تاریخ انتشار: ۱۶:۴۶ - ۲۴ شهريور ۱۳۹۹

آدم‌های کوسه‌ای، آدم‌های دلفینی؛ شما کدامید؟

واکاوی پژوهشی که در آن محققان ۹۵ کوسه و ۵ دلفین را در استخری رها کردند و ۹۵ کوسه مردند و ۵ دلفین زنده ماندند.

شخصیت شناسی

رویداد۲۴ تفکر را می‌توان به دو نوع تقسیم کرد که این تقسیم‌بندی، ما را به آگاهی نزدیک می‌کند و آگاهی نجات‌دهنده است. در دانشکده «سان دیه‌گو» آمریکا، پژوهشگران ۹۵ کوسه و پنج دلفین را به مدت یک هفته در استخری بزرگ رها کردند و به مطالعه حالات رفتاری آن‌ها پرداختند. ابتدا کوسه‌ها به یکدیگر حمله کردند و در این تهاجم، تعداد زیادی از آن‌ها نابود شدند، سپس به دلفین‌ها حمله‌ور شدند.

دلفین‌ها فقط می‌خواستند با آن‌ها بازی کنند، ولی کوسه‌ها بی وقفه به آن‌ها حمله می‌کردند. سرانجام دلفین‌ها به آرامی کوسه‌ها را محاصره کردند و هنگامی که یکی از کوسه‌ها حمله می‌کرد، آ‌ن‌ها به ستون فقرات پشت یا دنده‌هایش می‌کوبیدند و آن‌ها را می‌شکستند، به این ترتیب کوسه‌ها یکی بعد از دیگری کشته می‌شدند. پس از یک هفته ۹۵ کوسه مرده و پنج دلفین زنده در حالی که با هم زندگی می‌کردند، در استخر دیده شدند. بعد از آن اتفاق از الگو‌های رفتاری آن‌ها برای تقسیم‌بندی انواع تفکر در انسان‌ها استفاده شد و به نتایج جالبی رسید که در ادامه خواهید خواند.

تفکر کوسه‌ای یعنی‌چه؟

در دنیای یک کودک همه چیز قابل دستیابی است، فقط کافی است کمی گریه کند یا دست و پا بزند تا آن را به دست آورد. همان کودک به مرور زمان با واقعیت روبه‌رو می‌شود و حقیقت زندگی را لمس می‌کند، ناکام شدن را می‌آموزد و باور پیدا می‌کند برای هر به دست آوردن از دست دادنی وجود دارد و حتی برعکس.

اگر او با این باور فکر کند، خودش را از ناامیدی و امیدواری‌های کاذب نجات می‌دهد و به مسیری هدایت می‌شود که زیستن را برای او امکان‌پذیر کند. حال اگر این کودک، هیچ وقت از دست دادن را لمس نکند و با هر گریه‌ای چیزی را که می‌خواهد به دست آورد، با این الگو خو می‌گیرد و تحمل ناکامی برای او سخت می‌شود. در افرادی که تفکر کوسه‌ای دارند، همواره، باختن به معنای وجود نداشتن یا حتی مرگ ترجمه می‌شود و زندگی برای آن‌ها تنها زمانی معنا دارد که برنده باشند.


بیشتر بخوانید: چه کسانی احساس «شرم سمی» دارند؟


ویژگی‌های افرادی با این نوع تفکر

از ویژگی‌های افرادی که تفکر کوسه‌ای دارند، این است که فرصت‌های زیستن را کم می‌دانند و همواره در تلاشی نفسگیر برای برنده شدن هستند. فضا‌های رقابتی برای این افراد بسیار لذت‌بخش است، زیرا در میدان‌های رقابتی احساس می‌کنند بیشتر دیده می‌شوند و به گرفتن تایید نزدیک‌ترند. روان‌شناسان معتقدند، اگر فردی تایید لازم را در سن کودکی از والد خود نگیرد در دنیای بزرگ سالی همواره به دنبال گرفتن آن تایید در نگاه دیگران است.

