آیا "قربانیِ تجاوز" باید مواخذه شود؟
رویکرد اخلاقی مردم چگونه بر نوع نگرش افراد نسبت به قربانیان یک حادثه اثر میگذارد؟ به عبارت سادهتر، چرا برخی قربانیان یک حادثه مثلا تروریستی یا تجاوز را مقصر میدانند و میگویند «اگر میدانست، نباید آنجا میرفت!» دکتر آرت مارکمن، استاد دانشگاه تگزاس، به این مسئله میپردازد.
رویداد۲۴-رویکرد اخلاقی مردم چگونه بر نوع نگرش افراد نسبت به قربانیان یک حادثه اثر
میگذارد؟ به عبارت سادهتر، چرا برخی قربانیان یک حادثه مثلا تروریستی یا
تجاوز را مقصر میدانند و میگویند «اگر میدانست، نباید آنجا میرفت!»
دکتر آرت مارکمن، استاد دانشگاه تگزاس، به این مسئله میپردازد.
به گزارش فرادید به نقل از سایکولوژی تودی، در بسیاری از موارد این خود قربانی یا قربانیان هستند که به شدت مورد سرزنش قرار میگیرند. برای نمونه، به قربانیان تجاوز گفته میشود که اگر به شکل تحریکآمیز لباس نمیپوشیدند، یا [در کشورهای غربی] مشروبات الکلی مصرف نمیکردند و یا حتی در یک مهمانیِ خاص شرکت نمیکردند، به حتم قربانی آن جنایت قرار نمیگرفتند.
همچنین از افرادی که از آنها سرقت میشود، به شکلی کاملا انتقادی پرسیده میشود که کجا پیادهروی کردهاند و یا اینکه چگونه کیف پول و اجناسشان را حمل میکردند.
سرزنش کردن قربانیان یک جنایت جنبههای دیگری هم دارد. برای مثال، افرادی که سرگرم زندگی روتین خود شده و سپس قربانی که جنایت میشوند نسبت به افرادی که از کارهای روزمره فاصله گرفته و سپس قربانی میشوند، کمتر مورد سرزنش قرار میگیرند. برخی انحراف از کارهای روزمره را دلیلی برای ارتکاب جرم تلقی میکنند.
آیا ویژگیهای شخصیتیِ خاصی برای افراد وجود دارد که باعث میشود آنها بیشتر و یا کمتر مورد سرزنش قرار گیرند؟ همین پرسش در مقالهای که در سپتامبر 2016 در ژورنال شخصیت و روانشناسی اجتماعی به چاپ رسیده، مطرح شده است.
لورا نیِمی و لیان یانگ، دو نویسنده مقاله، معتقدند زمانی که مردم به رابطه اخلاقیِ خودشان با جامعه مینگرند، اغلب یکی از دو جهتگیری مستقل را برمیگزینند. دستهای از مردم نسبت به "اهمیت اشخاص" اعتقاد راسخ دارند. آنها برای دو عامل «بیطرفی و دلسوزی» ارزش بسیار زیادی قائلاند. دسته دیگر اما معتقدند که افراد میبایست به جامعهای که در آن زندگی میکنند، ارتباط بسیار قوی داشته باشند. افراد ملتزم به جهتگیری دوم بر صفات اخلاقی چون وفاداری، صلاحیت و پاکی تاکید دارند.
نیمی و یانگ چنان استدلال میکنند که هر چه افرادی به جهتگیری دوم (تاکید بر وفاداری، صلاحیت و پاکی) بیشتر باور داشته باشند، نگرانی آنها نسبت به کسانی که از گروه فاصله میگیرند، بیشتر است. از طرفی میدانیم که قربانیان حوادث از گروه عضو فاصله میگیرند. بنابراین، هر چه افراد به جهتگیری دوم بیشتر وابستگی داشته باشند، احتمال سرزنش کردن آن قربانی نیز در این افراد افزایش مییابد.
آنها فرضیه خود را در چندین مطالعه در بوته آزمایش قرار دادند.
برای نمونه، در یکی از پژوهشها از شرکت کنندگان خواسته شد تا تصاویری حاوی گزارش کوتاهی از افرادی که قربانی یک جنایت شدند را بخوانند. برخی از آن تصاویر در مورد قربانیان جنسی (نظیر تجاوز) و برخی دیگر نیز قربانیان جرائم دیگر (مانند سرقت) بودند. نوع جرم البته بر الگوی کلیِ نتایج تاثیری نگذاشت.
