نرگس نیکسیرت، بازیگر نمایش مانوس در گفتوگو با رویداد۲۴:
تئاتر یک هنر انتقادی است/مانوس از نظر مخاطبین به دنیای واقعی بسیار نزدیک است
نرگس نیکسیرت بازیگر یکی از کاراکترهای نمایش مانوس، عهدهدار نقش دختر هنرمندی است که به دلیل مشکلاتی که در ایران برایش وجود داشته است تصمیم به مهاجرت گرفته است، او با وجود تحمل درد و رنج های فراوان اما در انتها ماندن در آن جزیره را ترجیح میدهد و به کشور خود باز نمیگردد.
رویداد۲۴- نرگس نیکسیرت بازیگر یکی از کاراکترهای نمایش مانوس، عهدهدار نقش دختر هنرمندی است که به دلیل مشکلاتی که در ایران برایش وجود داشته است تصمیم به مهاجرت گرفته است، او با وجود تحمل درد و رنج های فراوان اما در انتها ماندن در آن جزیره را ترجیح میدهد و به کشور خود باز نمیگردد؛ به همین بهانه رویداد۲۴ گفتگویی را با این بازیگر تئاتر انجام داده است که در ادامه از نظرتان میگذرد:
بعنوان سوال نخست اندکی از آغاز فعالیت هنری تان بگویید، ذوق رسیدن به هنر چگونه در شما شکل گرفت و امروزه مشغول به چه فعالیت های هنری هستید؟
ازسال1388 به تشویق مادرم وارد عرصهی بازیگری شدم و در همان سالها چند تله فیلم نیز کار کردم، اما از سال1391 طی جریانی وارد دنیای تئاتر شدم و تا به امروز نیز بصورت پیوسته اجراهای جشنوارهای و اجراهای عمومی بسیاری را تجربه کردهام، البته در این میان چند فیلم کوتاه نیز کار کردم تا از دنیای تصویر نیز خیلی دور نشوم.
علاقهی من صرفا بیشتر به تئاتر هست و هنگامی که این علاقه را در خود پیدا کردم تمایل داشتم تا بهصورت آکادمیک نیز به آن بپردازم و امروز نیز برای مقطع فوقلیسانس درحال تحصیل در رشتهی ادبیات نمایشی هستم.
به سراغ نقشتان می رویم؛ از نگاه شما این نقش چه ویژگی هایی دارد؟
من یکسری گفتگوهایی از این شخص با خانم سهامیزاده را گوش دادم و شاید در رابطه با ویژگی های این فرد نکات بسیاری را حس کرده باشم اما فکرمیکنم مهم آن تصویری است که از این کاراکتر در نمایش به روی صحنه رفته است و من نباید برداشتی از خودم را در این راه اضافه کنم.
مهمترین نکتهای که در مورد این شخص، در دیالوگهای نمایش وجود دارد از نظرمن موضوع هنرمند بودن آن است، او فردی است که همانند من در این کشور در عرصهی تئاتر و آواز مشغول به فعالیت بوده است، نگرانیهایی که از ناکامیهای موجود در عرصهی هنری برایش بوجود آمده است را شاید بتوان زمینهساز مسئلهی ترک کشور دانست؛ این ویژگی نشان دهندهی پیچیدگیهای شخصیتی افرادی است که در هنر غوطهور شدهاند و این امر شاید قابل درک نباشد، اما نشان دهندهی حساس بودن آنها نسبت به مسائل است.
اینکه، این شخصیتها هنگامیکه در هنر به یک سدی برخورد میکنند و ناامیدی در آنان ایجاد میشود، تا چه اندازه مأیوس میشوند از نگاه من مسئلهی مهمی است؛ اینکه یک هنرمند در مسیرش به سدهای بسیاری برخورد کند بسیار دردآورد است و من این یأس و ناامیدی موجود در این فرد را درک میکنم و از این جهت میتوانم با آن احساس نزدیکی کنم.
