تاریخ انتشار: ۰۸:۱۱ - ۰۷ فروردين ۱۳۹۶

سعید رضایی: ولاسکو فرار کرد و عزیز شد

سعید رضایی ستاره اسبق والیبال ایران می‌گوید: تیم هفتم دنیا چرا لژیونر ندارد؟ والیبال ما ظاهری قشنگ دارد با داخلی خراب.
 رویداد۲۴- سعید رضایی ستاره اسبق والیبال ایران می‌گوید: تیم هفتم دنیا چرا لژیونر ندارد؟ والیبال ما ظاهری قشنگ دارد با داخلی خراب.

 هم تجربه بازی با نسل قدیم را دارد و هم جدید. 30 سال تجربه ای که از مینی والیبال شروع شد و به مربیگری ختم. او و بهنام محمودی اولین لژیونری را در لیگ ایتالیا تجربه کرده اند. تجربه ای که راه جدیدی را پیش پایش گذاشت و از او مردی پخته ساخت. حرف از سعید رضایی است، والیبالیستی که فراز و نشیب های زیادی را پشت سرگذاشته و مدیریت سنتی و مدرن روسای فدراسیون را به چشم دیده. او  به قول خودش مستقل است.آن قدر مستقل  که حالا بعداز 15 سال سکوت، حرف های زیادی برای گفتن داشت. حرفهایی که شاید تا به حال کسی نشنیده است. حرفهایی که خواندنش خالی از لطف نیست. سعید رضایی مهمان كافه خبر بود.

*تیم شما اولین تیمی بود که به نسل ما می خورد و در سال 76-77 با تحول کشور ،رو امد و با نسل رشید مثل بهنام و شما برایش اتفاقات خوشایندی افتاد . مسیری قشنگی که والیبال با آن سر زبانها افتاد. بعد مرزهای ایران را رد کردید و لژیونر شدید.فضای والیبال شکست و مردم متوجه شدند که حرف دارد. بگو چه اتفاقاتی افتاد؟

حرکت روبه جلوی والیبال با حضور مدیرانی مثل یزدانی خرم آغاز شد که از ورزش به عنوان سکوی پرش خودشان استفاده می کردند و البته در مورد والیبال، با یک کار درست که همان استعدادیابی قد بلندها بود. منتهی همین کار درست هم خالی از اشکال نبود و با آزمون و خطاهای بسیار، فرصت های زیادی را از دست داد. در واقع، پیشرفت والیبال نسل به نسل در طول تاریخ ما اتفاق افتاده. چون بازیکن های بزگ، مربی می شدند و نتیجتا داشته های خودشان را به بازیکنان جوان انتقال می دادند. ولی چون ارتباط ما به دنیا و علم روز والیبال قطع بود، مربیان  همه داشته هایشان ،تجربه عمر بازیکنی اشان نه بیشتر، که به نسبت پیشرفت والیبالمان کمابیش هنوز هم به همین منوال است. برای همین هم هست که به مربی خارجی نیاز داریم تا حلقه وصل ما به جهان والیبال باشد. آن زمان ما انفرادی بازی می کردیم و سیستم نداشتیم. مثل فوتبالمان که یک نسل بیادماندنی مثل علی دایی ،کریم باقری و... تلاش کردند و مردم ما فوتبال را با آن تیم دلی دوست داشتند. ولی یک زمانی از آن بدشان آمد. حالا هم  این داستان برای والیبال تکرار شده ،مردم والیبال را بیشتر از پیشرفتش دوست دارند ولی حس می کنم شاید جایی با ندانم کاری همین اتفاق فوتبال برایش تکرار شود.

من از سال 65 با مینی والیبال آمده ام وتا حالا 30 سالی است در والیبال هستم. می توانم بگویم هم با نسل قدیم ، بازی کرده ام و هم نسل جدید. نسل جدید ،چون در آن تاریخ نیستند و می خواهند تاریخ جدید داشته باشند و نسل قدیم را کنار بگذارند. اما برای نسل قدیم اتفاقاتی افتاد که اگر امکانات حالا را داشت نسل خیلی بهتری می شد. من هنوز هم می گویم که بهنام محمودی از شهرام محمودی بهتر است. ولی بهنام طبق الگوی همان والیبال در آن نسل، انفرادی بازی می کرد و حالا شهرام در سیستم والیبال بازی می کند. این فرق نسل قدیم و جدید است.

اصلا دلیل حضورم در این مصاحبه، طرح مسائلی است که شاید خیلی شنیده نشده. مسائلی که دیگران باید بروند جواب سئوالهایشان را از انهایی که باید، بپرسند.

*مثلا اگر پارک کی وون جای کارخانه مربی بود.

اقای کارخانه به دلیل مسائلی که برای اهل والیبال مشخص است، سرمربی تیم های مختلف شد. اما در رابطه با پارک کی وون باید بگویم که برای آمدنش به ایران، من و آقای حمید شایگی با او صحبت کردیم. چون توانایی تبدیل والیبال سنتی و شرقی را به والیبال مدرن داشت و می توانست ما را به شیوه متداول بازی در آن روزگار نزدیک کند. وقتی در ایتالیا بازی می کردم (سال 2000)، یک بار دبیر وقت فدراسیون (درخشنده) با من تماس گرفت ،قرار بود یک مربی آرزانتینی  (کاستلّانی) به ایران بیاید که به خاطر شرایط  و مدیریت سنتی آقای یزدانی خرم محدودیت های غیرحرفه ای زیادی برایش در نظر گرفته شده بود و به همین دلیل هم نیامد. درحالی که الان آقای داورزنی سنتی نیست و تعامل می کند با خارجی ها. ما آن موقع دو سال یک بار با کره و زاپن بازی می کردیم و وقتی به آقای یزدانی خرم می گفتیم  اردوی اروپا برویم یا سالی دو،سه بار با شرق اسیایی ها بازی کنیم می توانیم ست بگیریم،و... او می گفت اگر تیم را ببریم اروپا بازیکنان می روند برای خودشان! این نگاه سنتی برای اوردن مربی خارجی هم بود. وقتی درخشنده به من گفت، دیدم نمی شود من یا وکیلم با او صحبت کنیم. چرا که جایگاه والیبال ایران در سطح بالا نبود. 17سال پیش که در ایتالیا ،با سیستم حمله بر اساس فاصله مهاجم از تور اجرا می شد، در ایران هنوز روی تور اسپک می زدند. یعنی یکی از همان تفاوت های سیستم قدیم و جدید که به آن اشاره کردم.  نسل ما با آن پتانسیل، خیلی بالاتر از بازیکنان نسل امروز بود. ولی ،زور می زدیم ،چون در سیستم نبودیم  و مربی به روز نداشتیم. اما بچه ها خلاقیت های خیلی خوبی داشتند. بازیکنان بلند قدی بودند متفاوت از بقیه قد بلندها. این نسل گزیده ای از والیبال خودش را با مربیانی بدون علم روز کار می کرد.

