تاریخ انتشار: ۱۰:۲۶ - ۰۷ تير ۱۳۹۶

نقشه عبور از حاشيه‌سازی مخالفان روحانی

پايان دولت دوم حسن روحاني، سرآغاز چله انقلاب اسلامي و نظام سياسي ايران است. روحاني در مقام يك انقلابي سال ٤٢ با ادراكي دقيق از وضعيت و مطالبات توده‌هاي اجتماعي و تغييرات مهم ساختاري و فلسفي در نظام بين‌الملل و موقعيت ايران در جهان معاصر، با نسخه توسعه ايران و بهبود شاخص‌هاي بهزيستي و رفاه ايرانيان راهبرد خود را از سال ٩٢ به اين سو بارها در معرض ديد و نقد خواص و عوام قرار داده: «تفاهم ملي/تعامل بين‌المللي.»
رویداد۲۴-پايان دولت دوم حسن روحاني، سرآغاز چله انقلاب اسلامي و نظام سياسي ايران است. روحاني در مقام يك انقلابي سال ٤٢ با ادراكي دقيق از وضعيت و مطالبات توده‌هاي اجتماعي و تغييرات مهم ساختاري و فلسفي در نظام بين‌الملل و موقعيت ايران در جهان معاصر، با نسخه توسعه ايران و بهبود شاخص‌هاي بهزيستي و رفاه ايرانيان راهبرد خود را از سال ٩٢ به اين سو بارها در معرض ديد و نقد خواص و عوام قرار داده: «تفاهم ملي/تعامل بين‌المللي.»

هدف روحاني و همراهان اعتدال‌گرا و اصلاح‌طلبش توسعه و پيشرفت ايران است. به همين جهت هرچقدر باندها و فرقه‌هاي سياسي مخالفش بر طبل تهديد و تحديدش مي‌كوبند، او مي‌كوشد تا با حفظ تمركز و توجه اصلي خود ضرورت «مدارا و اجماع ملي» بر سر موضوعات كلان و مهم كشور را براي عبور از سيخ و ميخ‌هاي پيش روي ماشين نظام سياسي ايران تفهيم كند.
 
از حنجره روحاني به دفعات اصوات به گوش رسيده كه: «براي مسائل كلان كشور نياز به اجماع ملي داريم و براي اين هدف همه بايد به قطار انقلاب بازگردند.» اشاره و كنايه روحاني بي‌ترديد بازي انقلابي نماهاي بي‌شناسنامه است كه با تقرب و تصرف نهادهاي ملي موثر، انقلابيون شناسنامه‌دار دلسوز را با ترور شخصيت و جنگ رواني از صفوف مديريتي كشور خارج كرده و خود جايگزين آنها شده‌اند.
 
جرياني كه از ابتداي انقلاب با معكوس جلوه دادن واقعيات جاري كشور و گل‌آلود كردن فضاي سياسي توانسته منافع فرقه‌اي و باندي خود را با پوشش‌هاي رنگ و وارنگ سياسي تامين كند و حالا هم با همين دست‌فرمان درصدد دست‌انداز‌سازي براي روحاني، جلوگيري از تامين اهداف و پيشبرد مقاصد و منافع خود هستند.

شكي نيست تبار تخريب‌كنان و تهمت‌زنان به روحاني و آمران اصلي شعار«روحاني / بني‌صدر پيوندتان مبارك» همان جرياني است كه روزگاري ماشين تخريب آيت‌الله خامنه‌اي و بهشتي و هاشمي‌رفسنجاني را روشن كرده بود تا با پس زدن آنان، خود به سيادت در قدرت برسد. شايد اين باند خرابكار در بزنگاه‌هاي حياتي توانسته باشد منفعت شوك و چرك خود را با اين قلاب بارها صيد كرده باشد اما اين ذي‌نفع‌هاي هزار چهره با وجود همه آگاه‌سازي‌هاي خواص دلسوز و اليت نگران و مقاومت‌هاي آنان و پس‌زدن‌هاي اين فرقه معلوم‌الحال مجهول‌الهويه از سر كانون‌هاي قدرت و ثروت ملي دست‌بردار نيستند.
 
از همين رو زمين زدن حسن روحاني و زمينگير كردن دولت اعتدال و باج‌گيري با پوشش و نقاب ارزش‌ها شفاف‌ترين استراتژي و تاكتيك آنان است. اين جريان براي عملياتي كردن اين راهبرد خود با جاگيري اپورتونيست‌مابانه در دل جناح راست و اردوگاه اصولگرايي، منظومه فكري هيات‌مديره اين جناح را مورد هدف قرار داده تا بتواند همزمان هم مرزبندي‌هاي قلابي را درون اين جريان بسازد و هم آنكه كليت اين جناح را نسبت به اعتدال‌گرايان و اصلاح‌طلبان بدبين سازد.

