تاریخ انتشار: ۱۳:۰۰ - ۱۸ خرداد ۱۳۹۵
تعداد نظرات: ۱ نظر
مجیدانصاری:

جریان تحجر در کشور بسیار سریع رنگ عوض کرد

عضو ارشد مجمع روحانیون مبارز گفت: در موضوع موسیقی، متحجران هر نوع صدای آهنگین و هر نوع ضرب آهنگینی را حرام می‌دانستند. تصویری که از اندیشه متحجران ایجاد می‌شد، نشان می‌داد که اگر قرار بود جامعه با آن اندیشه اداره شود، همه از دین فراری می‌شدند.
رویداد۲۴عضو ارشد مجمع روحانیون مبارز گفت: در موضوع موسیقی، متحجران هر نوع صدای آهنگین و هر نوع ضرب آهنگینی را حرام می‌دانستند. تصویری که از اندیشه متحجران ایجاد می‌شد، نشان می‌داد که اگر قرار بود جامعه با آن اندیشه اداره شود، همه از دین فراری می‌شدند. یعنی سینما، هنر و موسیقی مطلقاً باید تعطیل می‌شد.یا در بحث حجاب، بیش تر از آنکه اسلام واجب کرده، سختگیری‌هایی را اعمال می‌کردند، این درحالی است که اسلام درباره نوع حجاب نکته ای را مطرح نکرده و فقط بحث پوشش و حدود آن را مشخص کرده است، اما توسعه دادن پوشش به بیش از آنچه شرع خواسته، مثلاً انداختن پوشیه به صورت یا الزاماً چادر در هر شرایطی، مطابق نص اسلام نیست

مجید انصاری عضو ارشد مجمع روحانیون مبارز در گفت و گویی بیان کرده است که «به نظر من یکی از مصادیق نفوذ، نفوذ از سوی کسی است که چهره عوض می‌کند.» او در گفت و گو با روزنامه ایران گفته است: چند روز پیش با یکی از این آقایان در جایی بودیم، که بسیار با تندی آقای رئیس جمهوری را متهم می‌کرد که وی اصلاً انقلابی نیست. گفتم شما که خیلی انقلابی هستید، نمی دانیم زمان انقلاب و جنگ کجا بودید، ما که سراغ نداریم، اما حداقل حالا که به قول خودتان سفره شهادت در سوریه باز است و خدمات مستشاری هم هست، حالا چکار می‌کنید؟ اینکه نمی شود شما دائم منتظر بمانید تا پیکر شهیدی وارد شود و زیر جنازه شهید، جلوتر از خانواده شهید، مدعی شهدا بشوید.

گزیده ای از صحبت های مجید انصاری در ادامه می آید:

*وقتی مبارزات امام(ره) علیه رژیم شاه شروع شد، ساواک و عوامل آن و نیز افرادی درون حوزه و سازمان روحانیت، تبلیغات شدیدی را علیه امام(ره) آغاز کردند و حتی گاهی از ایشان به عنوان آخوند انگلیسی یاد می‌کردند، به این بهانه که ایشان وارد سیاست شده است. می‌گفتند ایشان قداست مرجعیت را شکسته، مرجع که نباید وارد سیاست شود. می‌گفتند امام(ره) حوزه و روحانیت را در معرض تهدید قرار داده و به همین دلیل، شاه به فیضیه حمله کرده، حرمت حوزه  شکسته شد و طلبه‌ها  کتک خورده یا کشته شدند. به این ترتیب، شاه و ساواک از جریان ارتجاعی که نمی‌توان ادعا کرد همه آنان وابسته بودند، به نفع خود بسیار استفاده کرد. در مسأله کاپیتولاسیون یا لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی که امام(ره) به میدان آمده بود، انتظار می‌رفت همه سازمان روحانیت و جریان متدین از این حرکت حمایت کند. اما هرچند بخش عمده‌ای از مراجع و روحانیت بیدار و روشنفکر حمایت کردند، اما جریان متحجری هم در مقابل امام(ره) بود، بویژه بعد از آنکه امام(ره) به زندان و تبعید رفت، متحجران فشار زیادی بر مبارزان و خود امام(ره) وارد کردند و حتی اتهاماتی را متوجه ایشان کردند.

