آمریکا چگونه ایران را به آغوش پوتین و شی جین پینگ انداخت؟
رویداد۲۴ نیویورک تایمز نوشت: دولت بایدن اخیرا دو خبر نا خوشایند داده است: ایران به روسیه برای تولید پهپاد کمک میکند و چین یک پایگاه جاسوسی در کوبا در اختیار دارد.
به گزارش انتخاب، در ادامه این مطلب آمده است: پیام واضح است: دشمنان امریکا در حال پیوستن به یکدیگر هستند. آنها اکنون در حال تشکیل محوری هستند که «مرکز امنیت نوین امریکا (CNAS)»، به عنوان یک اتاق فکر پر نفوذ مستقر در واشنگتن، آن را «محور اقتدارگرایان» جدید مینامد. این محور، منافع ایالات متحده را از شرق آسیا تا دریای کارائیب و از اروپای شرقی تا خلیج فارس، تهدید میکند. این عبارت حاکی از آن است که آنچه دولتهای روسیه، چین، ایران و کوبا را به هم متصل میکند، بیزاری مشترک آنها از دموکراسی [غربی]است. این تعبیر، برای یک طبقه در سیاست خارجی واشنگتن که اغلب منازعات ژئوپلیتیکی امریکا را به عنوان رقابت بین آزادی و استبداد به تصویر میکشند، روایت جذابی است.
اما یک مشکل وجود دارد. همین چند سال پیش، دولتهای کوبا و ایران که در آن زمان هم همین نظامهای سیاسی فعلی بر آنها حاکم بود، به دنبال ایجاد روابط نزدیکتر با واشنگتن بودند. چرخش آنها به سوی روسیه و چین به خاطر تنفرشان از دموکراسی نبود، آنها به پکن و مسکو متمایل شدند، چرا که واشنگتن پیشنهاد آنها برای روابط نزدیکتر را رد کرد و آنها را به آغوش دشمنان بزرگ خودش سوق داد. دولت امریکا در دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ و بایدن، واشنگتن، خود به ایجاد شراکتهای ضدآمریکایی که اکنون از آن ابراز تاسف میکند کمک کرده است. این دقیقا همان کاری است که ایالات متحده در طول جنگ سرد نیز انجام داد.
کوبا را در نظر بگیرید. در بیشتر دوران پس از جنگ سرد، استراتژی دولت کوبا کاملا روشن بوده است: بسته نگه داشتن نظام سیاسی و باز کردن درهای اقتصاد به روی سرمایه گذاری خارجی. کوبا برای عملی کرن این استراتژی به روابط نزدیکتر با واشنگتن نیازداشت، زیرا تحریمهای ایالات متحده نه تنها مانع دستیابی کوبا به درآمدهای بالقوه توریسم و تجارتش شده، بلکه شرکتهای اروپایی را نیز ترسانده است. ویلیام لئوگراند، کارشناس آمریکای لاتین در دانشگاه امریکن، گفت: «همه مؤلفههای اصلی استراتژی اقتصادی کوبا در دو دهه گذشته بر اساس انتظارات بلندمدت برای بر بهبود روابط با ایالات متحده بوده است.»
در سال ۲۰۱۴، این قمار، شروع به نتیجه دادن کرد. دولت اوباما به دشمنی چند دههای امریکا با دولت کوبا پایان داد و به چیزی نگذشت که همه، از کونان اوبرایان، مجری تاک شو معروف شبکه TBS گرفته تا اندرو کوئومو، فرماندار نیویورک و استیو نش، ستاره بسکتبال NBA به هاوانا سفر کردند. همانطور که مایکل جی. بوستامانت، کارشناس مسائل کوبا در دانشگاه میامی، در آن زمان خاطرنشان کرد، «پرچم امریکا حتی به شیکترین استاندارد ملی تبدیل شده که بر روی تی شرت، جوراب شلواری و تاپ کوباییها ظاهر میشود.»
