تاریخ انتشار: ۱۳:۴۰ - ۱۱ بهمن ۱۴۰۰
تعداد نظرات: ۸ نظر
رویداد۲۴ گزارش می‌دهد؛

جشن سده و مردمی که تلاش می‌کردند خورشید را گرم کنند!

جشن سده یکی از مهمترین اعیاد باستانی ایرانیان است که پس از اسلام نیز در عهد برخی سلاطین مرسوم بود. در ایران معاصر، زرتشتی‌ها این رسم را با شکوه تمام جشن می‌گیرند. پس از انقلاب نیز این جشن به دلیل گرایش‌های روزافزون به «ایدئولوژی ایرانشهری»، باشکوه‌تر از گذشته برگزار می‌شود. اما ریشه برگزاری این جشن از کجاست؟ گزارش رویداد24 درباره سابقه تاریخی جشن سده را در ادامه بخوانید.

جشن سده در ایران

رویداد۲۴ علیرضا نجفی: «جشن سده که با کیش زرتشتی همخوانی دارد، ظاهرا در آغاز جشن آتش بوده (در میان ملت‌های دیگر نیز وجود دارد) که در میانه زمستان به این نیت برگزار می‌شود تا نیرو‌های سرما و تاریکی را عقب زده، خورشید را مدد دهد تا دوباره نیرومند شود. یکی از هدف‌های این جشن گرم کردن آب‌ها بوده تا دیو یخبندان نتواند آب‌ها را منجمد کرده و دنیا را در چنگال مرگ آور خود بفشارد.» مری بویس، گاهشماری جشن‌های زردشتی

گفتند برآمدن روز را / به دعا / شب زنده داري كرديم / مگر به یُمن دعا / آفتاب برآيد. / گفتم حاجت روا شديد / كه آنك سپيده!» بخشی از شعر شب‌بیداران از دفتر حدیث بی‌قراری ماهان

جشن سده یکی از مهمترین جشن‌ها و اعیاد باستانی دین ایرانیان بود که پس از اسلام نیز در عهد برخی امرا و سلاطین مرسوم بود. در ایران معاصر، زرتشتی‌ها این رسم را با شکوه تمام جشن می‌گیرند. پس از انقلاب نیز این جشن به دلیل گرایش‌های روزافزون به «ایدئولوژی ایرانشهری»، باشکوه‌تر از گذشته برگزار می‌شود. ایرانیان خارج از کشور نیز در سال‌های اخیر «سده» را در کنار مهرگان و نوروز جشن می‌گیرند.

حاکمیت ایران نیز جشن را به رسمیت شناخته و معمولا رسم بر این بوده که هر ساله معاون رئیس جمهور در امور اقلیت‌ها این رویداد را به جامعه زرتشتی‌ها تبریک بگوید. در سال ۱۳۹۲ خورشیدی، شهردار وقت یزد درباره جشن سده سخن گفت و تأکید کرد که «رویکرد دولت برگزاری جشن‌های ملی مانند سده است و شاد بودن مردم یکی از هدف‌های ما است.»

این جشن در شهر‌های مختلف ایران از جمله شیراز، یزد، اهواز، کرمان، کرج، رضوانیه، تهران و ... برگزار می‌شود. اکنون جشن سده در کنار نوروز، چهارشنبه سوری و مهرگان تبدیل به مهمترین آیین‌ها و اعیاد هویتی ایرانیان شده است. اما به رغم اهمیت فراوان سده تا سال‌های اخیر، حتی پژوهشگران تاریخ ایران نیز معنای آن را درنمی‌یافتند. سده در دین باستانی فلات ایران معنی خاصی داشته که اغلب پژهشگران درباره حتی معنی لغوی آن اشتباه کرده‌اند اما این دکتر مهرداد بهار آیین‌شناس بزرگ ایرانی بود که برای نخستین بار با به کار بستن روش پژوهشی «میرچا الیاده» معنای جشن سده را روشن کرد و بسیاری از سوء تفاهم‌ها در این زمینه برطرف شدند.

اغلب پژوهشگران، از ابراهیم پورداوود تا ـرتور کریستین‌سن معتقدند که جشن سده به مناسبت گذشتن صد روز از زمستان برگزار می‌شده و آتش که نماد گرما و روشنایی محسوب می‌شده، در آن نقش محوری داشته است. ایرانشناسان معتقد بودند که سده جشن پیدایش آتش است و با توجه به اهمیت محوری آتش در دین مزدایی، پیدایش آن اهمیت فراوانی داشته است.

