تاریخ انتشار: ۰۸:۱۴ - ۲۱ آذر ۱۳۹۵

عجم:بهبود رابطه با مصر به فاصله تغییر نام یک خیابان بود

دکتر محمدعجم پژوهشگر و کارشناس خلیج فارس در خصوص تغییرات در سیاست خارجی مصر معتقد است که نباید دچار خوش بینی و هیجان شد.
رویداد۲۴-دکتر محمدعجم پژوهشگر و کارشناس خلیج فارس در خصوص تغییرات در سیاست خارجی مصر معتقد است که نباید دچار خوش بینی و هیجان شد.

پس از حمله عربستان به یمن موسوم به طوفان قاطعیت، مصر از اعزام نیروی زمینی به یمن سرباز زد، شروعی بود برای آغاز اختلافات دو کشور چرا که پس از آن عربستان صادرات نفت ارزان خود به مصر را متوقف کرد، در این میان رسانه های عربی خصوصا رسانه های داخل مصر در مقالات و گزارش های اخیر خود خبر از چرخش مصر به سمت روسیه و ایران می دهند، چرا که معتقدند مواضع قاهره در خصوص سوریه و یمن به مواضع مسکو و تهران نزدیکتر است، در این باره با دکتر محمد عجم پژوهشگر و کارشناس خلیج فارس و خاورمیانه گفتگو کرده ایم که از نظر می گذرانید:

روابط مصر و عربستان چه طور به این سطح رسید با توجه به اینکه سعودی ها خودشان در انقلاب دوم سیسی را به قدرت رساندند.
درست نیست که بگوییم این سعودی ها بودند که ژنرال سیسی را به قدرت رساندند، توضیح بسیار مفصلی دارد. رسانه های ایران نقش عربستان را در این قضیه بزرگ کردند. البته ژنرال سیسی چون از سوی غرب مورد استقبال واقع نشد به عربستان روی آورد عربستان فکر می کرد که می تواند نقش برادر بزرگتر را برای قاهره بازی کند، این توقعش بیجا بود. می دانید اخوان و مرسی با اکثریت ضعیفی پیروز شدند و نخبگان فرهنگی و اقتصادی  با او همراه نبودند، صنعت درآمد زای توریسم در مصر لطمه خورد و مشخص بود که اخوانی ها بدون تجربه و آمادگی قدرت را بدست گرفته اند،  مردم مصر نمی توانستند منتظر وعده های خیالی بهبود اقتصادی بمانند، مردم به خیابان ها آمدند و انقلاب دومی در حال شکل گیری بود و مرسی در این موج دوم انقلاب کنار گذاشته شد. مصری ها اعتقادی ندارند که این کودتا بود.

در ابتدا وقتی بهار عربی از تونس و مصر شروع شد عربستان ناراحت و نگران بود. تلویزیون الجزیره نقش بارزی در تحریک افکار عمومی مردم و کشاندن آنها به صحنه داشت و در مقابل تلویزیون العربیه در رقابت و ضدیت با الجزیره حداقل در مورد مصر تلاش می کرد که نقش تحریک کننده الجزیره را خنثی کند.

 اما وقتی بهار عربی به لیبی و سپس سوریه رسید عربستان و شبکه العربیه خوشحال و فعال شد، چراکه قذافی دشمن لجوج حکام عربستان بود. وقتی حسنی مبارک سقوط کرد عربستان با این موج همراه شد،  اخوانی ها به قدرت رسیدند و عربستانی ها آنچنان ناراضی نبودند،اتفاقا با انها روابط خوبی هم داشتند، علی رغم اینکه اخوان المسلمین از اینکه سال های متمادی عربستان از حکومت مبارک وسرکوب های او پشتیبانی کرده بودند ناراحت بودند. عربستان هیچگاه از دولت مرسی خشمگین نبود، وقتی که  دولت مرسی سرنگون شد و به قیام دوم منجر شد که اخوان سقوط کرد، عربستان استقبال کرد. سعی کرد روابط سابق مانند دوران حکومت مبارک را با حکومت سیسی زنده  کند. ابتدای کار خوب پیش رفت، به خصوص زمانی که ملک سلمان  به مصر سفر کرد و چندین قرارداد نظامی، امنیتی، اقصادی و واگذرای دو جزیره را در خلیج عقبه(عربه) به امضا رساندند. خیلی ها فکر می کردند که مصر و عربستان به سوی یک اتحاد استراتژیک پیش می روند.

