قوچانی: عارف محافظه کار نیست، اما اصلاح طلبی او به چه معناست/ در ایران کسی جرأت محافظه کار بودن را ندارد
محمد قوچانی، عضو حزب کارگزاران سازندگی میگوید: در ایران جریان محافظهکاری هیچگاه حالت رسمی به خود نگرفته و اغلب خواص سیاسی، محافظهکاران را ترسو میدانند با این حال معتقدم محافظهکاری نهتنها در شرایط امروز ترسو بودن نیست، بلکه خود نوعی اقدام شجاعانه محسوب میشود.
رویداد۲۴ «محافظهکاری» و البته نوع ایرانی آن با آنچه در غرب جریان دارد، متفاوت است. مجلس دهم را شاید بتوان یکی از محافظهکارترین دورهها دانست. این محافظهکاری البته از جنس پایبندی به عهد و مرامنامه سیاسی نیست و شاید بتوان آن را بیشتر نوعی تغییر موضع موقتی تعبیر کرد آنچنان که محمد قوچانی اعتقاد دارد افرادی که اکنون در ایران محافظهکار تلقی میشوند، این مشی را نه بهعنوان یک اندیشه سیاسی بلکه در چارچوب یک تاکتیک به کار میگیرند.
او میگوید همین افراد نیز از اینکه ذیل واژه محافظهکار تعریف شوند واهمه دارند و اسامی همچون اصولگرایی یا اعتدالی را ترجیح میدهند. او عارف را یک محافظه کار نمیداند، اما این را هم میگوید که نمیداند اصلاح طلبی او از چه نوعی است.
مشروح گفتگوی با عضو حزب کارگزاران را در ادامه بخوانید؛
آقای قوچانی! در دو دهه اخیر شاهد اطلاق واژه محافظهکار به برخی از خواص سیاسی در کشور بودهایم، آیا مشی محافظهکاری در ایران ظهور و بروزی داشته است؟ مشی و رفتار این طیف از سیاسیون چه تفاوتهایی با مشی کلاسیک محافظهکاری در غرب دارد؟
معتقدم فهم درستی از واژه محافظهکاری در عرصه سیاسی ایران وجود ندارد. محافظهکاری را میتوان به دو تعبیر از یکدیگر تمییز داد؛ یک برداشت از آن به اندیشه سیاسی بازمیگردد که نمونه آن ادموند برک انگلیسی است. تعبیر دیگری از این واژه را میتوان متوجه ادبیات و اخلاق سیاسی دانست که برخی در داخل از آن به عنوان دشنام سیاسی برای متهم ساختن دیگری بهره میگیرند.
احمد قوام یک محافظهکار تمامعیار بود/ در ایران محافظه کاران سیاسی را ترسو میدانند
تعریف کلاسیک از محافظهکاری را میتوان پایبندی به ارزشها و سنتهای جامعه تعریف کرد که مایل است تا تغییرات تاریخی به آرامی اجرایی شوند. علاوه بر این مشی سیاسی، در جوامعی که دارای ساختارهای نظاممند سیاسی هستند، سه مشی سیاسی عمده دیگر نظیر رادیکالیسم چپ و راست و لیبرالیسم وجود دارند. در جامعه ما البته چنین مرزبندیهایی شکل نگرفته است با این حال رگههایی از این اندیشهها به ویژه در حوزه محافظهکاری وجود دارد و شاید بتوان در ایران، احمد قوام را یک محافظهکار تلقی کرد. در ایران البته این رویکرد هیچگاه حالت رسمی به خود نگرفته و اغلب خواص سیاسی، محافظهکاران را ترسو میدانند.
رادیکال ها، چهرههای محافظه کار را ترسو یا محاسبه گر میدانند
دلیل اصلی اینکه در ایران، افرادی که از هر دو جناح اصولگرا یا اصلاحطلب پس از اتخاذ مشی محافظهکاری، به محاسبهگری یا ترسو بودن متهم میشوند، را چه میدانید؟
این امر دارای دو وجه است؛ نخست اینکه افرادی که چنین اتهاماتی را به محافظهکاری وارد میکنند خود افراد رادیکالی هستند و میکوشند تا افراد مقابل خود را به رادیکالیسم تشویق کنند و از هرگونه حرکت معتدل نیز ممانعت به عمل آورند.
