خطراتی که زیر پوست شهر متوجه زنان زباله گرد است
آسيبهاي اجتماعي معمولا در بستري به وجود ميآيند که نوعي نابرابري در تقسيم عادلانه منابع صورت گرفته باشد.
در جامعهاي چون جامعه ما که امروزه با آسيبهاي اجتماعي مختلفي
روبهرو است، زمينهسازي براي مقابله با آسيبهاي مختلف اجتماعي يک امر
ضروري است.
فقر و گسترش اعتياد، تبعات بسياري به همراه دارد که خاصيت
اين آسيبهاست اما با مديريت بحران ميتوان تا حدودي از وخيمترشدن آن
جلوگيري کرد. بايد توجه کنيم افرادي که در زمره آسيبپذيرترين گروهاي
اجتماعي هستند، اگر درگير مسئلهاي مانند اعتياد يا فقر شديد شوند، ممکن
است به هر کاري دست بزنند تا بتوانند هزينههاي خود را تأمين کنند. زنان
آسيبپذير بهدليل اينکه از لحاظ قدرت بدني با مردان تفاوتهايي دارند،
بيشتر از دیگران در معرض انواع خطرها هستند.
اين خطرها براي زناني که اقدام به زبالهگردي ميکنند، به مراتب
بيشتر است. اين زنان خيلي اوقات از جانب مردان مورد تعرضات جنسي، فيزيکي و
رواني قرار ميگيرند. گاهي ميشنويم که زبالههاي اين افراد به زور از آنها
گرفته ميشود يا زبالهها را به قيمت پايين از آنها ميخرند. همه اين
مسائل نشاندهنده عمق آسيبپذيري اين افراد است. چيزي که وجود دارد و ما
نميتوانيم کتمان کنيم، اين است که درحالحاضر گروهي از زناني که داراي
مشکلاتي چون فقر و اعتياد هستند، به کار زبالهگردي روي آوردهاند؛
بااينحال بهدليل جنسيتشان، محدوديتهاي زيادي را براي انجام اين کار
دارند. کارگزاران بازيافت و پيمانکاران عمدتا زنان را در زمره زبالهگردها
به حساب نميآورند و خود اين مسئله باعث ميشود که اين افراد از دسته
کارگران رسمي خارج و به سوي مراکز غيررسمي کشيده شوند.
پذيرفتهنشدن زنان توسط اين پيمانکاران بهعنوان کارگران زبالهگرد،
باعث ميشود از امکان دسترسي به وسايل بهداشتي که لازمه اين کار است،
محروم بمانند. دستکش جمعآوري زباله، لباس و کفش مناسب عمدهترين نيازهاي
اين افراد است. خطر فرورفتن سرنگهايي که در سطح شهر ريخته شده است، احتمال
انتقال انواع ويروسها را در بين اينها بيشتر ميکند. بسياري از اين افراد
در حين زبالهگردي در شب مورد تعرض قرار ميگيرند که در اين زمان اگر بدون
محافظ باشند، احتمال انتقال ويروس اچآيوي و هپاتيت به مراتب جديتر از
قبل ميشود؛ بنابراين بايد امکانات لازم براي حمايت از اين افراد فراهم
شود.
زنان زبالهگرد بهدليل مسائل فيزيکي و جنسيتشان در معرض مشکلات
بيشتري نيز هستند. ناتواني در تفکيک زبالهها و آشنانبودن با فضاي کار
باعث ميشود در بسياري از مواقع زباله جمعآوريشده توسط آنها به کمترين
قيمتاز سوی واسطهها خريداري شود.
راه چاره اين است که وقتي نميتوانيم
شرايط را براي زندگي افراد مساعد کنيم، انتخاب اجباري آنها که زبالهگردي
است را بپذيريم و شغل اين افراد را به رسميت بشماريم. کارت درمان از
نيازهاي اصلي و ضروري اين افراد است، زيرا بيشتر اين افراد به دلايل
متفاوتي شناسنامه ندارند و وجود کارت درمان باعث ميشود که اگر اتفاقي
برايشان افتاد، به مراکز درماني مراجعه کنند و از خدمات درماني استفاده
کنند.
دادن دفترچه درماني به اين افراد، يکي از ضروريترين اقداماتي است
که میتواند تا حدود زيادي در مواقع بحران به کمک اين افراد بيايد و از
وخيمترشدن بسياري از عفونتها و بيماريهايي که در کمين اين افراد قرار
دارد، جلوگيري کند. بسياري از اين کمکها از طريق سازمانهاي مردمنهادي که
در حوزه آسيبهاي اجتماعي فعاليت ميکنند، به اين افراد ارائه ميشود اما
واقعيت اين است که اين امکانات و حمايتها بسيار محدود است.
ما
بهعنوان«NGO»هايي که در حوزه آسيبهاي اجتماعي فعاليت ميکنيم، گاه با
فردي مواجه ميشويم که با زخمهاي عميقي به مراکز ما مراجعه ميکنند و
بهدليل اينکه هويتي ندارند، نمیتوانند به بيمارستانها يا مراکز درماني
مراجعه کنند؛ درنتيجه اين زخم عميقتر شده و به مراحل بدتري میرسد. آموزش
خودمراقبتي، اولين کاري است که بايد درباره اين افراد صورت بگيرد.
استفاده
از راههايي که آسيب کمتري ببينند؛ مثلا اگر لازم است اين کار را انجام
دهند، به آنها آموزش داده شود که در مکانهايي که داراي تير چراغبرق است،
اقدام به زباله جمعکني کنند تا به اين شکل از خطرهاي انجام اين کار براي
زنان کاسته شود. يکي از مشکلات عمدهاي که معمولا سازمانها و نهادهاي مدني
با آن درگيرند، اين است که اين افراد تحت پوشش بيمههاي درماني قرار
نگرفتهاند؛ بنابراين وقتي مشکلي برايشان پيش ميآيد، بهدليل بالابودن
هزينههاي درمان معمولا به مراکز درماني مراجعه نميکنند يا اگر مراجعه
کنند، پذيرفته نميشوند؛ بنابراين صدور کارت درمان براي اين افراد ميتواند
تا حدود زيادي مسائل درماني آنها را بهبود ببخشد.
مسئلهای ديگر هم که
نبايد فراموش شود، تأکيد بر به رسميت شناختن شغل اين افراد است. متأسفانه
حتي معرفي اين افراد توسط ما به شهرداريها نميتواند تأثيري در وضعيت آنها
داشته باشد؛ چون ضوابط کار پيمانکاران اين است که با زنان زبالهگرد کار
نکنند. تا زماني که نهادها و ارگانهاي مسئول در موضوع بازيافت، کار زنان
زبالهگرد را جدي نگيرند، نميتوان به بهبود وضعيت اين زنان اميد داشت.