گاهی ما خودمان را سخت مشغول رقابتی اضطراب‌آور می‌کنیم تا زخم‌های کودکی‌مان را درمان کنیم. برنده بودن و برنده ماندن در افرادی که تفکر کوسه‌ای دارند، تنها راه موفقیت است و الگوی آن‌ها برنده-بازنده است. زندگی این افراد در داشتن‌ها و نداشتن‌ها، برنده و بازنده بودن‌ها خلاصه می‌شود. اغلب این افراد اضطراب و حتی تنش‌های جسمی زیادی را تجربه می‌کنند و البته می‌توان این درد‌های جسمی و روانی را درک کرد.

جسمی که از شدت اضطراب به تپش قلب مبتلا می‌شود، می‌خواهد بیان کند که ظرفیت این حجم از نگرانی برایم سخت است. از مزایای افرادی که تفکر کوسه‌ای دارند، این است که آن‌ها بسیار سختکوش هستند و بیشترشان در حوزه‌های کاری، تحصیلی و اجتماعی موفقیت‌های زیادی کسب می‌کنند، اما متاسفانه برای این افراد لذت‌از موفقیت، دوام زیادی نمی‌آورد، زیرا پس از کسب هر بار موفقیت بدون آن‌که لذتی ببرند در پی موفقیت بعدی و تایید بعدی می‌روند.

تفکر دلفینی یعنی‌چه؟

الگوی افرادی با چنین تفکری، برنده-برنده است. دارای روحیه همکاری هستند و بسیار انعطاف‌پذیر. از ویژگی‌های برجسته این افراد باهوشی است. آن‌ها به روش هوشمندانه‌ای با دیگران همکاری می‌کنند تا زمانی که خودشان آسیب دیدند، نیروی بیشتری برای مبارزه داشته باشند. مقام برای آن‌ها بزرگ‌ترین موفقیت نیست و اصل را بر پایه بهتر زیستن می‌گذارند. آن‌ها در وجود خود احساس پوچی نمی‌کنند و بر همین اساس نیازی نمی‌بینند که دیگری را از سر راه بردارند، زیرا هویت خود را به اندازه کافی خوب می‌بینند.

همان‌طور که گفته شد در پژوهش مطرح شده، بین ۹۵ کوسه وپنج دلفین، فقط پنج دلفین زنده ماندند، زیرا در روز‌های اول، کوسه‌ها مرتب به یکدیگر حمله می‌کردند و تعدادی از آن‌ها به همین دلیل مردند، گویا کوسه‌ها در برخورد باهم دچار رقابت زیادی شدند که این رقابت باعث از پای درآمدن تعداد زیادی از آن‌ها شد. سپس به دلفین‌ها حمله کردند در صورتی که دلفین‌ها قصد داشتند با کوسه‌ها بازی کنند، ولی کوسه‌ها مثل همیشه برنده بودن یا زنده نبودن را انتخاب کردند و با دلفین‌ها وارد چالش جدیدی شدند. عاقبت کوسه‌ها هم که شکست بود، بر خلاف چیزی که تصور می‌کردند باید به آن دست یابند.

چرا باید به الگو‌های تفکری‌مان فکر کنیم؟

گاهی باید روی هر رفتارمان و الگو‌های تفکری که انتخاب می‌کنیم تا چیزی را به دست آوریم، تمرکز کنیم تا با خود واقعی‌مان آشنا شویم. باید بدانیم که ضریب هوشی و موفقیت، بخش اصلی زندگی ما نیست بلکه توانایی تغییر باعث بهتر زیستن ماست. ما شبیه یک دایره به یکدیگر وصل هستیم، زنجیر‌هایی که نمی‌بینیم و به پای دیگری می‌اندازیم، جلوی راه رفتن ما را هم دیر یا زود می‌گیرد.

خبر های مرتبط
خبر های مرتبط
نظرات شما