انتقاد روزنامه اصولگرا از رسانه ملی:برنامههای دیدنی تلویزیون به انگشتان یکدست نمیرسد
بـرنامـههای پـرمخـاطب «دورهمی» و«خندوانه» پیش از آغاز ویژهبرنامههای مناسبتی ماه محرم و صفر به اتمام رسیدند. با پایان پخش این دو برنامه این صحبت به میان آمد که برنامههای تلویزیون بعد از «دورهمی» و «خندوانه» تمام شده است و دیگر برنامهای ندارد که بتواند مردم را پای تلویزیون بنشاند.
رویداد۲۴-روزنامه جوان نوشت:بـرنامـههای پـرمخـاطب
«دورهمی» و«خندوانه» پیش از آغاز ویژهبرنامههای مناسبتی ماه محرم و صفر
به اتمام رسیدند. با پایان پخش این دو برنامه این صحبت به میان آمد که
برنامههای تلویزیون بعد از «دورهمی» و «خندوانه» تمام شده است و دیگر
برنامهای ندارد که بتواند مردم را پای تلویزیون بنشاند.
شبكه يك، شبكه هر ايراني!
شبكه اول از زمان آغاز به كار سازمان راديو و تلويزيون تأسيس شده و تاكنون ادامه حيات داشته است؛ شبكهاي كه برنامههايش بايد براي همه ايران باشد. اين «بايد» باعث شده تا برنامهسازان شبكه اول ايده كهنه شدهاي را حدود 20 سال تكرار كنند...
شبكه دو، شبكه خانواده
شبكه دو به طور مشخص چند تاكشو دارد. اولي برنامه «رو به راه» است كه اجراي آن را مژده لواساني بر عهده دارد. در هفته گذشته«روبه راه» ميزبان پيرهادي، عضو شوراي شهر تهران بود؛ برنامهاي كه ميتوانست با توجه به حواشي كه در مورد واگذاري زمينها توسط شهرداري تهران مطرح است، محمل خوبي براي پاسخگويي به افكار عمومي باشد ولي مجري برنامه به جاي استفاده بهينه از فرصت به وجود آمده مدت زمان زيادي را به تعريف و تمجيد از پيرهادي گذراند. «زنده باد زندگي» با اجراي محمدجعفر خسروي فضايش كمي سن و سالدارتر از «رو به راه» است. اين برنامه شامگاهي نيز با وجود اينكه چند سالي است اجرا ميشود ولي نتوانسته جريانسازي داشته باشد چون هدف برنامهساز مشخص نيست و خسروي برنامه تلويزيوني را با گپهاي خانوادگي و حرفهايي كه گفتنشان صرفاً به گذر زمان كمك ميكند، تبديل كرده است. شبكه دو هم مانند شبكه يك برنامه قديمي را احيا كرده و آن مسابقه محله است كه سالهاي خيلي دور توسط مسعود بينشپژوه اجرا ميشد و حالا نيز با كمترين تغيير نسبت به گذشته اجرا ميشود.
شبكه سه، حالا خورشيد
صبح را ميتوان با «حالا خورشيد» شروع كرد. نه به خاطر اينكه ديگر شبكههاي تلويزيوني برنامه صبحگاهي ندارند بلكه به خاطر اينكه رضا رشيدپور خوب بلد است برنامهاش را شلوغ كند و خبرسازي كند. چيزي كه بينندههاي تلويزيون به آن احتياج دارند يعني تزريق انرژي و كمي استرس براي شروع يك روز كاري. البته در اين بين گافهايي هم پيش ميآيد كه ناشي از اصرار زياد براي پرداختن به حاشيه روز توسط رشيدپور است.
در يك نگاه سختگيرانه اگر هر شب به طور رندوم شبكه چهار را ببينيد يك برنامه گفتوگو محور در حال پخش است. اين شبكه به تازگي برنامه جديدي را در اختيار «محمد صالح علا» گذاشته است. صالح علا كه با دو قدم مانده به صبح در شبكه چهار برنامهاي شبانگاهي آرام را داشت بعد از چند سال دوري از هفته گذشته برنامه «چشم شب روشن» را به شبكه چهار آورده كه متأسفانه اين برنامه فاقد نوآوري در قياس با «دو قدم مانده به صبح» است. گويا صالح علا در سالهاي دور بودن از تلويزيون به همه چيز فكر ميكرده به غير از اينكه در زمان بازگشت چه كار كند كه برنامهاي پرمخاطب داشته باشد.
