به مناسبت سالروز تولد خسرو آواز ایران/ محمدرضا شجریان؛ هنرمند مسئول یا سیاسی؟
رویداد۲۴ امیر بیابانگرد: «من همیشه گفتهام بر این عقیده نیستم که هر چیز ِزیبا مفید و ارزشمند است بل معتقدم هنر که مىتواند چیز مفیدى را زیباتر عرضه کند و به آن قدرت نفوذ بیشترى بدهد باید از خنثی بودن شرم کند. قصدم مطلقاً این نیست که خواست خود را با باید و نبایدها به دیگران تحمیل کنم، اما فضیلت هنرمند است که در این جهان بیمار به دنبال درمان باشد نه تسکین، به دنبال تفهیم باشد نه تزئین، طبیب غمخوار باشد نه دلقک بیعار.» احمد شاملو
محمدرضا شجریان (یکم مهرماه ۱۳۱۹-هفدهم مهرماه ۱۳۹۹) شاید در ابتدا قصد نداشت به هنرمندی معترض تبدیل شود. او در آغاز راه به پیروی از پدرش قاری قرآن بود. در رسانهها نام اصلیاش را استفاده نمیکرد و اگر عدهای او را میشناختند با یک خواننده عادی موسیقی سنتی مواجه بودند که اشعاری از شعرای بزرگ ایران را میخواند.
آشنایی شجریان با هنرمندانی چون سیاوش کسرایی، امیرهوشنگ ابتهاج (ه.الف.سایه) و محمدرضا لطفی و پرویز مشکاتیان ورق را برگرداند. کسرایی تودهای بود. سایه سوسیالیست بود و با تودهایها حشر و نشر داشت. لطفی نیز اعتقادات چپگرایانه داشت.
لطفی در سال ۱۳۵۱ گروه شیدا را تاسیس کرد. این گروه در سال ۱۳۵۳ و با حمایت سایه فعالیت خود را در رادیو آغاز کرد. گروه شیدا در سال ۱۳۵۴ با خوانندگی شجریان در جشن هنر شیراز به اجرای کنسرت پرداخت. قرار بود این گروه در دهه آخر شهریورماه ۱۳۵۷ و در مسکو کنسرت داشته باشد، اما وقایع تلخ ۱۷ شهریور منجر به استعفای اعضای آن از رادیو شد.
نامه استعفا به خط خوش شجریان نوشته شده بود. شجریان در رابطه با این استعفا میگوید: «[ساواک] از من پرسید: شما چرا برای کنسرت نرفتید؟ من هم گفتم ما هنرمندیم و جزو همین مردم هستیم. وقتی یک چنین اتفاقی در ۱۷ شهریور افتاده و عدهای کشته شدهاند، من نمیتوانم بروم آنجا و کنسرت بدهم. من ضبط صوت نیستم که مرا به برق بزنند و روشنم کنند و من هم بخوانم. من آدمیزادم و باید حس داشته باشم تا بروم آنجا و کنسرت بدهم. من با این شرایط نمیتوانستم و برای همین نرفتم.»
بیشتر بخوانید: محمدرضا شجریان ؛ ۱۳۱۹ تا همیشه (فیلم)
علاوه بر اعضای گروه، سایه نیز از رادیو خارج شد. همچنین گروه عارف که آن هم از حمایت سایه برخوردار بود و پرویز مشکاتیان و حسین علیزاده عضوش بودند از رادیو استعفا کرد. پس از آن اعضای شیدا و عارف به هم پیوستند و کانون چاووش را تشکیل دادند. آنها در زیرزمین منزل لطفی به ساخت آثار اعتراضی پرداختند. تصنیف شبنورد با شاعری اصلان اصلانیان و آهنگسازی لطفی از جمله این آثار مخفیانه بود.
اصلان اصلانیان چپگرا بود و با امیرپرویز پویان از بنیانگذاران سازمان چریکهای فدایی خلق ایران دوست بود. شبنورد به یاد پویان سروده شده بود. اصلانیان قبلاً و در شب پنجم از شبهای شعر گوته آن را خوانده بود. لطفی درباره این اثر میگوید: «[یک روز پس از پیروزی انقلاب] من وارد اتاق پخش مستقیم شدم و یکی از گویندگان که دانشجوی تئاتر دانشکده ما بود به من خوشآمد گفت و روی کاغذ برایش نوشتم که دو اثر برای پخش آوردم. ایشان ورود مرا اعلام کردند و بلافاصله شبنورد را روی آنتن پخش کردند. این اولین کار موسیقی ایرانی بود که گروهی ایرانی آن را به ملت هدیه میکرد.»