کریستین سن ایرانشناس مشهور دانمارکی این فرایند را چنین توضیح می‌دهد: «جشن‌های ایرانیان قدیم عموما صورت دهقانی و روستایی داشته و در اصل به امور کشاورزی وابسته بوده و، چون دین رسمی ایرانیان در آن زمان این اعیاد را پذیرفته بود هنگام اجرای جشن از یک طرف مراسم مذهبی انجام می‌گرفت و از طرف دیگر تشریفات و اعمالی خاص انجام می‌شد که مبدا آن اعمال اعتقاد به سحر و جادو بوده، اما رفته رفته به مراسم عادی گشته تفریحات عامیانه نیز از هر قبیل در آن وارد شده بود. اکثر این جشن‌های سالیانه را مردمان با یکی از حوادث تاریخ داستانی مرتبط می‌کردنده‌اند.»


بیشتر بخوانید: جشن مهرگان و کارکرد اسطوره‌های ایرانی؛ تلاش برای کسب رضایت خدایان


زمان برگزاری «جشن سده روزآبان» از ماه بهمن [دهم بهمن ماه] است. شاید عبارت «روز آبان» برای خوانندگان امروزی غریب به نظر برسد. برای درک این روز خاص باید اشاره‌ای به تقویم ایرانیان باستان داشته باشیم. در این تقویم که بر اساس تاریخ خورشیدی بود، دوازده ماه وجود داشت که هر کدام به نام یکی از ایزدان و امشاسپندان نامگذاری شده بودند. امشاسپندان تجلیات اهورامزدا، خدای ادیان باستانی ایران، به شمار می‌آیند و نماینده او در امر آفرینش و نگاهداری عالم بودند. آن‌ها نقشی مانند فرشتگان در ادیان ابراهیمی را دارند و هرکدام از آن‌ها نامی و وظیفه‌ای داشتند و نام‌های مانند فرورشی‌ها، امرتات، اسپنت ارمیتی و وهومند که به تدریج تغییر کردند و به ترتیب شکل‌های فروردین، مرداد، اسفند و شهریور را به خود گرفتند که اشکال امروزی آن‌ها هستند. هر کدام از این ماه‌ها خود سی روز داشتند که نام روز‌ها نیز بر اساس نام الهگان و امشاسپندان بود. روز‌هایی که درهر ماه با نام خود آن ماه یکی بودند روز جشن محسوب می‌شدند. مثلا شانزدهمین روز از هر ماه مهر نامیده می‌شد و شانزدهم مهرماه که روز و ماه یک نام واحد داشتند جشن مهرگان برگزار می‌شد. علاوه بر این، روز‌های خاصی مانند روز الهه آناهیتا یعنی آبان روز که می‌شود روز دهم هر ماه، در ماه‌هایی مانند بهمن جشن گرفته می‌شد. جشن سده نیز تلاقی آبان با بهمن است؛ یعنی تلاقی وُهومن (منش نیک با آبان) ایزد نگهبان آب.

جشن‌ها و ایام متبرک در جهان باستان با آیین ملازم بودند و به هیچ عنوان نمی‌شد این ایام را صرفا داستان و اسطوره دانست. ویلیام رابرتسون اسمیت در کتاب «در باب دین اقوام» سامی می‌نویسد: «هسته مرکزی دین مدرن باور و هسته مرکزی دین باستانی آیین است. اسطوره صرفا تبیین مراسمی دینی بود. باور‌های باستانی فقط قول نبودند بلکه اساسا فعل بودند.»

این آیین‌ها هسته مرکزی تمدن‌های باستانی بودند و در نسبت مستقیم با تقسیم غذا، مجوز شکار و آمیزش و فرزندآوری قرار داشتند. مهمترین جشن‌ها در ایران باستان جشن سال نو بود که به نوعی یادمان نمادین خلقت محسوب می‌شود. به فراخور نو شدن جهان، انسان نیز در آیین‌های باستانی باید نو می‌شد مراسمی، چون غسل، استغفار و برگزاری آیین‌های نمادین بیرون راندن دیو‌ها و شیاطین و ارواح خبیث از همین معنا ناشی می‌شد.