شرکت کنندگان سپس چند پرسشنامه را پر کردند تا جنبههای گوناگون نگاهشان به زندگی و جامعه مانند سیاست و مذهب (که عامل دوم در نتایج نهایی بیتاثیر بود) ارزیابی شود. در مرحله بعد نیز یک آزمون اصول اخلاقی از آنها به عمل آمد تا تمرکزشان بر اشخاص (از طریق ارزشهایی نظیر بیطرفی و دلسوزی) و همچنین جهتگیری الزامآورشان (از طریق سه عامل وفاداری، صلاحیت و پاکی) مشخص شود.
در حقیقت، تاثیر جهتگیری الزامآور در مقایسه با دیگر موارد کنترلپذیر بر "آستانه سرزنش کردن قربانیان" بیشتر است. مطالعات پیشین نیز نشان داد زمانی که برگه "توضیحات جرم" به اقدامات قربانی پیش از وقوع جرم پرداخته، احتمال سرزنش شدنش توسط مردم بیشتر از زمانی است که آن برگه صرفا بر اقدامات مجرم پرداخته باشد. حتی یکی از مطالعات به سنجش بنیادهای اخلاقی پرداخت و نشان داد که تعریف جرم قابل تغییر است.
همانطور که گفتیم، هنگامی که برگه "توضیحات جرم" به اقدامات قربانی پیش از وقوع جرم بپردازد، احتمال سرزنش شدنش توسط مردم بیشتر از زمانی است که آن برگه صرفا بر اقدامات مجرم پرداخته باشد. هر چه جهتگیری الزام آور شخص بیشتر باشد، قربانی بیشتر سرزنش میشود. علاوه بر آن، مشخص شد که تاثیر جهتگیری در واقع قویتر از تاثیر نحوه توضیح جرم است.
مطالعات بررسی شده در این مقاله نشان دادند که باورهای مردم پیرامون روابط بین اشخاص و جامعه بر نحوه واکنش آنها نسبت به قربانیان یک جنایت تاثیر دارد. اگر مردم بر این باور باشند که جامعه باید مراقب اشخاص باشد، آنها سپس بر نیازهای یک قربانی پس از وقوع جرم تمرکز میکنند. اما اگر مردم معتقد باشند که اشخاص باید به جامعه خود وفادار باشند، سپس شخص قربانی را مورد سرزنش قرار میدهند زیرا آن شخص با حضور در صحنه وقوع جرم موجب نقض هنجارهای اجتماعی شده است.
منبع: PsychologyToday
ترجمه: وبسایت فرادید
به گزارش فرادید به نقل از سایکولوژی تودی، در بسیاری از موارد این خود قربانی یا قربانیان هستند که به شدت مورد سرزنش قرار میگیرند. برای نمونه، به قربانیان تجاوز گفته میشود که اگر به شکل تحریکآمیز لباس نمیپوشیدند، یا [در کشورهای غربی] مشروبات الکلی مصرف نمیکردند و یا حتی در یک مهمانیِ خاص شرکت نمیکردند، به حتم قربانی آن جنایت قرار نمیگرفتند.
همچنین از افرادی که از آنها سرقت میشود، به شکلی کاملا انتقادی پرسیده میشود که کجا پیادهروی کردهاند و یا اینکه چگونه کیف پول و اجناسشان را حمل میکردند.
سرزنش کردن قربانیان یک جنایت جنبههای دیگری هم دارد. برای مثال، افرادی که سرگرم زندگی روتین خود شده و سپس قربانی که جنایت میشوند نسبت به افرادی که از کارهای روزمره فاصله گرفته و سپس قربانی میشوند، کمتر مورد سرزنش قرار میگیرند. برخی انحراف از کارهای روزمره را دلیلی برای ارتکاب جرم تلقی میکنند.
آیا ویژگیهای شخصیتیِ خاصی برای افراد وجود دارد که باعث میشود آنها بیشتر و یا کمتر مورد سرزنش قرار گیرند؟ همین پرسش در مقالهای که در سپتامبر 2016 در ژورنال شخصیت و روانشناسی اجتماعی به چاپ رسیده، مطرح شده است.
