روایت مصباحیمقدم از عدم نفوذ هاشمی در جامعه روحانیت مبارز
امروز که نزدیک به 7 ماه تا زمان انتخابات ریاست جمهوری سال 96 باقی است این سئوال پیش می آید که روحانیت چه نگاهی به رقابت سیاسی پیش رو دارد و با چه رویکردی به این مقوله مهم ورود پیدا خواهد کرد؟ آیا جایگاه شیخوخیتی که در دهه 70 محور همه فعالیت های سیاسی چپ و راست بود همچنان پابرجاست یا آنگونه که برخی نوآمدگان به سیاست اصولگرایانه می گویند روحانیت باید تنها محور داوری باشد نه محوریت اجرا.
غلامرضا مصباحی مقدم سخنگوی جامعه روحانیت مبارز تهران میهمان ما در کافه خبر خبرگزاری خبرآنلاین بود تا به سوالاتی از این جنس پاسخ دهد. او که معتقد است محوریت روحانیت در دوره هایی دچار افت و خیز شده است اما این را هم می گوید که « خیلی اوقات که با مردم کوچه و بازار صحبت می کنیم -نه اینکه ما بپرسیم- آنها می گویند "تا می توانید کار را به دست روحانیون بدهید بهتر از غیر روحانیون اداره می کنند و اعتماد بیشتری را جلب می کنند". این سخن عمومیت ندارد اما غلبه دارد یعنی حرف بی راهی نیست.»
به گفته سخنگوی جامعه روحانیت مبارز تهران، عده ای در جریان اصولگرا بعد از انتخابات مجلس ششم دنبال این بودند که بگویند "مرجعیت جامعه روحانیت به تاریخ پیوست" اما پاسخ ما این است که خیر این مرجعیت همچنان با قوت حضور دارد.
او به برخی مباحث پیرامون نفوذ هاشمی رفسنجانی در جامعه روحانیت مبارز حتی در دوران عدم حضورش در جلسات این تشکل هم واکنش نشان داد و گفت «دوستان ما ارتباط تنگاتنگی با آقای هاشمی ندارند». او گرچه صراحتا پاسخی به اینکه روحانی گزینه مورد حمایت تشکل متبوعش خواهد بود یا نه نمی دهد اما در لفافه سخن گفتن سخنگوی جامعه روحانیت مبارز حمایت از روحانی توسط برخی از جریانات اصولگرا از جمله جامعه روحانیت را هم منتفی نمی کند.
مشروح گفتگوی خبرگزاری خبرآنلاین با سخنگوی جامعه روحانیت مبارز را در ادامه مطالعه فرمایید؛
***
آقای مصباحی مقدم!جامعه روحانیت در جریان اصولگرا همواره به عنوان مرجع شیخوخیت شناخته می شود، الان که در نیمه دهه 90 هستیم همان وزن دهه هفتاد را دارد؟
با توجه به اینکه وجه برجسته انقلاب اسلامی وجه دینی بود. طبیعتا مردم هم شخص امام (ره) را به عنوان الگوی خود در نظر می گرفتند بنابراین روحانیت را که پیشتاز صحنه انتخابات بود مورد اعتماد قرار دادند. قبل از پیروزی انقلاب برای ساماندهی راهپیمایی ها و نظارت بر آنها جامعه روحانیت شکل گرفت. جامعه مدرسین هم عده ای از اساتید و مدرسین حوزه علمیه قم بودند که از امام حمایت و مرجعیت ایشان را تأیید کردند و به صورت مکتوب به این مسئله شهادت دادند به همین خاطر هم هزینه های سنگینی همچون زندان، تبعید و شکنجه را متحمل شدند. یک سابقه قدیمی تر آن است که همواره در سده های گذشته روحانیت پیشتاز انقلاب ها، قیام ها و نهضت ها در ایران بود بنابراین همواره محبوبیت و مرجعیت در میان مردم داشته است. بعد از پیروزی انقلاب این سیر طی در دهه های مختلف حفظ شد اما نواسان هم داشت. در کل معتقدم این محوریت حفظ شده چون می بینیم الان هم اکثر احزاب اصولگرا سراغ جامعه روحانیت می آیند و تقاضای هدایت می کنند. پس این موضوع یک ریشه دینی، تاریخی و سیاسی-اجتماعی در کشور ایران دارد که به قبل از نهضت مشروطیت باز می گردد. بعد از پیروزی انقلاب ما با گروه های مرجع جدیدی روبه رو شدیم گروه هایی که احیانا این طور نیست که پیوستگی تام و تمامی با روحانیت داشته باشند یا این محوریت را پذیرفته باشند ولی خودشان به نحوی دارند محور قرار می گیرند.