آیا با فرد مورد نظر در ارتباط هستید و این ارتباط در ارتباط شما با این نقش تاثیر داشته است یا خیر؟
به شخصه خیر، اما صفحهی مجازی این فرد را نگاه کردم، تعدادی از نقاشیهایش را تماشا کردم و مصاحبهها و گفتگوهایش را شنیدهام؛ در رابطه با مسئلهی تاثیرگذاری نیز باید بگویم به طبع زمانیکه بازیگر از آن شخصیت شناخت بیشتری پیدا میکند، قطعا بهتر میتواند حس و حال درونیاش را درک کند و آن در صحنه اجرا نماید.
فکر میکنید چرا این دختر پس از تحمل درد و رنج های فراوان، به ایران باز نگشت و زندگی در آنجا را انتخاب کرد؟
بسیاری از افرادی که در آن کمپها زندگی میکردند، امروزه به کشورشان بازگشتند اما این دختر جزو این دسته از افراد نبود؛ من اینگونه فکرمیکنم که چه اتفاقی رخ میدهد تا این شخص باوجود این مشکلات سخت در آنجا میماند و حاضر به بازگشت نیست.
من فکرمیکنم به آن زخمی بستگی دارد که این افراد بخاطر آنها تصمیم به اینکار گرفتند؛ ما میدانیم که بعضی از زخمها به مرور زمان از بین میروند و فراموش میشوند و فرد زمانیکه تصمیم به فرار از آن مکان میگیرد پس از مدتی بر اثر سختیهایی که وجود دارد حاضر به بازگشت میشود اما زخمی که این شخصیت از ایران داشته است به اندازهای عمیق بوده است که حاضر به بازگشت نیست و این زخم به این آسانی فراموش نمیشود.
او بدون شک لحظهای را که دل کنده است و از کشور خارج شده است در ذهنش حک شده است و اینگونه نخواهد بود که با مشکلات و سختیهای دیگری آنهارا فراموش کند و تصمیم به بازگشت گیرد؛ من نیز در زندگانی خود به این معقوله دقت دارم که برخی از زخمها حتی باوجودآنکه در آن لحظه به ریشهای بودن و دردناک بودن آن فکرمیکنیم پس از مدتی فراموش میشود اما یکسری از زخمها نیز وجود دارد که تا ابد در ذهن باقی میماند ومن فکرمیکنم زخم این شخصیت از این دسته از زخمها میباشد.
از نظرشما می توان مانوس را یک نمایش انتقادی تصور کرد؟
بله، من فکرمیکنم که هنر تئاتر یک هنر انتقادی است و شکلگیری این هنر در جهان و ایران بدین جهت شکلگرفته است که از مسائل روز مره اجتماعی و سیاسی خود انتقاد کند؛ بدین جهت از نگاه من، نمایش به کلی یک هنر انتقادی است که حتما یک مسئلهای را به نقد میکشد.
از نگاه یک بازیگر، مانوس چه مقدار توانسته است به ماجراهای واقعی رخ داده در آن جزیره نزدیک شود؟
من بهعنوان بازیگر این کار، به دلیل آنکه فیلمهای مستندی بسیاری را دیدهام، به آن فضا بسیار نزدیک شدهام؛ اما اینکه تا چه اندازه توانستهایم به ماجراهای واقعی جزیرهی مانوس نزدیک شویم، حقیقتا از بازخوردهایی که دریافت میکنیم این اتفاق به خوبی رخ داده است.
مخاطبینی وجود دارند که از دوستان ما نیز نمیباشند و تاکید میکنند که این برزخ موجود در نمایش را حس کردهایم؛ اما در نهایت بدلیل آنکه تمامی این اتفاقات مستند است و مو به مو بنابر آنچه که تعریف شده و اتفاق افتاده است، اجرا شده است، من فکرمیکنم که در این زمینه موفق بودهایم و توانستهایم تا حداقل فرصتی را فراهم آوریم تا تماشاگر بتواند صحنهی کوچکی از آن جزیره را ببیند و باقی ماجرا را خود تخیل کند.
