دزدي زنجيرهاي از فروشگاه زنجيرهاي
رویداد۲۴ مدتي بود که يکي از فروشگاههاي زنجيرهاي پايتخت متوجه کسري کالاهايي مانند چاي، ربگوجهفرنگي، تن ماهي، روغن و... در انبارش ميشد. در ادامه بررسيها مشخص شد ارزش اموال سرقتي حدود يکميليارد است و همين مساله باعث شد موضوع به کارآگاهان اداره هفدهم پليسآگاهي پايتخت اعلام شود. با حضور ماموران، تحقيقات آغاز و عاملان اين سرقتها که دو نگهبان فروشگاه زنجيرهاي بودند، بازداشت شدند. اين هفته رو در روي يکي از نگهبانان نشسته و او از روش سرقتهايشان و انگيزه خود گفت.
چرا دست به سرقت زديد؟
به خاطر مشکلات مالي. خرج و دخلمان باهم جور در نميآمد و براي همين تصميم گرفتيم راهي پيدا کنيم که بدهيهايمان را پرداخت کرده و کمي به اوضاع زندگيمان برسيم. اما نقشهاي که کشيديم نه تنها دردي را درمان نکرد، بلکه به دزداني تبديل شديم که سابقهمان باعث ميشود ديگر جايي به ما کار ندهند.
فروشگاه دوربين داشت و به اين فکر نميکردي بازداشت شوي؟
دفعهاول ترس داشتيم اما از همان ابتدا ميدانستيم دوربينها را بررسي نميکنند. اگر هم دوربينها بازبيني ميشد، بهانه ميآورديم که قصد پرکردن فروشگاه را داشتيم و وسايل را براي فروشگاه برديم. گرچه اين بهانه کارساز نبود.
سرشماري و کسري اموال چطور؟ با اين موارد چکار ميکرديد؟
بررسي اموال و وسايل هم خيلي با دقت صورت نميگرفت و ما در مدتي که آنجا کار ميکرديم متوجه اين موضوع شديم.
چه شد ماجراي سرقتهايتان لو رفت؟
زماني که فروشگاه متوجه کسري در انبار ميشود، تصميم به شکايت ميگيرد. نماينده حقوقي شرکت به ادارهآگاهي ميرود و از سرقت وسايل انبار شکايت ميکند. پليس هم باتوجه به اين که فروشگاه هم دوربين داشته و هم نگهبان، به اين نتيجه ميرسد سرقت از سوي افراد داخلي است. دوربينها را که بازبيني ميکنند، به من و همکارم ميرسند. بازداشت که شديم ابتدا سعي کرديم کتمان کنيم اما تصاوير ما در دوربينهاي مداربسته و کلي مدرک ديگر باعث شد بالاخره واقعيت را بگوييم.
اما بهانهتان براي پليس منطقي نبود؟
دقيقا، وقتي واقعيت را نميگويي کسي باور نميکند. ما سعي کرديم بهانه بياوريم و صحنهسازي کنيم اما بيفايده بود و در نهايت به سرقتهاي سريالي اعتراف کرديم.
سرقت را چطور انجام ميداديد؟
اولين بار چند ماه قبل بود که به خاطر مشکلات تصميم به سرقت گرفتيم. وقتي سرقت اول را انجام داديم و کسي از ماجرا باخبر نشد، با خودمان گفتيم موارد ديگر را هم متوجه نميشوند.
براي همين تصميم گرفتيم به سرقتهايمان ادامه دهيم. در چند مرحله، در زمان خلوتي فروشگاه، سرقت ميکرديم و وسايل سرقتي را داخل پرايدمان قرار داده و آنها را به خانههايمان انتقال ميداديم.
با وسايل سرقتي چه ميکرديد؟
دستفروشي به نام حامد را ميشناختيم. او به ما گفتهبود اگر جنس يا وسيلهاي داريد، آنها را ميخرم. با او هماهنگ کرديم وسايل فروشگاه را به او ميفروختيم. مقداري از ضايعات فروشگاه از جمله کارتن و ضايعات فلزي را هم از فروشگاه خارج کرده و آنها را نيز ميفروختيم.
چقدر گيرتان آمد؟
نفري ۳۰۰ ميليون تومان.
اما فروشگاه اعلام کرده ارزش اموال سرقتي يکميليارد تومان است؟
خب مالخر هميشه وسايل را ارزانتر ميخرد. او قيمت واقعي را به ما نميداد.
با اين پول بدهيهايتان را داديد؟
نه فکر ميکرديم اين درآمد هميشه هست و ابتدا با اين پول بادآورده خوشگذراني کرديم اما دستگير شديم و علاوه بر بدهي بايد رد مال هم کنيم.
همسرت ميدانست سرقت ميکني؟
نه. فکر ميکرد من از فروشگاه اين مواد را به قيمت کارخانه ميخرم و به قيمت آزاد ميفروشم.
حرف آخر
واقعا راست ميگويند بار کج به منزل نميرسد. اين همه دزدي و اضطراب و الان زندان ارزش کمي خوشگذراني را نداشت.