مثلا چه کسانی؟
مقصودم اشخاص نیست بلکه طیف ها است. مثل دانشگاهیان، روزنامه نگاران یا صاحبان رسانه ها، اینها طیف های تأثیرگذار جدیدی هستند که به اقتضای شرایط زمان با استفاده از ابزارهای مدرن توانستند افکار عمومی را تحت تأثیر قرار دهند. البته یک دوره میانه ای بر ما گذشت که بعضی از جامعه شناسان کشور ما می گفتند "گروه های مرجع در ایران دارند عوض می شوند قبلا روحانیت گروه مرجع بود اما الان گروه مرجع دانشگاهیان هستند". من با آن فکر و تحلیل همراه و موافق نیستم بلکه معتقدم گروه های مرجع ما دارند متنوع می شوند نه اینکه عوض می شوند. روحانیت همچنان یک گروه مرجع است و طیف گسترده ای از مردم متدین این مرجعیت را قبول دارند. نمی توان تأثیر مساجد، منابر، موسسات و مراکز دینی و مذهبی و نمازهای جمعه را بر توده های مردم مورد غفلت قرار داد. روحانیت همچنان گروه مرجع آنها است. اگر سخن از جامعه روحانیت می کنیم منظور یک مجموعه کوچکی که در شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز جمع شوند نیست بلکه طیف گسترده ای از روحانیت در تهران و شهرستان ها حتی در روستاها حضور دارند و مورد توجه و مراجعه مردم هستند پس چنین طیف وسیعی همچنان تأثیرگذار است، منتها طبیعی است که با پیدایش ابزارهای تبلیغاتی مدرن کسانی هم بیایند و میدان های دیگری را برای تأثیرگذاری بر سایر اقشار استفاده کنند و قطعا تأثیرگذار هم هستند.
یک دیدگاهی را مثلا برخی از اعضای جمعیت ایثارگران دارند و معتقدند که جامعه روحانیت مبارز تهران نمی تواند برای مردم بابل یا زابل یا سیستان و بلوچستان و خوزستان تصمیم گیری کند و بگویند در فلان انتخابات به این نامزد یا نامزدها رأی بدهید ...
ما این را قبول داریم و هیچ گاه بنای ما این نبوده که بخواهیم برای شهرستان ها تعیین تکلیف کنیم ولی دائما مبنای ما این بود که در کنار این جامعه روحانیت مبارز تهران، جامعه روحانیتی هم در استان ها و شهرستان ها داریم.
یعنی جامعه روحانیت مبارز تهران شاخه های استانی و شهرستانی دارد؟
بله، شاخه های استانی و شهرستانی جامعه روحانیت مبارز برای مناطق خود تصمیم می گیرند. البته منحصرا تصمیم ها در مرکز و در شهرستان ها منحصرا به جامعه روحانیت استان و شهرستان نیست. بلکه اینها محور قرار می گیرند مجموعه ای از فعالان سیاسی با محوریت اینها به میدان می آیند، هماهنگی ها را به عمل می آورند، طبعا آنها این شایستگی را دارند که افراد را در هر حوزه انتخابیه شناسایی و معرفی کنند.
سئوال اول را شفافتر پاسخ می دهید، مرجعیت امروز جامعه روحانیت مبارز نسبت به دهه هفتاد کمتر شده است یا چون مرجعیت متنوع شده است روحانیت یکی از طیف هاست؟
من واقعا قبول ندارم مرجعیت روحانیت ضعیف شده است. این مرجعیت همچنان استمرار دارد ولی بدیل هایی پدید آمده اند که مورد توجه قرار گرفته اند. عده ای دنبال این بودند که بگویند "مرجعیت جامعه روحانیت به تاریخ پیوست، پاسخ ما این است که خیر همچنان با قوت حضور دارد.
وجه دیگر سوال من این می شود که آیا تشکل ها و شخصیت های اصولگرا هرچه زمان گذشت از محور جامعه روحانیت مبارز دورتر شدند یا به این محور نزدیک تر شدند؟
یک چنین اقبال و ادباری افت و خیز داشته است. در یک دوره ای این گروه ها خیلی وفادار، مقیّد و قوی پای کار می آمدند.
چه دوره ای؟
همان دوره آغاز پیروزی انقلاب که گروه ها هنوز خیلی موقعیت برجسته ای نداشتند بیشتر حمایت می کردند. یک دوره ای داعیه استقلال پدید آمد و بعضی اعلام کردند که دوران شیخوخیت پشت سر گذاشته شد ولی مجدداً ما شاهد اقبال بیشتر هستیم.