*امام(ره) از اینکه مردم را به نام دین گمراه می‌کردند یا به نام دین علیه اسلام قیام می‌کردند، بسیار ناراحت بودند. استدلال امام(ره) بسیار روشن بود. ایشان می‌فرمود بیش از 80 درصد احکام اسلام سیاسی و اجتماعی است یا بیش از دو سوم آیات قرآن آیات مربوط به مبارزه، جهاد و استقرار عدل و بیان مبارزه انبیا(ع) بوده است. اگر دین همان مسائل فرعی طهارت و نجاست است، پس این همه ابواب فرعی فقه برای چیست؟ امام(ره) از این مسائل و از این خشک‌مغزی که بسیار خطرناک است، رنج می‌برد. برای اینکه راست کردن و به راه راست آوردن فردی که با تصور دین داری و نزدیکی به خدا کجروی می‌کند، بسیار سخت است. در طول تاریخ دیدیم که خوارج با همین استدلال‌ها چه فاجعه ای آفرید. امام علی (ع) قربانی کفار و مشرکان نشد، کسانی ایشان را شهید کردند که نماز شب شان ترک نمی شد، اما خشک مغز بودند. خود امام(ره) مصداقی ذکر کردند، فرمودند چون من فلسفه درس می‌دادم، این آقایان می‌گفتند فلسفه کفر است و چون آقای روح الله خمینی فلسفه درس می‌دهد، کافر است. در نتیجه فرزند کوچک ایشان حاج آقامصطفی، در زمان طفولیت در حوزه، از کوزه ای آب خوردند، متحجران آن کوزه را شکستند یا آب کشیدند و گفتند فرزند آقاروح الله کافر است، چون پدرش کافر است. این تفکر خطرناکی است که  امروز خوشبختانه این موضوع روشن شده است ،‌اما بدبختانه آثار این اندیشه‌های تحجرگرایانه را در فضای داعش می‌بینیم. من اوج این تفکر و این تحجر را در داعش می‌بینم. داعشی‌ها با همین برداشت‌های سطحی از ظواهر احکام قرآن، جوانان را شست و شوی مغزی دادند، اما امام(ره) خطر درازمدت را می‌دید که میوه بذر تحجر، داعش می‌شود.

*راجع به هر اقدام اصلاحی که امام(ره) می‌خواستند انجام بدهند، متحجران اشکالی وارد می‌کردند. مثلاً در مسأله مالکیت، امام(ره) می‌فرمودند اموالی که درباری‌ها با زدو بند و رشوه و فساد به دست آوردند، مال مردم است و باید مصادره شده و در اختیار مردم قرار بگیرد. اما متحجران می‌گفتند این غصب است. حتی برخی از آنان راجع به اموال شاه و دربار هم می‌گفتند غصب است و ملک خودشان است. در موضوع موسیقی، متحجران هر نوع صدای آهنگین و هر نوع ضرب آهنگینی را حرام می‌دانستند. تصویری  که از اندیشه متحجران ایجاد می‌شد، نشان می‌داد که اگر قرار بود جامعه با آن اندیشه اداره شود، همه از دین فراری می‌شدند. یعنی سینما، هنر و موسیقی مطلقاً باید تعطیل می‌شد. یا در بحث حجاب، بیش تر از آنکه اسلام واجب کرده، سختگیری‌هایی را اعمال می‌کردند، این درحالی است که اسلام درباره نوع حجاب نکته ای را مطرح نکرده و فقط بحث پوشش و حدود آن را مشخص کرده است، اما توسعه دادن پوشش به بیش از آنچه شرع خواسته، مثلاً انداختن پوشیه به صورت یا الزاماً چادر در هر شرایطی، مطابق نص اسلام نیست. به این ترتیب، در هر حوزه نوآورانه ای که امام(ره) می‌خواست کاری انجام شود، یک شبهه شرعی می‌گذاشتند. مثلاً بسیاری از متحجران تحصیل دختران را اصلاً جایز نمی دانستند یا می‌گفتند از دوره راهنمایی به بعد لازم نیست تحصیل دختران ادامه یابد. امام(ره) برخلاف متحجران، دین را عاملی برای اداره جامعه می‌دانستند و فقه را ابزاری برای اداره جامعه بشری. امام(ره) معتقد بودند دین و فقه هیچ گاه در زمان توقف نکرده و باید با عقل و خرد و تکیه بر مبانی اصلی شرع، احکام جدیدی را بیاوریم.