سپس دونالد ترامپ وارد کاخ سفید شد و همه چیز به هم ریخت. او در سال ۲۰۱۹ شدیدترین تحریمهای اقتصادی بیش از نیم قرن اخیر را علیه کوبا اعمال کرد. یک ماه بعد، هاوانا شروع به جیره بندی صابون، تخم مرغ، برنج و لوبیا کرد. در همان زمان، طبق گزارش وال استریت ژورنال، شبکه نظارتی چین در این جزیره «تحت ارتقای قابل توجهی قرار گرفت» (وزارت خارجه کوبا و چین گزارهای مربوط به تأسیسات نظارتی چین در کوبا را تکذیب کردند). ایوان الیس، تحلیلگر آمریکای لاتین در کالج جنگ ارتش ایالات متحده، گفت، این قرارداد «اساساً حق اشتراکی است که چین میدهد» و افزود: «کوبا به شدت محتاج پول است، چین این پول را میپردازد و در عوض به امکانات شنود از طریق خاک کوبا دسترسی پیدا میکند». پاییز گذشته، چین موافقت کرد بازپرداخت بدهی کوبا را به تاخیر بیاندازد و ۱۰۰ میلیون دلار نیز به این کشور کمک کند. یکی از دلایلی که کوبا همچنان به پول پکن نیاز دارد این است که دولت بایدن تحریمهای کلیدی ترامپ علیه هاوانا را حفظ کرده است.
بیشتر بخوانید: معنای اعلام نقض برجام توسط اروپا چیست؟
روابط ایران و امریکا نیز از الگوی مشابهی پیروی میکند. زمانی که دو کشور در سال ۲۰۱۵، برجام را امضا کردند، محمدجواد ظریف، وزیر خارجه وقت ایران، آن را «نه سقف، بلکه یک پایه محکم» خواند که «اکنون باید شروع به ساختن آن کنیم.» رهبران ایران، مانند کوبا، امیدوار بودند که روابط بهتر با ایالات متحده موجب افزایش سرمایه گذاری غرب در این کشور شود. اگرچه برخی از تندروهای ایرانی نگران بودند که روابط اقتصادی با غرب باعث تضعیف نظام شود، اما ظریف و حسن روحانی، رئیس جمهور وقت ایران، معتقد بودند بهتر شدن وضعیت اقتصاد کشور، موجب تقویت موقعیت ایران در منطقه و کاهش نارضایتیهای مردم میشود و در نتیجه به تحکیم نظام سیاسی کشور کمک میکند.
اما اینگونه نشد و ترامپ ضمن خروج از برجام، تحریمهای سختی را مجددا علیه تهران اعمال کرد. دولت بایدن نیز به جای اینکه در روز اول سر کار آمدنش، دوباره به برجام بپیوندد، خواستههای بیشتری را مطرح کرد که منجر به بی اثر شدن تلاشها برای احیای برجام شد. با از بین رفتن امیدها به سرمایه گذاری قابل توجه امریکا و اروپا در ایران، اهرم فشار واشنگتن بر روابط تهران-مسکو نیز از بین رفت. ایران اکنون چیزی برای از دست دادن ندارد و به توسعه مشارکت هایش با روسیه که سخنگوی شورای امنیت ملی کاخ سفید آن را «مشارکت دفاعی تمام عیار» خوانده، میپردازد.
این اولین بار نیست که ایالات متحده کشورهای کوچکتر را به آغوش دشمنان بزرگ خود سوق میدهد. واشنگتن این کار را در طول جنگ سرد نیز انجام داد. فردریک لوگوال در کتابش با نام «Embers of War»، اشاره کرده که تا اواخر دهه ۱۹۴۰، هو شی مین، رهبر ملی گرایان ویتنامی، معتقد بود که ایالات متحده «می تواند قهرمان آرمان او» برای استقلال ویتنام از فرانسه باشد. در طول جنگ جهانی دوم، در نبرد امریکا علیه ژاپن، «ویت مین» به عنوان ارتش شورشی آقای هو شی مین، با «دفتر خدمات راهبردی امریکا (OSS)»، همکاری میکرد. دفتر خدمات راهبردی، یک سازمان اطلاعاتی امریکایی بود که در خلال جنگ جهانی دوم، به مدت سه سال از سال ۱۹۴۲ تا ۱۹۴۵ فعالیت میکرد و سپس جایش را به «آژانس اطلاعات مرکزی (CIA)» داد.