اجرای این جشن‌ها نسبت مستقیمی با «روابط تولید» در آن‌ها داشت. فلات ایران مکان جوامع روستایی و کشاورزی بود که اقتصادشان بر مبنای کشاورزی بود و یکی از چالش‌های اصلی مردم زنده ماندن در فصول سرما و قحطی بود چرا که محصولی جز محصولات کشاورزی در دست نبود و خشکسالی و قحطی و همچنین سرمازدگی مصادف با کشته شدن اغلب جمعیت روستا‌ها و طبقات پایینی شهر‌ها از گرسنگی. به همین دلیل آب در دین ایرانیان قداست داشت و ایزد آب یعنی همان آناهیتا مقدس شمرده می‌شد.

همچنین سرما و زمستان که نماد قحطی و توقف باروری بود نماد شر و شیطان به حساب می‌آمد و آتش که متضاد سرما بود هدیه خدایی به بشر شمرده می‌شد که به واسطه آن در برابر سرمای اهریمنی تاب بیاورد. جهنم در ادیان ایرانی، بر خلاف ادیان ابراهیمی، با سرما نمایان می‌شود و زمستان در شعر و ادب فارسی همواره نمادی از شر و اهریمن بوده است. این موضوع را می‌توان مثلا در شعر زمستان مهدی اخوان ثالث مشاهده کرد. حال باید در پرتو این واقعیت‌های تاریخی به تبیین جشن سده بپردازیم.

چگونگی برگزاری جسن سده

ایرانیان درجشن سده تلی از هیزم جمع می‌کردند و نیم شب آن را آتش می‌زدند و معتقد بودند این جلوه گاه اهورایی بازمانده‌های سرما را نابود می‌سازد. به گزارش رویداد۲۴ اهمیت جشن سده برای ایرانیان از آن رو بود که سرما آسیب زیادی به محصولات کشاورزی و دامی آن‌ها می‌زد لذا سرما در نگر ادیان نخستین ایرانی نماد شر و اهریمن شناخته می‌شد و اتمام این پدیده اهریمنی و رفتن به اعتدال برای آن‌ها بسیار مبارک و فرح‌بخش بود. آتش نیز که جلوگاه اورمزد محسوب می‌شد، باقیمانده این پدیده اهریمنی را از بین می‌برد بنابراین همکاری فعالانه مردم در جشن سده نماد مبارزه با اهریمن محسوب می‌شد. در جشن سده هر کس به اندازه توانش هیزم جمع می‌کرد. امیران و اشراف و ثروتمندان  نیز به دیگران پول می‌دادند تا به جای آن‌ها هیزم جمع‌آوری کنند.

در جشن سده علاوه بر برپایی آتش‌، مراسم میهمانی و جشن در مقیاسی عظیم برپا بود. به نقل از کتاب ابن اثیر می‌دانیم که در جشن سده پس از مراسم آتش افروزی بر سر خوان می‌نشستند. نوشخواری در حد افراط از رسوم بود. مجالس رقص و موسیقی و آواز و جز آن تا بامدادان به طول می‌انجامید. روز بعد شاه و بزرگان به پذیرایی می‌نشستند و شاعران مدیحه‌های خود را می‌خواندند و صله می‌گرفتند. کم و بیش صله دادن و اهدای هدایا، با بیان شادباش و تبریک همراه بود.

جشن سده در شاهنامه فردوسی

در شاهنامه فردوسی نیز به سده اشاره شده است و تبیین اساطیری آن در داستان هوشنگ و مار به زیبایی بیان شده است. این داستان را اغلب درباره ریشه جشن سده ذکر می‌کنند اما همانطور که مهرداد بهار مطرح کرده، عمده پژوهشگران و ایرانشناسان در تحلیل آن اساسا به خطا رفته‌اند و به علت فقدان روش شناسی علمی در بررسی ادیان و اساطیر، از درک معانی تمثیلی داستان هوشنگ و مار که مهمترین منبع درک معنای جشن سده است، باز مانده‌اند.

