماعی ورود میکند، تفاوتهای اجتماعی تبدیل به تقابلهای اجتماعی میشود. اساساً توجهات برونمرزی ما باعث شده توجه خود را از مسائل اجتماعی به میزان زیادی برداریم و هزینه ما روی مسائل اجتماعی نیست. مثل فردی که دچار سرطان شده، اما تمام انرژی خود را صرف این میکند که تا آخرین لحظه ببیند دشمن چه کاری انجام میدهد.
وی با تاکید بر اینکه «مسائل اجتماعی ما بسیار مغفول مانده، زیرا توجه ما به مسائل اجتماعی نیست»، اظهار کرد: در حوزه روانشناسی میگویند استرس بسیاری از بیماریها از جمله سرطان را تشدید میکند. استرس هیجانی است که فرد را برای رفتارهای تهاجم و گریز آماده میکند. فردی که استرس مزمن دارد از لحاظ روانی آماده است که یا حمله کند یا در مقابل تهدید بیرونی فرار کند. استرس پاسخی به تهدید بیرونی است. اگر فردی استرس مداوم داشته باشد به این دلیل دچار بیماری میشود که انرژیای که در حالت عادی صرف تقویت ایمنی بدن میشود، در حالت استرس صرف تولید هورمونهایی برای آمادهنگهداشتن فرد برای مقابله با تهدید احتمالی میشود؛ لذا ایمنی بدن پایین میآید و هنگامی که این اتفاق رخ دهد، فرد در مقابل سلولهای پُرتولیدی همچون سرطان یا بیماریهای سرماخوردگی و... بسیار سریع آسیبپذیر میشود.
این استاد دانشگاه بیان کرد: ما چند دهه است که در چنین وضعیت مزمنی به سر میبریم؛ یعنی به این دلیل که همواره با تهدید خارجی مواجه بودهیم یا احساس میکردیم مواجه هستیم، بخش زیادی از انرژی خود را از حوزه اجتماعی به حوزه سیاسی موکول کردهایم و بسیاری از امور اجتماعی را با کنترلکردن و سرکوبکردن حل میکنیم. آنچه در این میانه در حال از بینرفتن است، جامعه است.
کمتر از ۳۰ درصد زنان جامعه ما از چادر استفاده میکنند
این جامعهشناس با اشاره به اینکه طبق آمار مرکز پژوهش های مجلس، حدود 30 تا 40درصد زنان جامعه دارای حجاب شرعی هستند، افزود: طبق این آمار می توان برآورد کرد کمتر از ۳۰ درصد زنان جامعه ما از حجاب چادر استفاده میکنند و بقیه حجاب دیگری دارند، بیان کرد: این مسئله در هر جامعهای ممکن است اتفاق بیفتد اما زمانی که حاکمیت توزیع منابع کمیاب خود را بر اساس یک سبک ایدئولوژی خاص بنا میگذارد آن موقع این تفاوت فرهنگی طبیعی را به شکاف فرهنگی تبدیل میکند. در تمام جوامع افراد از شیوههای متفاوت پوشش استفاده میکنند و مشکلی پیش نمیآید، اما اگر حاکمیت بگوید مثلا ًافرادی که فلان پوشش مورد نظر را دارند از منافع و مزایای کمیاب حاکمیت استفاده کنند و بقیه نتوانند از این منابع استفاده کنند، آن موقع افرادی که پوشش مورد نظر حاکمیت را ندارند، با افرادی که پوشش مورد تایید حاکمیت را دارند خصومت پیدا می کنند؛ زیرا آنها مشاهده میکنند که بین خودشان و سایر افراد تبعیض ایجاد شده است.
ایجاد شکاف با حجاب-بیحجاب به دلیل توزیع نابرابر منابع بر مبنای پایبندی به حجاب
وی ادامه داد: توزیع نابرابر منابع کمیاب بر مبنای پایبندی به ایدئولوژیای که امروزه تبدیل به ایدئولوژی اقلیت عددی جامعه شده، منجر به شکلگیری یک شکاف باحجاب-بیحجاب گردیده و درواقع «تفاوت» باحجاب-بیحجاب را به «تقابل» با حجاب-بیحجابی تبدیل کرده است. از طرفی بخش باحجاب جامعه از مزایا و اقتدار حاکمیتی برخوردار است و از آنطرف، بخش بیحجاب از قدرت اجتماعی خود برای ضربهزدن به افراد باحجاب استفاده میکند؛ لذا مشاهده میکنیم که افراد محجبه در برخی فضاهای عمومی با شیوه برخورد نامناسب مواجه میشوند که برای آنها آزاردهنده است، در حالی که نباید اینگونه باشد.