در بحشی از این آهنگ از امیر پرویز پویان یاد شده است: «شب و درياي خوف انگيز و طوفان/ من و انديشههای پاک پويان/ برايم خلعت و خنجر بياور/ که خون میبارد از دلهای سوزان/ برادر نوجوونه، برادر غرق خونه/ برادر کاکلش آتشفشونه/ تو که با عاشقان درد آشنایی/ تو که همرزم و هم زنجير مایی/ ببين خون عزيزان را به ديوار/ بزن شيپور صبح روشنایی»
به گزارش رویداد۲۴ از دیگر آثار این دوران تصنیف سپیده با مطلع «ایرانای سرای امید» بود. شعر این قطعه سروده سایه بود، ملودیاش ساختهی لطفی و خوانندهاش شجریان. کانون چاووش که از ادغام گروههای شیدا و عارف به وجود آمده بود و ۱۳ آلبوم با همین نام منتشر کرد. شبنورد در چاووش ۲ جای گرفت. سپیده نیز در چاووش ۶.
به طور کل میتوان گفت آلبومهای شماره ۲ تا ۸ کانون چاووش در واکنش به وقایع سیاسی-اجتماعی روز ایران بودند. شجریان در سه آلبوم از این شش آلبوم آواز خواند. خوانندههای دیگر آلبومها هنرمندانی چون هنگامه اخوان و شهرام ناظری بودند. شجریان در چاووش ۷ تصنیف رزم مشترک یا همراه شو عزیز را خواند. شعر آن را شخصی با نام مستعار برزین آذرمهر سروده بود و آهنگ آن از ساختههای مشکاتیان بود. همچنین شجریان در آلبوم راز دل، تصنیف مشهور عارف قزوینی یعنی از خون جوانان وطن لاله دمیده را اجرا کرده بود.
در سال ۱۳۶۴ آلبوم بیداد منتشر شد. اشعار بیداد از حافظ و سعدی بود و آهنگهایش از مشکاتیان. اینبار این آلبوم واکنشی بود به وضع ایران پس از انقلاب و حکومت جدید را مورد اعتراض قرار میداد. شجریان در سال ۱۳۶۹ و در کنسرتی در دانشگاه برکلی آمریکا تصنیف مرغ سحر را بازخوانی کرد.
ابتدای دهه ۷۰ آلبوم قاصدک با همکاری مجدد شجریان و مشکاتیان شکل گرفت. این آلبوم، اما با سانسور روبرو شد و از انتشار آن جلوگیری شد. در شهریورماه ۱۳۸۸ قطعه «زبان آتش» یا «تفنگت را زمین بگذار» از شجریان منتشر شد. شاعر آن فریدون مشیری بود و مجید درخشانی آن را تنظیم کرده بود. این قطعه در واکنش به برخورد با اعتراضات پس از انتخابات ۸۸ اجرا شد.
در همین زمان شجریان در نامهای به عزتالله ضرغامی رئیس وقت صدا و سیمای جمهوری اسلامی از او خواست تا آثارش به جز ربنا و مثنوی افشاری را در رادیو و تلویزیون پخش نکنند. شجریان میگوید: «ایرانای سرای امید برای حالت رستاخیز در جامعه بود... اصلاً برای شخص نبود. اما دیدم ازش استفاده اینجوری میشود.»
او ادامه میدهد: «در شرایطی که مردم در بهت و حیرت هستند و به گفته آقای احمدینژاد خس و خاشاک به حرکت درآمدهاند، صدای من در صدا و سیما جایی ندارد. صدای من صدای خس و خاشاک است و همیشه هم برای خس و خاشاک خواهد بود.»
البته دیگر هیچگاه ربنای شجریان از رادیو و تلویزیون جمهوری اسلامی پخش نشد و فقط در زمان انتخاباتهای بعدی از آن برای جلب آرا استفاده کردند. در جریان مرگ و خاکسپاری شجریان نیز تدابیر امنیتی از یک سو و اعتراضات مردمی از سوی دیگر به چشم میخورد.
شجریان خود را صدای اجتماع میدانست و مدعی بود که کار سیاسی نمیکند. او تاریخ ایران را سراسر غم میدانست و معتقد بود به همین دلیل موسیقی ایرانی نیز به غم کشیده شده است. طبقه متوسط ایرانی معمولاً تعهد هنری در برخی آثار شجریان را نادیده میگیرد و صرفاً برای میل به تفاوت و خاص بودن به گوش کردن شجریان میپردازد، بیآنکه بفهمند او چه میخواند! همین قشر وقتی که شجریان را اپوزیسیون معرفی میکنند، از شادمانی جامه میدراند و فتیش شجریان میگیرد. در پسِ آوای خوش محمدرضا شجریان فکری غنی وجود دارد که بعضی آثارش را متمایز ساخته است. پی بردن به این مسئله در صورتیست که شنونده نیز خود را مسئول بداند.