جزئیات ازدواج کامبیز مهدیزاده با دختر روحانی
من نه آقازاده بودم و نه رفیق آقازادهای دارم... آنقدر صفا و صمیمیت و گرمی است که یک نفر از بین مردم میتواند برود و با بزرگان وصلت کند. من از آقای روحانی نه چیزی خواستهام و نه چیزی میخواهم. کامبیز مهدیزاده از میان مردم رفت و داماد رئیس جمهوری شد. پدرم و من آقازاده نبودیم. کامبیز مهدیزاده در آمریکا مدال طلا گرفت و پرچم ایران را در میان نود کشور به اهتزاز در آورد.
رویداد۲۴ کامبیز مهدیزاده فرساد، متولد سال ۶۴ و اهل تبریز است. داماد رئیس دولت تدبیر و امید که نام وی با انتصاب به عنوان معاون وزیر و استعفای زودهنگام بر سر زبانها افتاد، چندوقتی است تلاش میکند حضور رسانهای خود را پررنگتر کرده تا جایی که شایعه احتمال حضور وی در انتخابات مجلس یازدهم هم پخش شده است.
بخشهایی از گفتگوی ابتکار به کامبیز مهدی زاده فرساد را میخوانیم:
در رابطه با خودتان و سابقه فعالیتتان بگویید.
مسئولیت اجرایی من از سال ۸۴ و حدودا در سن ۲۱ سالگی با قبول مسئولیت در سازمان ملی جوانان شروع شد. بعد از آن به وزارت نفت رفتم و مشاور مدیرعامل شرکت توسعه ملی نفت ایران بودم. سپس به عنوان قائممقام برنامهریزی پژوهشگاه صنعت نفت کشور به عنوان بزرگترین مرکز نفت خاورمیانه و یکی از ده مرکز تحقیقاتی دنیا مشغول به فعالیت بودم. آشنایی من با جناب آقای دکتر ستاری از وزارت نفت بود، چون ایشان در وزارت نفت مسئولیت داشتند. سپس رئیس پژوهشگاه صنعت نفت شدند. بعد از آن به پیشنهاد آقای روحانی برای معاونت رئیس جمهوری انتخاب شدند و بعد آقای دکتر کاتوزیان آمدند. البته آن زمان با خانواده آقای روحانی نسبتی نداشتیم، ولی آقای دکتر ستاری همیشه لطف داشتند.
چطور داماد آقای روحانی شدید؟
دست روزگار بود. هر شخصی مسیر زندگی خود را تعیین میکند. من هم در مقطعی با این خانواده آشنا شدم و دیداری با آقای دکتر روحانی داشتم. زمانی که خدمت ایشان رسیدم از مناعت طبع و برخورد آقای دکتر بسیار خوشم آمد. به عنوان یک رئیس جمهوری برخورد و گفتمان ایشان برای من بسیار جالب بود.
کمی به عقب برگردیم، چطور به آقای روحانی معرفی شدید؟
دو سه نفر از دوستان به من میگفتند چرا ازدواج نمیکنی؟! چند گزینه را مطرح کردند. اول آقای اکرمی به من پیشنهاد دادند. ایشان بنده را از سال ۹۲ و از ستاد انتخاباتی آقای روحانی میشناختند.
البته من پاسخ دادم که قصد ازدواج ندارم، اما ایشان تاکید کرد که یک دختر خوب از یک خانواده خوب سراغ دارم و من آن زمان، چون مشغول به تحصیل بودم درس اولویت اولم بود و قبول نکردم و ایشان هم پیگیر نشد. در حین تحصیل در مقطع دکترا و همزمان با اواخر دولت اول آقای روحانی، آقای اکرمی مرا دید و سوال کرد هنوز ازدواج نکردهای؟ به این صورت شد که به واسطه آقای اکرمی ابتدا همراه با مادرم خدمت خانواده آقای روحانی رسیدیم. پس از تشریفات و توافقات اولیه، بعدا شخصا به حضور آقای رئیس جمهوری رسیدم. در این جلسه جو خوبی حاکم بود. ایشان از من سوالاتی پرسیدند که برایم بسیار جالب بود.
به من گفتند همین که روی پای خودت هستی برای من کافی است. نپرسیدند چه دارم و خانهام کجاست؟ البته به طور طبیعی ملاحظاتی داشتند که هر پدری نسبت به فرزند خود دارد. این اتفاق اواخر سال ۹۵ رخ داد.
معمولاً گفته میشود که در سطوح سیاسی بالا ازدواجها به صورت هدفمند میان مقامات و فرزندان آنها صورت میگیرد. آیا ازدواج شما نیز اینگونه بود؟
بخشهایی از گفتگوی ابتکار به کامبیز مهدی زاده فرساد را میخوانیم:
در رابطه با خودتان و سابقه فعالیتتان بگویید.