شبكه پنج، سرگردان ميان تهراني بودن يا نبودن
شبكه پنج سيما دوباره شبكه تهران شده است ولي برنامههايش هنوز رنگ و بوي اقتصاد را دارد و تهراني بودن اين شبكه هنوز پررنگ نشده است. برنامههاي گفتوگو محور شبكه پنج نيز غالباً نگاه اقتصادي دارند. ايراد بزرگي كه هنوز تلويزيون نتوانسته آن را حل كند، اين است كه مفاهيم خشك اقتصادي را چگونه بايد براي مردمي كه از تئوريهاي اقتصادي سر درنميآورند اما زندگيشان بر پايه اقتصاد شكل ميگيرد، برنامهسازي كرد. به همين خاطر گپ و گفتهاي اقتصادي شبكه پنج بيرمق و صرفاً براي جامعه مخاطب خاص است. «به خانه بر ميگرديم» برنامه خانوادهمحور شبكه پنج است كه با وجود عوض شدن چندباره گروههاي اجرا استايل و چارچوب برنامه تغيير خاصي نداشته است. برنامه جديد «دست خط» كه با اجراي محمدحسين رنجبران تهيه ميشود شباهتهاي زيادي به برنامه «شناسنامه» دارد. اين برنامه هفته پيش ميزبان «مهدي چمران» بود و گفت و گو با اين عضو شوراي شهر بيشتر از آنكه چالشي باشد به تعريف و تمجيد از عضو شوراي شهر گذشت.
شبكههاي جديد، سهمهاي متفاوت از مخاطب
ستاپ باكسها اين امكان را ميدهد تا بينندههاي تلويزيون به مجموعهاي از شبكههاي جديد دسترسي داشته باشند. شبكههايي كه هر كدام مشخصههايي دارد و به دليل مأموريتهاي خاصشان از مخاطبان متفاوتي برخوردارند. در بين شبكههاي نوظهور سيما به طور مشخص دو شبكه «افق» و « نسيم» برنامههاي گفتوگو محور دارند و البته شبكه «ورزش» كه رويكردش مشخص است. «افق» كه جزو كمبينندهترين شبكههاي تلويزيوني است چند برنامه گفتوگومحور دارد. علت انتخاب برنامههاي گفتوگومحور براي اين شبكه احتمالاً راحت بودن برنامهسازي براي گروههاي نيمه آماتور برنامهساز اين شبكه است. در مقابل نسيم، دو برنامه «خندوانه» و «دورهمي»را به روي آنتن آورد كه به جاي پرداختن به مسائل تكراري، سراغ سبكهاي جديدي در اجرا رفت. سياست نسيم براي جلب بيننده با تكيه بر برنامههاي «خندوانه» و «دورهمي» جواب داد و اين روزها با نبود اين دو برنامه نشانههاي ركود را در «نسيم» و كليت تلويزيون ميتوان ديد.
در زماني كه كپي بودن برنامه «دورهمي» به راحتي از سوي مخاطبان كشف ميشود، انتظار اينكه تاكشوهاي ديگر شبكهها كپي نباشد خيلي سخت است. در بهترين حالت برنامهسازان تلويزيون سعي كردهاند برنامههاي پرمخاطب خارجي را بوميسازي كنند، مانند كاري كه رامبد جوان در «خندوانه» انجام داده است. ديگر برنامهها كه حتي حاضرند از شبكههاي داخلي كپي كرده و خلاقيتشان را صرفاً در تغيير نام برنامه به نمايش بگذارند.
شبكه اول از زمان آغاز به كار سازمان راديو و تلويزيون تأسيس شده و تاكنون ادامه حيات داشته است؛ شبكهاي كه برنامههايش بايد براي همه ايران باشد. اين «بايد» باعث شده تا برنامهسازان شبكه اول ايده كهنه شدهاي را حدود 20 سال تكرار كنند...
