رضا چلنگر: من جعبه سیاه فوتبال ایران هستم
رضا چلنگر مترجم بلاژویچ، برانکو، کرانچار و ... صحبتهای جالبی درباره سرمربیان پیشین تیم ملی انجام داده است.
رویداد۲۴ رضا چلنگر امروز در برنامه صبحگاهی شبکه سوم سیما حاضر شد و حرفهای مهمی به زبان آورد. مترجم سابق بلاژویچ، برانکو و کرانچار یکی از چهرههای جذاب فوتبال بوده و در استودیو برنامه سلام صبح بخیر هم حرفهای مهمی درباره بحثهای همیشگی فوتبال به زبان آورد.
چلنگر ابتدا در پاسخ به این سوال که شما جعبه سیاه فوتبال ایران هستید با خنده گفت: «بله من یک جورهایی جعبه سیاه هستم. به این هم فکر کردهام که کتاب منتشر کنم و اگر این کار را انجام بدهم کتاب قطوری هم خواهد شد.»
او درباره نحوه ورودش به تیم ملی و مترجمی بلاژویچ توضیح داد: «قرار نبود وارد ورزش شوم و به کشور برگشتم که به کارهای شخصیام برسم. روزی آقای وزیری (مسئول سابق فدراسیون) از من درباره فعالیتم پرسید و زبانهایی که به آنها تسلط دارم را نام بردم. من با پزشک تیم ملی رفیق بودم. ایشان یک سرلاک برای بچه به من داد که به آقای وزیری بدهم. ۵ ماه گذشت تا یک بار مادرم گفت از کنوانسیون فوتبال، کنفدراسیون فوتبال (منظور فدراسیون فوتبال) زنگ زده بودند و آقای وزیری نامی با تو کار داشت. کمی فکر کردم و یادم افتاد کدام وزیری است. قراری گذاشتیم و از آن روز کار شروع شد. به من گفتند فردا بیا که رفتم و ۹ ساعت جلسه برای مذاکره و امضای قرارداد با بلاژویچ داشتیم.»
این مترجم درباره خاطرات بلاژویچ و سختگیریهایش اظهار کرد: «بلاژویچ خیلی سختگیر بود و اگر یکی دو جمله از دستم در میرفت و ترجمه نمیکردم، عصبانی میشد. یادم هست آن موقع هر روز مصاحبه داشتند. خبرنگاران زیادی میآمدند و من حرفها را ترجمه میکردم. تازه بعد از آن روزنامهها را جلو من میگذاشت و میگفت اینجا چی نوشته. یک بار دو کلمه جا انداختم و ایشان شاکی شد.»
چلنگر در پاسخ به این سوال که آیا همین سختگیری باعث شد تا بین خداداد و بلاژ مشکل پیش بیاید گفت: «بله. بلاژویچ روی یک چیزهایی حساس بود. مثلاً میگفت در تمرین لباس نباید روی شورت ورزشی باشد یا جورابها باید کامل بالا باشند. هرکسی رعایت نمیکرد تذکر میداد. یک بار خداداد هم آمد و کنار او نشست. بلاژویچ گفت چرا نشستی؟ من هم به خداداد گفتم چرا نشستی؟ بعد خداداد بلند شد و دستش را در جیبش کرد. بلاژویچ گفت وقتی با من حرف میزنی دستت را در جیبت نکن. البته انصافاً خداداد بعداً رعایت کرد.»
خیلیها اعتقاد دارند علاقه بیش از حد بلاژویچ به کریمی باعث شد تا خداداد شاکی شود. چلنگر هم این موضوع را رد نکرد: «شاید، ولی سختگیریهای بلاژویچ بیشتر باعث شد تا خداداد آزرده خاطر شود. این حقیقت دارد که آقای بلاژویچ علی کریمی را خیلی دوست داشت. حالا من دقیقاً خبر ندارم در ذهن خداداد چه بود، ولی ممکن بود. بین علی کریمی و خداداد رقابتی وجود داشت، گرچه حضور خداداد هم در تیم ملی مستمرتر بود. بلاژویچ، کریمی را دوست میداشت. کریمی آدم خاصی است به او میگفتیم به راست برو به چپ میرفت، من هم یک بار از این موضوع ناراحت شدم. به بلاژویچ گفتم شما مربی در سطح کلاس جهانی هستی باید برخورد کنی. او دستی به مویش کشید و به من گفت پسرم او نابغه است، نوابغ یا صفر هستند یا صد، من دنبال این نیستم که کل مسابقه برایم بدود، دنبال دو ثانیه خاص هستم.»