مسئولیت اجرایی من از سال ۸۴ و حدودا در سن ۲۱ سالگی با قبول مسئولیت در سازمان ملی جوانان شروع شد. بعد از آن به وزارت نفت رفتم و مشاور مدیرعامل شرکت توسعه ملی نفت ایران بودم. سپس به عنوان قائممقام برنامهریزی پژوهشگاه صنعت نفت کشور به عنوان بزرگترین مرکز نفت خاورمیانه و یکی از ده مرکز تحقیقاتی دنیا مشغول به فعالیت بودم. آشنایی من با جناب آقای دکتر ستاری از وزارت نفت بود، چون ایشان در وزارت نفت مسئولیت داشتند. سپس رئیس پژوهشگاه صنعت نفت شدند. بعد از آن به پیشنهاد آقای روحانی برای معاونت رئیس جمهوری انتخاب شدند و بعد آقای دکتر کاتوزیان آمدند. البته آن زمان با خانواده آقای روحانی نسبتی نداشتیم، ولی آقای دکتر ستاری همیشه لطف داشتند.
چطور داماد آقای روحانی شدید؟
دست روزگار بود. هر شخصی مسیر زندگی خود را تعیین میکند. من هم در مقطعی با این خانواده آشنا شدم و دیداری با آقای دکتر روحانی داشتم. زمانی که خدمت ایشان رسیدم از مناعت طبع و برخورد آقای دکتر بسیار خوشم آمد. به عنوان یک رئیس جمهوری برخورد و گفتمان ایشان برای من بسیار جالب بود.
کمی به عقب برگردیم، چطور به آقای روحانی معرفی شدید؟
دو سه نفر از دوستان به من میگفتند چرا ازدواج نمیکنی؟! چند گزینه را مطرح کردند. اول آقای اکرمی به من پیشنهاد دادند. ایشان بنده را از سال ۹۲ و از ستاد انتخاباتی آقای روحانی میشناختند.
البته من پاسخ دادم که قصد ازدواج ندارم، اما ایشان تاکید کرد که یک دختر خوب از یک خانواده خوب سراغ دارم و من آن زمان، چون مشغول به تحصیل بودم درس اولویت اولم بود و قبول نکردم و ایشان هم پیگیر نشد. در حین تحصیل در مقطع دکترا و همزمان با اواخر دولت اول آقای روحانی، آقای اکرمی مرا دید و سوال کرد هنوز ازدواج نکردهای؟ به این صورت شد که به واسطه آقای اکرمی ابتدا همراه با مادرم خدمت خانواده آقای روحانی رسیدیم. پس از تشریفات و توافقات اولیه، بعدا شخصا به حضور آقای رئیس جمهوری رسیدم. در این جلسه جو خوبی حاکم بود. ایشان از من سوالاتی پرسیدند که برایم بسیار جالب بود.
به من گفتند همین که روی پای خودت هستی برای من کافی است. نپرسیدند چه دارم و خانهام کجاست؟ البته به طور طبیعی ملاحظاتی داشتند که هر پدری نسبت به فرزند خود دارد. این اتفاق اواخر سال ۹۵ رخ داد.
معمولاً گفته میشود که در سطوح سیاسی بالا ازدواجها به صورت هدفمند میان مقامات و فرزندان آنها صورت میگیرد. آیا ازدواج شما نیز اینگونه بود؟
الحمدالله من نه آقازاده بودم و نه رفیق آقازادهای دارم. من از همین مردم بودم و این تئوری خود به خود نفی میشود. این فرصت نیکویی است که نظام جمهوری اسلامی ایجاد کرده است. آنقدر صفا و صمیمیت و گرمی است که یک نفر از بین مردم میتواند برود و با بزرگان وصلت کند.
دکتر روحانی مردم را بسیار دوست دارد و تمام تلاش ایشان بر این است که کشور در آرامش باشد. ایشان چند وقت پیش به من میگفت که نمیتوانند راحت بخوابند زمانی که مردم تحت فشار اقتصادی قرار دارند.
شما به عنوان داماد رئیس جمهوری شناخته میشوید، ولی همسر شما غایب است. این عدم حضور در شبکههای اجتماعی و رسانهها چه مصلحتی دارد؟
همسر من دکترای بیوتکنولوژی پزشکی دارند و در زمینه تحصیلی خود فعالیت میکنند. علاقه ایشان به مباحث پزشکی است. دیدگاه دکتر روحانی حضور بانوان در جامعه است. ایشان فرزندان خود را نیز آزاد گذاشتهاند تا در آن چارچوبها و مسیرها حرکت کنند. ولی همسر من دوست دارد در زمینه تخصصی خود کار کند. البته همیشه همراه من نیز هست.
