رویداد۲۴ گزارش میدهد:
ثبت ملی آیین اعدام هر روزه زنان!/ خونبس چیست؟
مسئولان شهرستان شوش میخواهند سنتهای فصل و فصلیه (خونبس) را به عنوان مفاخر اجتماعی به ثبت ملی برساند، فعالان حوزه زنان این سنت را ظلم در حق زنان فصلیه شده میدانند که منجر به گرفتن حق زندگی از آنان شده است. رویداد۲۴ در این گزارش سنت فصلیه و شرایط زندگی زنانی را که خونبس یک قتل میشوند مورد بررسی قرار داده است؛ سنتی که یک زن برای فیصله دادن به مشکل دو خانواده به خانواده دیگری داده میشود.
رویداد۲۴ شادی مکی: مدتی پیش جعفری رئیس دادگستری شوش در رسانهها اعلام کرد که قصد دارد دو سنت خونبس (فصلیه) و فصل را به عنوان دو اثر فاخار اجتماعی به عنوان میراث معنوی و ناملموس به ثبت رسانده و این دو سنت را را به عنوان میراث معنوی والگویی برای صلح و سازش، توسعه قضایی و مشارکتهای مردمی به جهان معرفی کند.
رییس دادگستری شوش گفته بود: «در زمینه ثبت ملی اقدامات اولیه انجام واکنون باید مستندات به وزارت گردشگری و میراث فرهنگی ارائه گردد؛ لذا از همه فرهیختگان میخواهم مستندات مربوطه درمیان قومیتها، عشیرهها و، طوایف و خانوادهها ارسال نمایند.»
آنچه که رئیس دادگستری شوش از آن به عنوان آثار اجتماعی فاخر ملی یاد کرده و میخواهد به جهانیان معرفی کند سنتی است که زندگی یک انسان را به نابودی میکشاند. فصل سنتی است که شیوخ عرب در زمان نبود قانون از آن برای تعیین ضرر و زیان و راهکار برای جبران خسارت طرفین یک دعوا استفاده میکردند. کاری که امروز انجام آن بر عهده قانون و مسئولان تدوین و اجرای قوانین است و به خوبی میدانیم که سپردن حل ماجرا به افرادی که قوانین مدون کشور را نمیشناسند قطعا راه به بیراهه بردن است و راه برای عدول از حق در چنین روشهایی باز است.
اما فصلیه اثر فاخر دیگر، سنتی است که براساس آن زندگی یک زن قربانی ندانمکاریها و خطاهای مردان قبیلهاش میشود. چنین زنی از لحظهای که برای او تصمیم گرفته میشود که فصلیه یا خونبس شود تا لحظه عقد نامبارک و زندگی مشترک سیاه خود روی خوش نمیبیند او تنها کالایی است که به عنوان خونبها به خانواده مقتول داده میشود و به عقد یکی از مردان خانواده قربانی درمیآید. این سنت همچنان در استانهای لرستان، کهگیلویه و بویراحمد، چهارمحال و بختیاری، خوزستان و ... قربانی میگیردو
داستان زنی که محکوم به خونبس شد
شرایط زندگی فصلیه آنقدر بد است که در ضربالمثلهای عرب هم برای جلوگیری از خشونت نسبت به یک زن یادآوری میشود که او فصلیه نیست و این یعنی با زن فصلیه هر رفتاری میتوان داشت. خیریه هم یک زن فصلیه است که در ۴۸ سالگی کرورکرور خاطره تلخ و زهرآبه در دلش دارد. خیریه از جوانیش خیر ندید.
تار و پود بخت خیریه وقتی به سیاهی نشست که زندگی و احساس او شد تقاص خونی که برادرش ریخته بود. داستان از معامله یک زمین میان دو طایفه شروع شد. زمینی که بعد از فروش آن خریدار پشیمان شد و قصد پس دادن داشت، اما فروشنده که از طایفه خیریه بود راضی به باز پس گیری نشد.