علاوه بر بدفهمی داستان هوشنگ و مار، یکی از بزرگترین اشتباهات مورخان در راه فهم جشن سده ترجمه غلط این واژه به عدد صد بود که توسط ابوریحان بیرونی انجام شد. بیرونی در کتاب التفهیم سده را چنین تعریف کرد: «سده گویند یعنی صد و آن یادگار اردشیر بابکان است و در علت و سبب این جشن گفته‌اند که هرگاه روز‌ها و شب‌ها را جداگانه بشمارند، میان آن و آخر سال عدد صد بدست می‌آید و برخی گویند علت این است که در این روز زادگان کیومرث -پدر نخستین- درست صد تن شدند و یکی از خود را بر همه پادشاه گردانیدند و برخی برآنند که در این روز فرزندان مشی و مشیانه به صد رسیدند و نیز آمده: شمار فرزندان آدم ابوالبشر در این روز به صد رسید.»

تصاویر جشن سده

ریشه نامگذاری جشن سده

مورخان و ایران شناسان دیگری چون ابراهیم پورداوود و سیدحسن تقی زاده نیز اغلب همین تعریف اشتباه را پذیرفته بودند و در نامگذاری و علت وجودی این جشن می‌گفتند که از روز برپایی این جشن تا جمع‌آوری غلات در جنوب ایران یکصد روز فاصله است و به همین دلیل آن را سده نامیده‌اند.

دکتر مهرداد بهار در کتاب «جستاری در فرهنگ ایران باستان» آتش زدن را ایده و باور مردم آن زمان راجع به خورشید دانسته و گفته که جشن سده، جشنی کاملاً زرتشتی نیست، در متون پهلوی نیز سخنی از آن نیست و جشن سده در واقع جشن چله خورشید است، یعنی چهل روز از شب یلدا، شب تولد خورشید است، آتش به پا می‌کردند و این جادوی گرم کردن جهان به شمار می‌آمده و چله که سردترین موقع سال است، در این زمان تمام می‌شود و پس از آن زمین نفس می‌کشد. آتش روشن کردن به نوعی جادوی بازآوردن گرمای خورشید به‌شمار می‌آمده است.»

دکتر مهرداد بهار با تسلطی که به زبان‌های باستانی ایران داشت و به علت تسلط کامل بر روش‌های اسطوره‌پژوهی این دو مانع بزرگ را رفع کرده و معنای واقعی سده را روشن کرد. ابتدا بهتر است معنی سده را آنطور که بهار ریشه‌یابی کرده، روشن کنیم و سپس داستان «هوشنگ و مار» و تفسیر دکتر بهار را از آن بیان کنیم. این کار منجر به فهم معنای سده خواهد شد.

بهار در ریشه‌شناسی لغت سده، آن را به زبان‌های فارسی میانه می‌رساند و نشان می‌دهد ریشه آن عبارت Sadag بوده که اسمی مونث و به معنای ظهور، آشکارگی و پیدایی است. این واژه خود از عبارت Sand به معنی به نظر رسیدن مشتق شده است. پس سده ربطی به عدد صد ندارد و به معنی آشکارگی است.

اما درباره داستان هوشنگ و مار باید گفت که در اوستا کیومرث را نخستین انسان ذکر کرده‌اند و بنابر شاهنامه فردوسی نخستین کسی که در جهان به پادشاهی رسید، کیومرث بود. در داستان چنین آمده است: «کیومرث تخت پادشاهی خود را در کوه ساخت و به مردم خود خوراک و پوشاک خوب داد. کیومرث پسری داشت به نام سیامک که وی را بسیار دوست می‌داشت و در جهان کسی با این پدر و پسر دشمن نبود جز دیو (اهریمن) که او نیز بچه‌ای مانند سیامک داشت و آن‌ها به کیومرث و سیامک حسد می‌ورزیدند. میان بچه دیو و سیامک جنگی درگرفت و سیامک کشته شد و کیومرث به همراه هوشنگ فرزند سیامک برای خونخواهی پدر راهی جنگ با دیو و لشکریانش شد و دیو را شکست داد و انتقام پدرش را گرفت. پس از کیومرث، هوشنگ به پادشاهی رسید. هوشنگ پادشاهی دادگر بود که چهل سال حکومت کرد و گیتی را آباد ساخت. هوشنگ آب‌ها را با ساخت جوی از دریا به شهر‌ها آورد و همین باعث بوجود آمدن کشاورزی شد. روزی هوشنگ به همراه لشکریانش از کوه گذر می‌کرد که از دور چیزی دراز و سیاه رنگ پدیدار شد که چشمانش مانند رود خون بود و از دهانش دود سیاهی بیرون می‌آمد. هوشنگ سنگی به دست گرفت و آن را به نیروی کیانی به سوی مار پرتاب کرد، مار گریخت و سنگ به سنگ دیگری خورد و سنگ‌ها شکستند و از آن فروغی پدید آمد. پس هوشنگ از این که پروردگار آفریننده کیهان، چنین فروغى به او ارزانى داشت، به درگاه او نیایش بسیار کرد و یزدان را آفرین خواند و گفت: این فروغى ایزدى است که باید از آن پاسدارى گردد:

فروغی پدید آمد از هر دو سنگ / دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ
نشد مار گشته و لیکن ز راز / از ین طبع سنگ آتش آمد فراز
که او را فروغی چنین هدیه داد / همین آتش نگاه قبله نهاد
جهاندار پیش جهان آفرین / نیایش همی کرد و خواند آفرین
بگفتا فروغی‌ست این ایزدی / پرستید باید اگر بخردی

پس چون شب فرا رسید، هوشنگ با مردم، آتشى به بزرگى کوهى برافروخت و جشنى بپا کرد و به باده‌نوشى پرداخت و نام آن جشن فرخنده را سده نهاد و بدین سان این جشن سده از هوشنگ به یادگار ماند. آنگاه هوشنگ به آباد کردن گیتى پرداخت و از همین روست که نام او در گیتی به نیکی بماند.

شب آمد برافروخت آتش چوکوه / همان شاه در گرد او با گروه
یکی جشن کرد آن شب و باده خورد / سده نام آن جشن فرخنده کرد
ز هوشنگ ماند این سده یادگار / بسی باد، چون او دگر شهریار
کز آباد کردن جهان شاد کرد / جهانی بنیکی ازو یاد کرد

بهار برای تبیین سده از روش شناسی میرچا الیاده وام می‌گیرد. میرچاد الیاده اسطوره را داستانی درباره آفرینش می‌دانست، چه این آفرینش مربوط به کل کیهان باشد و کار خدایان یا آفرینش یک شهر یا اثر هنری توسط انسان. لحظه آفرینش کیهان برای انسان‌های ابتدایی اهمیت ویژه‌ای داشت و آن را لحظه قدسی می‌نامید. در این لحظه کیهان از آشفتگی و تیرگی اولیه به نظم درآمده بود؛ «خائوس» بدل به «کاسموس» شده بود. تمام اعیاد و جشن‌ها نیز در واقع نوعی بازآفرینی این لحظه مقدس بودند. ضمن اینکه زمان و تاریخ برای آن‌ها نظمی دوار داشت و نه خطی. یعنی مثلا انسان‌های باستانی می‌دیدند که خورشید طلوع می‌کند، در میان ظهر به اوج می‌رسد، پس از آن افول می‌کند و نهایتا در شب هنگام خاموش می‌شود و می‌میرد و فردا دوباره زاده می‌شود. به همین ترتیب انسان زاده می‌شود، به بلوغ و رشد می‌رسد، پیر می‌شود و افول می‌کند و نهایتا می‌میرد، ولی باز هم زاده می‌شود. آن‌ها گردش فصول را نیز چنین می‌فهمیدند. بهار، تابستان، پاییز، زمستان و باز بهار. پس از ظهور مسیحیت تاریخ و زمان برای انسان خطی شد به این معنی که از نقطه‌ای آغاز می‌شود و در انتهای تاریخ به پایان می‌رسد. در تفکر پیشامسیحی جهان را دارای خالق نمی‌دانستند؛ جهان همیشه وجود داشته، ولی به حالتی بی نظم و آشفته و خدایان به آن نظم بخشیده‌اند.

بشر ابتدایی همه چیز را در چرخه طبیعت می‌دانست و فقط به فرآیند بین تولد و مرگ توجه نمی‌کرد. هر آنچه می‌مرد دوباره زاده می‌شد و به همین خاطر مرگ امر ترسناکی نبود.