*شما با حیدری کار کردی تا ...

من با همه مربیان قدیمی کار کردم . همه شان شاید در تمرین و... خوب بودند ولی فقط آقای مهرانپور بود که تخصصش کوچینگ بود.

*آقای یزدانی خرم خیلی در پیشرفت والیبال تاثیرگذار بودند . حالا آن ماجرایی که تعریف می کند که فیدل کاسترو گفته بوده چرا بازیکنان شما این قدر کوتاه هستند و نمی توانند والیبال بازی کنند. گیر مخالفتش با حضور مربی خارجی چه بود؟ می گفت آنها در ایران ناهنجاری به وجود می آورند؟

زمانی مشکلات والیبال ،مثل تب جامعه بود. جو جامعه ما بسته تر بود و حتی با لباس متفاوت تری باید به دانشگاه می رفتی. ولی بعداز باز شدن جو آقای یزدانی خرم هنوز روی مخالفتش اصرار داشت. حالا تیم ها  اردوهای آن چنانی می روند اما آن موقع هنوز رئیس فدراسیون در دهه 60 سیر می کرد. حتی یادم است با برگشت از ایتالیا به آقای یزدانی خرم گفتم برای بازی تدارکاتی برویم خارج . گفت نه  بازیکنان بروند بیرون برایشان مشکل درست می شود. من هم گفتم مگر نمی گویی بازیکن ساخته ای؟ وقتی تیم به اردوی خارج برود بازیکنان بافرهنگ از بی فرهنگ جدا می شوند. اما قبول نکرد. حتی وقتی با یکی از مربیان خارجی برای آمدن به ایران صحبت می کردم، می گفت چون شما برای تغییر تفکر والیبال صحبت می کنی، آنها قبول نمی کنند چون باید خودشان را رد کنند. همین هم بود. ما اوایل کمی صحبت کردیم، مثلا من آنالیز را برای مسئولین توضیح دادم که اصلا چی هست و به چه کار مربی و تیم در تمرین و مسابقه می آید. من و بهنام دو ایرانی بودیم که 17 سال پیش با سیستم والیبال امروز کار کردیم. ولی به ما گفتند جوگیر شده اید. بهنام گفت کف پوش سالن را درست کنید. گفتند برو بابا کفپوش سالن چیه؟

*تو زودتر از بقیه دنبال تحصیلات رفتی. نمی دانم از امتیاز ورزشی استفاده کردی یا خودت رفتی. از نسل شما تو و چند نفر دیگر سراغ تحصیلات عالیه رفتی قبل از اینکه دانشگاهی شدن ورزشکارها اینقدر ساده شود.

من شاگرد اول ریاضی فیزیک شهرم بودم. من باید می رفتم دانشگاه مهندسی می خواندم. با رتبه 1100 خیلی چیزها را کنار گذاشته ام  و کوتاه امده ام ،ولی برای بالا رفتن به چیزی متوسل نشده ام جز توان خودم. اما حالا شرایط فرق می کند، بعضی ها با توان و رابطه هایشان جلو می روند. بحث مربیگری هم همین است. هرکس که مربیگری می کند، مربی نیست. طرف اسپانسر ،رابطه و... جور می کند. خیلی راحت با رابطه یک تدارکاتچی ،دکتر یا خبرنگار، می شود مربی. البته من شک ندارم که آدمها می توانند پیشرفت کنند اما تخصص هم باید در این داستان نقشی داشته باشد.

*از دل برود هر آن که از دیده برفت، برای شما خیلی واقعی است. در این چند سالی که تصمیم گرفتید نباشید با وجودی که قبلا یک ستاره بودید، در خیابان شما را می شناسند؟

دیدگاهم فرق می کند. خدا بیامرزد آقای معدنی درباره اینکه برود با ولاسکو کار کند با من مشورت کرد، گفتم دیدگاه عام می گوید شما برای اینکه سرمربی تیم ملی بودی نباید بروی دستیار ولاسکو شوی. ولی دیدگاه خاص می گوید کار یاد بگیر از کسی که کوچینگ  و دیدگاه خیلی درستی دارد.

الان هم در جامعه ما عام بودن مهم نیست. خاص بودن درست است و محبوب بودن. با وجودی که مشهور بودن خیلی خوب است ولی من همیشه سعی کردم محبوب باشم. خدا را شکر کسانی هم که من را می شناسند دید خوبی به من دارند. بالطبع این ستاره بودن یک زمانی از بین می رود.

*تو ستاره بودی و خودخواسته آن را کنار گذاشتی. زمانی که تو و بهنام در والیبال ستاره بودید واقعا ستاره بودید.

بدون رودربایستی بگویم؛ همان زمان بهنام در تلویزیون مصاحبه می کرد و یک بار هم اسم نیاورد که با سعید رضایی در ایتالیا است، ولی من همین الان در مصاحبه ام 20 بار گفتم بهنام محمودی. همان زمان من تلویزیون 10 تا یکی می رفتم ولی بهنام محمودی همیشه می رفت. نه کار او اشتباه بود نه کار من، هر کس فلسفه خودش را داشت. خیلی از آدم ها در والیبال هستند که هنوز پیراهن شماره مرا (3) می پوشند و  مرا دوست دارند. هر جا هم باشی پیدایت می کنند. اینطور خیلی بهتر است تا اینکه مدام بخواهی خودت را جلوی این و آن نشان بدهی.

*تو حرفه ای بازی کردی. اسپانسر وقتی دنبالت می آید که دیده شوی...

من همیشه می گویم سلامتی بهترین چیز است. اگر سلامتی باشد من مقید به زمان و مکان نیستم، به توان خودم اعتماد دارم. در زندگی همیشه جوری حرکت کردم که از همه جلو زدم. در تحصیل هم همیشه شاگرد اول بودم. هر وقت هم خودخواسته ایست کردم، وقتی راه افتادم باز از همه سبقت گرفتم.

