دلنوشته معاون ظریف برای دوازده سال سکوت همایون
در دلنوشته جابری انصاری آمده است:
یکشنبه چهاردهم آذر نود و پنج برای دیدن روی ماه دوست و همکار فاضل و غایب از نظر و خانه نشینم، همایون علیزاده عزیز به دیدار او رفتم. سفیر اسبق ایران در لبنان و مدیرکل اسبق خاورمیانه و شمال آفریقای وزارت امور خارجه که فروردین آینده درست دوازده سال تمام از خانه نشینی و بستر خوابی و زندگی شبه نباتی او می گذرد.
همایون در فروردین هشتاد و چهار، دو هفته ای پیش از آنکه عازم ماموریت سفارت در جماهیری عربی لیبی و سرزمین معمر قذافی شوم؛ در مسیر تهران شمال بعد از دماوند زیبا در اثر واژگونی اتومبیلش ضربه مغزی شد و علیرغم تلاش پزشکان و زحمات جان فرسای همسر نازنین و خانواده عزیزش دیگر هیچگاه همایون سابق نشد. مردی که در میان دوستان و همکارانش به تیزهوشی و خوش فهمی و پاکدلی و تدین و میهن دوستی و انقلابی عاقل بودن شناخته بود اینک قریب دوازده سال است که در سکوت محض نظاره گر ما و جهان ما است.
همسر مهربانش مهدیه خانم کمال نمونه تربیت شدگان مدرسه اسلام و تشیع و گزین زنان باوفای ایران زمین است که می بایست به احترامش تمام قد ایستاد. خانم کمال در این سالهای تنهایی با همت بلند و بلند همتی خود، روز و شب نگاهبان باوفا و سخت کوش همایون بوده است و به قول خودش هنوز هم با همایون به معنای واقعی کلمه زندگی می کند. خانم کمال بعد از سالها تلاش برای بازگرداندن همسرش به حیات عادی، هنوز هم نا امید نیست و مانند هر مومن خداباوری به لطف خدا امیدوار است و با گرمی و عشق از این می گوید که همه کارها را کرده ایم و فقط مانده است که به یک کرشمه حضرت پروردگار، همایون از بستر بیماری بلند شود و بار دیگر بر پا ایستد و همایون شود.
ساعتی در منزل همایون و در کنار ویلچری که بر آن نشانده شده بود نشستم و با غم و اندوه و درد و آه، روزهای خوبی را به یاد آوردم که در آغازین سالهای کار در وزارت امور خارجه توفیق هم نشینی و هم سخنی با همایون و درس آموزی از او و دیگر دوستان و همکاران خوبم را داشتم. حلاوت جلسات شنبه های حسین شیخ الاسلام و بعدتر سید محمد صدر معاونان وقت عربی و آفریقای وزارت امور خارجه که در سالهای نخست شروع به کارم، از آن برخوردار بودم فراموش نشدنی است. از حاضران در این جلسات هفتگی که هر یک برای خود کسی بود و هنوز هم هست بسیار آموختم اما همایون در میان اصحاب شنبه، طعم و عطر دیگری داشت و از شخصیت دوست داشتنی و نحوه تحلیل و ارزیابی اش از تحولات و روندهای منطقه ای بسیارتر آموخته و خود را برای همیشه مدیون او می دانم.
همایون در سال آخر سفارتش در بیروت بصورت مکتوب ماموریت مرا بعنوان کارشناس سیاسی سفارت درخواست کرد، اما آن روزها سیر تبدیل وضعیت استخدامیم از آزمایشی به رسمی بی جهت و با تنگ نظری هایی که هنوز هم آفت ملک و ملت و مملکت داری ما است به تاخیر افتاده بود و وقتی به لطف الهی و بعد از آن خرداد پر حادثه، کار به تاخیر افتاده به انجام رسید دیگر همایون برای مدیرکلی خاورمیانه به تهران بازگشته بود و لاجرم ماموریت بیروت من هم خاطره شد تا مدتی بعد که با انتخاب حسین شیخ الاسلام بعنوان سفیر جدید ایران در سوریه و به درخواست ایشان به دمشق تغییر یافت و منجر به چهار سال تلخ و شیرین دمشقی در کار و زندگی من شد.
دعا برای سلامت و عاقبت بخیری همایون علیزاده عزیز، شغل شاغل و کار و بار همیشگی من و همه دوستانی است که از حلاوت زیستن با همایون برخوردار بوده اند. با طلب سلامت و سعادت برای خانم کمال، یار و همراه همیشگی و همسر مهربان همایون، از خداوند متعال؛ همه دوستان و همراهان خود را به همراهی با دوستان همایون در دعای خیر برای او و خانواده اش فرامی خوانم که فرموده اند.
بنی آدم اعضای یکدیگرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار