طنز/ چقدر شیرین بودند خاطرات چند سال گذشته!
این روزها به معنای واقعی کلمه خیلی زود دیر میشود یعنی در یک چشم بهم زدن اتفاقات روزمره زندگی تبدیل به خاطرات خوش گذشته میشوند!
رویداد۲۴ الان میتوانیم با سی چهل سال سن، ژست پدربزرگها را بگیریم و خاطراتمان را مثل آب خوردن مرور کنیم. چون بیشتر از یکی دوسال از وقوعشان نمیگذرد، اما شرائط جوری شده که انگار ۱۰۰ سال از آنها گذشته!
به عبارتی این روزها دیگر لازم نیست مثلا حسرت نشستن دور کرسی ذغالی و یا هندوانهای شناور در حوض آب و آن تخت چوبی گوشه حیاطی نمناک مخصوص صرف عصرانه را بخوریم.
بیشتر بخوانید: طنز دیدنی اجرای نود +فیلم
ما این بار در نوستالوژیبازی؛ کارمان را راحتتر میکنیم و خیلی هم به حافظه تاریخیمان فشار نمیآوریم. فقط کافیست بگوییم: همین امسال دریغ از پارسال! چون آنقدر همه چیز کن فیکون و سر و ته شده که اتفاقات پارسال برای مان قند و نبات شوند! باید دانست برای کسب حد نصاب خاطرات شیرین؛ یا باید اتفاقات گذشته نسبت به حال خیلی باحال باشند و یا باید اتفاقات فعلی آنقدر زهرمار باشند که اتفاقات گذشته جلویشان شیرین جلوه کنند! بدیهی است با توجه به اوضاع فعلیمان در مورد ما همین دومی صدق میکند!
پس با اوصاف فوق یادی میکنیم از:
- شیرهایی که مملو از افلاتوکسین بودند، اما بدون دغدغه «کووید ۱۹» هر روز صبح کنار هم مینشستیم و در فضایی پر از مهر و محبت آنها را سر میکشیدیم!
- ذرتهایی آغشته به سم، اما فاقد ویروس را در پارکها داخل آب کثیفی میکردیم و بدون استرس بلالی را به دندان میکشیدیم!
- روغنهای پالمداری که تخممرغهای تاریخ گذشته را نیمرو میکردند با جان و دل، سر یک میز ضد عفونی نشده میل میکردیم!
- آن هوای دو نفره پر از سرب یادش بخیر که درکنار عشقمان ریه هایمان را از آن پر و خالی میکردیم و بدون نگرانی از انتقال ویروس همدیگر را تنگ در آغوش میکشیدیم؟
- چقدر آن بوسههایی که با ترس از حضورگشت ارشاد بدون زدن ماسک رد و بدل میشد؛ میچسبید!
- هیج چیز جای آن آبلیموهای تقلبی که با کاه درست میشد و ما هر شب جمعه آنها را روی دیزی و کبابهای درست شده با گوشت خر رستورانهای فرحزاد و دربند میچلاندیم را نمیگیرد. وای که چقدر این غذاها زیر دندانمان مزه میکردند وقتی آنها را کنار دوستان و در حالیکه درهم میلولیدیم؛ بدون رعایت بهداشت میخوردیم!
- یادش بخیر با یک فوت همه چیز ضد عفونی میشد و دستها فقط وقتی شسته میشد که عینهو قلب یزید سیاه میشد!
- آن آبی که مملو از نیترات بود کجاست؟ چقدر با آن در پارکها آب بازی میکردیم و برادران نیروی انتظامی هم با شگردهای پیچیده پلیسی ما را شناسایی و دستگیرمان میکردند! اما در عین حال؛ ماموری که به دستمان دستبند میزد هیچوقت از ناقل بودنمان برای ویروس نمیترسید. او محکم دستمان را در دستش میفشرد و ما را به اولین کانون تربیت و ارشاد منتقلمان میکرد!
- چقدر صبحها در ادارات اربابرجوعها را میپیچاندیم و دورهم صبحانه میلنباندیم و حواسمان هم به این نبود که مبادا نان و پنیر مان را همکارمان دستمالی کرده باشد؟
- بدون دغدغه عطسه و سرفه و تب میکردیم و با یک جوشانده مرضمان را مداوا میکردیم! با خوردن یک سیب تا دم مرگ هم به پزشک مراجعه نمیکردیم مگر اینکه پزشکش خوشگل باشد نه اینکه به دلیلی مانند احساس قلقلک در قفسه سینه و یا تک سرفه و نیم درجه تب خودمان را سراسیمه بستری کنیم!
- یادش بخیر بدون تقویت سیستم ایمنی بدن با خوردن ویتامین و ریزمغذیها و... خودمان را با دادن صدقهای بیمه میکردیم! حروف A-B-C-D-E-Z فقط برای مان یکسری حروف بودند نه چیزهایی برای تقویبت بنیه دفاعی
- چه دورهمیهایی و دید و بازدیدهایی و عید دیدنیهایی داشتیم بدون گذشتن از تونل ضد عفونی
- به محارم خودمان به شکل فیلمهای ایرانی اظهار محبت نمیکردیم. به جای لیسیدن در و دیوار آنها را جانانه ماچ میکردیم!
- پول چرک کف دست بود، اما وقتی مسولین دلسوز، میلیارد میلیارد اختلاس میکردند باز هم لازم نبود دستانشان را بشورند، اما حالا وقتی میخواهی چندر غاز بقیه پولت را از نانوایی بگیری بدون ژل ضد عفونی عمرا زنده بمانی!