کسانی که در واقع فراز و نشیب های روابط عربستان و مصر را می دانند و از پیچیدگی های آن آگاه هستند، به این مساله واقف هستند که روابط استراتژیکی که عربستان قصد دارد با مصر داشته باشد به این سادگی امکان پذیر نیست، چرا که عربستان بخصوص امروزه یک چهره زیبا  و با نفوذی نزد افکار عمومی مصر ندارد نزد افکارعمومی  جامعه عربی هم چهره جذابی ندارد در دنیای غرب، هم این چهره نازیبا است.

دیگر اینکه اولویت هایی که مصر در درجه اول برای خودش دارد با اولویت های عربستان به کلی متفاوت است.اولویت اول عربستان در منطقه، ایران هراسی، تضعیف ایران و متحدین عرب ایران است به خصوص سرنگونی بشاراسد، مهار حزب الله و سرکوب شیعیان عرب، در حالی که برای مصراولویت ساماندهی اقتصاد کشور و جلب سرمایه گذار و اولویت بهبود روابط با غرب و آمریکا و روابط با اتحادیه آفریقا است.

حضور رئیس جمهور مصر در کنار الجزایر و آفریقای جنوبی در اجلاس گینه بیسائو(سران آفریقا- عرب) و عدم همراهی با عربستان و مراکش در تحریم این اجلاس ( سعودی بحرین و امارات و قطر و یمن و اردن در ضدیت با استقلال طلبی صحرای باختری اجلاس را تحریم کردند) مصر بر خلاف مواضع تخریبی عربستان و قطر، مواضع مسئولانه  در سوریه، لبنان، عراق، یمن و لیبی اتخاذ کرده است.  مصر ملتی است که غرور تاریخی دارد، به نقش تمدنی و اینکه مصر همیشه خودش را رهبر جهان عرب و محور تمدن عرب می داند در اولویت نخست قرار دارد. مصر در گذشته نگاه تحقیر آمیزی به عرب های خلیج فارس داشته است، در واقع نمی خواهد این نگاه برعکس شود. نمی خواهد عربستان نگاه تحقیر امیزی و احساس برادر بزرگتر بودن به مصر داشته باشد چرا که در حال حاضر مصری ها به پول و سرمایه نیاز دارند و سعودی ها  پول دارند. مصری ها روحیه ضد استعماری دارند. برای عربستان گرفتن و یا سعودی کردن دو جزیره صنافیر در اولویت فوری است در حالیکه مصر این موضوع تاریخی را می خواهد به آینده موکول کند.

از لحاظ تاریخی هم فراز و نشیب های روابط مصر و عربستان هم خیلی زیاد است، عربستان فقط با ایران شیعی مشکل ندارد با مصریها  هم مشکلات زیادی دارد،اگر به  200 سال پیش برگردیم، جنگ های وهابی ها و کشتاری که درکربلا کردند در سال 1800 تا 1820 در خط مقدم مبارزه با وهابی ها مصری ها بودند که بعد از شیعیان حضور داشتند.
در سالهای بعد هم همین طور بوده است.مشکلاتی که با جمال عبدالناصر داشتند، با رئیس جمهوری بعد از ناصر در قضیه کمپ دیوید، اینکه فکر کنیم روابط مصر و عربستان به گسست خیلی عمیقی منجر شده است بعید است، به این دلیل که  هر دو کشور فعلا به یکدیگر نیاز دارند.


آیا اعتراضات داخلی مصر نسبت به معیشت اقتصادی منجر به ظهور دوباره اخوانی ها خواهد شد چرا که در رسانه های عربی زمزمه هایی از حضور دوباره آنها شنیده می شود.یا اینکه مصر بار دیگر شاهد انقلابی دیگر خواهد بود؟حتی رسانه های داخلی هم در تحلیل های خود معتقدند مصر به انقلاب سوم خواهد کشید.

خیر، برای انقلابی دیگرشرایط لازم و مولفه های رهبری یک انقلاب در مصر وجود ندارد. اما ممکن است افرادی از اخوانی ها به خشونت و اسلحه روی آورندو یا به مسلحین بپیوندند. برای اینکه یک انقلاب و یا عصیان اجتماعی روی دهد به مجموعه حدود  20 عامل عینی و ذهنی نیاز است، فقط نارضایتی و یا اکثریت ناراضی نمی تواند انقلاب ایجاد کند سایر عوامل هم باید کم و بیش وجود داشته باشد اگر شما جریان بهار عربی را دنبال کنید موج اول این حرکت وقیام، توسط چپ ها،عدالت خواهان، جوانان، نیروهای دموکراسی خواه و زنان شروع شد. بعضی از آنها تحت تاثیر افکار اخوانی بودند اما خود تشکل اخوانی ها درواقع ابتدا تردید داشتند و با تاخیر به موج  ملحق شدند و از آن سواری گرفتند. اخوان المسلمین پدیده ای است که در واقع در تمام تحولات یک قرن اخیر مصر نقش پررنگی داشته اند، نوع نگاه کشورها و دولتها به اخوان ، در اولویت بندی های دولت مصر یا در سیاست خارجی این کشور و ارتباط با کشورها نقش مهمی دارند. اینکه مثلا ایران و یا عربستان و یا هر کشور دیگری به اخوان چگونه نگاه می کند در روابط با دولت مصر موثر است.

لذا شناخت سیاست خارجی مصر بدون شناخت اخوان المسلمین امکان پذیر نیست. اگرچه اخوان المسلمین ان قدری که در جهان اسلام نفوذ دارد در خود مصر نفوذ ندارد. در همه کشورهای عربی شاخه ای از ان حزب یا طرفداران اندیشه های اخوان وجود دارد،احزاب اخوانی در بعضی کشورها بسیار قدرت دارند، اما درمصر قدرتمند نیستند. مثلا در مراکش حزب عدالت و توسعه دو دوره پشت سرهم در انتخابات اکثر آرا را به دست آورد و دولت  را در دست دارد. در ترکیه همینطور است،  یا در الجزایر اخوانی ها در آستانه پیروزی بودند که منجربه جنگ داخلی خونینی شد.
در کشورهای غیر عربی هم نفوذ دارند. اما در خود مصر علی رغم اینکه تشکیلات اصلی در خود مصر است به دلایل متعددی فاقد کاریزمایی است که قدرت را قبضه کنند.

به نظرم در همان دوره بیداری اسلامی، ظلم و ستم تاریخی 50 ساله که بر اخوان المسلمین رفته بود، فقر، بی عدالتی، بیکاری و سرخوردگی از نظام شبه سلطنتی مبارک، موج عدالت جویی، پاکدستی و مبرا بودن اخوان از فسادهای نظام ، جو زدگی و احساسات عاطفی مردم همبستگی را با اخوان بیشتر می کرد.  ولی با توجه به تحولات غمبار و خونینی که در خاورمیانه اتفاق افتاده است، اکنون شانس اخوانی ها در مصر تقریبا بسیار پایین است. به خصوص اینکه گروه هایی خشن و ارتجاعی از درون اخوان المسلمین ظهور کردند، مثل گروه های خشونت طلب تکفیری که در قیام دهه 1370 الجزایر ظهور کردند، بطوریکه در جنگ داخلی الجزایر گروه "تکفیر و هجرت"و جهادی های تکفیری دیگر هزاران نفر را ناجوانمردانه  قتل عام کردند. روش خشونت آمیز و غیر انسانی آنها مانند داعش امروزی بود. یا القاعده که ابتدا با نام "عرب افغانها" شناخته می شد و بخشی از همان احزاب تکفیری در جنگ الجزایر آبدیده شدند ، تندروهای دیگر جهان اسلام ، از جمله داعش بنیانگذار اخوان المسلمین را مورد الهام و ستایش قرار می دهند، لذا این مسائل در خراب شدن چهره اخوان نقش بارزی داشته است و هرچقدر که اخوان المسلمین تلاش کند خود را  از این جنایتکارها مبرا بکند اما سرچشمه افکار به اخوان المسلمین و ایده  خلافت جهانی آنها بر می گردد.

بنا بر این درست است که مشکلات اقتصادی، فقر و بیکاری و حاشیه نشینی  بسیاری در مصر وجود دارد، اما فقط مشکل اقتصادی منجر به قیام و انقلاب نمی شود. برای اینکه قیامی دوباره صورت بگیرد، حداقل وجود بیست شرط عینی و ملموس مثل بیکاری، فقر، بی عدالتی، حکومت خودکامه و ... و شرایط دیگری که ذهنی تلقی می شود مانند روحیه ایثار و فداکاری، مکتب فکری عدالتخواهانه و .... باید وجود داشته باشد.
دموکراسی خواهان، لیبرال ها و چپ ها که در قیام عربی شرکت داشتند، در حال حاضر انگیزه ای برای انقلاب دوباره ندارند، به دلیل اینکه از اخوان و یا به قدرت رسیدن انها و تندروهایی که زیر لوای انها شمشیر می زنند ترس و وحشت دارند. در مجموع باید گفت نه تحولاتی که معروف شد به بهار عربی ، یا بیداری اسلامی، در نهایت بضرر ایران بود و به خزان عربی تبدیل شد. اگر موج دیگری از بهار عربی هم شروع شود که تقریبا بعید و دور از واقعیت میدانی است اما در صورت اتفاق باز هم  بنفع ایران نخواهد بود.برای اینکه بازیگران متعدد و منافع پیچیده و متضاد و تضاد منافع وجود دارد.


