نقدی بر فیلم من سالوادور نیستم همزمان با انتشار نسخه خانگی آن
فیلم من سالوادور نیستم ساخته منوچهر هادی مانند هزاران فیلم ساخته شده در سینمای ایران سعی در نشاندن لبخند بر لبان مخاطبان خود داشته است. اینکه چقدر در این امر موفق بوده یا نبوده مقصود نگاشتن این یادداشت است.
رویداد۲۴- فیلم من سالوادور نیستم ساخته منوچهر هادی مانند هزاران فیلم ساخته شده در سینمای ایران سعی در نشاندن لبخند بر لبان مخاطبان خود داشته است. اینکه چقدر در این امر موفق بوده یا نبوده مقصود نگاشتن این یادداشت است.
من سالوادور نیستم در شلوغی های زمان انتخابات مجلس دهم اکران شد و تا اواسط نوروز ادامه داشت.
این فیلم به واسطه ظاهر شلوغ و رنگارنگش مخاطب را به سمت خود جلب میکند و همین امر یکی از دلایل اصلی پر فروش شدنش به میزان چهارده میلیارد تومان شد.
ناصر ایزدی با بازی رضا عطاران نشانگر شخصیتی است که به علت انجام یک کار خیر توفیقی نصیبش میشود و به طور رایگان و به قصد سیاحت راهی کشور برزیل میشود.
این فیلم یادآور قصه ی پر غصه ی ژانر کمدی در ایران است . کمدی هایی که ادای کمدی را کمدی بودن را در می آورند اما به هیچ عنوان کمدی محسوب نمیشوند. در فیلم موقعیت های کمدی شکل میگیرد اما با فیلم نامه و کارگردانی نامناسب این موقیع ها شکل نمیگیرند و تبدیل به کمدی نمیشوند. اگر بخواهیم به محدود امتیازات مثبت فیلم اشاره کنیم باید به این نکته اشاره کرد که فیلم جذابیت بصری خاصی دارد به این معنی که با طراحی لباس و طراحی صحنه مناسب فضایی نشاط آور برای مخاطب به وجود می آورد و بیننده با دیدن این تصاویر و صحنه ها خسته نمیشود و حوصله اش سر نمیرود دقیقا مثل قرار گرفتن در یک فروشگاه با کلی عروسک و اسباب بازی های رنگارنگ و زیبا.
اما این امتیازات کمک چندانی به فیلم نمیکنند. حال به نکات منفی فیلم میپردازیم که در برابر نکات مثبت آن بسیار پر رنگ تر هستند.
اول اینکه لوکیشن های فیلم به جز صحنه اول اصلا این پیام را نمیدهد که محل اجرای فیلم کشور برزیل است و این امکان وجود داشت که در جایی مثلا جزیره کیش هم فیلمبرداری شود و کسی هم متوجه نشود.
دوم اینکه ناصر ایزدی با رفتارهای گاه بی مورد خود تصویر فردی چابلوس و ریا کار و لوده را در ذهن مخاطب ایجاد میکند. ایزدی خود را مقید به احکام اسلام معرفی میکند و مدام در حال صحبت کردن و ژست گرفتن در این باره است. اما در پاره ای از صحنه ها به نظر میرسد که قصد به سخره گرفتن همین احکام را دارد. در حضور ریوالدو بازیکن فوتبال حدیثی از امام صادق را میخواند و در جمع افراد یک مهمانی که اکثرا برزیلی هستند و فارسی یا عربی نمیفهمند جمله بسم الله الرحمن الرحیم میگوید.
الته هر دوی این کار ها پسندیده است اما در موقعیت های بدی گفته میشوند و گویی وصله ای ناجور به نظر می رسد.
من سالوادور نیستم میزانسن و دکوپاژ مناسبی ندارد و از فیلمنامه ای ضعیف به شدت رنج میبرد. علاوه بر اینها کارگردانی ضعیف را نیز نباید فراموش کرد چنانکه در برخی صحنه ها اینگونه تصور میشود که کارگردانی وجود ندارد و عطاران خود همه کاره فیلم است.
در همین راستا و در اوایل شهریور ماه امسال یکی از اعضای کمیسون فرهنگی مجلس شورای اسلامی مصاحبه ای در این مورد داشتند که در جای خود قابل تامل است.
ایشن فرمودند که این فیلم اشاعه دهنده مبانی اسلام و صادرات فرهنگی جمهوری اسلامی ایران است .