هر دو خانواده با هم نسبت خونی داشتند، اما پای پول و سرمایه وسط بود و لجبازی مردان دو خانواده که دختر و پسرهایشان را به عروسی و دامادی به خانه هم فرستاده بودند، اما این موضوع هم نتوانست آنها را سر مهر و گذشت بیاورد. لج و لجبازی و طمعی که نهایتا به قتل یکی از مردان جوان خانواده خریدار زمین میانجامد. قتل توسط دو برادر خیریه انجام میشود و آنکه کشته میشود هم همسر دخترعمه خیریه است.
خانواده قاتل برای گرفتن رضایت از والدین مقتول تلاش میکنند، اما به جایی نمیرسند در همین اثنا پدر مقتول از دنیا میرود. همسر برادر بزرگتر مقتول هم بیمار شده و به دلیل شدت بیماری به خانه پدرش باز میگردد. حالا راه برای قربانی کردن یک دختر باز است.
خیریه ۲۷ ساله چارهای ندارد جز آنکه برای نجات زندگی برادرش فصلیه یا خونبس شود. سال ۷۲ است که خانواده مقتول میپذیرند در ازای دریافت مبلغی به عنوان دیه و همچنین فصلیه از اعدام قاتل بگذرند. خیریه با هزار امید و آرزوی برباد رفته غریبانه و در سکوت و گریه نه به عنوان عروس که به عنوان فصلیه به عقد برادر مقتول درآمده و به خانه همسر متاهل خود که سه فرزند هم دارد میرود. همسر اول مرد مدتی را با او میگذراند، اما طاقت نمیآورد و به خانواده والدینش پناهنده میشود.
شرایط خیریه در خانه شوهر
خیریه عروس خانواده نیست و در حقیقت دستمایه انتقام خانواده همسر است، همسر و حتی برادر شوهرش مرتب او را به باد کتک میگیرند. خشونت و بیتوجهی کمترین مجازات او در ازای خطای برادری است که حالا آزادانه زندگی میکند. خیریه هر لحظه اعدام میشود. زندگی او همان روز فصل به دار آویخته میشود. نه حق اظهار نظر دارد و نه کسی با او همنشین میشود. از دیدار والدینش محروم شده است و تمام کارهای خانواده بر عهده اوست.
حالا، اما خیریه ۳ فرزند دارد که بزرگ شده و تحصیل کردهاند. او از اینکه جای زن دیگری را گرفته است خوشحال نیست، اما حالا در آستانه ۵۰ سالگی شرایطش کمی بهتر شده و میتواند آزادانه نفس بکشد. کسی او را کتک نمیزند. میتواند اظهار نظر کند وخانهاش هم از خانواده مرد جدا شده است. با اینحال، اما از یادآوری خاطرات تلخش میرنجد وتمایل زیادی برای حرف زدن ندارد.
در این ماجرا ۲ زن قربانی میشوند هم همسر اول مرد که نمیتواند زن دیگری را درحریم خانهاش تحمل کند و هم خیریه که به عنوان خونبس به همسرش پیشکش میشود. او روزگار عشق و جوانیش را درخانهای میگذراند که اثری از عشق و عاطفه نیست و حالا میخواهند سنتی که زنانی همچون او را سیاهبخت کرده است به عنوان یک سنت حسنه ومایه افتخار به ثبت ملی رسانده و به جهانیان معرفی کند. موضوعی که مورد اعتراض فعالان حوزه زنان در خوزستان قرار میگیرد.
فلسفه فصلیه شدن در میان طوایف عرب
عاطفه بروایه مدیرعامل موسسه زنان مدیرعامل موسسه زنان ریحانه اهواز به رویداد۲۴ توضیح میدهد: سنت فصل به معنای همان حل و فصل اختلافات است که در فرهنگ عرب سنتی جا افتاده است. بنا بر این سنت هر وقت قتل، تعارض و اختلافی بین افراد ایجاد شود شیوخ قبایل گردآمده و مبلغی را به عنوان دیه و جبران خسارت مشخص میکردند و این مبلغ میان تمام مردان قبیله فردی که باید جبران خسارت میکرد تقسیم میشد تا هزینه سرشکن شود و مشکلات را به این شکل حل کرده و به درگیریها و کشتارهای احتمالی خاتمه میدادند. این آئین مربوط به زمانی است که قانون نبوده و عشایر قوانینی را وضع کرده و با دخالت بزرگان و شیوخ قبایل اختلافات را حل میکردند که این عمل در بسیاری مواقع مفید واقع میشد.