خداداد عزیزی اخیراً در مصاحبهای گفت به بلاژویچ گفته بود نمیخواهد در تیم ملی باشد. چلنگر این موضوع را تأیید کرد و گفت: «بله، صددرصد درست بود. گفت من نمیتوانم به شما و خودم کمک کنم. برداشت خداداد به نظر من اشتباه بود. بلاژویچ جداً به او نیاز داشت. بین او و کریمی رقابت بود. کریمی هم تازه آمده بود. حضور خداداد خیلی مستمرتر بود.»
او درباره ماجرای همبرگر خوردن علی کریمی در اردوی تایلند گفت: «بله کاملاً درست است. بلاژویچ هم فردایش همه بچهها را به همبرگر میهمان کرد.» مترجم سابق تیم ملی درباره رکورد همبرگر خوردن کریمی گفت: «او عاشق همبرگر است. اصلاً یکی از سرگرمیهایش همبرگر خوردن است.»
او در پاسخ به این سوال که ظاهراً آقای بلاژویچ قبل از بازی بحرین در مقدماتی ۲۰۰۲ با همبرگر خوردن علی کریمی مخالفت کرد، جواب داد: «بله، آنجا مخالفت کرد. در آن اردو اتفاقات عجیبی رخ داد. بحرینیها در تایلند بودند. یک آتشسوزی کوچک در ورزشگاه رخ داد بازی را تعطیل کردند. همان تیم داوری بازی رفت ایران و بحرین که گل درست کریمی را مردود کرد برای قضاوت بازی برگشت آوردند. ما ۶ روز خارج از برنامه در بحرین بودیم. روزهای سختی بود. بازیکنان را کنترل کردن سخت بود. همه بچهها واقعاً شیطان بودند.»
رضا چلنگر: من جعبه سیاه فوتبال ایران هستمچلنگر درباره اتفاقات جنجالی ظهر بازی بحرین و همینطور کشکبادمجان خوردن بازیکنان گفت: «کشکبادمجان نبود، ولی غذای خیلی مفصل و شامل شامل برنج، جوجه کباب، کباب کوبیده و برگ و پیشغذا بود. میهمان سفارت بودیم. هیچکس هم به او نه نمیگفت. ۶ ساعت قبل از مسابقه شیک و کافه گلاسه و ... هم سفارش دادند که ۶ ساعت قبل از مسابقه هضم آن خیلی سخت بود. البته سفارت هم نیت بدی نداشت و سعی کردند محبت کنند. ما هم کلاً به هیچی نه نگفتیم!»
او درباره جو حاکم در ورزشگاه هم توضیح داد: «در ورزشگاه هم فضا خیلی بد سازماندهی شده بود و بلندگوها را بد جا گذاشته بودند. بلندگوها اندازه من بودند! تماشاچیهای ایرانی را راه ندادند و ۹۰ دقیقه الفاظ رکیک فارسی میگفتند و داور هم از دستش در رفت یا تعمدی در کار بود که خیلی موارد را نمیدید.»
چلنگر درباره اتفاقات رختکن ایران بعد از بازی با بحرین گفت: «جو سنگینی بود. همه مغموم بودند. قوزک پای علی دایی بریدگی داشت و بخیه زده بود. بحرینیها با استوک زده بودند و جوراب او خونی بود. از سرش هم خون میآمد و شکسته بود. داخل رختکن علی مثل یک شیر عصبانی بود. بلاژویچ هم آمد و داد زد سر همه. من هم داد زدم. گفت خجالت بکشید. نگاه کنید این کاپیتانتان است که مثل شیر میرود و میآید. گفت ببینید سرش را شکستند. پایش را زدند. کدام یک از شما به اندازه او در زمین جنگیدید و عرق ریختید؟ تک گل ما را هم در آن بازی علی دایی زد. کلاً از همه بازیکنان شاکی بود. از خط دفاع و گلر بگیرید تا بک چپ و راست و به همه اعتراض میکردند. مگر قبل از بازی نگفتم اینها انگار تحت تاثیر مواد مخدر هستند؟ او هیچوقت عادت نداشت از جلسه فنی تا بین نیمه حرف بزند، ولی او گرم کردن بحرینیها را دید و به رختکن برگشت. رفتیم در رختکن به بچهها گفت من آنها را دیدم. در حالت عجیبی هستند. از نگاهها دیدم. اگر نرم بروید داخل زمین مثل بره شما را میکشند.»