*تو که دنبال درس خواندن رفتی چرا دکترا نگرفتی؟

من می خواستم یک رشته دیگر لیسانس بگیرم که مشکلاتی پیش آمد و نتوانستم. دوست نداشتم اینجا دکترا بگیرم. برای همین، پیشنهاد عضویت در هیات علمی دانشگاه را هم ، قبول نکردم. نه اینکه از مربیگری یا معلمی بدم بیاید، ولی معلمی در آن رشته را دوست نداشتم. هنوز هم اگر بخواهم شروع کنم باید از اول بخوانم...

*چه رشته ای؟

هنر. عکاسی. من خیلی سال است که برای دلم عکاسی می کنم. آن زمان هم می خواستم هنر بخوانم برای اینکه از زندگی ام لذت ببرم. نسل قدیم نسلی بود که سعی می کرد لیوان شخصیتش را از همه چیز پر کند. خیلی سخت به یک چیزی می رسید. یک باره پر نمی شد تا جا برای چیزهای دیگر نماند.

*یکی از چالش هایی که در این چند سال در والیبال وجود داشته این حرفه ای گری است. گلخانه ای ساخته شده از آدم هایی که طرف به خودش اجازه می دهد آن قدر همه چیز را مادی ببیند که بعد از بازی شان که معاون رئیس جمهور به رختکن می رود از او پاداش مطالبه کند. چالش های اینچنینی پرستیژ کلی والیبال را پایین می آورد و به جایی می رسد که مردم می گویند در والیبال بازیکن سالاری است.

من برای همین اینجا هستم. آدم مستقلی هستم و دنبال تخریب هم نیستم.

*از اینجا وارد بحثی می شوی که برنمی تابند. با پیج های هواداری میلیونی طرف می شوی.

از اینکه بخواهم کلیشه ای حرف بزنم بدم می آید. چون زندگی ام فارغ از کلیشه است. من یکی از کسانی که در بدترین مواقع از والیبال حمایت کرده بودم. اگر هم حرفی می زنم برای این است که دوست دارم والیبال همینطور خوب پیش برود. چون جوری در دل مردم جا گرفته که آدم لذت می برد. ما در دوره ای زندگی کرده ام که عشق ، زندگی و کارمان والیبال بوده است. در این مورد هم که گفتی، درباره بازیکنان می توانم بگویم، والیبالیست ها  انسان های خیلی خوبی هستند، هیچ مشکلی ندارند. این ما هستیم که این خمیرها را شکل می دهیم. منِ مدیر، من سرپرست، من مربی اگر نتوانیم شکل درست به اینها بدهیم، الگوهای آنها متفاوت می شود. مثلا اگر حسین معدنی دوست من نبود، شاید زمینه های هنری که در وجود م بود، برجسته تر نمی شد. یا  اگر با آقای x که همه در والیبال می شناسند رفت و آمد می کردم، زمینه بیزینسی ذهنم تقویت می شد، یا آقای مهرانپور که مربی ما بود و بحث اخلاقی کسانی که در پیکان قدیم بودند، شکل گرفته از اخلاقیات ایشان بود. اگر حتی آدم هایی بودند که خیلی جاهای دیگر بد بودند وقتی به پیکان می رسیدند شکل و شمایل متفاوت تری پیدا می کردند. الان هم والیبال همینطور است ولی یک مشکلی که این وسط دارد این است که به مربییان شایسته، آن قدرت داده نمی شود و خیلی راحت همه مربی می شوند. آیا همه راحت بازیکن تیم ملی می شوند؟ نه. یک بازیکن تیم ملی باید حداقل 10 سال نرمال کار کند. سعید معروف 10 سال به سختی کار کرد. هیچکس یادش نمی آید وقتی یک روزی برای والیبال ساحلی با آقای تابش نژاد به کیش رفتیم، سعید معروف تنهایی آمد کیش و یک یار پیدا کرد و بازی کرد. آن هم در سال 85 که هنوز در ایران هیچ کس سعید را مثل الان نمی شناخت. او اگر سعید معروف شد برای این است که مزد پشتکارش را گرفت. حالا دایی اش پاسور بوده، ارومیه والیبال خیز است و ... را کنار گذاشت و برای والیبالش زحمت کشید. یک مقطعی پشت امیر حسینی ماند و افت کرد ولی باز هم خودش را پیدا کرد. الان انتقاد به سعید معروف زیاد است، در حالی که سعید معروف مشکلی ندارد. اگر به من هم اختیارات زیاد بدهند شاید طور دیگری بشوم. مشکل ما هستیم. قبل از اینکه سعید به این داستان ها برسد این به قدرتی برمی گردد که پله پله از بالای هرم داده شده.

مربی داخلی، منظورم مربی واقعی است نه کسی که با اسپانسر یا رابطه مربی می شود، کسانی که توانایی مربیگری دارند را نمی گذاریم دیده شوند برای اینکه فکر می کنیم اگر اینها را بزرگ کنیم نمی توانیم کنترلشان کنیم و بازیکنان را بزرگ می کنیم و فکر می کنیم این بادکنک دست ماست ولی این بادکنک بالا می رود و روزی از دست من و شما هم رها می شود و دیگر خیلی دستیابی به آن سخت می شود. این داستان والیبال این روزهای ما است. همین الان در فوتبال کار    برانکو را اگر یک مربی ایرانی در والیبال بکند، اول می روند کانال می زنند و آن مربی را بیرون می کنند ولی مربی خارجی محکم می ایستد ،برای اینکه اول مربی مهم است. این هرم از بالا به پایین می آید. وقتی راس هرم با پایین هرم ارتباط بگیرد، این وسط خلا به وجود می آید و اشتباه می شود. زمانی که من یا آقای معدنی یا آقای X وYبازیکن بودیم، شاید به مربیانمان کمک می کردیم ولی مربی نبودیم. من تا دو سال روی نیمکت داغ مربیگری ننشستم، نفهمیدم دیدگاه مربی و بازیکن با هم متفاوت است.

*کواچ زمان شما بازی می کرد، بازیکن بدی هم نبود، مربی بدی هم نبود...