- هواپیماهای خودمان را نمیزدیم؛ تحریم را دور میزدیم وای که چقدر تنه به تنه ژنهای خوب میزدیم؛ خودمان میمالیدیم؛ خودمان انتخاب میکردیم؛ لنگ میپوشیدیم و اشکنه میخوردیم و حال کردن ۴ درصدیها را نظاره میکردیم و در سیل و زلزله هم اگر جان به جان آفرین تسلیم میکردیم حداقل مجلس ختم مان را جوری برگزار میکردیم که با حضور چندنفر در کنار هم احساس بی کس و کاری نمیکردیم!
- یادش بخیر با هالهای نور بر سر؛ جهان را مدیریت میکردیم؛ میمون به فضا ارسال میکردیم و بعضی از چیزها را هم خوراک لولو میکردیم و.
یاد باد آن روزگاران را یاد باد.
پس با اوصاف فوق یادی میکنیم از:
- شیرهایی که مملو از افلاتوکسین بودند، اما بدون دغدغه «کووید ۱۹» هر روز صبح کنار هم مینشستیم و در فضایی پر از مهر و محبت آنها را سر میکشیدیم!
- ذرتهایی آغشته به سم، اما فاقد ویروس را در پارکها داخل آب کثیفی میکردیم و بدون استرس بلالی را به دندان میکشیدیم!
- روغنهای پالمداری که تخممرغهای تاریخ گذشته را نیمرو میکردند با جان و دل، سر یک میز ضد عفونی نشده میل میکردیم!
- آن هوای دو نفره پر از سرب یادش بخیر که درکنار عشقمان ریه هایمان را از آن پر و خالی میکردیم و بدون نگرانی از انتقال ویروس همدیگر را تنگ در آغوش میکشیدیم؟
- چقدر آن بوسههایی که با ترس از حضورگشت ارشاد بدون زدن ماسک رد و بدل میشد؛ میچسبید!
- هیج چیز جای آن آبلیموهای تقلبی که با کاه درست میشد و ما هر شب جمعه آنها را روی دیزی و کبابهای درست شده با گوشت خر رستورانهای فرحزاد و دربند میچلاندیم را نمیگیرد. وای که چقدر این غذاها زیر دندانمان مزه میکردند وقتی آنها را کنار دوستان و در حالیکه درهم میلولیدیم؛ بدون رعایت بهداشت میخوردیم!
- یادش بخیر با یک فوت همه چیز ضد عفونی میشد و دستها فقط وقتی شسته میشد که عینهو قلب یزید سیاه میشد!
- آن آبی که مملو از نیترات بود کجاست؟ چقدر با آن در پارکها آب بازی میکردیم و برادران نیروی انتظامی هم با شگردهای پیچیده پلیسی ما را شناسایی و دستگیرمان میکردند! اما در عین حال؛ ماموری که به دستمان دستبند میزد هیچوقت از ناقل بودنمان برای ویروس نمیترسید. او محکم دستمان را در دستش میفشرد و ما را به اولین کانون تربیت و ارشاد منتقلمان میکرد!
- چقدر صبحها در ادارات اربابرجوعها را میپیچاندیم و دورهم صبحانه میلنباندیم و حواسمان هم به این نبود که مبادا نان و پنیر مان را همکارمان دستمالی کرده باشد؟
- بدون دغدغه عطسه و سرفه و تب میکردیم و با یک جوشانده مرضمان را مداوا میکردیم! با خوردن یک سیب تا دم مرگ هم به پزشک مراجعه نمیکردیم مگر اینکه پزشکش خوشگل باشد نه اینکه به دلیلی مانند احساس قلقلک در قفسه سینه و یا تک سرفه و نیم درجه تب خودمان را سراسیمه بستری کنیم!
- یادش بخیر بدون تقویت سیستم ایمنی بدن با خوردن ویتامین و ریزمغذیها و... خودمان را با دادن صدقهای بیمه میکردیم! حروف A-B-C-D-E-Z فقط برای مان یکسری حروف بودند نه چیزهایی برای تقویبت بنیه دفاعی
- چه دورهمیهایی و دید و بازدیدهایی و عید دیدنیهایی داشتیم بدون گذشتن از تونل ضد عفونی
- به محارم خودمان به شکل فیلمهای ایرانی اظهار محبت نمیکردیم. به جای لیسیدن در و دیوار آنها را جانانه ماچ میکردیم!
- پول چرک کف دست بود، اما وقتی مسولین دلسوز، میلیارد میلیارد اختلاس میکردند باز هم لازم نبود دستانشان را بشورند، اما حالا وقتی میخواهی چندر غاز بقیه پولت را از نانوایی بگیری بدون ژل ضد عفونی عمرا زنده بمانی!
- هواپیماهای خودمان را نمیزدیم؛ تحریم را دور میزدیم وای که چقدر تنه به تنه ژنهای خوب میزدیم؛ خودمان میمالیدیم؛ خودمان انتخاب میکردیم؛ لنگ میپوشیدیم و اشکنه میخوردیم و حال کردن ۴ درصدیها را نظاره میکردیم و در سیل و زلزله هم اگر جان به جان آفرین تسلیم میکردیم حداقل مجلس ختم مان را جوری برگزار میکردیم که با حضور چندنفر در کنار هم احساس بی کس و کاری نمیکردیم!
- یادش بخیر با هالهای نور بر سر؛ جهان را مدیریت میکردیم؛ میمون به فضا ارسال میکردیم و بعضی از چیزها را هم خوراک لولو میکردیم و.
یاد باد آن روزگاران را یاد باد.
منبع: خبرآنلاین
خبر های مرتبط