محافظه کار بودن در سیاست ایران اقدامی شجاعانه است
دلیل دیگر نیز آن است که همان افرادی که محافظهکار تلقی میشوند، این مشی را نه بهعنوان یک اندیشه سیاسی بلکه در چارچوب یک تاکتیک استفاده میکنند؛ بنابراین خود این افراد نیز از اینکه ذیل واژه محافظهکار تعریف شوند واهمه دارند و اسامی همچون اصولگرایی یا میانهروی را ترجیح میدهند. معتقدم محافظهکاری نهتنها در شرایط جامعه امروز ایران ترسو بودن نیست، بلکه خود نوعی اقدام شجاعانه محسوب میشود.
*شما به این موضوع اشاره کردید که افراد از محافظهکاری نه به عنوان مرامنامه یا اندیشه سیاسی خود بلکه به عنوان تاکتیک استفاده میکنند؛ آیا همین امر مهر تاییدی بر اتهامات ترسو بودن یا محاسبهگری نیست؟
البته ترس در ذات بشر نهفته است و در بسیاری از موارد به مثابه همان عقل سلیم تلقی میشود.
در ایران کسی جرات محافظه کار بودن ندارد
آقای قوچانی این ترس نمیتواند موجب رخوت در فضای سیاسی و اجتماعی شود؟
گاهی اوقات همین تحولات سیاسی میتواند به یک امر مخالف با ذات خود بدل شود به نحوی که به جای مترقی ساختن جامعه آن را به انحطاط بکشاند. برای نمونه وقتی تورقی در صفحات تاریخ انقلاب فرانسه میکنیم، با فجایع بشری روبهرو میشویم که به نام آزادیخواهی رخ دادند. هراس داشتن در عین حال امر نکوهیدهای نیست، اما در ایران کسی جرات محافظهکار بودن ندارد.
بر خلاف نظر شما، برخی معتقدند ماهیت انقلاب بر ضرورت تغییر مداوم و مقابله با حالت کنونی یا گذشته تاکید دارد، آنچه شما از آن به عنوان محافظهکاری دفاع میکنید مغایر با اصول انقلاب اسلامی نیست؟
اولا دو تفسیر از انقلاب اسلامی وجود دارد؛ تفسیر اول به نوعی نزدیک به اندیشههای چپ و معتقد به انقلاب مداوم است. اما من این نگاه را مغایر با ذات انقلاب اسلامی میدانم، چراکه بزرگان همین انقلاب نظیر امام و شهید مطهری تا مدتها ترجیح میدادند تا از واژه نهضت استفاده کنند نه انقلاب، چراکه به گفته استاد مطهری، نهضت یک حرکت دراز مدت با تحولات تدریجی است نه یک حرکت کوتاهمدت.
محافظهکاری، به معنای پذیرش تدریجی روند تحول است نه مخالفت با تغییر
بنابراین تعریف انقلاب اسلامی منحصر به فرد و جدا از دیگر انقلابها است و نباید حامی انقلاب مداوم باشیم. محافظهکاری البته اصولا به معنای مخالفت با تغیرات نیست بلکه ملزم به پذیرش تدریجی روند تحول است، اصالت تغییر نیست بلکه اصالت نرمشها است. از این رو کسی در ایران نمیتواند خود را محافظهکار بداند چراکه با فلسفه و مبانی آن آشنایی چندانی ندارند و اغلب آن را با فرصتطلبی به اشتباه میگیرند.
نمیدانم عارف وفادار به کدام رویکرد سیاسی است، اما محافظه کار نیست
بهنظر میرسد این روزها نوعی خلط مبحث بین میانهروی و محافظهکاری در فضای سیاسی کشور شکل گرفته است. عدهای عملکرد افرادی نظیر محمدرضا عارف یا باهنر را از جنس همین محافظهکاری میدانند. آیا معتقدید که چهرهها یا جریان منتسب به محافظهکاری در ایران، توانسته اند به خواستههایی که از آنها در سطح سیاسی و اجتماعی وجود دارد، پاسخ مثبت بدهد؟
اگر بخواهیم از گذر اخلاق سیاسی به محافظهکاری بنگریم، باید گفت هر فردی که قائل به مماشات و عقبنشینی باشد، به او این صفت را اطلاق میکنند. محمدرضا عارف را نمیتوان به هیچ وجه محافظهکار دانست و من نمیدانم او به کدام رویکرد سیاسی وفادار است. یکی از معضلات کنونی ما آن است که مرزبندیهای سیاسی نه براساس اندیشه بلکه بر پایه تبارشناسی سیاسی است.