کواچ فقط مشکلش این بود که آدم خوبی بود. مربی کاریزما می خواهد. ولاسکو این کاریزما را داشت ولی کواچ نداشت. بدی ما این است که همه دنبال این هستیم که مقصر افت والیبال را پیدا کنیم. مقصری وجود ندارد. همه هم انداختند گردن کواچ یا لوزانویی که از همه ساکت تر بودند. ما با افتخار المپیک رفتنمان پز می دهیم ولی مربی را به چه دلیلی بیرون می کنیم؟ جلسات کارشناسی با تصمیم از قبل گرفته شده می گذاریم. چرا؟ اینها سوال هایی است که من جواب نمی دهم کسانی که مسوول هستند باید جواب بدهند. بازیکن کواچ را مقصر نمی کند، مجموعه مقصر می کند. آنجاست که وقتی مجموعه یک نفر را ضعیف کند بازیکن هم اعتراض می کند.

*ولاسکو هم اگر 6 ماه بیشتر مانده بود...

دقیقا. ولاسکو دقیقا در مسابقات قهرمانان قاره ها در ژاپن با مجموعه تیم اختلاف داشت. خودش برای اختلافات گذاشت رفت. این مجموعه مربی را خراب می کند حتی کسی مثل ولاسکو را. مردم دقیقا اگر بخواهند بدانند، والیبال ما سیر تکاملی اش از آقای ایوان شروع شده، آزمون خطا داشتیم. مربی های ایرانی بودند. آقای گائیچ آمده بعد مجبور شدیم تیم را به یک مربی ایرانی دادیم. اگر مجبور نبودیم نمی دادیم. با حسین معدنی نتیجه گرفتیم و تا دومی آسیا بالا آمدیم. همانجا هم آن مشکلات بین بازیکن ها و آقای معدنی به وجود آمد. یعنی با حسین سلام علیک هم نمی کردند. وقتی این موضوع با چند مربی تکرار می شود و ما می آییم برای مردم جور دیگری وانمود می کنیم درست نیست. سیکل مشکل دارد. این سیکل یک گیری دارد که هیچ کس نمی تواند از آن به سلامت عبور کند. من نمی توانم درباره این گیر حرف بزنم، هیچ کس نمی تواند درباره اش حرف بزند، ولی یک گیر بزرگ که دارد این است که انفرادی است. تفکر گروهی نیست. الان دو سال است والیبال ما دارد افت می کند، هیچ کمیته فنی برای آسیب شناسی وجود ندارد. اصلا فدراسیون کمیته فنی ندارد. البته انتخاب سرمربی حق رئیس فدراسیون است ولی کمیته فنی چرا نداریم؟ افرادی که نظر فنی می دهند غیر از محمود افشاردوست از والیبال جدید چقدر متوجه می شوند؟ آسیب شناسی در چه حدی انجام می شود؟

تفکر انفرادی جایی گیر می کند. سرمربی برای 6 ماه انتخاب شده و کمکش برای دوسال. یا مثلا زمان کواچ ، دستیارانی با رزومه ضعیف در تیم ملی داشتیم که روی نیمکت یک تیم باشگاهی هم نمی نشستند. اصلا مربیان پایه بر چه اساسی انتخاب می شوند؟ مربیان پایه را ایرانی و بزرگسالان را خارجی می گذاریم! انگار به ارگان ها سهمیه  تقسیم می کنیم! در صورتی که داریم به آینده ضربه می زنیم. شاید هم بخواهیم بگوییم در آینده ای که ما نیستیم، شما هم موفق نشوید! یا مثلا سرمربی قبلی تیم امید با حقوق ماهی یک و نیم میلیون قهرمان آسیا شد اما حالا سرمربی تیم امید حقوق آن چنانی می گیرد!

*نکته اینجاست که آنها سیچلو را سرمربی تیم ملی می دانستند. اگر فشار...

نبود کمیته فنی باعث می شود که به جمع بندی دقیق و درست نرسی. یک مربی را می گذاری و سیکل می چرخد اما جایی گیر می کند. این گیر باید رد شود. این تصمیم انفرادی باعث می شود این مربیانی که شایستگی ندارند بیایند. رئیس جمهورقبلی ما هم خودش تنها نبود و یک مشاور داشت که از خودش بیشتر نفوذ داشت!

*واقعا بازیکن جایگزین برای سعید معروف در تیم ملی داریم؟

یکی از دلایل نبود بازیکن جایگزین سعید ،این است که نخواستیم بازیکنی دیده شود. حرف از مدیر بود که در والیبال نیست. اما من می گویم بعضی افراد به خاطر هر منفعتی هر کاری می کنند. روی یکسری از افراد را می بندیم و یکسری را نشان مردم می دهیم. بعد می گوییم شایسته ها خیلی کم هستند! حالا هم ما در قسمت مدیریت، کسانی  را داریم که بالا بیایند اما اجازه نمی دهند که دیده شوند. در داستان بازیکن هم همین است.

برای المپیک بازیکن مصدوم می برند اما جواد معنوی نژاد که آینده صد درصد والیبال است را نمی برند و انتخاب نشدنش را می اندازند گردن مربی! این مرا ناراحت می کند.

*اینطوری که پیشرفتی نخواهیم داشت.

 وقتی یک لشکر درست شود و همه یک حرف را بزنند، می شود فیلترینگ. پیشرفت والیبال ما از 30 به60 درصد رفته اما ما ان را 100 نشان می دهیم. باشد! 100 را نشان دادید و همه منفعتش را هم بردید اما والیبال می ماند و ما. آن بازیکن، بازیکن بدی نیست. ما او را این جوری کردیم. ما این طوری او را ساختیم.

* بخشی از این قضایا گردن ماست.

سوای زود بودن ،تحریف هم تاثیر دارد. شاید زمان ما وقتی من یا بهنام محمودی می گفتیم از فلان تیم خارجی پیشنهاد داریم کسی نمی توانست این قضیه را ثابت کند اما  حالا وقتی خبرنگار می گوید فلانی بهترین بازیکن دنیاست ،واقعا آن طرفی ها هم همین طور می گویند؟

*به جز سعید شاید کسی نباشد ...

من می گویم بیشتر از سعید ، سید بهتر بوده. سید حتی از سعیدهم بیشتر دیده شد . حتی سید بین فنی های دنیا بیشتر از سعید مطرح تر است. ولی هدفمند روی سعید مانور داده می شود.اینکه ما چیزی را بالای طاقچه بگذاریم که دستمان به آن نرسد، مشکل ماست وگرنه او که اشکالی ندارد. اتفاقا خیلی هم ورزشکار خوب و زحمتکشی است. ولی یک روز به او هم ضربه می زنند. من این قضیه را دیده ام.

*کلا نسل جدید انگار راه خودش را می رود.