شبكه دو، شبكه خانواده
شبكه دو به طور مشخص چند تاكشو دارد. اولي برنامه «رو به راه» است كه اجراي آن را مژده لواساني بر عهده دارد. در هفته گذشته«روبه راه» ميزبان پيرهادي، عضو شوراي شهر تهران بود؛ برنامهاي كه ميتوانست با توجه به حواشي كه در مورد واگذاري زمينها توسط شهرداري تهران مطرح است، محمل خوبي براي پاسخگويي به افكار عمومي باشد ولي مجري برنامه به جاي استفاده بهينه از فرصت به وجود آمده مدت زمان زيادي را به تعريف و تمجيد از پيرهادي گذراند. «زنده باد زندگي» با اجراي محمدجعفر خسروي فضايش كمي سن و سالدارتر از «رو به راه» است. اين برنامه شامگاهي نيز با وجود اينكه چند سالي است اجرا ميشود ولي نتوانسته جريانسازي داشته باشد چون هدف برنامهساز مشخص نيست و خسروي برنامه تلويزيوني را با گپهاي خانوادگي و حرفهايي كه گفتنشان صرفاً به گذر زمان كمك ميكند، تبديل كرده است. شبكه دو هم مانند شبكه يك برنامه قديمي را احيا كرده و آن مسابقه محله است كه سالهاي خيلي دور توسط مسعود بينشپژوه اجرا ميشد و حالا نيز با كمترين تغيير نسبت به گذشته اجرا ميشود.
شبكه سه، حالا خورشيد
صبح را ميتوان با «حالا خورشيد» شروع كرد. نه به خاطر اينكه ديگر شبكههاي تلويزيوني برنامه صبحگاهي ندارند بلكه به خاطر اينكه رضا رشيدپور خوب بلد است برنامهاش را شلوغ كند و خبرسازي كند. چيزي كه بينندههاي تلويزيون به آن احتياج دارند يعني تزريق انرژي و كمي استرس براي شروع يك روز كاري. البته در اين بين گافهايي هم پيش ميآيد كه ناشي از اصرار زياد براي پرداختن به حاشيه روز توسط رشيدپور است.
براي ظهرها هم شبكه سه «سمت خدا»
را دارد كه سرشناسترين برنامه ديني است و بينندههاي خاص خود را دارد.
خانم دكتر جلالي بعد از جدا شدن از شبكه دو، برنامه «خط سوم» را در شبكه سه
توليد كرده است كه برنامهاي گفتوگومحور است و حال و هوايش نيز مانند
برنامههاي شبكه دو است.
«هفت» و «نود» نيز بينندههاي خود را دارد، با
اينكه اصلاً از ميزان رضايت عمومي اين دو برنامه قابل قياس نيستند. «هفت»
به دليل ادبيات مجري و كارشناسش اين روزها از سوي منتقدان با انتقادهایی
روبهرو شده است ولي«نود» پربينندهترين برنامه ورزشي سيما است كه
بينندگانش دوشنبه شبها منتظرند تا عادل فردوسي پور ساختار فوتبال كشور را
به نقد بكشد. شايد كمتر بيننده تلويزيوني تصور ميكرد برنامه پزشكي هم
ميتواند جنجالآفرين باشد. تصور عامه از برنامههاي پزشكي اين است كه آقا
يا خانم دكتر كاملاً با پرستيژ رسمي و لبخند تصنعي به سؤالاتي كه مجريهاي
برنامههاي تلويزيوني به نمايندگي از سوي بينندگان ميپرسند جواب دهد و
پاسخها هم آنقدر كلي باشد كه بيننده براي پيگيري درمان سراغ مطب دكتر را
بگيرد، اما «اكسير» با اجراي فرزاد حسني به خاطر نوع اجراي حسني و
حاشيههاي برنامه توانست چهرهاي متمايز از خود به نمايش بگذارد. اين تمايز
را نميتوان به معناي بهتر بودن دانست ولي قطعاً تفاوتهاي«اكسير» با ديگر
برنامههاي تلويزيوني باعث شده اين برنامه بينندههاي خودش را داشته باشد.