من تا اینجا متوجه شدم که شما دیدار خوبی با دکتر روحانی داشتید. گام بعدی یعنی دیدار با همسرتان چگونه بود؟
ما در جلسهای با حضور مادر و مادرخانمم با همسرم دیدار داشتیم. بعد خدمت آقای دکتر رسیدم و بعد این دیدارها در چارچوب عرف ادامه پیدا کرد تا شناخت اولیه حاصل شود. فشار انتخابات و فضای انتخابات روی زندگی ما هم تاثیر گذاشته بود. این مباحث یک سال و چند ماه طول کشید. در واقع فضای انتخابات در این تعویق بیتاثیر نبود. ما در سال ۹۷ ازدواج کردیم. ایشان درگیر انتخابات بودند و در سفر بودند و خانواده ایشان هم در استرس و فشارهای سیاسی قرار داشتند.
فشارهایی روی من هم وجود داشت، ولی وقتی خدا بخواهد، کار انجام میشود. این صلاح و مصلحت بود. همسرم برخلاف من بسیار آرام و صبور هستند که باعث شده مکمل یکدیگر باشیم.
در صحبتهای خود به اختلاف نظر با آقای روحانی و یا نقد اشاره کردید. معمولا این موارد در چه حوزهای است؟
ایشان از نقد استقبال میکنند. وقتی آخر هفتهها به خدمت ایشان میرسیم صحبت میکنیم. مقام معظم رهبری میگویند اختلاف نظر و نقد سازنده اشکالی ندارد و خوب است. من هم نقد و نظر خود را درمورد مسائل مختلف با ایشان مطرح میکنم. ولی درنهایت تصمیم گیرنده خود ایشان هستند. من نظرات را به ایشان میدهم و بار مسئولیت اجتماعی را از روی دوش خودم بر میدارم.
انتقادات شما بیشتر در چه حوزههایی است؟
بیشتر در حوزه اجتماعی است. دغدغههای مردم و مسائل سیاسی و پیشنهادات خودم را مطرح میکنم. البته به کارگیری جوانان در پستهای مدیریتی نیز همواره از موضوعات اصلی و داغ ما است.
آخرین موردی که مطرح کردید چه بود؟
در زمینههای مختلف صحبت شد و آخرین گفتوگویی که داشتیم درمورد صادرات نفت ایران بود. من به ایشان گفتم با پایین آمدن تولید و برداشت ما از چاههای نفت، چاهها fai- میشوند و برای اینکه مجددا آنها را فعال کنیم به میلیاردها تومان سرمایهگذاری مجدد نیاز داریم. یک بار در سال ۹۲ این اتفاق افتاده است و میلیاردها تومان صرف احیای چاهها کردیم.
باید به سمتوسویی برویم که اجازه ندهیم این اتفاق بیفتد. با توجه به تخصص من در حوزه زمینشناسی نفت، ایشان از من نظر خواستند و درمورد روشهای احیا پرسیدند. من گفتم که حتی بعد از احیا نیز چاه مجددا به کیفیت اولیه بر نمیگردد. این آخرین موضوع صحبت ما بود. البته بحثهای دیگری نیز مطرح میشود.
اخیرا در فضای مجازی به اطرافیان آقای روحانی پرداختید. ماجرا چه بود؟
همواره سعی کردهام تفکر مستقل خود را داشته باشم و در فضای مجازی آزادانه حرف خودم را بزنم. اهل چاپلوسی نیستم و نمیخواهم بگویم همه چیز خوب است. نظرات خود را به طور مکتوب گفتهام و در روزنامههای مختلف نیز منتشر شده است. البته اگر هم در جایی لازم باشد از کسی دفاع کنم، این کار را انجام خواهم داد.
**... من سمتی داشتم و افتخاری برای کشور آورده ام، اما ژن خوب نیستم. ژن خوب مرحوم میرزاخانی و مرحوم پرفسور حسابی بودند. ما ادعایی نداریم. من قبول دارم که عملکرد بسیاری از مسئولان و آقازادهها درست نبود، ولی به فرموده رهبری اگر دزدی در وزارتخانهای بود، نمیتوانیم بگوییم همه دزد هستند. نمیتوان تعمیم داد. بالاخره کسی هم هست که درس خوانده، زحمت کشیده و در عین حال داماد رئیس جمهوری هم است. از رسانهها سوال دارم چرا مهدیزاده تخریب شد؟! آیا مهدیزاده را مطالعه کرده بودید؟! آیا سمتهای او و سوابق او را دیده بودید؟! نباید اجازه بدهید درمورد سایر افراد این غرضورزی ادامه پیدا کند. من جوانی پشت خط بودم. من از آقای روحانی نه چیزی خواستهام و نه چیزی میخواهم. کامبیز مهدیزاده از میان مردم رفت و داماد رئیس جمهوری شد. پدرم و من آقازاده نبودیم. کامبیز مهدیزاده در آمریکا مدال طلا گرفت و پرچم ایران را در میان نود کشور به اهتزاز در آورد.
خبر های مرتبط