او درباره ماجراهای جام جهانی ۲۰۰۶ و اینکه علی دایی گفته بود تو چشم من نگاه میکنند و پاس نمیدهند و همنیطور حاشیههای تیم گفت: «شاید بوده. من نمیگویم نبوده است. ولی کلاً جو حاکم فوتبال جو خوبی نبود. پنهان که نیست. رئیس سازمان تربیت بدنی و دادکان اختلاف شدید داشتند. این اختلاف به رسانه و بعد در تیم کشید.» چلنگر با دیدن تصویر لگد کریمی به ساک پزشک در جام جهانی گفت: «من چند قدم آنطرفتر بود. وقتی یک نیمه تلاش کرد و نشد مهارتش را نشان دهد. برانکو او را بیرون کشید. از شدت عصبانیت ساک را زد. یادم هست شانه یحیی مصدوم شد. وقتی او را آوردیم بیرون و دکتر میخواست آمپول مورفین به او بزند نتوانست، چون با این ضربه علی کریمی تمام آمپولها شکسته بود. کریمی خیلی عصبی بود. سراسر اردو همین بود.»
او درباره دوستی برانکو و کریمی و عذرخواهی او گفت: «عذرخواهی نبود، ولی همیشه به اردو سر میزد و حمایت میکرد. حتی وقتی داخل اردو میآمد دو ساعتی خلوت میکرد.»
رضا درباره حل شدنش در مترجمی گفت: «بلاژویچ سختگیر بود و من واقعاً حل شده بودم.»
چلنگر در بخش دیگری از صحبتهایش دست به افشاگری درباره ماجرای خداحافظی اول وحید هاشمیان از تیم ملی زد و گفت: «زمان بلاژویچ بود. او تازه از پاس رفته بود بوخوم. وحید اخلاق خاصی دارد. آمد و رفتیم داخل زمین که تمرین کنیم. قبلش وحید گفت من مصدوم هستم. رسیدیم داخل زمین. بلاژ نگاه کرد دید وحید دارد در زمین روپایی میزند. ناگهان او فریاد زد که تو داری من را سیاه میکنی. تو من را فریب میدهی. تو که گفتی مصدوم هستی. آن تمرین تمام شد وحید ساکش را جمع کرد و رفت!» رضا چلنگر در پاسخ به این سوال که چرا تا به حال این را نگفته بودید گفت: «کسی از من نپرسیده بود!»
مترجم سابق تیم ملی درباره دست ندادن رضا عنایتی با برانکو بعد از بازی آخر در جام جهانی ۲۰۰۶ گفت: «حقیقت دارد. او با برانکو دست نداد. رضا آقایگل لیگ بود و از استقلال دعوت شده بود. برانکو بعد از پایان بازی داشت از همه خداحافظی میکرد. با همه دست داد، اما به رضا که رسید او پشتش را کرد و دست نداد. شاکی بود که دست نمیدهم. من به رضا گفتم به هر حال مربیات بوده. دیگر هر چه بوده تمام شده. این را بگویم. بعد از آن وقتی برانکو برگشت. رضا در ابومسلم بود. میخواست از این تیم یک بازیکن بگیرد. با او صحبت کرد. خیلی هم محترمانه حرف زدند. درباره یک بازیکن اطلاعات از او گرفت.»
چلنگر درباره خواستگاری رفتن بلاژویچ برای او با خنده گفت: «وقتی بلاژویچ خانمم را دید به من گفت رضا شانسی نداری، ولی وقتی صحبتها شروع شد با یک تبحری توانست رضایت را بگیرد.»
این مترجم درباره ایرانیزه شدن بلاژویچ هم با خنده گفت: «یادم هست ۱۱ سپتامبر که هواپیماها به برجهای دوقلو خورده بودند. من داشتم خبرها را میدیدم و آقای بلاژ در حمام بود. گفتم مربی بیا بیرون ببین چه شد. آمد. بیرون تصاویر را دید. گفت کی این کار را کرده. گفتم نمیدانم. بلاژویچ هم گفت کار هر کسی بوده خیلی کار خوبی کرده و باید دهن آمریکا را سرویس کرد!»