اين در حالي است كه چهره‌هاي امتحان پس داده‌اي همچون حسن روحاني، سيد حسن خميني، عبدالله نوري و موسوي‌خوييني‌ها بارها از ضرورت در اختيار گرفتن فرمان ماشين جناح راست توسط شناسنامه‌داران اين جريان مهم سياسي ايران سخن گفته‌اند. چه آنكه روحاني در مقام رييس دولت و مجري قانون اساسي و مدير اجراييات كشور نياز به همراهي و همكاري رفقاي انقلابي ديروز خود دارد و اين مهم تنها با پس زدن باند سياسي ذي‌نفع‌هاي بازدارنده از سوي هيات‌مديره جريان اصولگرايي، محقق خواهد شد.

بي ترديد بازگشت عقلاي راست همچون شيخ علي اكبر ناطق نوري، علي‌اكبر ولايتي، مرتضي نبوي، محمدرضا باهنر و... به اتاق فكر و هدايت اين جناح، نه‌تنها از اسقاط و انهدام گفتمان اصولگرايي در متن جامعه جلوگيري خواهد كرد كه بر ضريب تعامل و تفاهم با رفيق ديرين‌شان در مقام رييس‌جمهور مي‌افزايد. اين همان چيزي است كه ايران و ايراني بيش از هميشه به آن نياز دارد.
 
روحاني مي‌داند كه ريه مردم و جناح راست از دم و بازدم افراطي‌هاي سازماني خسته شده و با تاكيد مكرر روي به رسميت شناخته شدن همه ديدگاه‌ها در انتظار بازگشت رفقاي سابق انقلابي خود براي كمك است. روحاني با انباشت تجربه طولاني درصدد پايين آوردن شاخص‌هاي فلاكت، فساد سازمان يافته، دردهاي اجتماعي و به تبع آن بالا بردن ضريب شاخص‌هاي حكومتداري سالم و بهبود رتبه ايران در جهان است.

روحاني منطبق با ادراكي دقيق و صحيح از تحولات جهان معاصر و تغييرات مطالبات ايرانيان به دنبال آن است تا با كارت‌هاي درست، بازي توسعه و پيشرفت ايران را به ساحل امن آرامش برساند.

براي تحقق اين هدف نياز به همكاري و همراهي نيروهاي ملي دارد، از چپ سياسي تا راست سياسي و از اصلاح‌طلب تا اصولگرا، از محافظه‌كار تا ميانه‌رو. به همين جهت است كه مي‌داند پايين كشيدن كركره دكان‌داران تخريب و تفرقه را كه اختلاف‌افكني را تجارت مي‌كنند كار آساني نيست و نياز به اجماع ملي دارد. روحاني بهتر از هر كسي مي‌داند كه تاجران و دلالان تفرقه پاشنه كفش‌هاي‌شان را براي ورشكسته كردن دولت و زمينگير كردن او بالا كشيده‌اند و براي آنكه اين خواب آشفته شان تعبير نشود از ضرورت بازگشت همه انقلابيون به قطار انقلاب دم مي‌زند.
 
شكي نيست اگر هر چه سريع‌تر شناسنامه‌داران جناح راست محاسبه نفس نكرده و نفوذي‌هاي سازمان‌يافته جاخوش كرده درون خود را غربال نكنند و خود، فرمان ماشين مديريت اصولگرايي را در دست نگيرند نه تنها اين جريان، نعش دولت را كف خيابان ميخ خواهد كرد كه سقوطي تاريخي را به جريان ارزش محور سياسي كشور سنجاق مي‌كند.
 
حسن روحاني پالس‌ها و پيام‌هاي روشني ارسال كرده. مي‌خواهد هشتاد درصد كابينه‌اش را تغيير دهد. آستين‌هايش را براي افزايش كارآمدي بالا زده. جامعه پيام مخابره شده او را دريافته كه مي‌خواهد نقاط ضعفش را به نقطه قوتش بدل كند. فقط مانده بازگشت عقلاي راست و يك جلسه همنشيني بي‌واسطه با او.

بالمآل، بهزيستي حيات مردم و نظام در گرو «به تعويق افتادن اختلافات»، «تفاهم بر سر منافع ملي»، «پس زدن تجار تفرقه و تخريب»، «تمرين مداراي ملي» و «بازگشت عقلاي جناحين به متن مسووليت‌پذيري سياسي و اجتماعي» است. اجماع ملي امري دست يافتني است به شرط آنكه بزرگان انقلاب و نظام، اشتراكات‌شان را تقويت كنند. بي‌شك، با توجه به ذخاير گرانبهاي نيروي انساني در ايران و بسترهاي بالقوه توسعه كشور مي‌شود زنگار بحران‌هاي موجود را به روشنايي موفقيت مبدل سازد.

آيا تعويق اختلافات، بازگشت مدارا و مروت سياسي، اجماع ملي بر سر منافع ملي و بهبود امور جاري كشور تا پيش از فرارسيدن چله انقلاب اسلامي، كليد خواهد خورد؟
نظرات شما