دقیق بخواهید بگویید، افت در اقبال به محوریت جامعه روحانیت مبارز برای چه دوره هایی بود؟
بعد از انتخابات مجلس ششم رخ داد، چون در آن مجلس کاندیداهای جامعه روحانیت مبارز در تهران رأی نیاوردند، این اثر را روی عده ای از گروه های اصولگرا گذاشت که داعیه استقلال را دنبال کنند. این داعیه استقلال موجب شد که ما دارای لیست های متعدد و شاهد واگرایی ها شدیم و به جای اینکه رقابت بین دو جناح باشد گاهی رقابت درون جناح هم اتفاق می افتاد.
یعنی در دوران ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد نگاه استقلال طلبان گروه های اصولگرا از محوریت و مرجعیت جامعه روحانیت تشدید شد؟
بله، در دوران دولت اول آقای احمدی نژاد می شود گفت آنچه اتفاق افتاد عدول از محوریت جامعه روحانیت بود، طبعا کسی هم به میدان آمد که مورد حمایت قرار نگرفت و خودش هم اعلام کرد "من با کمک احزاب پیروز انتخابات نشدم". یک چنین دوره ای دوره واگرایی است و گفته می شد ما دیگر نیازی به مرجعیت و محوریت جامعه روحانیت مبارز و جامعه مدرسین نداریم. همین هم یک نوع دلسردی و دلخوری را در بعضی از علما و روحانیونی که نقش آفرین بودند پدید آورد.
مثل چه کسانی؟
جامعه مدرسین از آن به بعد سخت پای حمایت از کاندیداها می آید گاهی اوقات اعلام می کند که ورود ندارد.
یعنی از مجلس ششم به بعد؟
نمی خواهم دقیق بگویم ولی از آثار آن اتفاق است. یا مرحوم آیت الله مهدوی کنی مدتی این نکته را می گفت که وقتی کسی گوش به حرف ما نمی دهد بنابراین چرا باید برای حمایت به میدان بیاییم. در یک انتخاباتی هم گفت "می روید لیست را می بندید بعد می آیید از ما تأییدیه می گیرید". آیت الله مهدوی کنی این روش را روش نادرستی می دانست که بعد از انتخابات مجلس ششم مکرر تکرار شد.
پس به نوعی می توان گفت مرحوم آیت الله مهدوی کنی از آقای ناطق نوری هم دلخور بود، درست است؟ بهرحال در چند انتخابات ایشان محوریت را دنبال می کردند.
آقای ناطق اتفاقا محوریت وحدت را دنبال می کرد.
چون آقای ناطق آمد شورای نیروهای انقلاب اسلامی را شکل داد و این شورا با محوریت آقای ناطق نوری لیست شورای شهر دوم تهران و مجلس هفتم را بست و حتی تا مدتی برای ساماندهی نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری سال 84 فعالیت کرد، پس این دلخوری آیت الله مهدوی کنی از آقای ناطق وجود داشت؟
درست است که آقای ناطق محور می شد و به یک معنا بروز و ظهور جامعه روحانیت مبارز تهران بود ولی خیلی مورد قبول بزرگان جامعه روحانیت نبود چون تلقی می شد که آقای ناطق دارد این کار را انجام می دهد. به عبارت دیگر لزوما نمایندگی نداشت ولی تأیید می شد. این باز وجه خوب مسئله بود. البته ما شاهد واگرایی های بعدی هم هستیم که حتی در همین حد هم خودشان را منصوب نمی کردند یا تأیید نمی شدند اما افراد برای انتخابات فعال می شدند. اجمالا این دوره دوره واگرایی و به نوعی کنار نهادن شیخوخیت جامعه روحانیت و جامعه مدرسین است اما مجدد ما شاهد اقبال برای محوریت جامعه روحانیت مبارز هستیم.
از سال 92 به بعد؟
بله، چون آن واگرایی ها آثار خودش را گذاشت و کاندیداهای متعدد به میدان آمدند و ناگزیر رقابت را واگذار کردند چون همگرایی به هم ریخت الان آنچه احساس می شود این است که اگر بخواهیم در انتخابات تأثیرگذار باشیم باید جمع شویم و با هم باشیم. این با هم بودن اقتضا می کند که جامعه روحانیت به میدان بیاید. البته انتخابات مجلس دهم در تهران یک نشانه است.