او در پایان درباره شکایت برانکو از ایران نیز گفت: «برانکو کلکسیون افتخاراتش را جمع کرده بود و اگر میماند شاید چیزی از آنها را از دست میداد. سفیر ما دکتر صادق هفته پیش با برانکو صحبت کرد، ۷۰۰ هزار یورو بابت درآمد سال پیش است، در حالی که او دو سال قرارداد داشت، برآورد این سخت است و نمیدانم چه پیش میآید.»
چلنگر ابتدا در پاسخ به این سوال که شما جعبه سیاه فوتبال ایران هستید با خنده گفت: «بله من یک جورهایی جعبه سیاه هستم. به این هم فکر کردهام که کتاب منتشر کنم و اگر این کار را انجام بدهم کتاب قطوری هم خواهد شد.»
او درباره نحوه ورودش به تیم ملی و مترجمی بلاژویچ توضیح داد: «قرار نبود وارد ورزش شوم و به کشور برگشتم که به کارهای شخصیام برسم. روزی آقای وزیری (مسئول سابق فدراسیون) از من درباره فعالیتم پرسید و زبانهایی که به آنها تسلط دارم را نام بردم. من با پزشک تیم ملی رفیق بودم. ایشان یک سرلاک برای بچه به من داد که به آقای وزیری بدهم. ۵ ماه گذشت تا یک بار مادرم گفت از کنوانسیون فوتبال، کنفدراسیون فوتبال (منظور فدراسیون فوتبال) زنگ زده بودند و آقای وزیری نامی با تو کار داشت. کمی فکر کردم و یادم افتاد کدام وزیری است. قراری گذاشتیم و از آن روز کار شروع شد. به من گفتند فردا بیا که رفتم و ۹ ساعت جلسه برای مذاکره و امضای قرارداد با بلاژویچ داشتیم.»
این مترجم درباره خاطرات بلاژویچ و سختگیریهایش اظهار کرد: «بلاژویچ خیلی سختگیر بود و اگر یکی دو جمله از دستم در میرفت و ترجمه نمیکردم، عصبانی میشد. یادم هست آن موقع هر روز مصاحبه داشتند. خبرنگاران زیادی میآمدند و من حرفها را ترجمه میکردم. تازه بعد از آن روزنامهها را جلو من میگذاشت و میگفت اینجا چی نوشته. یک بار دو کلمه جا انداختم و ایشان شاکی شد.»
چلنگر در پاسخ به این سوال که آیا همین سختگیری باعث شد تا بین خداداد و بلاژ مشکل پیش بیاید گفت: «بله. بلاژویچ روی یک چیزهایی حساس بود. مثلاً میگفت در تمرین لباس نباید روی شورت ورزشی باشد یا جورابها باید کامل بالا باشند. هرکسی رعایت نمیکرد تذکر میداد. یک بار خداداد هم آمد و کنار او نشست. بلاژویچ گفت چرا نشستی؟ من هم به خداداد گفتم چرا نشستی؟ بعد خداداد بلند شد و دستش را در جیبش کرد. بلاژویچ گفت وقتی با من حرف میزنی دستت را در جیبت نکن. البته انصافاً خداداد بعداً رعایت کرد.»
خیلیها اعتقاد دارند علاقه بیش از حد بلاژویچ به کریمی باعث شد تا خداداد شاکی شود. چلنگر هم این موضوع را رد نکرد: «شاید، ولی سختگیریهای بلاژویچ بیشتر باعث شد تا خداداد آزرده خاطر شود. این حقیقت دارد که آقای بلاژویچ علی کریمی را خیلی دوست داشت. حالا من دقیقاً خبر ندارم در ذهن خداداد چه بود، ولی ممکن بود. بین علی کریمی و خداداد رقابتی وجود داشت، گرچه حضور خداداد هم در تیم ملی مستمرتر بود. بلاژویچ، کریمی را دوست میداشت. کریمی آدم خاصی است به او میگفتیم به راست برو به چپ میرفت، من هم یک بار از این موضوع ناراحت شدم. به بلاژویچ گفتم شما مربی در سطح کلاس جهانی هستی باید برخورد کنی. او دستی به مویش کشید و به من گفت پسرم او نابغه است، نوابغ یا صفر هستند یا صد، من دنبال این نیستم که کل مسابقه برایم بدود، دنبال دو ثانیه خاص هستم.»
