گزارش رویداد۲۴ به مناسبت تولد یکی از بهترین صداپیشههای تاریخ سینما
چنگیز جلیلوند، بهترین دوبلور هنوز و همیشه
بدون او قطعاً پل نیومن، مارلون براندو، ریچارد برتون و برت لنکستر را نمیشناختیم. پس میتوان با اطمینان گفت: او بهترین است هنوز و همیشه.
رویداد۲۴،مازیار وکیلی: مردم ایران مرحوم محمد علی فردین را با کدام یک از ویژگیهایش به خاطر میآورند؟ شک نکنید اگر از عامه مردم این سوال را بپرسیم در کنار چهره مردانه و با صلابت مرحوم فردین همه از صدای بم،مقتدر و جذابش صحبت خواهند کرد و یا از آوازهایی که وسط فیلمهایش میخواند برای شما خاطره تعریف میکنند.
صداهایی که هیچکدام متعلق به خود مرحوم فردین نبود، اما بدل به بخشی از پرسونای بازیگری او شده بود. صدایی که چنان روی صورت مرحوم فردین خوش نشست که بدون آن صدا نمیشد تصور کرد که مرحوم فردین به چنین محبوبیت اعجاببرانگیزی برسد.
صدایی که به یکی از اعجوبههای دوبله ایران تعلق داشت: چنگیز جلیلوند. زندهیاد فردین بدون چنگیز جلیلوند و ایرج خواجهامیری فردین نمیشد. این صدای قدرتمند و استثنایی چنگیز جلیلوند بود که به کاراکتر مرحوم فردین هویت میبخشید.
هویتی که باعث شد مرحوم فردین ستاره بیچون و چرای سینمای فارسی باشد و حتی در مرتبهای بالاتر از ناصر ملکمطیعی قرار بگیرد. اما صحبت به جای زندهیاد فردین تنها افتخار کارنامه جلیلوند نیست.
کارنامه هنری جلیلوند مملو از نقشگوییهای درخشانی است که او را بدون تردید بدل به یکی از پنج دوبلور برتر تاریخ سینمای ایران میکند.
مهمترین ویژگی صدای چنگیز جلیلوند صدای بم و مردانه اوست. صدایی که به خوبی روی نیمی از بازیگران مرد آن دوران مینشست. به همین دلیل بود که بسیاری از بازیگران بزرگ سینمای جهان را با صدای چنگیز جلیلوند به یاد میآوریم.
بازیگران بزرگ بسیاری بودند که چنگیز جلیلوند دوبلور اختصاصی آنها بود. بازیگرانی مثل پل نیومن، مارلون براندو، ریچارد برتون، یول براینر و برت لنکستر. تمام هنر چنگیز جلیلوند هم این بود که ضمن حفظ ویژگی کلی صدایش که همان صلابت و اقتدار بود ریزهکاریهایی را برای نقشگویی به جای هر کدام از این بازیگران استفاده میکرد که هویت متمایزی به پرسونای آنها میبخشید.
مثلاً برای براندو و نحوه خاص ادای دیالوگها توسط این بازیگر لحنی تودماغی و اندکی تیز را برگزید تا نمادی باشد از عصیانگری این ابر ستاره سینمای جهان روی پرده سینما. این انتخاب هوشمندانه به نتایج درخشانی هم ختم شد.
خصوصاً در دو فیلم الیا کازان فقید که در هر دو براندو درخشانترین بازیهای عمر خود را ارائه میدهد. در اتوبوسی بنام هوس استنلی کووالسکی وحشی و افسار گسیخته است که با رفتار بدوی و وحشیانهاش خواهرزنش بلانش دوبوآ را به جنون میکشاند.
سکانسی که یکی از درخشانترین سکانسهای تاریخ سینمای جهان و دوبله ایران است جایی است که براندو مثل یک کودک وحشی با فریادهایی گوشخراش و تکاندهنده زنش را به سوی خود فرا میخواند.
براندو از عمق جان فریاد میزند: «استلا... استلا» و تماشاگر با شنیدن این فریادها در وحشتی عمیق فرو میرود. برای اثبات بزرگی و عظمت جلیلوند اجرای دقیق همین یک سکانس توسط او کافیست. او فریادهای کووالسکی/براندو دقیقاً مشابه اصلش درمیآورد. کافیست هر دو نسخه فیلم را ببینید تا متوجه شوید لحن و نحوه ادای دیالوگها توسط جلیلوند ذرهای با نحوه بیان دیالوگها توسط براندو تفاوت ندارد.