حال که بحث اخوان المسلمین شد چقدر روابط ایران و مصر به آنها پیوند خورده است؟
بسیار زیاد. نه تنها  روابط ایران و مصر، بلکه روابط مصر با سایر کشورهای  منطقه هم به اخوان المسلمین پیوند خورده است. همین طور که در حال حاضربه روابط مصر و با قطر و ترکیه و تا حد کمتری به عربستان هم پیوند خوره است.
این پیوند از آنجایی ریشه دارد که مصری ها همیشه بعد از انقلاب اسلامی،  ایران را متهم می کردند به اینکه جمهوری اسلامی به اخوان المسلمین کمک می کند. این اتهام بی اساس از اینجا ریشه می گیرد که اخوان المسلمین از پیروزی انقلاب اسلامی استقبال کرد، البته گفتنی است که ناصری ها هم از پیروزی انقلاب اسلامی استقبال کردند. اندیشه های اخوان از زمان شهید نواب صفوی، از سوی بالاترین سطح از مقامات مذهبی و سیاسی ایران قبل و بعد از انقلاب مورد تقدیر و احترام بوده است. اندیشه های اسلام سیاسی انها در مجامع روحانی ومذهبی تقدیرو حتی تدریس می شد.

اخوان المسلمین به هرحال یک گروه مذهبی فراملی است. خودش را در در چارچوب مصر محدود نکرده  است، به طوری که حسن البنا بنیان گذار اخوان المسلمین اعتقاد داشت که ما یک امت اسلامی هستیم ولی قومیت عربی را هم قبول داریم، معتقد بود عربیت با اسلامیت یکی است و شعار او این بود که امت عربی اسلامی"من المحیط الاطلسی الی خلیج الفارسی" امتداد دارد. که می توانم عین جمله حسن بنا را بخوانم که اعتقاد داشت :"التمسک بالعروبه والقومیه العربیه یجعل مصر أمهً تمتد جذورها من الخلیج الفارسی إلى المحیط الأطلسی"او اسلام و قومیت عربی را لازم و ملزوم می دانست. زیرا این دو  از اقیانوس اطلس تا خلیج فارس را با مصر پیوند می داد.
به هرحال این شعار حسن البنا بود و بعد از ان این شعار به گونه دیگری در بین اخوان المسلمین مطرح شد، سید قطب می گفت که ما در واقع کشوری هستیم که خلافت اسلامی را تقدیر می کنیم، می گفت که ما از امت اسلامی هستیم  به معنای امت اسلامی صغیر و امت اسلامی کبیر، امت اسلامی صغیر من المحیط الاطلسی الی الخلیج فارسی هستند که امت عربی و اسلامی هستند ولی امت اسلامی کبیر از محیط تا محیط هستند، یعنی در واقع از محیط و اقیانوس اطلس تا سواحل اندونزی، چین، مالاوی و ان قسمت از شرق اسیا است .

البته جمال عبدالناصر شعار سید قطب را گرفت و گفت که ما قومیت عربی و مصر عربی هستیم (نه اسلامی)، اسلام در جای خود اما ما قوم عربی هستیم. " امت عربی من المحیط الاطلسی حتی خلیج الفارسی" ،این شعار در مخالفت با ایده اخوان المسلمین بود و به شعار و سرود انقلابی تبدیل شد که امت عربی از اقیانوس اطلس تا خلیج فارس است، در حالی که اخوان المسلمین، عرب و اسلام را با هم می خواستند که در نهایت  قومیت را به طور محدودی جدا کردند و کنار زدند، در واقع اصل را بر اسلامیت قرار دادند. ناصر قومیت عربی را با سوسیالیزم آمیخت اما بعد افراطیون قومیت عربی را به تنهایی منشا الهام قرار دادند و گفتند من الحیط الاطلسی الی خلیج العربی. بعضی از مقامات مصری ایران را متهم می ساختند که حتی مقاماتی که به مصر اعزام می کند به عنوان حافظ منافع  و یا مسئولیت های دیگرسابقه دوستی با اخوان المسلمین دارند و چرا برای حسن نیت افراد سکولار ! را برای منصب سفارتی در مصر نمیفرستد؟ مصر فعلی به هر حال بین سنگدان مشکلات اقتصادی و چکش اسلام گرایان قرار دارد. و عصای جادویی حل مشکل مفقود است.