این حرف شما در همه مسائل صدق می کند. مثلا نسل جدید خبرنگاری می آید نسل قدیم را محو می کند. در حالیکه باید بر تاریخی که قدیمی ها استوار کرده اند، بایستد و بالاتر برود تا خودش را نشان بدهد. وقتی من می بینم یک ایرانی در روزنامه گاتزتا یادداشت والیبال می نویسد، می گویم پتانسیل خبرنگار ایرانی این است که برای معتبرترین رسانه های والیبالی بنویسد. ولی الان می مانم که چرا در ایران خبرنگاران به جای کپی کردن اخبار یک رسانه، خودشان تلاش نمی کنند تا به سطحی از توانایی برسند و ارتقا پیدا کنند؟ الان اخبار والیبال یک خبرگزاری را که بخوانی، انگار همه رسانه ها را دوره کرده ای. چون همه یک چیز نوشته اند. در حالی که پویایی والیبال به نقد و نظر منحصربفرد رسانه هاست که باید هر رسانه بر اساس تفکر انتقادی خودش از والیبال خبر بزند و گزارش مستقل منتشر کند.

درباره خود والیبال، مربیگری، بازیگری و... هم همین است. اگر من سال 2000 در ایتالیا بازیکن شدم، چرا حالا بازیکنان نمی روند؟ چرا باید فقط من و بهنام و سعید معروف باشیم که برویم و والیبال ایران به همین تعداد لژیونر در همه این سال ها بسنده کند؟

*چرا واقعا بازیکنان به باشگاه های خارجی نمی روند؟

من با بعضی ازبچه ها صحبت کرده ام که بروند. از نظر مالی و همه مسائل اینجا خوب است. والیبال ما مشکل بدنه دارد و مصدومیت های بازیکنان هم به خاطر روند اشتباه والیبال و انتخاب های بازیکنان افزایش پیدا می کند. شکل و ظاهر والیبال ما قشنگ است اما داخلش خوب نیست. یک نمای زیبا با داخلی نه چندان دلپذیر. مثلا بدنسازی بازیکنان ما خراب است. از زمان مربیگری ست کویچ مصدومیتها شروع شده. ست کویچ خیلی کمک کرد به والیبال ما اما نداشتن بدنسازی خوب کار خودش را کرده است. در حالی که متدهای بدنسازی خیلی به روز شده اما در والیبال ما متدهای ست کوویچ کپی شده است. حتی مربیان خارجی که می ایند مربی بدنساز مقطعی می اورند.

اگر بازیکن هشت ماه در کوران مسابقه باشد، بازیکن بهتری می شود، به طول عمر دوره قهرمانی اش اضافه می شود و سطح تیم ملی هم بالاتر می رود. اگر والیبال ما خیلی خوب است و تیم هفتم دنیا هستیم چرا یک لژیونر نداریم؟ همه دنیا و حتی تیم فنلاند لژیونر دارد. این مساله خیلی مشکل ساز است. به خاطر اینکه مسائل مقطعی مادی را نگاه می کنیم، دیگر به آن نمی رسیم. ما بدترین و کوتاه ترین لیگ را داریم.

*بچه ها ترجیح می دهند اینجا باشند تا سختی زیاد در لیگ های اروپایی را تحمل کنند.

انجا باید هشت ماه تمام بازی کنند. من دفاع وسط بودم. هشت ماه انجا تمرین کردم و سرویس پرشی زدم. 10 سال اول سرویس موجی می زدم و 10 سال پرشی. سطح بازی ام در ایتالیا عوض شد. روزی که به ایران برگشتم والیبالیست دیگری بودم. موسویِ جوان در اولین سال که بازیکن پیکان بود می توانست به ایتالیا برود اما قرارداد سه ساله داشت و نشد که برود. هرچند او اینجا پیشرفت خوبی کرد ولی می توانست شماره یک دنیا باشد اما نه این شماره یکی که مردم ما در دفاع می دانند. او می توانست نفر شماره یک سرویس، اسپک و دفاع باشد. او بازیکن خیلی خوبی است اما ماندنش در ایران مصدومیت هایش را بیشتر می کند. بازیکن لژیونر باشد و هشت ماه بازی کند وقتی برمی گردد به تیم ملی با سطح فنی بالاتر از همبازی شدن با بهترین های دنیا آمده. ولی  حالا بازیکنان تیم ملی کل لیگ را استراحت می کنند و تنها چند هفته برای دو سه بازی مهم تحت فشار قرار می گیرند. یعنی 6 ماه از سال به استراحت و فشار کم می گذرد و بعد از 6 ماه، در تیم ملی به بدن هایشان فشار می اورند تا با تمام وجود برای ایران بازی کنند. غافل از اینکه مصدومیت هایشان شروع می شود.

*یعنی برخلاف تصور لژیونری به انها کمک می کند؟

اگر بچه ها لژیونر بودند روند هماهنگی خیلی بهتر می شد و عمر والیبال ما هم بیشتر. ولی روند آماده سازی ما اشتباه است. مثلا اضافه نشدن بازیکنان جوان به ترکیب بزرگسالان. یعنی ما تیمی داریم  که خوب یا بد به خاطر نتیجه ، به آن دست نمی زنیم. چون اگر نتیجه نگیریم مدیریت زیر سئوال می رود. درحالی که مگر ما سال اول حضورمان در لیگ جهانی در گروهمان پنجم نشدیم؟ بازیهای خوب تیم اشکالی داشت؟ خودمان توقعات را بالا می بریم و بعد جرات نمی کنیم تغییر ایجاد کنیم. چندسال ما تیم های پایه را به مربیانی دادیم که آینده والیبال ما زیر سئوال رفت. دو سال اولی که آقای داورزنی آمد، بهترین نتایج را نوجوانان و جوانان والیبال گرفتند. چون قبل از آن کار شده بود و پرورش استعداد به یک رویه تبدیل شده بود. وگرنه همیشه والیبال ما با درخشش تک ستاره ها که خود رو بوده اند، روبرو بوده. اما بعد ها هم می توانیم نتیجه بگیریم؟ درست است حالا هم بازیکن داریم اما بازیکنی که سید، غفور، معروف شود داریم؟

اینکه می گویم روند غلط است یعنی مثلا اینکه ما کمیته مربیان نداریم اما عضو کمیته مربیان در آسیا داریم! اشکال ندارد ،آن پیشرفت باشد اما در کشور هم باید در عمل این را داشته باشیم.

