گزارش رویداد۲۴ به بهانه نامه نصیحتگونه «سردار» به «روحانی»؛
بیایید «محسن رضایی» را درک کنیم
محسن رضایی از این موضوع هراس دارد که دچار کم توجهی در افکار عمومی و فراموشی در میان مردم شود و لذا تمام تلاشش را می کند تا در متن اخبار رسانه ها باشد و روزی بتواند هدف اصلی خود که همان «شخصیت اول» شدن است را جامه عمل بپوشاند.
رویداد۲۴- «محسن رضایی میرقائد، نه پیروز میشود و نه شکست می خورد بلکه از انتخاباتی به انتخابات دیگر، منتقل میشود.» این عبارت، بارها و بارها در فضای مجازی تکرار شده است و احتمال اندکی وجود دارد که باز هم در انتخابات ریاستجمهوری دوازدهم تکرار شود، اما چرا محسن رضایی اصرار دارد هرجا که مجال عرض اندام وجود دارد حضور داشته باشد؟
برای درک این موضوع، قبل از هرچیز باید به گذشتههای نه چندان دور «آقا محسن» توجه کوتاهی داشت و با تحلیل سالهای اولیه ظهور وی و پس از آن تا دوران کنونی، از شخصیت محسن رضایی، نکاتی را کشف کرد.
معضل اول محسن رضایی آن است که هیچگاه، «شخصیت اول» نبوده است؛ یعنی در تمامی عناوین انتصابی، در سایه شخص و یا اشخاص دیگری بوده است و هیچگاه، تصمیمگیر اصلی میدان نبوده است. هنگامی که در جبهههای نبرد علیه متجاوزین در دوران دفاع مقدس، مسئولیت فرماندهی سپاه پاسداران را برعهده داشته است «شخصیت اول» نبوده است یعنی فرماندهی جنگ و تصمیمگیر اصلی، مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی بوده است و او در کنار فرمانده ارتش و دیگر فرماندهان ارشد نظامی، میتوانسته پیشنهاد دهندهای برای اعمال تاکتیکها باشد و نه تصمیمگیر و میداندار عرصه نبرد.
هنگامی که محسن رضایی به عنوان دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام منصوب شد، تلاش کرد با تکیه بر دکترای اقتصاد خود، محوریت مجمع را همانند شورای عالی امنیت ملی به دبیرخانه منتقل کند ولی حضور شخصیتهای برجستهای همانند آیتالله هاشمی رفسنجانی و دکتر حسن روحانی، باعث شد محوریت اقدامات مجمع تشخیص به تصمیمات صحن عمومی مجمع و برنامههای مرکز تحقیقات استراتژیک محول شود و بازهم محسن رضایی به حاشیه رانده شده و همین موضوع باعث شود وی، تصمیم به حضور در انتخابات بگیرد.
محسن رضایی برای انتخابات ریاست جمهوری سال 84 کاندیدا شد ولی با مشاهده رقبا و شخصیتهای نامزد شده، متوجه شد که مواضعش، خریدار نخواهد داشت و امکان «شخصیت اول» شدن برای او وجود نخواهد داشت و لذا انصراف داد. حضور قویتر محسن رضایی در انتخاباتهای سال 88 و 92، نمایانگر آن بود که عزم او برای رهایی از «نقش مکمل» و تبدیل شدن به «نقش اول» جزم شده است و تمام تلاشش را خواهد کرد تا به پیروزی برسد اما باز هم با جواب منفی مردم مواجه شد چراکه برای مردم، پذیرش شخصیتی نظامی که همّ و غمّ او، تنها و فقط رسیدن به پیروزی است و تجربه اجرایی و مدیریتی سیاسی و منحصر بفردی ندارد غیر ممکن بود.
هرچند سالها کنارهگیری از امور نظامی و عدم حضور در مجامع نظامی و حتی عدم پوشیدن لباس فرم نیروهای مسلح، تلاش نافرجام محسن رضایی برای ارائه نمایش جدیدی از شخصیت خود بود تا مردم او را به عنوان شخصیتی سیاسی و اقتصادی تصور کنند ولی چون هدف محسن رضایی، «شخصیت اول» شدن بود بلافاصله پس از استشمام بوی تغییر در راس ستاد کل نیروهای مسلح، لباس فرم نیروهای مسلح پوشید و در مجامع نظامی حاضر شد و خود را سرباز گوش به فرمان نظام معرفی کرد که بنابر شرایطی، سالها از امور نظامی به دلیل اولویت امور اقتصادی، کناره گرفته بوده است و این اقدام، لزوما به معنای کنارهگیری از موضوعات نظامی نبوده است.