اما آقای ابراهیمی عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز می گفت جامعه روحانیت از نحوه بسته شدن لیست تهران در دهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی رضایت نداشت؟
بحث لیست نیست. بحث آن است که همگرایی پدید آمد. بله درباره لیست حرف درست است اما همگرایی پدید آمدن را که نمی توان منکر شد. آرایی که به اسامی درون لیست ائتلاف تهران داده شده دو برابر آرای دوره قبل نامزدهای ائتلاف اصولگرایان در تهران بود. این اثر همگرایی است یعنی مردم بیشتر اقبال کردند و از حالت تردید که به چه کسی رأی بدهیم خارج شدند و رأی کمتر پراکنده شد وجه مثبتش این است الان هم غالب اعضا و احزاب اصولگرا معتقدند و باور دارند اگر بخواهیم با هم کار کنیم نیازمند محوری هستیم که به همگرایی کمک کند و جامعه روحانیت از این بابت کمک خوبی خواهد بود.
قبل از انتخابات ریاست جمهوری سال 92 یک تحلیل غالبی وجود داشت و حتی از زبان چهره ها و شخصیت های اصولگرا هم مطرح می شد که "دیگر مردم به یک نامزدی که لباس روحانیت به تن دارد برای ریاست رأی نمی دهند" اما آقای روحانی رأی آورد و نقض آن دیدگاه را نشان داد، آیا این اتفاق در بازگشت گروه های اصولگرا به مرجعیت جامعه روحانیت تأثیر نداشت چون آنها فهمیدند که این مرجعیت هنوز بین مردم مقبولیت دارد؟
معما چون حل شود آسان شود. یعنی چون آقای روحانی رأی آورد دارد چنین سخنی مطرح می شود.
قبول دارید که قبل از رأی آوردن آقای روحانی آن دیدگاه وجود داشت؟
بله، مطرح می شد که دیگر یک نامزد روحانی رأی نمی آورد. این هم بیشتر در تحلیل های جناح اصلاحات شاهد بودیم. برای همین به سمت کاندیداهای غیر روحانی می رفتند. ما هیچ گاه به این شکل به مسئله نگاه نکردیم حتی خاطرم است یک بحثی در جامعه روحانیت داشتیم که اگر دو کاندیدا داشته باشیم از نظر وزن سیاسی و اقبال نظیر هم باشند نامزد روحانی اولی بر نامزد غیر روحانی است. البته من در مصاحبه ای این جمله را گفتم و در شبکه های مجازی و اجتماعی عنوان "روحانی" را با آقای روحانی تطبیق داده بودند. یعنی برداشت درستی از جمله من نشده بود. به عبارت بهتر یک نامزد "معمم" در شرایط برابر اولی به نامزد "غیرمعمم" است. هیچ گاه از این موضع عدول نکردیم. خیلی اوقات که با مردم کوچه و بازار صحبت می کنیم -نه اینکه ما بپرسیم- آنها می گویند "تا می توانید کار را به دست روحانیون بدهید بهتر از غیر روحانیون اداره می کنند و اعتماد بیشتری را جلب می کنند". این سخن عمومیت ندارد اما غلبه دارد یعنی حرف بی راهی نیست.
ارتباط جامعه روحانیت با نسل جوان سیاسی چه طور تعریف شده است؟ شاهدیم که جبهه پیروان خط امام و رهبری همچنان جامعه روحانیت بارز را محور تصمیم گیری در انتخابات ریاست جمهوری اعلام می کند و معتقد است هر ائتلافی میان اصولگرایان می خواهد شکل بگیرد باید با محوریت جامعه روحانیت بارز باشد، از طرفی جمعیت ایثارگران و رهپویان می گویند جامعه روحانیت فقط باید یک مرجع داوری و حل اختلاف باشد و در کار اجرایی ورودی نکند. پایداری و یکتا که اصلا مدل شان فرق می کند آنها حتی قائل به ایفای نقش جامعه روحانیت در قالب شورای حل اختلاف هم نیستند و بر این باورند که جامعه روحانیت مبارز یکی از تشکل های سیاسی در کنار سایر احزاب و گروه های اصولگرا است و همان سطح از نفوذ رأی را دارد که بقیه تشکل ها دارند، چرا هرچه نسل سیاسیون اصولگرا جوان تر شد فاصله آنها از محوریت جامعه روحانیت مبارز تهران بیشتر شد؟
به نظرم نمی شود به این شکل قبول کرد که هرچه جوان تر می شوند فاصله بیشتر می شود چون اگر شورای مرکزی جامعه روحانیت را مدنظر قرار ندهیم بلکه کل مجموعه روحانیت کشور را در نظر بگیریم اینها با جوانان ارتباط تنگاتنگ نزدیک دارند. مساجد، تکیه ها، حسینه ها و منابر این طور نیست که بگوییم همواره غیر جوان ها استقبال می کنند. خصوصا آنجا که روحانیون جوان تر هستند اقبال خوبی جوان ها به آنها دارند بنابراین به شخصیت و سلیقه و توانایی آنها بر می گردد ولی در مجموع همین طیف جوانان متدین که چشم امیدمان به آنها است ارتباط تنگاتنگ و نزدیکی با جامعه روحانیت مبارز دارند و اگر می گوییم جامعه روحانیت مقصود شورای مرکزی نیست در واقع منظور بدنه روحانیت کشور است. این موضوعی که در سئوال مطرح شد رویکرد احزاب است نه رویکرد جوان ها.