*چرا شما دعوت برای کار درتیم  زیر 23 سال را قبول نکردید؟

در چندسال اخیرکه من کار کردم حتی پیشنهاد سرمربیگری هم داشتم اما دلم می خواست سلسله مراتب را طی کنم. چرا که اگر گفتند سعید رضایی والیبالیست خوب، لژیونر، تحصیل کرده و... است، برایش کار کرده ام. برای مربی شدن هم کار کردم مثل یک مربی، یک روانشناس، یک تمرین دهنده، چهار سال کار کرده ام، حتی با انالیزور که چیزی یاد بگیرم. به هر حال، موفق شده ام به لحاظ فنی مقبول اهل والیبال باشم. نه اینکه یک شبه مربی شده باشم. وقتی مربی تیم امید بودی و قهرمان اسیا شدی، دوباره پیشنهاد کار در همان تیم را به تو می دهند اما می گویند جایگاهت مشخص نیست! من البته مشغله هم داشتم ولی دوست داشتم با سیچلو کار کنم ولی یعنی چه که جایگاهت مشخص نیست؟! به نظرم می آید فدراسیون به خاطر اینکه از اسم های آینده دار می ترسد، یا یکسری غیر حرفه ای ها می آورد که من به آنها می گویم طرح کادی. این طرح کادی ها را بعدا خود فدراسیون برای اینکه به مربیگری شان مشروعیت ببخشد، مجبور است به تیم های باشگاهی بفرستد تا بگوید مربی اند! یا فدراسیون کسانی را می آورد که بعدا بتواند هر جور خواست جایشان را تغییر دهد و آنها هم صدایشان درنیاید. یعنی مطیع باشند. خب اگر مربی مهم نیست چرا مربی از خارج می آورید؟

*ولی بچه ها به این نتیجه رسیده اند که مربی مهم است. حتی سید پستی گذاشته بود .

مربی خوب، مهم است. چرا نمی خواهند مربیان خوب ما در سطح دنیا مطرح شوند؟ چون بازیکنان نمی خواهند؟ چون از پایین هرم به بالا می گویند این کار را بکن. اگر مربی قوی باشد، بازیکن اخلاق مدار می شود اما اگر مربی معمولی باشد چه اتفاقی می افتد؟ به هر حال مربی که حرفی برای گفتن نداشته باشد، می خواهد به لحاظ معروفیت از بازیکن کم نیاورد. پس کارهای بازیکنان را می کند. در سالن به همه چیز گیر می دهد و کاری می کند که همه او را ببینند. به جای تعویض خوب مدام داد می زند تا همه  او را ببینند. اینجور مربیان می خواهند از بازیکنان عقب نمانند. در حالی که اگر چهار مربی درست شود ،کاریزما را هم داشته باشد، بازیکن یاد می گیرد. قوانین کمیته انضباطی ما کاملا درست است اما ضمانت اجرایی ندارد.

*همه دردسر ها به همین برمی گردد.

همه مساله همین است. بازیکن داور را پایین بکشد و فیلمش را در یوتیوب بگذارند ودر دنیا ما را مسخره کنند. بعد بازیکن مجددا بازی کند و سال بعد هم به طرف  جایگاه داد و بیداد کند، بعد تیم تشکیل دهد و به بازیکن پول ندهد و هوادارانش به تیم دیگرچاقو نشان دهند. اینها مسائل والیبال است که می پوشانیم و والیبال را بزک کرده به مردم نشان می دهیم.

*چرا ما مربیان سطح بالا نداریم؟

مربیان به جای کار فنی، بیشتر مدیریت می کنند. آن هم مدیریت بحران. در حالیکه مربیان خارجی به خاطر قدرت فنی شان، مدیریت تیم را دست می گیرند. کواچ مدیریت داشت اما بعداز دوسال به خاطر اینکه ادم خوبی بود به او حمله کردند.

یا مثلا زنده یاد حسین معدنی ادم محجوبی بود، مثل خارجی ها فنی کار می کرد و مدیریتش را از فنی بودنش داشت ولی سختگیر نبود. خیلی دوستانه با بازیکنان برخورد می کرد. اگر حسین می گفت فلانی را بگذارید کنار، طرف که مدیر می شد خود حسین را برکنار می کرد. کاری که با حسین کردند و هیچکس هم نگفت، این بود! دوستان حسین معدنی همیشه ساکت بودند و هیچ وقت هم حرفی نمی زنند ولی حسین معدنی همه حرفهایش را به ما زده است. خیلی ها حتی خواستند با جنازه حسین زنده شوند. روز تشییع حسین، یکی از سخت ترین روزهای زندگی من بود. چون خیلی از دشمنانش آمدند و خودشان را دوست او جا زدند. کسانی که فقط به فکر منافع خودشان بودند و کاری جز ضربه زدن به آدم هایی مثل حسین که از جنس والیبال بودند و زحمت می کشیدند، نداشتند. کسانی که حسین به آنها می گفت «خوارج والیبال». ما آن روز به احترام و آبروی حسین و والیبال ساکت ماندیم و چیزی نگفتیم.

* با این شرایط اما مربیان ما کار کنار مربی خارجی را قبول ندارند.

من چنین چیزی را قبول ندارم چون تا حالا هر چه آمار دارم، به هر مربی که گفتند رفته و کار کرده. درباره خودم می گویم که؛ از اولی که ولاسکو امد،بعد کواچ و لوزانو هرسه ایتالیایی صحبت می کردند. زبان والیبال دنیا ایتالیایی است. همه آقایان گفتند سعید رضایی ادم خوب، باهوش و تحصیلکرده وآشنا به زبان ایتالیایی است و به درد تیم ملی می خورد، اما یک بار به خودم نگفتند که بیا تیم ملی. به همه هم گفتند ما به او گفته ایم اما او با ما کار نمی کند. اما من به جرات می گویم که یک نفر به من نگفت بیا کنار تیم ملی کار کن. هیچ وقت نخواستند. حتی حاضر شدند مترجم ببرند ولی سعید رضایی مربی را نبرند! پس نروند بگویند ما به سعید گفتیم و او گفت نه. من فقط تیم ملی امید را امسال گفتم نه، به خاطر اینکه جایگاهم مشخص نبود. چون طرح کادی نیستم. مربی ام. مربی که طرح کادی نمی شود. ولی طرح کادی شاید بعدا به لطف بعضی ها مربی هم بشود!