فیلم دیگری که جلیلوند به جای براندو صحبت کرده در بارانداز است. در بارانداز یکی از قلل بازیگری در تاریخ سینما است. براندو با این فیلم صاحب امضای شخصی خود میشود و بازیگری را به چنان نقطه اوجی میرساند که تا سالهای سال کسی نتوانست از آن نقطه اوج عبور کند.
براندو در فیلم در بارانداز مشتزنی است تنها و افسرده که به جای آنکه به یک قهرمان بزرگ بدل شود به باربری ساده در بارانداز تبدیل شده و حالا میخواهد یکتنه مقابل اعضای فاسد سندیکا بهایستد و حق خود و تمام باربرها را از آنها بگیرد. تکاندهندهترین سکانس این فیلم جایی است که تری مالوی در صندلی عقب ماشین کنار برادرش نشسته و با او از گذشتهای حرف میزند که به دست برادرش نابود شده. حس دریغ و اندوهی در این صدا هست که تماشاگر را مغموم میکند.
در این فیلم هم جلیلوند حس دریغ و اندوه صدای تری مالوی را بینظیر از کار درآورده و چیزی مشابه نسخه اصلی تحویل تماشاگر داده است. اما همین جلیلوند وقتی به جای پل نیومن صحبت میکند به صدایش شوخطبعی خاصی اضافه میکند تا تفاوت پرسونای بازیگری براندو و نیومن را برای تماشاگر مشخص کند.
نیومن هم که مانند براندو از مکتب اکتروز استودیو و کلاسهای لی استراسبرگ و استدلا آدلر به جهان سینما معرفی شد بازیگری بود عاصی و تکرو. منتها تفاوتش این بود که عصیانش را زیر مقدار زیادی شوخیطبعی و کلبیمسلکی پنهان کرده بود و جلیلوند به واسطه همین تفاوت هنگام صحبت به جای نیومن در نحوه ادای دیالوگها تغییراتی داده بود تا با پرسونای بازیگری پل نیومن هماهنگ باشد.
نیومن به نقشهایش مقدار زیادی شوخطبعی و کلبیمسلکی اضافه میکرد. اما مشخص بود این شوخطبعی دوام چندانی ندارد. در واقع زیر پوست این بیخیالی غم عجیبی نهفته بود که نیومن سعی داشت با استفاده از شوخطبعی پنهانش کند.
مثال واضح چنین فیلمهایی با این رویکرد بوچکسیدی و ساندنس کید و لوک خوش دست هستند. در اولی عمر این دو کابوی یاغی به سر آمده اما آنها نمیخواهند این ماجرا را باور کنند به همین خاطر آن به ته خط رسیدن را پشت یکجور شوخطبعی و وراجی پنهان میکنند. یا در لوک خوشدست که انتهای کارش مرگ است اما همه تلاشش را میکند تا حس طنزش را حفظ کند.
همین صدا وقتی بر روی صورت ریچار برتون مینشیند رنگی از تشخص و پرنسیپ به خودش میگیرد تا بازتاب دقیقی باشد از شخصیت برتون در فیلمهایش. نقطه اوج چنین نقشی برای برتون چه کسی از ویرجینیا وولف میترسد مایک نیکولز است. که برتون نقش یک اُستاد تاریخ متشخص را بازی میکند که در شبی طولانی که او و زنش دو مهمان غریبه دارند چنان بلوایی به پا میکنند که مشابهای در تاریخ سینما ندارد.
فیلم پر است از دیالوگهای نیشدار و تکاندهنده. یکجور پینگ پنگ کلامی که آدمها به واسطه این دیالوگها ذات اصلی خود را آشکار میکنند. جلیلوند در این فیلم هم بینظیر است. در عین حفظ تشخص کاراکتر اصلی فیلم توحشی به او میبخشد که ترسناک است.
جلیلوند در مصاحبهای گفته بود:«من نامبروانم هنوز و همیشه» ادعایی که به هیچوجه ادعایی گزاف نیست. ادعایی است که با کارنامه این دوبلور کمنظیر سینمای ایران همخوان است. اما به جز این نقشگوییهای درخشان و تکاندهنده جلیلوند دوبله فراموششدهای هم دارد که برای نگارنده خاطره انگیز است.
نقشگویی به جای ژرار کلین در سریال معلم که بر خلاف تمام نقشگوییهای سابق جلیلوند آرامشی توام با مهربانی دارد.
جلیلوند در این سریال هم کار خود را به نحو احسن انجام داده و توانسته کاراکتر معلم را در ذهن تماشاگر ماندگار کند. جلیلوند بدون شک یکی از بهترینهای دوبله ایران است. بدون او قطعاً پل نیومن، مارلون براندو، ریچارد برتون و برت لنکستر را نمیشناختیم. پس میتوان با اطمینان گفت: او بهترین است هنوز و همیشه.