چرا رابطه احزاب تازه تأسیس در جریان اصولگرا با جامعه روحانیت همچون مجموعه های با قدمت این جریان نیست؟
خوب است درباره همین موضوع با آنها مصاحبه شود. نمی توان پاسخ دقیق و روشنی بدهم چون از زاویه دید آنها به مسئله نگاه نمی کنم ولی تصورم این است که ما هیچگونه احساس بیگانگی نسبت به این تشکل ها و مجموعه ها نداریم. طبعا آنجا که به ما اعتماد کنند و ما را قبول داشته باشند ما هم بهتر می توانیم از همکاری شان استفاده کنیم. آنجا هم که کمتر قبول داشته باشند با مشکلاتی رو به رو خواهیم بود. به پایداری اشاره شد، باید بگویم آنها به سه شخصیت روحانی یا شورای فقهای ثلاثه توجه دارند. در واقع 3 شخصیت روحانی را ملاک و مرجع عمل خود قرار دادند نه تشکل سیاسی را. تفسیرشان درباره اینکه جامعه روحانیت و جامعه مدرسین هم عرض سایر اصولگرایان هستند را قبول نداریم معتقدیم که نه جامعه روحانیت و نه جامعه مدرسین حزب نیستند. معنی دار بودن فعالیت سیاسی آنها در همگرا کردن مجموعه هاست. ما معتقدیم علاوه بر داوری یک نوع محوریت برای مدیریت پروژه همگرایی برای انتخابات ریاست جمهوری سال 96 هم نیاز است و این مسئله ای بود که دوستان جبهه پیروان خط امام و رهبری و سایر تشکل ها به آن توجه داشتند، آمدند مطرح کردند و جامعه روحانیت هم پذیرفت.
ایثارگران و رهپویان چه نگاهی به این موضوع دارند؟
هنوز نتوانستیم دعوت کنیم و خدمت شان باشیم تا ببینیم چه نگاهی دارند. امیدواریم که نگاه متفاوتی نباشد.
پایداری ها اخیرا نشستی با جامعه روحانیت مبارز داشتند، چه صحبت هایی مطرح شد؟
ملاقاتی با آقای موحدی کرمانی داشتند.
آیا همچنان مرجعیت شورای فقهای ثلاثه برای فقط داوری و نه مدیریت در حوزه اجرا را مطرح کردند؟
بله.
این مرجعیت جامعه روحانیت به نام و عنوانش است یا به وزن و اعتبار اعضایش؟
طبعا به نام و عنوان است ولی این نام و عنوان مدیون هم سابقه سیاسی جامعه روحانیت و هم مدیون وزن و اعتبار اعضای خودش است.
بازگشت چهره هایی همچون آقایان هاشمی رفسنجانی، آیت الله امامی کاشانی، ناطق نوری و روحانی به جامعه روحانیت مرجعیت این تشکل روحانی را قوی تر می کند یا تفاوتی نخواهد داشت؟
برآوردی نداریم که ببنیم چه اتفاقی می افتد.
نظر خودتان چیست؟
بنا نیست سخنگو جامعه روحانیت مبارز نظر خودش را بگوید.