عضو هیئت علمی جهاد دانشگاهی مشهد گفت: سلبریتی نفوذ اجتماعی قابل توجهی دارد. نمایشی که سلبریتی از خودش میگذارد، تاثیر قابل توجهی روی توده مردم دارد؛ زیرا تودهها سعی میکنند خود را شبیه سلبریتی کنند و زمانی که یک پیرو احساس میکند با سلبریتی خود همنوایی ندارد، دچار تعارض شناختی-رفتاری میشود.
وی عنوان کرد: ما میتوانیم سلبریتیای را که از ابتدا یک فرد مذهبی است، بپذیریم یا پیرو آن نباشیم، اما برخی بازیگران و کارگردانانی داریم که گرایشهای مذهبی خاصی دارند؛ مثلاً ما با آقای سلحشور یا تا حدی خانم آبیار مسئلهای نداریم و ممکن است فیلمهای آنها را بپسندیم اما طرفدار آنها نباشیم. مسئله زمانی شروع میشود که یک سلبریتی تظاهر به یک ارزش اجتماعی یا ارزش حاکمیتی میکند و بعد متوجه میشویم که او در زندگی شخصی خود خلاف این موضوع رفتار میکند، اینجاست که این اتفاق بسیار صدا میکند.
بخشی تشریح کرد: مسئله دیگری که در اینجا وجود دارد، این است که گاهی مطالبی که از یک سلبریتی در رسانهها منتشر میشود ممکن است در تعارض با حریم خصوصی هم باشد، اما نقض حریم خصوصی یک ناهنجاری است و ناهنجاری مطرح شده یک ناهنجاری دیگر است. زمانی که اهمیت آن ناهنجاری به لحاظ اجتماعی بالاتر از نقض حریم خصوصی باشد، ممکن است نقض حریم خصوصی فراموش شود؛ یعنی جامعه توجهی به نقض حریم خصوصی نمیکند، بلکه به آنچه از فرد دیده است توجه میکند.
صداقت از مهمترین ارزشهای یک جامعه است
این جامعهشناس با اشاره به اینکه «بخشی از ارزشهای اجتماعی محلی هستند و از جامعهای به جامعه دیگر متفاوت میشود»، گفت: هر جامعهای ارزشهای اجتماعی خود را میتواند داشته باشد؛ بهعنوان مثال ارزشهای یک جامعه عشایری با ارزشهای یک جامعه روستایی متفاوت است. در جامعه عشایری ارزش اصلی سلحشوری است اما در یک جامعه روستایی صلح و همزیستی ارزش است؛ لذا هر جامعه بنا به ساختار اقتصادی و معیشتی و موقعیت خود ممکن است مجموعه ارزشهای متفاوتی داشته باشد. ولی یکسری ارزشهای عمومی هستند که سنگ بنای تمام جوامع هستند و بدون آنها هیچ جامعهای شکل نمیگیرد. مهمترین آنها، ارزش صداقت است. به همین دلیل است که تمام جوامع نسبتبه ارزشهای مقابل صداقت، همچون دورویی، دروغ و... حساسیت زیادی دارند.
در زمان هخامنشیان ایرانیان را با راستگویی میشناختند
وی یادآور شد: در زمان هخامنشیان یکی از صفتهایی که جامعه ایرانی با آن شناخته میشد، راستگویی بود. هرودوت که او را بهعنوان پدر مورخین میشناسند میگوید ایرانیها سه صفت دارند که یکی از آنها راستگویی است.
عضو هیئت علمی جهاد دانشگاهی مشهد عنوان کرد: پس از هرجومرجها و تشتت های سنگینی که بهویژه در حمله مغول و به دنبال آن در تاختوتازهای بعدی تیموریان شکل گرفت و جامعه از هم پاشیده شد، ارزش صداقت در جامعه ما در تجلی رفتاری خود صدمه خورد و این موضوع تاکنون ادامه داشته است. به هر میزان که یک جامعه انسجام بیشتری داشته باشد، پایبندی آن به ارزش صداقت بیشتر است. البته یکی از آسیبهای جامعه ما موضوع ارزش صداقت است؛ یعنی ما در رفتارها و هنجارهای عملی و نه نظری به دلیل اقتضائات و هرجومرج جامعه، هنجار صداقت را زیر پا میگذاریم اما در حرف، اغلب مردم میگویند که صداقت خوب و دورویی بد است.