بنابر توضیح مهرداد بهار، سده در روز چهلم زمستان رخ می‌دهد و ربطی به عدد صد ندارد. بنا بر باور ایرانیان باستان، خورشید در چله تابستان به اوج قدرت و نیروی خویش می‌رسد و پس از آن کهولت و زوال در نیرویش دیده شده و هر روز دیدارش کوتاه‌تر و کوتاه‌تر می‌شود و در پاییز به پایان خود می‌رسد و نهایتا در شب یلدا، درازترین شب سال، تولد مجددی می‌یابد و به همین مناسبت ایرانیان روز دهم بهمن ماه (سده) را که این نوزاد چهل روزه می‌شود، جشن می‌گیرند. چنانکه آنان در دهم دی ماه هم [یعنی دهمین روز تولد خورشید] جشنی کم و بیش مشابه با سده داشته‌اند که اکنون منسوخ شده است.

دکتر بهار اضافه می‌کند که «در میان ایرانیان رسم بوده که برای نوزاد ده روزه و نوزاد چهل روزه جشن بگیرند و هنوز هم در بسیاری از شهر‌های ایران این رسم را ادامه می‌دهند.» در تفکر اسطوره‌ای روز هفتم، دهم و چهل چه در زندگی و چه در مرگ انسان‌های اهمیت داشته و هنوز هم دارد.

گفتیم که بشر ابتدایی با فهم دایره‌وار جهان، گردش فصول را قدرت گرفتن و ضعیف شدن، مردن و نهایتا باززایی خورشید می‌دانست. از آنجایی که فصول مختلف و حرارت زمین و ظهور و افول خورشید برای تغذیه و زندگی مردمان باستان اهمیت فراوان داشت، تلاش می‌کردند با آیین‌ها آن را کنترل کنند.

دکتر بهار آتش‌افروزی در جشن سده را با همین مبنا توضیح می‌دهد. وی ابتدا خاطرنشان می‌کند که هم چهارشنبه سوری و هم جشن سده یعنی دو جشن مهم زمستانی در شب برگزار می‌شوند. سپس می‌گوید انسان ابتدایی گمان می‌کرد که قادر است با جادوی خود در نیرو‌های جهان تغییری حاصل آورد. از جمله‌ی معمول‌ترین این جادو‌ها برای تقویت طبیعت جادو‌های آورنده‌ی باد و باران بود. همچنین از جمله جادو‌های تقویت کننده و تسریع کننده در امور طبیعت، جادوی تقویت نیروی خورشید و سرعت بخشیدن به گرمادهی آن است. این عمل که معمولاً با آتش‌افروزی توأم است و متکی بر این گمان که ایجاد آتشی همانند آتش خورشید بر زمین، سبب گرم‌تر و نیرومندتر شدن خورشید می‌گردد. بر این اساس، ما در ایران اعصار گذشته با آیینی روبرو هستیم که در آن بر زمین آتش‌ها می‌افروختند، شهر‌ها را چراغان می‌کردند و پرنده‌ها و تیر‌های آتش را به فضا می‌فرستادند تا مگر دوران کودکی خورشید به سر رسد و گرمای آن پدید آید و باروری زمین از نو آغاز شود. افروختن آتش در شب‌ها، یعنی فروکشتن تاریکی در این جشن‌های زمستانی عمومیت داشته، اما جدای از افروختن آتش، انجام این مراسم در شب نیز حائز اهمیت است، شب معرف تاریکی است و این تاریکی معرف آشفتگی نخستین است که به گمان بشر بدوی، قبل از خلقت بر جهان حاکم بوده است. افروختن آتش در دل شب نوعی بازگشت به آغاز و نوعی خلقت مجدد جهان معنا می‌دهد.

مهرداد بهار، اسطوره هوشنگ را نیز با توجه به مطالب مطرح شده به درستی می‌خواند و آن را یکی از اساطیر متعدد خلقت می‌داند. در این اسطوره هوشنگ نماد آفریننده و ناظم [کاسموس] و مار نماد آشفتگی آغازین [خائوس] و صخره‌ای که سنگ بر آن فرود می‌آید، آسمان است. مار در زبان سانسکریت به معنای میراننده و کشنده است و با کلمه اوستایی میریا Mairya به معنی زیانکار و تباه‌کننده هم‌ریشه است. کلمه Asman نیز در اوستا به معنی «سنگ» است و شاهان نیز نمایندگان خدایان بر زمین هستند و ساحت خداگونگی و آفرینندگی دارند. با پرتاب سنگ بر سنگ، آتش (یعنی خورشید) پدید می‌آید و مار (یعنی آشفتگی و تاریکی) از بین می‌رود.