اما با افزایش تنشهای جنگ سرد، دولت ترومن، نظرات کارشناسان حوزه آسیای خود که اغلبشان ویت مین را یک جنبش عمدتا ناسیونالیستی و نه کمونیستی میدانستند را نادیده گرفت و از تلاشهای فرانسه برای حفظ امپراتوری اش حمایت کرد.
یک دهه بعد، ایالات متحده کاری مشابه در کوبا انجام داد. فیدل کاسترو پس از به دست گرفتن قدرت در آغاز سال ۱۹۵۹، شروع به بازتوزیع ثروت در کوبا کرد و رابطه تاریخی واشنگتن-هاوانا که در واقع رابطهای مبتنی بر تبعیت کوبا از امریکا بود را مورد بازبینی قرار داد. اما علیرغم تمایلات چپ کاسترو، ویلیام لئوگراند و پیتر کورنبلوه در کتاب خود با عنوان «کانال ارتباطی مخفیانه با کوبا»، نوشته اند او «در اولین سال به قدرت رسیدنش، هیچ تمایل خاصی به اتحاد جماهیر شوروی نشان نداد». پس از اینکه فیدل کاسترو مزارع بزرگ کوبا را ملی اعلام کرد و دولت آیزنهاور در واکنش به آن، برنامه ریزی برای سرنگونی دولت کاسترو را آغاز کرد، هاوانا برای دریافت کمکهای اقتصادی و نظامی به مسکو وابسته شد. در واقع ستیزه جوییهای ایالات متحده، کوبا را به قول نیکیتا خروشچف، «همانند برادههای آهن که به آهنربا میجسبند»، به سمت شوری سوق داد.
جنگ سرد باید به ما یادآوری کند که کشورهایی با نظامهای سیاسی مشابه، لزوما متحد نیستند. در طول جنگ سرد، بسیاری از سیاستگذاران ایالات متحده تردید داشتند که دولتهای کمونیستی بتوانند مستقل از اتحاد جماهیر شوروی باقی بمانند، اما این دقیقا همان چیزی است که در یوگسلاوی اتفاق افتاد. در سال ۱۹۴۸، یوسیپ بروز تیتو، یوگوسلاوی را از اتحاد جماهیر شوروی جدا کرد و پس از آن از کمکهای ایالات متحده استقبال کرد. در دهه ۱۹۶۰، اتحاد جماهیر شوروی و چین نیز که نظامیهای سیاسی یکسانی داشتند، به دشمن یکدیگر تبدیل شدند.
اگر حتی دولتهایی که ایدئولوژی مارکسیستی مشترک داشتند، همیشه با هم کنار نمیآمدند، چگونه میتوان گفت کشورهایی مثل چین، روسیه، ایران و کوبا که نظامهای سیاسی متفاوتی دارند، صرفا به دلیل اشتراکشان در بحث دموکراسی، با هم متحد شده اند.
روابط امنیتی یا نظامی رو به رشد بین هاوانا و پکن یا تهران و مسکو بر پایه مسائل ایدئولوژیک نیست. روابط فزاینده آنها تا حد زیادی ریشه در تلاشهای امریکا برای به تسلیم واداشتن ایران و کوبا از طریق گرسنگی دادن به آنهاست.
این روزها، «باز»ها [جنگ طلب ها]در واشنگتن میگویند که ایالات متحده نمیتواند تحریمهای گسترده علیه ایران و کوبا را لغو کند، حتی اگر این تحریمها مانع دستیابی مردم عادی به غذا و دارو شود، زیرا این دو کشور با دشمنان آمریکا مشارکت دارند. شاید باید این جنگ طلبها پیش از اینکه خودشان با اقداماتشان باعث نزدیک شدن این کشورها به هم شوند، به این مسائل فکر میکردند.
باورم نمی شود !!!!!!!!!!!
این واقعیت دارد
تاسف
آنها باید جیش هایشان را بر سر حکومتتان بریزند
و بسیار کار شایسته ای انجام می دهند
حاکمان ایران بدور از انسانیت هستند
کاملا
تف