شبكه چهار، پركردن آنتن با گفتوگو در يك نگاه سختگيرانه اگر هر شب به طور رندوم شبكه چهار را ببينيد يك برنامه گفتوگو محور در حال پخش است. اين شبكه به تازگي برنامه جديدي را در اختيار «محمد صالح علا» گذاشته است. صالح علا كه با دو قدم مانده به صبح در شبكه چهار برنامهاي شبانگاهي آرام را داشت بعد از چند سال دوري از هفته گذشته برنامه «چشم شب روشن» را به شبكه چهار آورده كه متأسفانه اين برنامه فاقد نوآوري در قياس با «دو قدم مانده به صبح» است. گويا صالح علا در سالهاي دور بودن از تلويزيون به همه چيز فكر ميكرده به غير از اينكه در زمان بازگشت چه كار كند كه برنامهاي پرمخاطب داشته باشد.
شبكه پنج، سرگردان ميان تهراني بودن يا نبودن
شبكه پنج سيما دوباره شبكه تهران شده است ولي برنامههايش هنوز رنگ و بوي اقتصاد را دارد و تهراني بودن اين شبكه هنوز پررنگ نشده است. برنامههاي گفتوگو محور شبكه پنج نيز غالباً نگاه اقتصادي دارند. ايراد بزرگي كه هنوز تلويزيون نتوانسته آن را حل كند، اين است كه مفاهيم خشك اقتصادي را چگونه بايد براي مردمي كه از تئوريهاي اقتصادي سر درنميآورند اما زندگيشان بر پايه اقتصاد شكل ميگيرد، برنامهسازي كرد. به همين خاطر گپ و گفتهاي اقتصادي شبكه پنج بيرمق و صرفاً براي جامعه مخاطب خاص است. «به خانه بر ميگرديم» برنامه خانوادهمحور شبكه پنج است كه با وجود عوض شدن چندباره گروههاي اجرا استايل و چارچوب برنامه تغيير خاصي نداشته است. برنامه جديد «دست خط» كه با اجراي محمدحسين رنجبران تهيه ميشود شباهتهاي زيادي به برنامه «شناسنامه» دارد. اين برنامه هفته پيش ميزبان «مهدي چمران» بود و گفت و گو با اين عضو شوراي شهر بيشتر از آنكه چالشي باشد به تعريف و تمجيد از عضو شوراي شهر گذشت.
شبكههاي جديد، سهمهاي متفاوت از مخاطب
ستاپ باكسها اين امكان را ميدهد تا بينندههاي تلويزيون به مجموعهاي از شبكههاي جديد دسترسي داشته باشند. شبكههايي كه هر كدام مشخصههايي دارد و به دليل مأموريتهاي خاصشان از مخاطبان متفاوتي برخوردارند. در بين شبكههاي نوظهور سيما به طور مشخص دو شبكه «افق» و « نسيم» برنامههاي گفتوگو محور دارند و البته شبكه «ورزش» كه رويكردش مشخص است. «افق» كه جزو كمبينندهترين شبكههاي تلويزيوني است چند برنامه گفتوگومحور دارد. علت انتخاب برنامههاي گفتوگومحور براي اين شبكه احتمالاً راحت بودن برنامهسازي براي گروههاي نيمه آماتور برنامهساز اين شبكه است. در مقابل نسيم، دو برنامه «خندوانه» و «دورهمي»را به روي آنتن آورد كه به جاي پرداختن به مسائل تكراري، سراغ سبكهاي جديدي در اجرا رفت. سياست نسيم براي جلب بيننده با تكيه بر برنامههاي «خندوانه» و «دورهمي» جواب داد و اين روزها با نبود اين دو برنامه نشانههاي ركود را در «نسيم» و كليت تلويزيون ميتوان ديد.
در زماني كه كپي بودن برنامه «دورهمي» به راحتي از سوي مخاطبان كشف ميشود، انتظار اينكه تاكشوهاي ديگر شبكهها كپي نباشد خيلي سخت است. در بهترين حالت برنامهسازان تلويزيون سعي كردهاند برنامههاي پرمخاطب خارجي را بوميسازي كنند، مانند كاري كه رامبد جوان در «خندوانه» انجام داده است. ديگر برنامهها كه حتي حاضرند از شبكههاي داخلي كپي كرده و خلاقيتشان را صرفاً در تغيير نام برنامه به نمايش بگذارند.