بحثی مطرح شد که آقای هاشمی تمایل دارد که به جلسات شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز تهران برگردد و حتی صحبتی از شما در رسانه ها منتشر شد که احتمالا محل جلسات شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز تغییر کند تا این اتفاق بیفتد بعضی می گویند چه آقای هاشمی به جامعه روحانیت برگردد و چه بر نگردد آن نفوذ و خط دهی خودش را در جامعه روحانیت مبارز تهران دارد؛ این تحلیل را چقدر شما درست می دانید؟
آقای هاشمی هیچ وقت نگفت من عضو جامعه روحانیت نیستم یا شرکت نخواهم کرد بنابراین تعبیر به برگشت درست نیست. برگشت برای کسی معنی دارد که قهر کرده باشد. آقای هاشمی در جلسات شورای مرکزی جامعه روحانیت حضور ندارد. هر زمانی هم بخواهد تشریف بیاورد مانعی وجود ندارد. پس می تواند حضور پیدا کند و به عنوان یک عضو با سابقه مورد استقبال هم قرار بگیرد اما اینکه او تأثیرگذار بر روی آرای اعضای جامعه روحانیت در شرایط حاضر باشد من چنین برآوردی ندارم. چون دوستان ما با شخص آقای هاشمی ارتباط تنگاتنگی ندارند تا اینکه بخواهد چنین تأثیرگذاری باشد.
در حال حاضر همکاری جامعه روحانیت مبارز و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم به چه صورت است؟
ما دو تشکلی هستیم که دائما بنای ما بر این بود و سعی کردیم با هم مشترک کار کنیم و همگرایی داشته باشیم، اگر گاهی اوقات این دچار ضعف و سستی شده تلاش کردیم آن ضعف و سستی برطرف شود ولو شده به صورت کلی این همراهی و همگرایی را بین دو جامعه داشته باشیم. در این دوره هم تلاش خواهیم کرد چنین اتفاقی بیفتد.
سال 92 بعد از انتخابات ریاست جمهوری آیت الله یزدی از خطر وقوع انشقاق در جامعه مدرسین سخن گفت، تا حالا این اتفاق برای جامعه روحانیت هم افتاده است؟
خیر.
یعنی اعضای جامعه روحانیت مبارز همفکرتر و مسنجم تر هستند؟
ظاهرا مجموعه ما تا اینجا این طور بوده است. البته معنایش اختلاف نظر نداشتن نیست. ما در میان اعضای جامعه روحانیت مبارز گاهی اختلاف دیدگاه و نظر داریم ولی بحث می کنیم و در مباحثات خود به جمع بندی می رسیم سپس آن جمع بندی را ملاک عمل قرار می دهیم. گاهی هم به جمع بندی نمی رسیم. مثلا در حمایت از کاندیداهای سال 92 انتخابات ریاست جمهوری نتوانستیم به جمع بندی برسیم برای همین هم موضع نگرفتیم.
اما یک روایت دیگر مطرح شد، آقای نجابت گفت آیت الله مهدوی کنی در انتخابات ریاست جمهوری 92 پیگیری کرد که آقای ولایتی انصراف دهد آقای ولایتی گفت "جلسه شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز تشکیل شود نظر شورای مرکزی روی حمایت از هر نامزدی بود من تبعیت می کنم" چون می دانست اگر چنین جلسه ای تشکیل شود رأی اکثریت اعضا به حمایت از او خواهد بود -همان اتفاقی که در جامعه مدرسین افتاد- اما چون نظر آیت الله مهدوی کنی حمایت از آقای قالیباف بود جلسه را تشکیل نداد و پیگیری کرد آقای ولایتی از ادامه نامزدی انصراف دهد که آقای ولایتی هم قبول نکرد، آیا این طور بود؟
تا جایی که من اطلاع دارم این طور نبود که اکثریت اعضای جامعه روحانیت از آقای ولایتی در مقابل آقای قالیباف حمایت کنند یا به این دلیل نبود که چون به جمع بندی نمی رسیدیم جلسه شورای مرکزی برگزار نشد. واقعیت آن است بعد از اینکه هر سه نفر آمدند و اعلام کردند که ما حاضریم به یک نفر برسیم و دو نفر به نفع نفر سوم کنار بکشند هر سه نفر با ورود به روزهای تبلیغات انتخابات در موضع خودشان سخت تر شدند و گفتند ببنیم در انتخابات چه نتیجه ای رقم می خورد و از بین این سه نفر دو نفرشان در یک جلسه که آیت الله مهدوی دعوت کرد حضور یافتند.
آقایان قالیباف و حدادعادل؟
بله، نفر سوم تشریف نیاورد و آیت الله مهدوی کنی هم گلایه اش این بود که تلفن را هم جواب نمی دهد. حتی آیت الله مهدوی کنی گفت "شما سه نفر به تعهدی که به همدیگر دادید وفادار باشید ما چیزی بیش از این انتظار نداریم". پس گفتگویی نبود که اگر جلسه شورای مرکزی برگزار شود من به نتیجه آن تن خواهم داد. لااقل من به خاطر ندارم.
