تاریخ انتشار: ۱۵:۳۴ - ۱۴ بهمن ۱۳۹۴
نقد رویداد24 بر «بادیگارد» ساخته جدید ابراهیم حاتمی کیا

نه خیبری نه موتوری،هم خیبری هم موتوری

حاتمی‌کیای عصر اعتدال در بادیگارد خودش را نشان می‌دهد.کارگردانی قدرت‌مند که در چه بودن گرفتار شده است.
رویداد24، مازیار وکیلی- حاتمی‌کیای عصر اعتدال در بادیگارد خودش را نشان می‌دهد.کارگردانی قدرت‌مند که در چه بودن گرفتار شده است.

سوال میثم زرین از حیدر سوال خوبی است که کاش خود حاتمی‌کیا هم جوابش را می‌دانست. میثم از حیدر می‌پرسد:موتوری هستی یا خیبری؟ و حیدر درست مثل حاتمی‌کیا از جواب طفره می‌رود؛ فرار می‌کند.

دوره اول کارنامه حاتمی‌کیا «از کرخه تا راین» پر از شفافیت بود و خلوص. یک شفافیت ایمانی در فیلم‌هایش موج می‌زد که دست و دل بیننده را می‌لرزاند.

حاتمی‌کیا هیچوقت مثل مخملباف شکاک نشد. اما از «آژانس شیشه‌ای» که شاهکار بی‌تکرار اوست پای عقلانیت هم وسط آمد.

حالا حاتمی‌کیا می‌خواست تحلیل بدهد.سوال بپرسد و به چالش بکشد.همچنان شعار می‌داد اما به طرز اُستادانه‌ای از این شعارها به نفع یک فیلم خوب استفاده می‌کرد.

نه خیبری نه موتوری،هم خیبری هم موتوری

حاتمی‌کیا تنها کارگردانی بود که شعار می‌داد اما این شعارها بدل به یک فیلم خوب می‌شد.از به رنگ ارغوان حاتمی‌کیا دیگر آدم منسجم دهه‌های قبل نبود فیلم‌هایش نهایتاً یک ایده خوب بودند با یکی دو سکانس به یاد ماندنی.

مثل سکانس حضور رضا بابک در به رنگ ارغوان یا سقوط هلیکوپتر در «چ» مشکل شاید از حاتمی‌کیا نبود.از شعارهایش هم نبود.

شکل جامعه عوض شده بود و کسی حوصله شعارهای عقلی و دلی و تضاد بین آن‌ها را نداشت.«بادیگارد» از دل یک چنین فضایی بیرون می‌آید و معرف حاتمی‌کیای امروز است.فیلم با قدرت شروع می‌شود.

نه خیبری نه موتوری،هم خیبری هم موتوری

سکانس ترور اول فیلم یک ضرب شست اساسی در کارگردانی است.مثل رستاخیز دوربین در سکانس پایانی.اما فیلم خیلی سانتی‌مانتال‌تر از آن است که توان حمل شعارهای حاتمی‌کیا را داشته باشد.

موضوع دانشمند هسته‌ای و موش و گربه بازی‌هایش با حیدر به شوخی می‌ماند برای کارگردانی که چالشی چنان عظیم را در آژانس شیشه‌ای هدایت کرده بود.

آن هم در یک محیط بسته با کمترین فضا.شعارهای حاتمی‌کیا اگر در فیلم‌های قبلی در دل یک درام پرکشش عرضه می‌شد حالا درام سست فیلمش توان حمل آن شعارهای عظیم را ندارد.

برای همین در سکانس پایانی انقدر گل‌درشت و فرموله شده عرضه می‌شود.این درست که کف و سوت تماشاگران حاضر در سالن را گرفت.اما چنین واکنشی به جای این‌که حسن حاتمی‌کیا باشد عیب اوست.برای این‌که همه چیز را فدای گرفتن واکنش آنی تماشاگر کرده است.

حاتمی‌کیا به ضرب موسیقی و دوربین سعی کرده اثرش اُپرایی و حماسی باشد.اما فیلم بدل شده به یک اُپرای صابونی.حاتمی‌کیا از هیچ‌کدام از ایده‌هایش برای بخشیدن ریتم به فیلم نگذشته است.هر چیزی را در ذهن داشته در فیلم گنجانده است.

گاهی برای دلبری سطحی از تماشاگر(کل قربان صدقه رفتن‌های راضیه برای حیدر)گاهی برای حال دادن به تماشاگر(سکانس زد و خورد حیدر با جوانان علاف پارک).این تعدد ایده‌ها باعث شده درام فیلم فوق‌العاده فربه شود و کل فیلم از ریتم بیفتد.به این موارد اضافه کنید بالانس نبودن روابط شخصیت‌ اصلی با شخصیت‌های فرعی را.

هر چقدر رابطه حیدر و رئیسش(با بازی خوب امیر آقایی)خوب از آب درآمده است.حضور بازپرس ویلچر‌نشین به رغم لزوم حضورش به لحاظ منطقی نچسب است.اوج چنین سهل‌انگاری و باری به هر جهت بودن را در صحنه دویدن میثم می‌بینیم.یک تام و جری بازی بیهوده.حاتمی‌کیا اما بدل به کارگردانی قدرتمند شده است.دکوپاژهایش در سکانس‌های اکشن فیلم عالی است.

می‌تواند تماشاگر را مرعوب و میخکوب کند و دست و سوت آن‌ها را برای خودش بخرد.وقتی چنین وضعیتی پیش می‌آید کسی دیگر دنبال موضع آقای کارگردان نمی‌گردد.این هم نوعی هوشمندی رندانه است.که نه این باشی و نه آن.هم این باشی و هم آن.نه خیبری باشی نه موتوری.هم خیبری باشی هم موتوری.

نظرات شما