مصرچگونه می تواند از این بحران نجات پیداکند؟
بر خلاف تبلیغات شبکه الجزیره، و یا بعضی تحلیل گران غربی، مصر درشرایط بحران جدی قرار ندارد. دولت سیسی حداقل این خوش شانسی را دارد که امروزه دنیا علاقه ای ندارد که مصر در بحران قرار بگیرد. نه برای امریکا نه برای رژیم غاصب صهیونیستی، نه برای ایران، برای هیچکدام از کشورهای منطقه بحرانی شدن مصر سودی ندارد. منافع منطقه در این است که مصر در جهت فعلی به سوی بهتر شدن وضع اقتصادی پیش برود و بتواند بر مشکلات اقتصادی خودش غلبه پیدا کند ، ناچار است یک رابطه متوازن با ایران ترکیه و عربستان برقرار کند، ایران هم قطعا علاقه ای ندارد که مصر را به جهت بحران پیش ببرد، یا به جهت ترغیب مصر به قطع رابطه با کشورها، تشویق کند.

 مصر کشور بزرگی است، دولتمردان مصر افراد زیرکی هستند، فرهیختگان زیادی درمصر است، اندیشمندان زیادی در این کشور وجود دارد. آنها می توانند راه حل منطقی برای برون رفت از بحران کشورشان پیدا کنند و مصر را در منطقه به سوی پیشرفت و ترقی پیش ببرند.
 بنابراین ما نباید نگران اینده مصر باشیم، مصر کم کم به سمتی می رود که جایگاه خودش را پیدا می کند، ان چیزی که الان مصر را تهدیدمی کند،  افراط گرایی، خشونت و تروریسم است که به نظر می رسد، مصر بر این بحران ها می تواند فائق آید.

ایا لغو اعدام و لغو حکم حبس ابد مرسی ارتباطی به شرایط فعلی روابط عربستان و مصر دارد، گو اینکه برخی از تحلیلگران معتقدند مصر چراغ سبزی برای احیای رابطه با ترکیه به اردوغان داده است.
دولت سیسی چهره ناخوشایندی در پرونده رعایت حقوق بشر دارد لغو اعدام مرسی و تعدادی از افراد اخوان المسلمین  به دلیل فشارهایی است که از طرف سازمان های بین المللی، کشورهای غربی و ترکیه به دولت سیسی وارد می شود. تخفیف احکام بیشتر در راستای بهبود چهره خود دولت مصر صورت می گیرد، چرا که با این کار قصد دارد چهره ای دموکرات از خودش ترسیم کند و دریافت کمکهای خارجی بخصوص از طرف آمریکا را دوباره احیا کند.  لذا چندان ارتباطی با عربستان ندارد. می تواند چراغ سبزی به آمریکا، ترکیه و قطر باشد. پول قطر و شبکه پر مخاطب الجزیره که نقش بسیارمخربی بازی می کند را می تواند متوازن کند. پول قطر و شبکه الجزیره عربی  در تحولات خاورمیانه در چند سال اخیر بخصوص در سوریه نقش بسیارمخربی داشتند.الجزیره و دولت قطر در مدار افکار شیخ قرضاوی مفتی فراری مصری قرار دارند. معلوم نیست که این قرضاوی و شبکه الجزیره است که به حکام قطر خط می دهد و یا بر عکس.  مصری ها به رابطه با ترکیه اهمیت می دهند در همین چند هفته گذشته چندین مقاله در الاهرام  در اهمیت عادی سازی فوری رابطه مصر با ترکیه و ایران و سوریه را گوش زد کرده اند.

 به طور کلی می توان امیدوار بود که مصر در اینده به یکی ازمتحدان منطقه ای تبدیل شود با توجه به خط مشی سیاسی که در قبال بحران سوریه و یمن اتخاذ کرده است چرا که این کشور از درخواست عربستان مبنی بر اعزام ارتش زمینی به یمن سرباز زد.

اینکه مصر متحد ما شود خیلی بعید است حداقل در کوتاه مدت، اینکه می بینید خودشان شایعه می کنند که مصر به کمک ارتش سوریه می رود و یا اینکه وزیر نفت مصر به ایران سفر می کند و بعد هم خود مصری ها آن را تکذیب می کنند، نشان می دهد  که بخشی از ملت و دولت مصر این را می خواهد. بسیاری از فرهیختگان مصر اعم از ناصری ها و چپ ها همواره نگاه مثبتی به ایران داشته اند و آنها می خواهند مصر روابط خود را با ایران ، چین و روسیه بهتر کنند. تایید و تکذیب اینگونه خبرها می تواند ناشی از کشمکش های درونی دولت مصر و حساسیت سنجی افکار عمومی باشد و همچنین نوعی هشدار ضمنی به عربستان و حتی آمریکا برای جلب توجه باشد.اما ایران و مصر تضاد منافع عینی یا مادی ندارند.  بیشتر تضاد منافع این دو  ذهنی و ایدئولوژیک بوده است. نگاه متفاوت دولتهای ایران و مصر به فلسطین و اخوان المسلمین تاثیر گذار بوده است. در واقع مصر یا دولت مصر هیچگاه بنا بر اشتیاق درونی جامعه مصر با ما قطع رابطه و یا سردی رابطه نداشته است. بلکه براثر عوامل و شرایط بیرونی بوده است. 