اصلاح طلبی عارف مشخص نیست / آیا موتلفه حامی محافظه کاری اسلامی است؟
ما تنها با توجه به اینکه عارف در یک دورهای در دولت اصلاحات بوده است او را اصلاحطلب تلقی میکنیم، اما مشخص نیست که در مورد او اصلاحطلبی به چه معنا است. برای نمونه حزب موتلفه اسلامی در زمانی قرار بود از گفتمان محافظهکاری در چارچوب اسلامی را حمایت کند، اما آیا همچنان حساسیتهای خود را در اینباره حفظ کرده است؟ واقعیت آن است به دلیل اینکه احزاب سیاسی در کشو ما دارای کارکرد ومرامنامه مشخص و ریشهدار نیستند نمیتوان درنهایت آنها را بهدرستی بررسی کرد.
او میگوید همین افراد نیز از اینکه ذیل واژه محافظهکار تعریف شوند واهمه دارند و اسامی همچون اصولگرایی یا اعتدالی را ترجیح میدهند. او عارف را یک محافظه کار نمیداند، اما این را هم میگوید که نمیداند اصلاح طلبی او از چه نوعی است.
مشروح گفتگوی با عضو حزب کارگزاران را در ادامه بخوانید؛
آقای قوچانی! در دو دهه اخیر شاهد اطلاق واژه محافظهکار به برخی از خواص سیاسی در کشور بودهایم، آیا مشی محافظهکاری در ایران ظهور و بروزی داشته است؟ مشی و رفتار این طیف از سیاسیون چه تفاوتهایی با مشی کلاسیک محافظهکاری در غرب دارد؟
معتقدم فهم درستی از واژه محافظهکاری در عرصه سیاسی ایران وجود ندارد. محافظهکاری را میتوان به دو تعبیر از یکدیگر تمییز داد؛ یک برداشت از آن به اندیشه سیاسی بازمیگردد که نمونه آن ادموند برک انگلیسی است. تعبیر دیگری از این واژه را میتوان متوجه ادبیات و اخلاق سیاسی دانست که برخی در داخل از آن به عنوان دشنام سیاسی برای متهم ساختن دیگری بهره میگیرند.
احمد قوام یک محافظهکار تمامعیار بود/ در ایران محافظه کاران سیاسی را ترسو میدانند
تعریف کلاسیک از محافظهکاری را میتوان پایبندی به ارزشها و سنتهای جامعه تعریف کرد که مایل است تا تغییرات تاریخی به آرامی اجرایی شوند. علاوه بر این مشی سیاسی، در جوامعی که دارای ساختارهای نظاممند سیاسی هستند، سه مشی سیاسی عمده دیگر نظیر رادیکالیسم چپ و راست و لیبرالیسم وجود دارند. در جامعه ما البته چنین مرزبندیهایی شکل نگرفته است با این حال رگههایی از این اندیشهها به ویژه در حوزه محافظهکاری وجود دارد و شاید بتوان در ایران، احمد قوام را یک محافظهکار تلقی کرد. در ایران البته این رویکرد هیچگاه حالت رسمی به خود نگرفته و اغلب خواص سیاسی، محافظهکاران را ترسو میدانند.
رادیکال ها، چهرههای محافظه کار را ترسو یا محاسبه گر میدانند
دلیل اصلی اینکه در ایران، افرادی که از هر دو جناح اصولگرا یا اصلاحطلب پس از اتخاذ مشی محافظهکاری، به محاسبهگری یا ترسو بودن متهم میشوند، را چه میدانید؟
این امر دارای دو وجه است؛ نخست اینکه افرادی که چنین اتهاماتی را به محافظهکاری وارد میکنند خود افراد رادیکالی هستند و میکوشند تا افراد مقابل خود را به رادیکالیسم تشویق کنند و از هرگونه حرکت معتدل نیز ممانعت به عمل آورند.
محافظه کار بودن در سیاست ایران اقدامی شجاعانه است
دلیل دیگر نیز آن است که همان افرادی که محافظهکار تلقی میشوند، این مشی را نه بهعنوان یک اندیشه سیاسی بلکه در چارچوب یک تاکتیک استفاده میکنند؛ بنابراین خود این افراد نیز از اینکه ذیل واژه محافظهکار تعریف شوند واهمه دارند و اسامی همچون اصولگرایی یا میانهروی را ترجیح میدهند. معتقدم محافظهکاری نهتنها در شرایط جامعه امروز ایران ترسو بودن نیست، بلکه خود نوعی اقدام شجاعانه محسوب میشود.