خبر های مرتبط
خبر های مرتبط
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۸
بختیاری
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۵:۳۱ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۱
2
13
شوربختانه به مانند همیشه گزارشی تهی از آگاهی،اندیشه و شناخت اندک نویسنده (بی وجدانی به نام علیرضا نجفی )،بی خردی و دشمنی این مزدور بی ریشه با ایران و ایرانی از نامی که برای گزارش خود برگزیده آغاز و در سراسر گزارش پوچ و بی ارزشش به مانند همیشه نمایان است،مگر در دین اسلام نمازگزارانی که سر بر خاک میگذارند خاک پرستند و یا برای خاک نماز میخوانند که روشن کنندگان آتش و نورافشانی ایرانیان که نماد روشنی،نیکی و بخشندگی آفریدگار هستی اهورامزداست برای نیرو بخشیدن به خورشید آتش بیافروزند!!! در سراسر گزارش این مزدور یکبار هم نامی از آیین مهر (میتراییسم) که دین و آیین باستانی ایرانیان و ایرانی تباران (آریاییان) هست برده نشده و شناختش از ایران باستان در اندازه بهره بردن از چند واژه مانند زرتشتی و امشاپسندان است که آن هم برای گسترش اندیشه ناپاک و اهریمنی خود به کار برده تا نا آگاهانی بیخرد به مانند خود را که کینه و دشمنی ایران و ایرانی را در دل جای داده اند با خود همراه سازد‌،پاسخت را هم از زرتشت پاک پیامبر شادی و مهر بشنو که فرمودند؛ من برای نبرد با تاریکی(تاریکی و نا آگاهی مزدوران فرمایه ای مانند نجفی) شمشیر نمیکشم،آتش می افروزم( آتش آگاهی و اندیشه که روشنبخش و گرمابخش دل نیکان روزگار و بهترین پاسخ به کج اندیشان بد گوهری به مانند علی رضا نجفی و دیگر پیروان اهریمن است)
پاسخ ها
ناشناس
| Singapore |
۰۷:۳۳ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۰
خفه شو غارنشین
الهام
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۹:۴۶ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۱
0
8
نخوندمش هنوز....ولی همین تیتر نشون میده که دارید جشن سده رو مسخره می کنید.
ناشناس
|
Germany
|
۲۰:۵۶ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۱
0
5
این همه صغری کبرا چیدی که بگی که بگی {دکتر مهرداد بهار در کتاب «جستاری در فرهنگ ایران باستان» آتش زدن را ایده و باور مردم آن زمان راجع به خورشید دانسته و گفته که جشن سده، جشنی کاملاً زرتشتی نیست}
این جشن خیلی از رسوم دیگه که حالا هم حتی در بین ادیان و اقوام وجود دارد ریشه در میترائیسم دارند.مانند کلمه محراب یا محرابه در اسلام که ریشه میترائی دارد یا محل و جایگاه نیایش .و موارد دگر از این قبیل........
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۰:۴۳ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۲
1
6
یا خدا باز این آقای نجفی اظهار نظر کرد
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۸:۱۰ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۲
1
8
همه رو که لجن مال کردین حالا کارتون رسیده به این زرتشتی های بیچاره
با این استادی که در لجن مال کردن همه دارین با یه آگهی کارتونو بین المللی کنین مطمئناً از ریاست هولدینگ سیمان برای حیدری در آمد بیشتری داره
با سه سوت دشمنانتان را لجن مال میکنیم
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۷:۵۸ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۵
2
3
فردوسی بزرگ در پاسخ به این سبک مغز می فرماید چو اندر تبارش،بزرگی نبود ندانست نام بزرگان شنود خوب ادم بی اصل و ریشه و از طرفی حاکمیتی،غیر ایرانی بر کشور نتیجه ان همین است ولی کاش،یه کم از اون هم زباننت که خودشون را از نسل گرگ خاکستری می دونند می گفتی
پاسخ ها
ناشناس
| Singapore |
۰۷:۳۳ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۰
از تو هندو بهتره
نظرات شما