البته با تمام احترامی که به این شخصیت بزرگوار قائل هستم ولی باید از ایشان پرسید که این فیلم دقیقا کدام ویژگی و احکام دین را در ذهن مخاطب متبادر میکند؟ این فیلم کدام ویژگی اسلام را نمایندگی میکند؟
نماینده کدام فرهنگ ایرانی اسلامی است؟
و سوال و سخن آخر اینکه آیا یک انسان غیر ایرانی با دیدن این فیلم شناختی از اسلام را حاصل میکند و جویای اسلام میشود یا اینکه بعد از تماشای فیلم به دلیل نازل بودن و سطحی بودن و لودگی بیش از حد قصه و کاراکتر ها مخصوصا شخصیت ناصر ایزدی به ریش فیلم و عوامل فیلم و شاید هم سینمای ایران میخندد؟
یاسین سرمیلی - منتقد سینما
من سالوادور نیستم در شلوغی های زمان انتخابات مجلس دهم اکران شد و تا اواسط نوروز ادامه داشت.
این فیلم به واسطه ظاهر شلوغ و رنگارنگش مخاطب را به سمت خود جلب میکند و همین امر یکی از دلایل اصلی پر فروش شدنش به میزان چهارده میلیارد تومان شد.
ناصر ایزدی با بازی رضا عطاران نشانگر شخصیتی است که به علت انجام یک کار خیر توفیقی نصیبش میشود و به طور رایگان و به قصد سیاحت راهی کشور برزیل میشود.
این فیلم یادآور قصه ی پر غصه ی ژانر کمدی در ایران است . کمدی هایی که ادای کمدی را کمدی بودن را در می آورند اما به هیچ عنوان کمدی محسوب نمیشوند. در فیلم موقعیت های کمدی شکل میگیرد اما با فیلم نامه و کارگردانی نامناسب این موقیع ها شکل نمیگیرند و تبدیل به کمدی نمیشوند. اگر بخواهیم به محدود امتیازات مثبت فیلم اشاره کنیم باید به این نکته اشاره کرد که فیلم جذابیت بصری خاصی دارد به این معنی که با طراحی لباس و طراحی صحنه مناسب فضایی نشاط آور برای مخاطب به وجود می آورد و بیننده با دیدن این تصاویر و صحنه ها خسته نمیشود و حوصله اش سر نمیرود دقیقا مثل قرار گرفتن در یک فروشگاه با کلی عروسک و اسباب بازی های رنگارنگ و زیبا.
اما این امتیازات کمک چندانی به فیلم نمیکنند. حال به نکات منفی فیلم میپردازیم که در برابر نکات مثبت آن بسیار پر رنگ تر هستند.
اول اینکه لوکیشن های فیلم به جز صحنه اول اصلا این پیام را نمیدهد که محل اجرای فیلم کشور برزیل است و این امکان وجود داشت که در جایی مثلا جزیره کیش هم فیلمبرداری شود و کسی هم متوجه نشود.
دوم اینکه ناصر ایزدی با رفتارهای گاه بی مورد خود تصویر فردی چابلوس و ریا کار و لوده را در ذهن مخاطب ایجاد میکند. ایزدی خود را مقید به احکام اسلام معرفی میکند و مدام در حال صحبت کردن و ژست گرفتن در این باره است. اما در پاره ای از صحنه ها به نظر میرسد که قصد به سخره گرفتن همین احکام را دارد. در حضور ریوالدو بازیکن فوتبال حدیثی از امام صادق را میخواند و در جمع افراد یک مهمانی که اکثرا برزیلی هستند و فارسی یا عربی نمیفهمند جمله بسم الله الرحمن الرحیم میگوید.
الته هر دوی این کار ها پسندیده است اما در موقعیت های بدی گفته میشوند و گویی وصله ای ناجور به نظر می رسد.
من سالوادور نیستم میزانسن و دکوپاژ مناسبی ندارد و از فیلمنامه ای ضعیف به شدت رنج میبرد. علاوه بر اینها کارگردانی ضعیف را نیز نباید فراموش کرد چنانکه در برخی صحنه ها اینگونه تصور میشود که کارگردانی وجود ندارد و عطاران خود همه کاره فیلم است.
در همین راستا و در اوایل شهریور ماه امسال یکی از اعضای کمیسون فرهنگی مجلس شورای اسلامی مصاحبه ای در این مورد داشتند که در جای خود قابل تامل است.
ایشن فرمودند که این فیلم اشاعه دهنده مبانی اسلام و صادرات فرهنگی جمهوری اسلامی ایران است .
البته با تمام احترامی که به این شخصیت بزرگوار قائل هستم ولی باید از ایشان پرسید که این فیلم دقیقا کدام ویژگی و احکام دین را در ذهن مخاطب متبادر میکند؟ این فیلم کدام ویژگی اسلام را نمایندگی میکند؟
نماینده کدام فرهنگ ایرانی اسلامی است؟
و سوال و سخن آخر اینکه آیا یک انسان غیر ایرانی با دیدن این فیلم شناختی از اسلام را حاصل میکند و جویای اسلام میشود یا اینکه بعد از تماشای فیلم به دلیل نازل بودن و سطحی بودن و لودگی بیش از حد قصه و کاراکتر ها مخصوصا شخصیت ناصر ایزدی به ریش فیلم و عوامل فیلم و شاید هم سینمای ایران میخندد؟
یاسین سرمیلی - منتقد سینما