من 4 سال در تیمی که 6 سال بازیکن و کاپیتانش بودم، مربیگری کرده ام. در رقابت های قهرمانی مردان آسیا، امیدهای آسیا، امیدهای جهان، دانشجویان جهان، باشگاه های جهان و... مربیگری کرده ام، نه چیز دیگر! بنا به فلسفه کاری خودم سلسله مراتب را برای مربی شدن طی کرده ام. پس برنمی گردم عقب که بی جایگاه کار کنم.

*به خاطر مسائل مالی در پیکان نماندید؟

من پولکی نیستم. به قاعده و قانون معتقدم. خود ادم ها باید متوجه توان کاری من باشند. اگر کارم خوب باشد و مرا نبینند راهم را جدا می کنم. چراکه اگر راهم را جدا نکنم خوبی را زیرسئوال می برم نه خودم را. من اگر قرار باشد خوب باشم، اما از حقم دفاع نکنم خیلی بدم. پس من می روم کنار که خوبی زیر سئوال نرود.

*واقعا لیگ ما جزو لیگ های معتبر دنیاست؟

فدراسیون جهانی، هشت لیگ برتر دنیا را مدتی پیش انتخاب کرد و در سوئیس برایشان جلسه ای برگزار کرد. از آسیا چین و کره و ژاپن بودند ولی ایران نبود. لیگ ایران شاید از نظر پولی جزو پنج لیگ برتر دنیا باشد ولی از نظر کلی که باید مسائل مدیریتی، برنامه ریزی، امکانات، اسپانسرینگ، بخش خصوصی، ترانسفر بازیکنان و مربیان بین المللی و مدت زمان برگزاری مسابقات را رعایت کند، کاملا سطح پایین است.

*مدت کوتاه لیگ ما از لیگ های اروپایی هم تاثیر دارد؟

مثلا درباره مدت زمان مسابقات، باید بگویم لیگ است که بازیکنان را می سازد. بالاخره 10 تا 30 بازیکن بزرگسالان داری. وقتی لیگ نیست 6 ماه اول سال بازیکنان چه کار باید بکنند؟ بازیکنان در کوران مسابقات ساخته می شوند. حضور اجباری بازیکنان نوجوانان و جوانان نکته خوب لیگ ماست، که بالاخره مربی مجبور می شود از آنها استفاده کند و انها هم دیده می شوند . همه لیگ های مهم دنیا بالای شش ماه و نیم برگزار می شوند. اصلا لیگ زیر 200 روز شوخی است، پارتی است، دورهمی است! مگر انها مسابقات ندارند؟ انها هم مثل ما هستند، اما سازماندهی دارند. سارمان لیگ ایتالیا یک سازمان در بولونیا است و تشکیلات مستقلی از فدراسیون این کشور دارد. درحالی که فدراسیون ایتالیا در رم است و مدیریت والیبال و تیم های ملی را انجام می دهد. شما ببینید ما مثل ایتالیا و لهستان المپیک بوده ایم. آنها دو هفته زودتر از ما لیگشان را شروع کرده اند و هنوز دارند بازی می کنند. در حالیکه ما آخر مهر شروع کردیم و اواخر اسفند هم جمعش کردیم! لیگ امسال پنج ماه هم نشد!

ما می توانیم لیگ خیلی بهتری داشته باشیم. زمانی که من والیبال بازی می کردم سطح داوریها خیلی بالا بود. اما حالا برعکس شده. آن موقع داوران داور بودند، بازیکن بازیکن. مربی مربیگری می کرد. ولی وقتی بازیکن سطحش بالا می رود باید قضاوت هم بالا برود. اما باور نداریم که داور هم باید قوی شود، مثل مربیان. به آنها باید شخصیت داد تا بازیکن به او حمله نکند. داور حرمت مسابقه است، نباید حرمت شکنی شود. باید برخورد شود. رفع مسائل با کدخدا منشی ضرر مستقیمش به لیگ وارد می شود. ولاسکو موسوی را از فرودگاه که برگرداند اما بعد سید متحول شد. اگر کارخانه با او برخورد نکند یک ربع هم سر تمرین دیر می آید.

*مثل کی روش که رحمتی را از تیم ملی کنار گذاشت. والیبال هم همچین آدمی می خواهد.

همچین آدمی نه ، همچین آدم هایی می خواهد. یک نفر فایده ندارد. حتما نباید پرخاش کند یا برخورد مستقیم داشته باشد. باید هر تصمیمی می گیرد حمایت شود.

*درست است که مربیان خارجی ،از ایرانی ها به عنوان آنتن استفاده می کنند تا مربی؟

من نباید جواب بدهم. از مربی خارجی بپرسند. از کواچ،ولاسکو و لوزانو بپرسند که مظلوم واقع شدند. بپرسند چی شد ؟ یکی از دلایلی که من 15 سال مصاحبه نکردم این است که خبرنگار هر جا مشکلی دارد و می خواست حرفش را به رئیس فدراسیون بزند از زبان من سعید رضایی بشنود. من هیچ وقت زبان کسی نمی شوم. من زبان اصلاح کاری می شوم اگر کارشناسی اش را بلد باشم. زمانی که بازیکن بودم هیچ وقت درباره هیچ مربی حرف نزدم. حالا هم مربی بایدجواب دهد که وقتی امدم قدرت از دست من خارج شده به خاطر اینکه قدرت بازیکن بیشتر از من بود؟ به خاطر اینکه راس هرم با بازیکن اتحاد تشکیل داده و حرف مرا گوش نکرده است؟ با اینکه بهترین مقام ها را والیبال ایران با کواچ گرفت اما او را بیرون کردیم. ولاسکو می توانست المپیک برود و نرفت. ولی چقدر قشنگ خودش را معرفی کرد و همه  گفتند ولاسکو بهترین است. ایران انتخاب درستی برای ولاسکوی تمام شده در اروپا بود. دومی ایران را قهرمانی کرد و دیده شد، بعد هم ایران را به لیگ جهانی برد. او انتخاب درستی کرد اما از یک جایی به بعد که فکر می کرد افت می کند فرار کرد. واقعا فرار کرد. تیم را المپیک نبرد.