بعد از انقلاب، ایران بود، که روابط خودش را با مصر به خاطر قرارد کمپ دیوید بحرانی کرد.  بعد از ان هم وقتی که رئیس جمهور مصر ترور شد، ایران بیشتر از هرکشوری خوشحالی کرد، با فراخوان رسمی دولتی، ملت به پشت بام ها رفتند، تکبیر گفتند خوشحالی کردند و انرا نوید بسیار بزرگی برای صدور انقلاب دانستند.

خب این ناشی از اقدام سادات بود که به شاه پناه داده بود شاید در آن زمان نفرت از شاه باعث شده بود که از سادات هم متنفر باشند.

انورسادات  به شاه و خانواده اش پناه داد چون احساس می کرد باید کاری برای شاه بکند. این بیشتر به دلیل ارتباطات عاطفی و کمک های بی حد و حساب شاه بعد از جنگ اکتبر 1973 به سادات بود.  این موضوع باید درک می شد که سادات در جایگاهی نبود که بتواندعلیه جمهوری اسلامی ایران اقدامی بکند و صرفا این کار یک امری بود که ریشه در احساسات و عواطف او داشت. ما برای کشته شدن کسی شادی کردیم که در داخل کشورش محبوبیت بسیاری داشت.  به هرحال انور سادات فردی بود که در داخل مصر مورد احترام بود، قهرمان جنگ 1973 و کسی بود که قادر شده بود صحرای بزرگ سینا را که در اشغال اسرائیل بود با جنگ ، مذاکره و قرارداد کمپ دیوید به خاک مصر بازگرداند. از نظر خیلی از مصری ها این کار بسیار اهمیت داشت و انورسادات قهرمان آنها تلقی می شد . برعکس آن، در ایران انور سادات را به عنوان یک فرد جنایتکار، قاتل، مزدور صهیونیست و فرد خائنی قلمداد می کنند و فردی که انور سادات را کشت، مورد تقدیر و ستایش حکومت ایران قرار گرفت،  خیابانی هم در تهران به اسم او ثبت شد، نام گذاری همین خیابان به نام خالد اسلامبولی، بر روابط ایران و مصر سایه افکند.

در سال 1381 مدت کوتاهی در مصر بودم، همان زمان مقالات زیادی نوشته می شد در دفاع از اینکه باید روابط ایران و مصر بهبود پیدا کند. در طرف ایران هم این تمایل وجود داشت. از 16 تا 27 مهر 1381 در روزنامه همشهری و سایت انلاین، ان سلسه گفتاری در مورد مسائل  خلیج فارس از من منتشر شد که در ان بر ضرورت برقراری روابط دیپلماتیک ایران و مصرتاکید کردم و هنوز هم بر این باور هستم که با توجه به استقلالی که دولت فعلی مصراز خود نشان می دهد و در مبارزه با افراط گرایی و تروریزم همراهی می کند و حتی ژست ضد آمریکایی می گیرد، ما باید برای روابطی دوستانه با مصر پیشقدم شویم. اکنون هم شرایط خوبی فراهم شده  همین هفته گذشته الاهرام چند مقاله در مورد رابطه فوری با ایران طرح کرده است. 

برقراری رابطه ایران و مصر در سال 1382 فقط پیوند خورد به برداشتن تابلو خیابان خالد اسلامبولی. آن موقع شهرداری زیر بار نرفت،  البته نباید از نظر دور داشت که فشارهای زیادی از طرف عربستان، امریکا و اسرائیل هم همیشه مانع روابط نزدیک این دو کشور بوده است.  فقط عوامل داخل مصر و ایران نیست، خارجی هم همواره نقش داشتند و نخواستند که رابطه این دو کشور بزرگ دوباره عادی شود.