عدم انتخاب او به فرماندهی ستاد کل نیروهای مسلح، باز هم او را ناکام گذاشت؛ با این تفاوت که تلاش چندین ساله او را برای ارائه شخصیت غیر نظامی از خود، به باد داد و اینک محسن رضایی باید تلاش مجدد خود را برای ارائه شخصیت غیر نظامی کلید میزد؛ هرچند در مرحله قبل هم تلاشهای او به باور مردم نرسیده بود.
در روزهای گذشته و در آستانه انتخابات دوازدهم ریاست جمهوری، تحرکات سیاسی و رسانهای محسن رضایی بیش از پیش شده است و این اقدامات او، نمایانگر «دست و پا زدن» تازهای برای حضور در جمع کاندیداهای ریاست جمهوری است. با اینکه خودش در جریان مسائل کشور و مشکلات موجود و به ارث رسیده است اما بگونهای سخن میگوید و در نامه به رئیسجمهور، شعار میدهد که انگار، از جریان امور کشور، نامطلع است.
معضل دیگر محسن رضایی آنست که هیچگاه بدون واسطه از مقام مافوق، مسئولیتی را بر عهده نگرفته است و همیشه «زیر دست» بوده است. بدین معنی که هیچگاه با رای مردم به مسئولیتی دست نیافته است تا بیان کند که «من به پشتوانه رای مردم» چنین و چنان کردهام؛ بلکه همیشه موظف بوده است که برای اعلام مواضع در مسئولیتهای انتصابی، با مقام مافوق خود هماهنگ شود و همین عاملی شده است که تلاش کند در انتخابات ریاست جمهوری، حضور یابد تا بلکه به پیروزی دست یابد.
با ذکر معضلات بیان شده در فوق، باید حضور فعال محسن رضایی در انتخاباتهای متعدد و تلاش برای در صدر اخبار بودن او را درک کرد و به او کمک کرد تا جایگاه واقعی خود را تشخیص بدهد؛ چراکه او هنوز متوجه نشده است که مردم ایران، برای کدامین ویژگی و توانایی، باید به او روی آورند و او را به عنوان «شخصیت اول»، انتخاب نمایند.
برای درک این موضوع، قبل از هرچیز باید به گذشتههای نه چندان دور «آقا محسن» توجه کوتاهی داشت و با تحلیل سالهای اولیه ظهور وی و پس از آن تا دوران کنونی، از شخصیت محسن رضایی، نکاتی را کشف کرد.
هنگامی که دوران حضور محسن رضایی در عرصههای گوناگون نظامی و سیاسی را بررسی میکنیم متوجه میشویم که وی در تمامی این دورانها، با دو معضل، مواجه بوده است.
معضل اول محسن رضایی آن است که هیچگاه، «شخصیت اول» نبوده است؛ یعنی در تمامی عناوین انتصابی، در سایه شخص و یا اشخاص دیگری بوده است و هیچگاه، تصمیمگیر اصلی میدان نبوده است. هنگامی که در جبهههای نبرد علیه متجاوزین در دوران دفاع مقدس، مسئولیت فرماندهی سپاه پاسداران را برعهده داشته است «شخصیت اول» نبوده است یعنی فرماندهی جنگ و تصمیمگیر اصلی، مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی بوده است و او در کنار فرمانده ارتش و دیگر فرماندهان ارشد نظامی، میتوانسته پیشنهاد دهندهای برای اعمال تاکتیکها باشد و نه تصمیمگیر و میداندار عرصه نبرد.
هنگامی که محسن رضایی به عنوان دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام منصوب شد، تلاش کرد با تکیه بر دکترای اقتصاد خود، محوریت مجمع را همانند شورای عالی امنیت ملی به دبیرخانه منتقل کند ولی حضور شخصیتهای برجستهای همانند آیتالله هاشمی رفسنجانی و دکتر حسن روحانی، باعث شد محوریت اقدامات مجمع تشخیص به تصمیمات صحن عمومی مجمع و برنامههای مرکز تحقیقات استراتژیک محول شود و بازهم محسن رضایی به حاشیه رانده شده و همین موضوع باعث شود وی، تصمیم به حضور در انتخابات بگیرد.