به نظر شما چرا اين طور احساس ميشود كه تئاتر ما كمتر به سمت تئاتر مستند ميرود؟
من باتوجه براینکه پنج سال است تماشای تئاتر و بازیگری در این عرصه را آغاز نمودهام، بیش از سه سال پیش برای اولین بار به تماشای یک تئاتر مستند نشستم و در آن زمان بسیار برایم جذاب بود و به همین جهت از آن زمان بیشتر به تئاترهای مستندی که به روی صحنه میروند توجه دارم.
خودم نیز این شانس را داشتم که بلافاصله پیشنهاد بازی برای تئاتر مستند چشم در برابر چشم را داشتم و در این اثر نمایشی نقش آمنه بهرامینوا را اجرا کردم؛ اما در این مدت به دلیل جذابیتی که برایم ایجاد شده است، از اجراهای این سبک خبردار میشوم و از نظرمن اتفاقا به خوبی به آنها پرداخته میشود و کارگردانهایی وجود دارند که به سراغ این سبک میروند.
باتوجه بر استقبالهایی که از این نوع نمایشها میشود، مطمئنا یک روند رو به رشدی نیز زین پس شکل خواهد گرفت.
فكر ميكنيد طرح اين مسائل در تئاتر به كاهش آسيبها كمك ميكند؟
صددرصد؛ رسالت تئاتر نیز جز این نیست، تئاتر میکوشد تا مسئلهای را نقد کند و آسیب های موجود را کمتر کند همانطور که عدهی زیادی از مخاطبین ما میگویند از این مسئله به هیچ وجه اطلاعی نداشتهاند و کافیاست تا هرکدام از این انسانها، خود و نزدیکانشان را نسبت به مسئلهی قاچاق انسان آگاه نماید؛ بدون شک یک روشنگری در این افراد ایجاد شده است که دیگر به این معقوله فکر نمیکنند.
چرا تئاتر ما در سالهاي اخير موفق به تربيت نسلي نشده كه الگوهاي حرفهاي رفتاري نسلهاي قبل را حمل كند؟
من موافق این جمله نیستم؛ چراکه تفاوت نسلها در همهی موضوعات تفاوت ایجاد کرده است و امروزه حتی نسل گذشتهی پزشکان ما نیز با نسل امروز پزشکان تفاوتهای بسیاری دارند؛ اما در تئاتر و حتی هنر تصویر برخی بدیها بیشتر به چشم میآید زیرا انسانهای فعال در آن بیشتر مقابل چشم مردم هستند اما این امر دلیل نمیشود تا ما بگوییم نسل جدیدی که وارد تئاتر شده است از الگوهای حرفهای رفتاری بدی برخوردار است.
از نظرمن نسلی که مد نظر شماست، نسل طلایی هنرمندان تئاتر ایران است که شرایط خاص خودرا داشته است، هنگامیکه زمان از یک تاریخی میگذرد ما بیشتر قدر هنرمندان برجستهی آن زمان را میدانیم و میتوان گفت که به تازگی آنهارا کشف میکنیم و از نظرمن لازم است تا مقداری زمان بگذرد و نسل طلایی تئاتر این زمان هم دیده و کشف شود.
مانوس را به چه کسانی پیشنهاد می کنید؟
این نمایش را به همه پیشنهاد میکنم، مگر افرادی که مشکلات قلبی دارند و اینگونه صحنهها آنهارا بیش از اندازه ناراحت کننده است؛ زیرا از نظرمن یک مقداری ناراحت شدن لازم است و این امر کار هنر است تا مخاطب خودرا به یک تزکیهای برساند و قطعا غم و اندوه نیز جزئی از این تزکیه میباشد.
آگاه شدن از وجود چنین مکانی و حال هموطنان و انسانهایی که این روزها در آن کمپها به سر میبرند، از نظرمن حداقل دستآوردی است که یک مخاطب میتواند از این نمایش داشته باشد.