وقتی الان موضع اعضای جامعه روحانیت مبارز را مشاهده می کنیم برخی می گویند به هیچ عنوان آقای روحانی جزء گزینه های مورد بررسی قرار ندارد، در مقابل کسانی همچون شما معتقدند آقای روحانی هم می تواند یک گزینه ای در میان سایر گزینه های مورد بررسی باشد چرا این اختلاف دیدگاهی وجود دارد؟
وجود چنین اختلاف دیدگاهی میان اعضای جامعه روحانیت مبارز بسیار بسیار طبیعی است. البته اگر موضوعی مصوبه مجموعه باشد بقیه بر آن پایبند می مانند و همراهی می کنند اما تا وقتی مصوبه نداریم هر کسی دیدگاه و نظر خودش را می گوید.
کار کمیته سیاسی جامعه روحانیت مبارز به کجا رسید؟ چه زمانی مشخص می شود که آقای روحانی جزء گزینه های مورد بررسی جامعه روحانیت است یا خیر؟
کمیته سیاسی فعلا دنبال این است که مقدمات برگزاری جلسه ای با حضور نمایندگان احزاب اصولگرا را داشته باشد. طبعا یک بحث جدی ما درباره انتخابات شورای شهر تهران خواهد بود و یک بحثی هم درباره انتخابات ریاست جمهوری داریم. فعلا بحث کلی خواهیم داشت و بعد وارد بحث مصادیق می شویم ،عجله ای هم الان نداریم. چون زمان کافی برای این بررسی ها در اختیار است.
جبهه پایداری به قوت مدل حضور چند نامزدی را در انتخابات ریاست جمهوری دنبال می کند، جبهه یکتا نیز اعلام کرده حتما از شورای مرکزی خود یک نامزد به میدان رقابت سال 96 می فرستد که برخی نام آقای میرکاظمی را در این رابطه مطرح می کنند. ایثارگران و رهپویان روی آقایان نادران، توکلی و قالیباف متمرکز هستند، موتلفه اجرای مدل معرفی نامزد حزبی را مدنظر دارد، در کنار تشکل ها برخی شخصیت های اصولگرا مثل آقایان جلیلی، رضایی، ضرغامی و فتاح نیز فعالیت مشهود انتخاباتی از خود نشان می دهند هر چند در این مقطع زمانی می گویند فعلا برنامه ای برای نامزدی در انتخابات ندارد، به نظر شما این تحرکات و مدل های انتخاباتی چگونه قابل جمع است؟ خیلی از تحلیلگران و فعالان سیاسی معتقدند اصولگرایان بیش از 5 نامزد در انتخابات ریاست جمهوری خواهند داشت، نظر شما چیست؟
یک زمانی میدان انتخابات را در شرایطی تحلیل می کنیم که این همگرایی بین مجموعه پدید نیامده است. طبیعتا همه این مواردی که به آنها اشاره شد معنی دار می شود. هر حزبی ممکن است نامزد مطلوب خودش را داشته باشد اما زمانی هم وضعیت را تحلیل می کنیم در شرایطی که همه این مجموعه قبول کردند حول محور جامعه روحانیت گرد هم بیایند و حرف شان را آنجا بزنند و اگر کاندیداهایی هستند بیایند صحبت هایشان را در چنین پروسه تصمیم گیری ای مطرح کنند و بعد به جمع بندی برسیم بنابراین آنجا معنا پیدا می کند که ما یک کاندیدا یا چند کاندیدا خواهیم و طبعا چون ما این پروسه را به سامان نرساندیم نمی شود روی آن اتفاقات حساب کرد. من بسیار امیدوارم که اصولگرا با محور جامعه روحانیت به وحدت برسند.
اما پایداری خودش را داخل این پروسه نمی داند؟
من موضع جامعه روحانیت را می گویم.
از نظر جامعه روحانیت مبارز کاندیدای تجربه شده در انتخابات ریاست جمهوری سال 96 باید مورد حمایت قرار گیرد یا کاندیدای جدید؟
هنوز بحث جدی درباره این موضوع نکردیم.
آقای باهنر گفته "برخی نذر کردهاند همیشه نامزد انتخابات ریاست جمهوری شوند و رای نیاورند" یعنی معتقد است نامزد تجربه شده سبد رأیش مشخص است و تغییر نمی کند، نظر شما چیست؟
این یک دیدگاه است.