در همان زمان  یکی از کسانی که یک مصاحبه مفصلی با یکی از شبکه های تلویزیونی که بعدا هم در مطبوعات چاپ شد فردی به نام ژنرال مجدی عمر بود که آرزوی خودش را در مورد اینکه دو ملت بزرگ ایران و مصر باید روابط عمیق، دوستانه و برادرانه ای را شروع کنند مطرح می کرد، اودر این باره گفت که ما با ایران تضاد منافعی نداریم، به عنوان جمهوری سکولار عربی با ایران جمهوری اسلامی می توانیم با هم روابط دوستانه ای داشته باشیم. حتی اشاره کرد به اینکه بعضی مسائل خیلی جزئی و ناچیز است، ما عرب ها امدیم نام خلیج فارس را به خلیج عربی تغییر دادیم، این موضوع کم اهمیت است اما در بدبینی ایرانی ها به اعراب تاثیر زیادی دارد. ما دریای عرب و خلیج عقبه(عربه) را داریم نیازی به تغییر نام خلیج فارس نداریم، این موضوعات کوچک را باید حل کنیم تا بتوانیم موضوعات اساسی تر را حل کنیم. این حرف ها را از زبان کسی می شنیدم که از دوستان انورسادات و مبارک بود، مجدی عمر فرمانده ارتش مصر بود که البته بازنشست شده بود.

در همان زمان هم بودندافراد صاحب نفوذی که معتقد بودند روابط مصر و ایران باید احیا شود به یاد دارم ده ها مصاحبه و مقاله در این باره منتشر شد. حتی مجله ای مصری منتشر می شد به نام "ایران نامه "که مرتب دیدگاه های موافقین روابط با ایران را منعکس می کرد. البته دولت مصر این حرکات زیرکانه ای که اخیرا انجام داده نباید ما را خیلی ذوق زده کند یادتان هست که  قطر در حمایت از حزب الله لبنان و حماس و یا ترکیه درژست های ضد اسرائیلی سالهای 1385 تا 88 ما را ذوق زده کرده بود. در حالیکه این دو بازی های منفعت طلبانه خود را دنبال می کردند و عملکرد سالهای اخیر انها بخصوص قطر خدمت به اسرائیل بود به هر حال نباید بدبین بود ولی باید همه ابعاد را در نظر داشت، زیرا اکنون شرایط بسیار مناسبی وجود دارد شاید تاخیر موجب فرصت سوزی شود. ما و مصر در خیلی از موضوعات اتفاق نظر داریم، در مورد سوریه، یمن درمورد مسائل دیگر جهانی، به خصوص موضوع سوریه بسیار زیاد می تواند دو کشور را به یکدیگر نزدیک کند. مصری ها بخوبی می دانند ایران هراسی حکام عربی بر مبنای حقیقی استوار نیست.

در مورد مشکلات واگرایی که قبلا وجود داشت مثل موضوع حمایت ایران از اخوان المسلمین که بیشتر یک اتهام بود، ولی امروزه درافکار عمومی ایران، اخوان جایگاه مطلوبی ندارد. در رسانه های خودمان هم می توانید رصد کنید.  دشمنی که در ایران بر علیه القاعده، داعش و گروهای اسلام گرایی تندرو که در سوریه علیه اسد می جنگند اکثریت آن ها به تفکراخوان المسلمین پیوند دارند، یا احترام برای اخوان قائل هستند.اما اکنون آنها در ایران گروه های منحط، مردود و مطرودی به حساب می ایند.
مصر هم درک کرده است که ماامروزه علاقه چندانی به اینکه اخوان المسلمین بخواهند قدرت را به دست بگیرند نداریم، به خصوص که متحد ایران بشار اسد، دشمنان سرسخت اخوان هستند و با اخوان بسیار مخالف هستند ، حافظ اسد پدر بشار اسد، یک بار اقدام به سرکوب خونین اخوان المسلمین سوریه کرد. درواقع قیام سوریه علیه بشار اسد از سوی اخوانی ها شروع شد و به این صحنه های وحشتناکی که امروز سوریه را به نابودی کشانده است  رساند.شاخه های افراطی اخوان امروز حیثیت و ابروی اسلام را تا حد زیادی در دنیا زیر سوال برده است و مسائل منفی زیادی ایجاد کرد.

 ایران چگونه می تواند از روند مناسباتی که بین مصر و عربستان پیش امده است به نفع خود استفاده کند و از این فضا بهره بردای امنیتی و سیاسی کند حتی به جای عربستان به مصر نفت بدهد.