خداداد عزیزی اخیراً در مصاحبهای گفت به بلاژویچ گفته بود نمیخواهد در تیم ملی باشد. چلنگر این موضوع را تأیید کرد و گفت: «بله، صددرصد درست بود. گفت من نمیتوانم به شما و خودم کمک کنم. برداشت خداداد به نظر من اشتباه بود. بلاژویچ جداً به او نیاز داشت. بین او و کریمی رقابت بود. کریمی هم تازه آمده بود. حضور خداداد خیلی مستمرتر بود.»
او درباره ماجرای همبرگر خوردن علی کریمی در اردوی تایلند گفت: «بله کاملاً درست است. بلاژویچ هم فردایش همه بچهها را به همبرگر میهمان کرد.» مترجم سابق تیم ملی درباره رکورد همبرگر خوردن کریمی گفت: «او عاشق همبرگر است. اصلاً یکی از سرگرمیهایش همبرگر خوردن است.»
او در پاسخ به این سوال که ظاهراً آقای بلاژویچ قبل از بازی بحرین در مقدماتی ۲۰۰۲ با همبرگر خوردن علی کریمی مخالفت کرد، جواب داد: «بله، آنجا مخالفت کرد. در آن اردو اتفاقات عجیبی رخ داد. بحرینیها در تایلند بودند. یک آتشسوزی کوچک در ورزشگاه رخ داد بازی را تعطیل کردند. همان تیم داوری بازی رفت ایران و بحرین که گل درست کریمی را مردود کرد برای قضاوت بازی برگشت آوردند. ما ۶ روز خارج از برنامه در بحرین بودیم. روزهای سختی بود. بازیکنان را کنترل کردن سخت بود. همه بچهها واقعاً شیطان بودند.»
رضا چلنگر: من جعبه سیاه فوتبال ایران هستمچلنگر درباره اتفاقات جنجالی ظهر بازی بحرین و همینطور کشکبادمجان خوردن بازیکنان گفت: «کشکبادمجان نبود، ولی غذای خیلی مفصل و شامل شامل برنج، جوجه کباب، کباب کوبیده و برگ و پیشغذا بود. میهمان سفارت بودیم. هیچکس هم به او نه نمیگفت. ۶ ساعت قبل از مسابقه شیک و کافه گلاسه و ... هم سفارش دادند که ۶ ساعت قبل از مسابقه هضم آن خیلی سخت بود. البته سفارت هم نیت بدی نداشت و سعی کردند محبت کنند. ما هم کلاً به هیچی نه نگفتیم!»
او درباره جو حاکم در ورزشگاه هم توضیح داد: «در ورزشگاه هم فضا خیلی بد سازماندهی شده بود و بلندگوها را بد جا گذاشته بودند. بلندگوها اندازه من بودند! تماشاچیهای ایرانی را راه ندادند و ۹۰ دقیقه الفاظ رکیک فارسی میگفتند و داور هم از دستش در رفت یا تعمدی در کار بود که خیلی موارد را نمیدید.»
چلنگر درباره اتفاقات رختکن ایران بعد از بازی با بحرین گفت: «جو سنگینی بود. همه مغموم بودند. قوزک پای علی دایی بریدگی داشت و بخیه زده بود. بحرینیها با استوک زده بودند و جوراب او خونی بود. از سرش هم خون میآمد و شکسته بود. داخل رختکن علی مثل یک شیر عصبانی بود. بلاژویچ هم آمد و داد زد سر همه. من هم داد زدم. گفت خجالت بکشید. نگاه کنید این کاپیتانتان است که مثل شیر میرود و میآید. گفت ببینید سرش را شکستند. پایش را زدند. کدام یک از شما به اندازه او در زمین جنگیدید و عرق ریختید؟ تک گل ما را هم در آن بازی علی دایی زد. کلاً از همه بازیکنان شاکی بود. از خط دفاع و گلر بگیرید تا بک چپ و راست و به همه اعتراض میکردند. مگر قبل از بازی نگفتم اینها انگار تحت تاثیر مواد مخدر هستند؟ او هیچوقت عادت نداشت از جلسه فنی تا بین نیمه حرف بزند، ولی او گرم کردن بحرینیها را دید و به رختکن برگشت. رفتیم در رختکن به بچهها گفت من آنها را دیدم. در حالت عجیبی هستند. از نگاهها دیدم. اگر نرم بروید داخل زمین مثل بره شما را میکشند.»