وقتی جبهه پیروان آمد و پیشنهاد محور قرار گرفتن جامعه روحانیت را در انتخابات ریاست جمهوری مطرح کرد و این پیشنهاد مورد پذیرش قرار گرفت، آیا این نگاه را هم منتقل کرد که حتما باید نامزد جدید مورد حمایت قرار بگیرد؟
خیر. این حرف هایی است که در مصاحبه ها مطرح شد.
می گویند آقای قالیباف منتظر نظر اصولگرایان است آیا مقصود دیدگاه جامعه روحانیت مبارز است؟
واقعا نمی دانم.
اگر نامزد جامعه روحانیت آقای روحانی نباشد، نامزد رأی آوری دیگری دارید؟ اصلاح طلبان می گویند سرمایه اجتماعی اصولگرایان کم شده است و نامزد رأی آوری وجود ندارد چون سبد رأی آقایان قالیباف، جلیلی و رضایی مشخص است آقایان ضرغامی، فتاح و میرکاظمی هم بعید است که بتوانند موج اجتماعی ایجاد کنند.
در مقابل این دیدگاه باید گفت اصلاح طلبان که مدعی هستند سرمایه اجتماعی خوبی دارند کدام شخصیت را از درون اردوگاه خود می خواهند معرفی کنند، وقتی ندارند چرا به جناح رقیب این ایراد را وارد می کنند.
اصلاح طلبان می گویند روحانی رقیبی در انتخابات ریاست جمهوری ندارد؟
روحانی رقیب داشته باشد یا نداشته باشد چه ارتباطی به اصلاح طلبان دارد. در واقع اصلاح طلبان از روی ناگزیری به آقای روحانی اقبال کردند.
اصولگرا نامزد رأی آور دارند؟
آقای روحانی یک اصولگرا است پس بزرگتر دانستن سرمایه اجتماعی اصلاح طلبان از سرمایه اجتماعی اصولگرایان حرف بیهوده ای است. من معتقدم مجموعه اصلاح طلبان یک نفر را ندارند که در کل کشور رأی آوری داشته باشد اما از اصولگرایان کسانی را داریم که به میدان بیایند و رأی آوری هم داشته باشند. البته تا حدود زیادی ماه های آینده شرایط را بیشتر برای ما شفاف می کند که مردم به آقای روحانی بیشتر اقبال خواهند کرد تا رأی قاطع را بیاورد یا خیر اقبال نخواهند کرد اما اصولگرایان فاقد رجل سیاسی برای به میدان آوردن در صحنه انتخابات نیستند.
نام می برید؟
خیر، می خواهید بسوزانید (خنده).
آقای احمدی نژاد سال 84 آمد حدود 6 میلیون رأی آورد با آقای هاشمی به دور دوم رفت و با کسب 18 میلیون رأی پیروز انتخابات لقب گرفت، خیلی ها تصور می کردند این رأی آقای احمدی نژاد شکننده است بر همین اساس اصلاح طلبان سال 88 یک کاندیدای حداکثری آوردند اما آرای آقای احمدی نژاد به 24.5 میلیون رأی رسید و در همان مرحله اول کار تمام شد. الان یک تفکری پایداری، یکتا، ایثارگران و رهپویان دارند مبنی بر اینکه آقای روحانی سال 92 فقط 250 هزار رأی بالاتر از حدنصاب آرا آورد پس می توان با گذاشتن نامزدهای متعدد مقابل آقای روحانی و نقد جدی عملکرد 4 سال دولت یازدهم، آرای آقای روحانی را زیر 50 درصد آورد تا انتخابات ریاست جمهوری سال 96 دو مرحله ای شود و در مرحله دوم بر او پیروز شد، به نظر شما چنین مدل انتخاباتی جواب می دهد یا خیر؟
معتقدم اگر جامعه روحانیت می خواهد برای معرفی کاندیدا به میدان بیاید نباید روش تخریبی را دنبال کند. بلکه باید روشی را دنبال کند که اخلاق اسلامی در انتخابات رعایت شود. این مردم هستند که انتخاب می کنند ما نباید رقیب را تخریب کنیم تا کاندیدای ما رأی بیاورد بلکه باید اگر کاندیدایی داشته باشیم باید شایستگی ها، صلاحیت ها، توانایی ها و مهارت های او را اعلام کنیم و البته در مناظره انتخاباتی هم آنها همدیگر را به نقد خواهند گرفت و طبعا آن نقد است که می تواند نتیجه را در انتخابات رقم بزند نه آنکه از روش تخریبی استفاده کنیم که رقیب را از میدان به در کند در آن صورت اگر توفیقی هم به دست آید نامش پیروزی نیست.