دولتمردان مصری  حرف هایی می زنند و بعد عقب نشینی می کنند. یعنی با موضوع صادق نیستند و یا جرات ایستادگی روی مواضع خود ندارند. بنظر من اگر دولت مصر راجع به حرفهایی که برای بهبود رابطه با ایران و سوریه می زند اگر عملا یک قدم بردارد ایران چندین قدم برخواهند داشت. حتی در دوره احمدی نژاد نقل و قول هایی می شد که مصر آمادگی عادی سازی رابطه دارد ایشان اعلام کرد اگر مصر بخواهد همین الان برای بازگشایی سفارت به قاهره می روم ولی عملا مصری ها پلتیک زدند و پا عقب کشیدند.
آن موقع واگرایی ما و مصر که در موضوع اخوان المسلمین بود،الان  خیلی تضعیف شده است. قطعا ان اشتیاق شدیدی که ایران قبل ها یا قبلتر از آن در حمایت از اخوان المسلمین داشت دیگر وجود ندارد.  در حالی که در موضوعی مثل سوریه بیشتر به سمت همگرایی رفته ایم.  در بحث روابط اقتصادی هم برای ما و هم برای مصر روابط  اقتصادی بسیار اهمیت دارد، به خصوص صنعت جهانگردی و توریست ایرانی ، برای مصری ها اهمیت زیادی دارد،با احیای روابط می تواند صنعت توریسم خود را با جهانگردهای ایرانی رونق دهد ،  اشتیاق از طرف ایرانی ها ابرای سفر به مصر خیلی زیاد است ، شاید این اشتیاق از ترکیه هم بیشتر باشد.  به نظرم مسائل اقتصادی می تواند  نقش مهمی در نزدیک کردن این دو کشور داشته باشد ، به خصوص که امروز به نظر میرسد مصر چندان مایل نیست که به فشارهای عربستان برای دوری از ایران تسلیم بشود ، یا تسلیم ادعاهای درخواست های عربستان سعودی شود.


چندی پیش بيلبوردهايی كه تصويری از مقام معظم رهبری روی آن بود دراتوبانهاي قاهره نصب شد، آیا هدف خاصی پشت این اقدامات است؟
بله این ها برای ایران هراسی است.  در واقع بعضی از پولدارهای عرب خلیج فارس این اقدامات را انجام می دهند. آنها معمولا هزینه هنگفتی را برای ترساندن اعراب و اثبات اینکه ایران بر پایتخت های عربی مسلط شده و انقلاب خود را صادر کرده است تقبل می کنند. 
پول می دهند تا مقاله های سفارشی در روزنامه ها علیه ایران منتشر شود و یا  همین بیلبوردها در قاهره نصب شود. خود من چندین مورد ان را شاهد بوده ام، یکی از این مقالات روزنامه التجدید، ارگان حزب عدالت و توسعه مراکش بود که مقاله ای نوشته بود مبنی بر اینکه نگویید خلیج فارس بگویید خلیج عربی، خلیج فارس اصطلاحی صهیونیستی است.  با سردبیر ان روزنامه ملاقات کردم و مشخص شد که مقاله ای را فردی خلیجی با عنوان اگهی تبلیغاتی به روزنامه  داده است، این کارها با پول عرب ها زیاد انجا م می شود.

 این بیلبوردها هم سفارش افرادی بوده است که اتهام همیشگی عرب ها را می خواستند در مصر به افکار عمومی ثابت کنند و اینگونه القا کنند که جمهوری اسلامی ایران توانسته پایتخت مصر را هم به تصرف خود در بیاورد و اینگونه حساسیت ها را علیه ایران برانگیزانند. و الا مصری ها نه نگران توسعه طلبی ایران هستند، نه نگرانی نسبت به سلاح های ایران دارند، نگرانی هایی که در کشورهای خلیج فارس  و ترس موهومی که آنها از ایران دارند، مصری ها اصولا ندارند. چرا که ایران و مصر همسایه نیستند و ادعای ارضی نسبت بهم ندارند. سوای از آن مشترکات فرهنگی زیادی دارند، شیعه قبل از ایران در مصر حکومت امپراتوری داشت. کشورهای عربی خلیج فارس همواره ایران را متهم میکنند به توسعه طلبی، فرقه گرایی و دخالت در کشورهای منطقه، اینها میخواستند به صورت یک بیلبرد این موضوع را نشان دهند، که افکار عمومی مردم مصر را علیه ایران بشورانند که این مساله  در مصر جنجال افرید ، برخی تصور میکردند که این تبلیغ بنفع  ایران نصب شده و نه تبلیغ علیه ایران ، این در نگاه مردم مصر بستگی دارد چون مصری ها ان ادبیات را ندارند و قبول ندارند که ایران کشور توسعه طلبی است و به دنبال فتح پایتخت عربی است در نتیجه این تابلو برای انها قابل فهم نبود.


برچسب ها: مصر ، عربستان ، السیسی ، رویداد24
نظرات شما