او درباره ماجراهای جام جهانی ۲۰۰۶ و اینکه علی دایی گفته بود تو چشم من نگاه میکنند و پاس نمیدهند و همنیطور حاشیههای تیم گفت: «شاید بوده. من نمیگویم نبوده است. ولی کلاً جو حاکم فوتبال جو خوبی نبود. پنهان که نیست. رئیس سازمان تربیت بدنی و دادکان اختلاف شدید داشتند. این اختلاف به رسانه و بعد در تیم کشید.» چلنگر با دیدن تصویر لگد کریمی به ساک پزشک در جام جهانی گفت: «من چند قدم آنطرفتر بود. وقتی یک نیمه تلاش کرد و نشد مهارتش را نشان دهد. برانکو او را بیرون کشید. از شدت عصبانیت ساک را زد. یادم هست شانه یحیی مصدوم شد. وقتی او را آوردیم بیرون و دکتر میخواست آمپول مورفین به او بزند نتوانست، چون با این ضربه علی کریمی تمام آمپولها شکسته بود. کریمی خیلی عصبی بود. سراسر اردو همین بود.»
او درباره دوستی برانکو و کریمی و عذرخواهی او گفت: «عذرخواهی نبود، ولی همیشه به اردو سر میزد و حمایت میکرد. حتی وقتی داخل اردو میآمد دو ساعتی خلوت میکرد.»
رضا درباره حل شدنش در مترجمی گفت: «بلاژویچ سختگیر بود و من واقعاً حل شده بودم.»
چلنگر در بخش دیگری از صحبتهایش دست به افشاگری درباره ماجرای خداحافظی اول وحید هاشمیان از تیم ملی زد و گفت: «زمان بلاژویچ بود. او تازه از پاس رفته بود بوخوم. وحید اخلاق خاصی دارد. آمد و رفتیم داخل زمین که تمرین کنیم. قبلش وحید گفت من مصدوم هستم. رسیدیم داخل زمین. بلاژ نگاه کرد دید وحید دارد در زمین روپایی میزند. ناگهان او فریاد زد که تو داری من را سیاه میکنی. تو من را فریب میدهی. تو که گفتی مصدوم هستی. آن تمرین تمام شد وحید ساکش را جمع کرد و رفت!» رضا چلنگر در پاسخ به این سوال که چرا تا به حال این را نگفته بودید گفت: «کسی از من نپرسیده بود!»
مترجم سابق تیم ملی درباره دست ندادن رضا عنایتی با برانکو بعد از بازی آخر در جام جهانی ۲۰۰۶ گفت: «حقیقت دارد. او با برانکو دست نداد. رضا آقایگل لیگ بود و از استقلال دعوت شده بود. برانکو بعد از پایان بازی داشت از همه خداحافظی میکرد. با همه دست داد، اما به رضا که رسید او پشتش را کرد و دست نداد. شاکی بود که دست نمیدهم. من به رضا گفتم به هر حال مربیات بوده. دیگر هر چه بوده تمام شده. این را بگویم. بعد از آن وقتی برانکو برگشت. رضا در ابومسلم بود. میخواست از این تیم یک بازیکن بگیرد. با او صحبت کرد. خیلی هم محترمانه حرف زدند. درباره یک بازیکن اطلاعات از او گرفت.»
چلنگر درباره خواستگاری رفتن بلاژویچ برای او با خنده گفت: «وقتی بلاژویچ خانمم را دید به من گفت رضا شانسی نداری، ولی وقتی صحبتها شروع شد با یک تبحری توانست رضایت را بگیرد.»
این مترجم درباره ایرانیزه شدن بلاژویچ هم با خنده گفت: «یادم هست ۱۱ سپتامبر که هواپیماها به برجهای دوقلو خورده بودند. من داشتم خبرها را میدیدم و آقای بلاژ در حمام بود. گفتم مربی بیا بیرون ببین چه شد. آمد. بیرون تصاویر را دید. گفت کی این کار را کرده. گفتم نمیدانم. بلاژویچ هم گفت کار هر کسی بوده خیلی کار خوبی کرده و باید دهن آمریکا را سرویس کرد!»
او در پایان درباره شکایت برانکو از ایران نیز گفت: «برانکو کلکسیون افتخاراتش را جمع کرده بود و اگر میماند شاید چیزی از آنها را از دست میداد. سفیر ما دکتر صادق هفته پیش با برانکو صحبت کرد، ۷۰۰ هزار یورو بابت درآمد سال پیش است، در حالی که او دو سال قرارداد داشت، برآورد این سخت است و نمیدانم چه پیش میآید.»
خبر های مرتبط
خبر های مرتبط