لورا نیِمی و لیان یانگ، دو نویسنده مقاله، معتقدند زمانی که مردم به رابطه اخلاقیِ خودشان با جامعه مینگرند، اغلب یکی از دو جهتگیری مستقل را برمیگزینند. دستهای از مردم نسبت به "اهمیت اشخاص" اعتقاد راسخ دارند. آنها برای دو عامل «بیطرفی و دلسوزی» ارزش بسیار زیادی قائلاند. دسته دیگر اما معتقدند که افراد میبایست به جامعهای که در آن زندگی میکنند، ارتباط بسیار قوی داشته باشند. افراد ملتزم به جهتگیری دوم بر صفات اخلاقی چون وفاداری، صلاحیت و پاکی تاکید دارند.
نیمی و یانگ چنان استدلال میکنند که هر چه افرادی به جهتگیری دوم (تاکید بر وفاداری، صلاحیت و پاکی) بیشتر باور داشته باشند، نگرانی آنها نسبت به کسانی که از گروه فاصله میگیرند، بیشتر است. از طرفی میدانیم که قربانیان حوادث از گروه عضو فاصله میگیرند. بنابراین، هر چه افراد به جهتگیری دوم بیشتر وابستگی داشته باشند، احتمال سرزنش کردن آن قربانی نیز در این افراد افزایش مییابد.
آنها فرضیه خود را در چندین مطالعه در بوته آزمایش قرار دادند.
برای نمونه، در یکی از پژوهشها از شرکت کنندگان خواسته شد تا تصاویری حاوی گزارش کوتاهی از افرادی که قربانی یک جنایت شدند را بخوانند. برخی از آن تصاویر در مورد قربانیان جنسی (نظیر تجاوز) و برخی دیگر نیز قربانیان جرائم دیگر (مانند سرقت) بودند. نوع جرم البته بر الگوی کلیِ نتایج تاثیری نگذاشت.
شرکت کنندگان سپس چند پرسشنامه را پر کردند تا جنبههای گوناگون نگاهشان به زندگی و جامعه مانند سیاست و مذهب (که عامل دوم در نتایج نهایی بیتاثیر بود) ارزیابی شود. در مرحله بعد نیز یک آزمون اصول اخلاقی از آنها به عمل آمد تا تمرکزشان بر اشخاص (از طریق ارزشهایی نظیر بیطرفی و دلسوزی) و همچنین جهتگیری الزامآورشان (از طریق سه عامل وفاداری، صلاحیت و پاکی) مشخص شود.
در حقیقت، تاثیر جهتگیری الزامآور در مقایسه با دیگر موارد کنترلپذیر بر "آستانه سرزنش کردن قربانیان" بیشتر است. مطالعات پیشین نیز نشان داد زمانی که برگه "توضیحات جرم" به اقدامات قربانی پیش از وقوع جرم پرداخته، احتمال سرزنش شدنش توسط مردم بیشتر از زمانی است که آن برگه صرفا بر اقدامات مجرم پرداخته باشد. حتی یکی از مطالعات به سنجش بنیادهای اخلاقی پرداخت و نشان داد که تعریف جرم قابل تغییر است.
همانطور که گفتیم، هنگامی که برگه "توضیحات جرم" به اقدامات قربانی پیش از وقوع جرم بپردازد، احتمال سرزنش شدنش توسط مردم بیشتر از زمانی است که آن برگه صرفا بر اقدامات مجرم پرداخته باشد. هر چه جهتگیری الزام آور شخص بیشتر باشد، قربانی بیشتر سرزنش میشود. علاوه بر آن، مشخص شد که تاثیر جهتگیری در واقع قویتر از تاثیر نحوه توضیح جرم است.
مطالعات بررسی شده در این مقاله نشان دادند که باورهای مردم پیرامون روابط بین اشخاص و جامعه بر نحوه واکنش آنها نسبت به قربانیان یک جنایت تاثیر دارد. اگر مردم بر این باور باشند که جامعه باید مراقب اشخاص باشد، آنها سپس بر نیازهای یک قربانی پس از وقوع جرم تمرکز میکنند. اما اگر مردم معتقد باشند که اشخاص باید به جامعه خود وفادار باشند، سپس شخص قربانی را مورد سرزنش قرار میدهند زیرا آن شخص با حضور در صحنه وقوع جرم موجب نقض هنجارهای اجتماعی شده است.
منبع: PsychologyToday
ترجمه: وبسایت فرادید