عباس عبدي: حضور انتخاباتي مشروط به نتيجه نشود
رویداد24- عباس عبدی در روزنامه اعتمادنوشت: يكي از مشكلاتي كه در گذشته و در ميان اصلاحطلبان به وجود آمده بود، ورود به انتخابات از زاويه نتيجهگيري و پيروزي بود.
اين نگرش از يك حيث درست و مطابق با منطق انتخابات است و مثل هر بازي يا مسابقه ديگري است كه وقتي وارد مسابقه ميشويم هدف ما پيروزي است. ولي هيچ كس حضور در مسابقه را به لحاظ ذهني مشروط به قطعيت پيروزي نميكند، به ويژه اگر مسابقهاي باشد كه به دلايلي از جمله ضعفهاي احتمالي آن، نهادينه شدن اصل مسابقه براي ما اهميت بيشتري از نتيجه آن داشته باشد.
بنابراين اگرچه بايد براي موفقيت و پيروزي كوشيد، ولي نگاه اصلي بايد به حفظ و نهادينه شدن بازي و در اينجا انتخابات باشد. تجربه ٢٠ سال گذشته نشان داده است كه هرگاه هدف اصلي اصلاحطلبان حضور و مشاركت موثر سياسي بوده، چنان گام برداشتهاند كه از يك سو نهاد انتخابات را تقويت كردهاند و از سوي ديگر پيروز آن نيز شدهاند.
در واقع برد واقعي براي يك نيروي سياسي جديد در ايران، در درجه اول همان نهادينه شدن انتخابات است و نتيجه هم به تبع آن به دست خواهد آمد. اين اتفاق در سال ١٣٧٦ و ١٣٩٢ به بهترين شكل خود را نشان داد. در حالي كه ١٣٨٤ و ١٣٨٨ نتيجه متفاوتي را رقم زد. مساله اين نيست كه در اين دو مورد چرا نتايج مطابق تصور ابتدايي آنان نشد، مساله مهم اين است كه هيچگاه نبايد نهادينه كردن يك پديده مهم را نسبت به نتيجه احتمالي آن در حاشيه قرار داد.
اگر اين امر يعني تقويت نهاد انتخابات را هدف اصلي قرار دهيم، با تحقق آن حتما برنده خواهيم بود و اگر پيروزي هم نصيب شود، دو موفقيت به دست آمده است و اگر هم پيروز نشويم، آن هدف مهمتر محقق شده است.
ممكن است پرسيده شود كه چگونه ميتوانيم تفاوت اين دو حالت را متوجه شويم؟ به نظر بنده يك معيار مهم وجود دارد و آن حالتي است كه پس از پايان انتخابات به همه طرفهاي درگير انتخابات دست ميدهد. اگر به نحوي وارد شويم كه روز پايان انتخابات، فارغ از هرگونه نتيجهاي نگرانيها و تنشها برطرف شود، آن انتخابات شاخص موردنظر و مطلوب را دارد. ولي اگر طرفهاي ذيربط بهگونهاي وارد انتخابات شوند كه همه نگران روز بعد از انتخابات باشند، در اين صورت آن شاخص و معيار مطلوب وجود نداشته است. هر كس ميتواند اين شاخص را براي انتخابات ١٣٧٦، ١٣٨٠، ١٣٨٤، ١٣٨٨ و ١٣٩٢ مقايسه كند. البته اين مساله در انتخابات مجلس قدري متفاوت است.
بهويژه در انتخاباتي كه بخش مهمي از نيروهاي سياسي حضور نداشتهاند، درك از اين شاخص فرق ميكند. بنابراين اميدواريم كه همه نيروها فارغ از نتيجهاي كه در انتخابات به دست ميآيد، به گونهاي رفتار كنند كه نگران نتايج رسمي نهايي نباشند. آن نتيجه را به نفع جامعه بدانند و پيروز و شكستخورده از آن استقبال كنند. البته اين به آن معنا نيست كه نتايج انتخابات منشأ تحولات نخواهد بود. همچنان كه تحولات ناشي از انتخابات سال ١٣٩٢، اگر بيشتر از انتخاباتهاي ديگر نبود، كمتر هم نيست. ولي نحوه رفتار و اينكه چه شكافي را ميتوان در سياست هدف قرار داد، فرق ميكند. به همين دليل در اين يادداشت و بهصورت خلاصه برداشت خودم را از شكاف مهمي كه در اين انتخابات ميتواند يا بايد مورد توجه باشد، عرض ميكنم.
به نظر ميرسد اگرچه تعدادي از نيروهاي اصلاحطلب در ليستهاي انتخاباتي هستند، ولي مساله اصلي اين دوره از انتخابات شكاف اصلاحطلبي و اصولگرايي نيست و رد صلاحيتها نيز كمك موثري به شكلگيري اين موضوع كرده است. همچنان كه در سال ١٣٩٢ با حمايت از آقاي روحاني كه منتسب به اصولگرايان است، آقاي عارف را كه به اصلاحطلبان نزديكتر است كنار گذاشتند، زيرا اين حس درست وجود داشت كه بازي انتخابات بازي اصلاحطلبان نيست و حتي اگر از آقاي عارف حمايت هم ميشد و او پيروز هم ميشد از نظر سياسي معلوم نبود كه كارآمدي لازم و پيشرفت امور فراهم شود. بازي امروز نيز همان و در ادامه سال ١٣٩٢ است. جناح تندروي اصولگرا كه در سال ١٣٩٢ يك شكست سخت خورد هنوز به حيات خود ادامه ميدهد، اين انتخابات ميتواند، سرنوشت آنان را در ميان جريان اصولگرا يكسره كند؛ و حضور اصلاحطلبان نيز فقط حمايت از جريان اصولگرايان معتدل است و نه مقابله يا رقابت مستقيم با تندروان آنان. زيرا تندروهاي آن سو نيز ميخواهند چنين مقابلهاي را با اصلاحطلبان داشته باشند، همچنان كه در دفعات پيش چنين كردند و دوستان اينسو نيز به خطا به استقبال اين مقابله رفتند و نتيجه نيز براي كشور فاجعهبار بود.
از سوي ديگر اين شكاف را ميتوان در قالب موافقت يا دشمني با دولت نيز توضيح داد. بنابر اين مساله محوري حمايت از دولت يا ستيز با آن است. و فهم درست از ليستها نيز در همين چارچوب ممكن است. اين نگاه به انتخابات و شكاف اصلي آن كمك ميكند كه حدي از آرامش را در پايان انتخابات تجربه كنيم. بنابر اين برگزاري آرام اين انتخابات به ويژه از طريق تحديد ابعاد اهداف در حمايت از دولت ميتواند در درجه اول به تثبيت نهاد انتخابات كمك كند و در ادامه نيز به احتمال قريب به يقين گام بزرگي در همسويي دولت و مجلس و پيشبرد برنامههاي دولت و نيز به حاشيه راندن تندروهاي اصولگرا و تغيير موازنه قوا در آن جناح منجر خواهد شد.