وی اضافه میکند: بخشی از آئین فصل سنتی به نام فصلیه یا خونبس بوده است که به معنای اهدای زنی است در ازای خطایی که یکی از مردان خانواده مرتکب شده است. این سنت غالبا در ماجرای قتل اجرا میشد. یعنی وقتی مردی از قبیلهای کشته میشد برای اینکه قاتل اعدام نشود وصلتی صورت میگرفت تا فرزندانی متولد شده و در ازای فردی که از بین رفته افراد دیگری جایگزین شوند به علاوه آنکه پیوند و رابطه فامیلی خونی بین دو خانواده از این طریق شکل میگرفت و از انتقامگیری جلوگیری میشد.
این فعال حقوق زنان با تاکید براینکه همواره برداشتها و تفسیرهای غلط از چنین سنتهایی میشود، عنوان میکند: دخترانی که در چنین شرایطی به عقد یکی از مردان خانواده مقتول درمیآمدند اولا رضایت در ازدواج نداشته و مساله اکراه در ازدواج پیش میآمد. دیگر آنکه این دخترها که به آنها فصلیه میگویند به شکل عروس و با همان جشن و مراسم خاص عروسها به خانه شوهر نمیرفتند و خواستگاری هم نمیشدند آنها خونبها و دیه بودند تا مردی از خانواده او کشته نشود. بعد از ازدواج خانواده مقتول یا همان همسر دختر انتقام خود را از او میگرفتند. ما عربها مثلی داریم که وقتی زنی از همسر یا خانواده همسرش ناراضی بوده و شکایت کند، خانوادهاش به او میگویند «مگر تو را فصلیه دادیم» یا اگر خانواده دختر به خانواده پسر شکایت کنند میگویند «مگر دخترمان را به شما فصلیه دادیم که به این صورت با او برخورد میکنید.»
بروایه میافزاید: زن فصلیه نه حق اظهار نظر دارد نه میتواند تصمیمی بگیرد حتی درباره بچهها و زندگیاش. همواره به او گفته میشود تو فصلیهای حق حرف زدن نداری. این زن حکم خدمتکار خانواده را داشته و باید جوابگوی تمام نیازهای خانواده باشد. گاهی این دختران به مردانی داده میشوند که به لحاظ سنی میتواند در جایگاه پدر دختر باشد. آنها گاهی به مردان متاهل داده میشوند. بسیاری از این دختران در سنین بسیار پایین به خانواده مقتول داده میشوند. بسیاری از آنها هنوز در سن کودکی و بازی بوده و تصوری از ازدواج نداشتند. حتی مواردی داشتیم که دختر شیرخوار را به عنوان فصلیه در نظر گرفته و سنی را مشخص میکنند که دختر در آن سن به عنوان خونبس به خانه شوهر برود. اینکه آیا این دختر شیرخوار ارادهای برای این ازدواج دارد یا اینکه میتواند با همسر آیندهاش رابطه خوبی داشته باشد مهم نیست.
وی با تاکید براینکه این وصلت احجاف بزرگی در حق فصلیهها بود، خاطرنشان میکند: زنها به این شکل جواب خطای مرد دیگری را میدادند. ما حتی مواردی داشتیم که فصلیه بعد از رفتن به خانواده مقتول کشته میشد، اما کسی به خونخواهی او نمیآمد. مواردی بوده که اگر به خونخواهی فصلیه رفتهاند باز هم کشتار راه افتاده است. در واقع این سنت عاملی بازدارنده برای جلوگیری از خشونت نبوده است.
بیزاری جوانان امروز عرب از آئین فصلیه
مدیرعامل موسسه زنان ریحانه اهواز با اشاره به اینکه امروز عشایر عرب خود این سنت را کنار گذاشتهاند، بیان میکند: امروز عشایر عرب به این نتیجه رسیدهاند که فصلیه ظلم به زن بوده و زمانه هم تغییر کرده و این عمل به هیچعنوان بازدارنده نیست. امروزه طوایف چنین اقدامی نمیکنند. اما زنان فصلیه هنوز هم زندهاند، زیرا این سنت حداقل تا زمان نسل قبل وجود داشته است. این زنان رنجدیده هستند. حالا رئیس دادگستری بیاید سنتی که نزد خود عربها ناپسند شمرده میشود را مطلوب قلمداد کرده و بخواهد به عنوان مفاخراستان ثبت کند بسیار نکوهیده بوده و برای این زنان بهویژه یادآور دردی وخشونتی است که تحمل کردهاند و حالا میخواهند به این خشونت رسمیت بدهند و بگویند رسم خوبی بوده است.