محسن رضایی برای انتخابات ریاست جمهوری سال 84 کاندیدا شد ولی با مشاهده رقبا و شخصیتهای نامزد شده، متوجه شد که مواضعش، خریدار نخواهد داشت و امکان «شخصیت اول» شدن برای او وجود نخواهد داشت و لذا انصراف داد. حضور قویتر محسن رضایی در انتخاباتهای سال 88 و 92، نمایانگر آن بود که عزم او برای رهایی از «نقش مکمل» و تبدیل شدن به «نقش اول» جزم شده است و تمام تلاشش را خواهد کرد تا به پیروزی برسد اما باز هم با جواب منفی مردم مواجه شد چراکه برای مردم، پذیرش شخصیتی نظامی که همّ و غمّ او، تنها و فقط رسیدن به پیروزی است و تجربه اجرایی و مدیریتی سیاسی و منحصر بفردی ندارد غیر ممکن بود.
هرچند سالها کنارهگیری از امور نظامی و عدم حضور در مجامع نظامی و حتی عدم پوشیدن لباس فرم نیروهای مسلح، تلاش نافرجام محسن رضایی برای ارائه نمایش جدیدی از شخصیت خود بود تا مردم او را به عنوان شخصیتی سیاسی و اقتصادی تصور کنند ولی چون هدف محسن رضایی، «شخصیت اول» شدن بود بلافاصله پس از استشمام بوی تغییر در راس ستاد کل نیروهای مسلح، لباس فرم نیروهای مسلح پوشید و در مجامع نظامی حاضر شد و خود را سرباز گوش به فرمان نظام معرفی کرد که بنابر شرایطی، سالها از امور نظامی به دلیل اولویت امور اقتصادی، کناره گرفته بوده است و این اقدام، لزوما به معنای کنارهگیری از موضوعات نظامی نبوده است.
عدم انتخاب او به فرماندهی ستاد کل نیروهای مسلح، باز هم او را ناکام گذاشت؛ با این تفاوت که تلاش چندین ساله او را برای ارائه شخصیت غیر نظامی از خود، به باد داد و اینک محسن رضایی باید تلاش مجدد خود را برای ارائه شخصیت غیر نظامی کلید میزد؛ هرچند در مرحله قبل هم تلاشهای او به باور مردم نرسیده بود.
در روزهای گذشته و در آستانه انتخابات دوازدهم ریاست جمهوری، تحرکات سیاسی و رسانهای محسن رضایی بیش از پیش شده است و این اقدامات او، نمایانگر «دست و پا زدن» تازهای برای حضور در جمع کاندیداهای ریاست جمهوری است. با اینکه خودش در جریان مسائل کشور و مشکلات موجود و به ارث رسیده است اما بگونهای سخن میگوید و در نامه به رئیسجمهور، شعار میدهد که انگار، از جریان امور کشور، نامطلع است.
محسن رضایی از این موضوع هراس دارد که دچار کم توجهی در افکار عمومی و فراموشی در میان مردم شود و لذا تمام تلاشش را میکند تا در متن اخبار رسانهها باشد و روزی بتواند هدف اصلی خود که همان «شخصیت اول» شدن است را جامه عمل بپوشاند.
معضل دیگر محسن رضایی آنست که هیچگاه بدون واسطه از مقام مافوق، مسئولیتی را بر عهده نگرفته است و همیشه «زیر دست» بوده است. بدین معنی که هیچگاه با رای مردم به مسئولیتی دست نیافته است تا بیان کند که «من به پشتوانه رای مردم» چنین و چنان کردهام؛ بلکه همیشه موظف بوده است که برای اعلام مواضع در مسئولیتهای انتصابی، با مقام مافوق خود هماهنگ شود و همین عاملی شده است که تلاش کند در انتخابات ریاست جمهوری، حضور یابد تا بلکه به پیروزی دست یابد.
با ذکر معضلات بیان شده در فوق، باید حضور فعال محسن رضایی در انتخاباتهای متعدد و تلاش برای در صدر اخبار بودن او را درک کرد و به او کمک کرد تا جایگاه واقعی خود را تشخیص بدهد؛ چراکه او هنوز متوجه نشده است که مردم ایران، برای کدامین ویژگی و توانایی، باید به او روی آورند و او را به عنوان «شخصیت اول»، انتخاب نمایند.