*شما به این موضوع اشاره کردید که افراد از محافظهکاری نه به عنوان مرامنامه یا اندیشه سیاسی خود بلکه به عنوان تاکتیک استفاده میکنند؛ آیا همین امر مهر تاییدی بر اتهامات ترسو بودن یا محاسبهگری نیست؟
البته ترس در ذات بشر نهفته است و در بسیاری از موارد به مثابه همان عقل سلیم تلقی میشود.
در ایران کسی جرات محافظه کار بودن ندارد
آقای قوچانی این ترس نمیتواند موجب رخوت در فضای سیاسی و اجتماعی شود؟
گاهی اوقات همین تحولات سیاسی میتواند به یک امر مخالف با ذات خود بدل شود به نحوی که به جای مترقی ساختن جامعه آن را به انحطاط بکشاند. برای نمونه وقتی تورقی در صفحات تاریخ انقلاب فرانسه میکنیم، با فجایع بشری روبهرو میشویم که به نام آزادیخواهی رخ دادند. هراس داشتن در عین حال امر نکوهیدهای نیست، اما در ایران کسی جرات محافظهکار بودن ندارد.
بر خلاف نظر شما، برخی معتقدند ماهیت انقلاب بر ضرورت تغییر مداوم و مقابله با حالت کنونی یا گذشته تاکید دارد، آنچه شما از آن به عنوان محافظهکاری دفاع میکنید مغایر با اصول انقلاب اسلامی نیست؟
اولا دو تفسیر از انقلاب اسلامی وجود دارد؛ تفسیر اول به نوعی نزدیک به اندیشههای چپ و معتقد به انقلاب مداوم است. اما من این نگاه را مغایر با ذات انقلاب اسلامی میدانم، چراکه بزرگان همین انقلاب نظیر امام و شهید مطهری تا مدتها ترجیح میدادند تا از واژه نهضت استفاده کنند نه انقلاب، چراکه به گفته استاد مطهری، نهضت یک حرکت دراز مدت با تحولات تدریجی است نه یک حرکت کوتاهمدت.
محافظهکاری، به معنای پذیرش تدریجی روند تحول است نه مخالفت با تغییر
بنابراین تعریف انقلاب اسلامی منحصر به فرد و جدا از دیگر انقلابها است و نباید حامی انقلاب مداوم باشیم. محافظهکاری البته اصولا به معنای مخالفت با تغیرات نیست بلکه ملزم به پذیرش تدریجی روند تحول است، اصالت تغییر نیست بلکه اصالت نرمشها است. از این رو کسی در ایران نمیتواند خود را محافظهکار بداند چراکه با فلسفه و مبانی آن آشنایی چندانی ندارند و اغلب آن را با فرصتطلبی به اشتباه میگیرند.
نمیدانم عارف وفادار به کدام رویکرد سیاسی است، اما محافظه کار نیست
بهنظر میرسد این روزها نوعی خلط مبحث بین میانهروی و محافظهکاری در فضای سیاسی کشور شکل گرفته است. عدهای عملکرد افرادی نظیر محمدرضا عارف یا باهنر را از جنس همین محافظهکاری میدانند. آیا معتقدید که چهرهها یا جریان منتسب به محافظهکاری در ایران، توانسته اند به خواستههایی که از آنها در سطح سیاسی و اجتماعی وجود دارد، پاسخ مثبت بدهد؟
اگر بخواهیم از گذر اخلاق سیاسی به محافظهکاری بنگریم، باید گفت هر فردی که قائل به مماشات و عقبنشینی باشد، به او این صفت را اطلاق میکنند. محمدرضا عارف را نمیتوان به هیچ وجه محافظهکار دانست و من نمیدانم او به کدام رویکرد سیاسی وفادار است. یکی از معضلات کنونی ما آن است که مرزبندیهای سیاسی نه براساس اندیشه بلکه بر پایه تبارشناسی سیاسی است.
اصلاح طلبی عارف مشخص نیست / آیا موتلفه حامی محافظه کاری اسلامی است؟
ما تنها با توجه به اینکه عارف در یک دورهای در دولت اصلاحات بوده است او را اصلاحطلب تلقی میکنیم، اما مشخص نیست که در مورد او اصلاحطلبی به چه معنا است. برای نمونه حزب موتلفه اسلامی در زمانی قرار بود از گفتمان محافظهکاری در چارچوب اسلامی را حمایت کند، اما آیا همچنان حساسیتهای خود را در اینباره حفظ کرده است؟ واقعیت آن است به دلیل اینکه احزاب سیاسی در کشو ما دارای کارکرد ومرامنامه مشخص و ریشهدار نیستند نمیتوان درنهایت آنها را بهدرستی بررسی کرد.
منبع: خبرآنلاین