او تاکید میکند: این نوع ازدواج با اکراه یا زیر سن قانونی را میتوان به لحاظ معنوی نوعی تجاوز به حساب آورد و تمامی این موارد در این درخواست آقای جعفری نادیده گرفته شده و از زنان قربانی این سنت سوالی پرسیده نشده و پای درد و دلهای آنها کسی ننشسته است بعد به این چنین سنتی لقب «سنت حسنه» میدهند.
بروایه اظهار میکند: در مواردی بعد از اینکه زن بچهدار میشود و در واقع افراد جدید جایگزین مقتول میشوند زن میتواند به خانه والدینش بازگردد. گاهی هم تعداد مشخص میشود که مثلا بعد از تولد ۳ فرزند زن میتواند نزد خانوادهاش بازگردد. گاهی هم زن بعد از بزرگ شدن بچهها زندگی عادی را طی میکند. بعضی هم راه به جایی ندارند و در همان شرایط میمانند. اما آنچه مهم است شرایط ازدواج این دختران و رنجهایی است که میکشند. این زن در سالخوردگی حتی یادآوری خاطرات برایش سخت بوده و به او برمیخورد. این زنان حتی نمیخواهند درباره آن صحبت کنند و با سکوت سعی میکنند این درد را پنهان کنند.
عشیره مداری به جای قانونمداری
این فعال حوزه زنان با تاکید بر اینکه این سنت هیچ ارتباطی به قوانین و محاکم ندارد، میگوید: این اعمال در میان قبایل صورت میگرفتند و قانون هم نه تنها برخوردی با این رسوم نمیکرد که برای عشیره و تصمیمات آن ارزش قائل میشد. دادگستری در استان خوزستان بسیاری از پروندهها ولو پروندههای سنگین را از طریق عشایر و شیوخ و سادات حل میکند و نام آن را حل سریع پرونده میگذارند. اینکه تصمیمات قبایل در آینده چه پیامدهایی ممکن است داشته باشد و اینکه عدالت برقرار میشود جای سوال است.
او با بیان اینکه تاجایی که میدانم سازمان میراث فرهنگی در شوک ناشی از این پیشنهاد فرورفته و هیچ واکنشی نشان نداده است، تصریح میکند: ما از میراث فرهنگی میخواهیم که به صورت قاطع این موضوع را رد کند. از دادگستری هم میخواهیم این موضوع را فراموش کند. آقای جعفری هم درحال حاضر سکوت اختیار کردهاند. ما حتی نامهای هم به آقای رئیسی رئیس قوه قضائیه ارسال کردیم درباره این موضوع و منتظر پاسخ ایشان و واکنش قوه قضائیه.
بروایه خاطرنشان میکند: تنها اعتراض ما به ثبت ملی فصلیه نیست بلکه به ثبت سنت فصل هم هست. زیرا پیشنهاد شده هر دوسنت فصل و خونبس (یا فصلیه) هر دو به عنوان مفاخر استان ثبت شوند. اعتراض ما درباره فصل نیز به این دلیل است که جهان مدرن امروز با گذشته فرق کرده است. ما معترضیم که مشکلات به وسیله عشیره و ریشسفیدی حل شود. این میزان بها دادن به عشیره نوعی عقبگرد است. قانون ما باید آنقدر قوی و محکم باشد که بتواند مسائل را حل کند نه اینکه مسئولیت حل مساله را بر گردن عشایر بیندازند. د رحال حاضرجامعه قانونمدار شده و باید در تمام مسائل قانون حاکم بوده و روند قانونی طی شود چه دلیلی دارد که به شیوخ و قبایل برای حل مساله متوسل شوند.
خبر های مرتبط