*یعنی خدا برایش خواست و فرار کرد؟

نه خودش فرار کرد و عزیز شد، وگرنه بیرونش می کردند. فهمید، زرنگ بود که بماند له می شود. دقیقا در اوج بود و رفت. اما لوزانو  تیم را به المپیک برد و رفت. فدراسیون گفت من تیم را بردم المپیک. البته که اینجا باید گفت فدراسیون تیم را برد المپیک. چرا که فدراسیون درست انتخاب کرد. در این پروسه بهترین انتخاب سیچلو بود. سیچلو تیم ایران را خوب می شناخت، لوزانو نمی توانست در این فاصله کم بشناسد و کمک هم کرد تیم به المپیک برود.

لوزانو باید جواب دهد که چرا نمره قبولی گرفت ولی او را نخواستند ! من دیدگاهم را به عنوان کارشناس می گویم و شایدهم اشتباه باشد. والیبال ما خیلی خوب جلو امده. فوتسال ما سوم دنیا شده اما در والیبال هنوز مدالی نداریم. خیلی کار داریم. بازیهای خوب هنر نیست. استمرار دربازیهای خوب تیم را تیم بزرگ دنیا می کند. این قدر که مدعی هستیم تیم های خوب دنیا از ما می ترسند ،واقعا نمی ترسند. چون با آنالیز خوب دست ما را خوانده اند. ما باید راه های مختلفی برای پیروزی داشته باشیم. مادامی که تنها یک راه برای بردن داریم، محکوم به شکستیم. چون بعد از چند بازی، لو می رویم.

*ایرانی ها وقتی به جایی می رسند راضی می شوند.

ما هنوز به جایی نرسیده ایم. آن زمانی که ما ایتالیای میزبان را راحت بردیم، ایتالیا رفت به دور دوم. لهستان را هم بردیم، تمرکزش برای قهرمانی جهان 2014 بود. حتی کورک و...  را هم نیاورده بود. باخت هایی که به ما دادند اصلا برای آنها ضرر نبود. ما که در لیگ جهانی بردهایی که از امریکا و بقیه تیم ها گرفتیم ضرری برای حریفان نداشت. آنها بازیکنانشان را تقسیم کرده بودند و برعکس ما مدام بازیکنان اصلی تیم را به زمین می فرستادیم که حالا که مصدومیت ها زده بیرون. مدام جو می دادیم مردم تشویق کنند تا ما هم آن جلو دیده شویم.

* لیگ در دو،سال اخیر خیلی پر حاشیه شده ،تیم های بدون پشتوانه می آیند و می روند. بازیکنان پول نمی گیرند...

ما تیم ملی را ویترین خودمان کرده ایم. وقتی تیم ملی ویترین می شود، دیگر لیگی وجودندارد و  دیده نمی شود. به جای اینکه به شهرستانها برسی و هوای باشگاه ها را داشته باشی، کاری می کنی که باشگاه ها قید تیمداری را می زنند. مگر می شود لیگی نه فینال داشته باشد و نه بازی رده بندی؟امسال به خاطر همین انتقادات قبول نکردند ،سوم مشترک باشد. بازی رده بندی برگزار کردند.

*پارسال که سازمان لیگ گفت پیکان قبول نکرده ،بازی سوم را انجام دهد؟

بازی را دو روز عقب تر انداختند، آقای کارخانه گفت بازیکن خارجی من ویزایش تمام می شود و می رود! به خاطر همین بازی سوم برگزار نشد. ما هم گفتیم هنوز جنازه رضا خدابیامرز روی زمین است بیایم بازی کنیم و بعد برویم ادای احترام کنیم؟ ما گفتیم اول مراسم خاکسپاری باشد و دو روز بعد بازی، آنها گفتند نه! ما هم نمی توانستیم کسی را که سال ها برای والیبال زحمت کشیده بود و در تیم مان هم نقش بسزایی داشت، نادیده بگیریم و ناجوانمردانه بگوییم بازی کنیم تا بعد مراسم تشییعش برگزار شود. قهرمانی به هر قیمت ارزش ندارد.

*فحاشی زیر تور بازیکنان بهم حالا جای کری خوانی را گرفته. چرا؟

کری خوانی یک تاکتیک است برای ایجاد جنگ روانی و به هم ریختن نظم ذهنی حریف. اینکه الان به اسم کری خوانی وجود دارد، فحاشی و بی تربیتی است! زمان ما اصلا این طوری نبود. اصغر نائینی  اعصاب بازیکنان را با کری خوانی زیر تور بهم می ریخت و حتی امیرحسینی هم با کری هایش کار می کرد ولی حالا همه چیز عوض شده است . بین بازیکنان نسل قدیم هیچ وقت ندیدم کسی فحش بدهد، من خجالت میکشم که فحش ناموسی از بازیکن تیم ملی می شنوم . بازیکنی که الگوی جامعه است. تازه در مملکتی که اخلاق مدارهستیم. خیلی بد است که فحش های ناموسی بد نباشد. وقتی بلد نیستی کری بخوانی ،نخوان. ولی اوقتی با نامردی فحاشی می کنی و طرف را عصبی می کنی و می بری، دیگر هنر نکرده ای. تو در چشمش نگاه کن و حرکتی انجام بده. کری خوانی از قدیم بوده، هنر است. هرچند من با همان هم موافق نیستم.

*کولاکویچ بهترین گزینه  برای سرمربیگری تیم ملی بود؟

گزینه خوبی است. چرا که هم در تمام تورنمنت های مهم جهان حضور داشته و قهرمان اروپا شده، مدال از لیگ جهانی و قهرمانی جهان دارد و هم سابقه  کاری اش نشان داده در تیم ملی صربستان جوانگرایی کرده و حالا تیم ما نیاز به جوانگرایی دارد. باید قبول کنیم با جوانگرایی خیلی اتفاقات هم می افتد ،ولی اگر هم نتیجه داشته باشیم و هم جوانگرایی، کمی کار سخت می شود. با جوانگرایی مدتی نباید به نتیجه فکر کنیم و باید افق بزرگتری داشته باشیم. فقط امیدوارم مشکلاتمان را به گردن او نیندازیم و مثل کواچ و لوزانو با او برخورد نکنیم. در کنارش هم از مربیان خوب استفاده شود که بتوان آینده ای برایشان در تیم ملی متصور بود. البته من هنوز نفهمیده ام برای اینکه در سطح جهانی بازیکن سازی کنیم، چرا در سطح پایه مربی خارجی نداریم و مربیانمان ایرانی هستند، ولی برای تیم بزرگسالان فقط به گزینه خارجی فکر می کنیم؟ یک جای این کار می لنگد که عاقلان دانند.

 

نظرات شما