*متأسفانه جریان تحجر در کشور بسیار سریع رنگ عوض کرد. جریانات فکری که اصلاً اصل مبارزه را جایز نمی دانستند و می‌گفتند امام(ره) دارد خون مردم را هدر می‌دهد و می‌گفتند کار بیهوده ای است و محال است بر رژیم شاه پیروز شود، بعد از پیروزی هم می‌گفتند محال است بشود کشور را اداره کرد. این مخالف خوانی‌ها در دوره‌های مختلف به شیوه‌های گوناگون ادامه یافت. 

*جریانی که با امام(ره) در ستیز بود، در زمانی که آیت الله‌هاشمی رفسنجانی، آیت الله خامنه ای و آیت الله موسوی اردبیلی در زندان و تبعید بودند یا شهید رجایی زیر شکنجه بود و امام(ره) در نجف تبعید بود، برخی از این‌ها راحت در قم مشغول استراحت و با ناز و نعمت درحال تحصیل و تدریس بودند. برخی‌ها هم مسافرت‌های خود را داشتند و کاری به سیاه و سفید و درد مردم نداشتند. حتی زمانی که جنگ آغاز شد، یک روز هم به جبهه نرفتند و به بهانه اینکه حوزه باید حفظ شده و نباید درس تعطیل شود، حتی طلبه‌ها را از رفتن به جبهه باز می‌داشتند. برخی از این متحجران به سازمان تبلیغات خرده می‌گرفتند که چرا طلبه‌ها  را از درس باز می‌دارند و به جنگ می‌فرستند. به ماها که سربازان کوچک امام(ره) بودیم خرده می‌گرفتند که چرا درس و بحث را رها کردید و دارید به نظام کمک می‌کنید؟ آن هم در شرایطی که امام(ره) فرمودند قاضی کم داریم و عده ای بیایند کمک کنند. همین‌ها امروز دو آتشه و بسیار انقلابی تر از یاران امام(ره) شده اند؛ یا طرفدار ولایت فقیه و حکومت اسلامی. حالا آنان خود را مفسر ولایت فقیه، مفسر خط امام، میراث دار خط امام(ره) و میراث دار شهیدان می‌دانند. جالب اینجاست که خانواده شهدا یا جانبازان که در خط مقدم جبهه بودند، امروز از سوی برخی از اینان که حتی یک روز هم به جبهه نرفتند، مورد تهمت قرار می‌گیرند. کسانی که مبارزه آنان ولایت فقیه را تثبیت کرد، یا کسانی که زجر و مبارزه آنان باعث شد که امام(ره) تئوری ولایت فقیه را در کشور عملیاتی کنند، امروز متحجران این چهره‌ها و یاران امام(ره) را به ضدیت با ولایت فقیه متهم می‌کنند. یا انقلابیون را به پیشی گرفتن  ازضد انقلاب و رزمندگان و بسیجیان واقعی را به ضدیت با جبهه و جنگ متهم می‌کنند. طبیعی است اکنون که جبهه و جنگی نیست، راحت می‌توانند ادعا کنند. جالب اینجاست هر زمانی که عرصه ای باز شده تا این چهره‌ها صداقت خود را نشان بدهند، از صحنه غایب بودند. چند روز پیش با یکی از این آقایان در جایی بودیم، که بسیار با تندی آقای رئیس جمهوری را متهم می‌کرد که وی اصلاً انقلابی نیست. گفتم شما که خیلی انقلابی هستید، نمی دانیم زمان انقلاب و جنگ کجا بودید، ما که سراغ نداریم، اما حداقل حالا که به قول خودتان سفره شهادت در سوریه باز است و خدمات مستشاری هم هست، حالا چکار می‌کنید؟ اینکه نمی شود شما دائم منتظر بمانید تا پیکر شهیدی وارد شود و زیر جنازه شهید، جلوتر از خانواده شهید، مدعی شهدا بشوید.

*متأسفانه بعضی از یاران امام(ره) به هر دلیلی، مورد بی مهری قرار گرفتند، یعنی در مسائل سیاسی که پیش آمد، به نوعی میدان برای مدعیان باز شد و مدعیان توانستند جای صاحبان اصلی را بگیرند. شاید هم نیروهای انقلاب قدری کم کاری کرده باشند و باید منسجم تر و حساب شده تر عمل می‌کردند و احیاناً اگر اشتباه هایی در مسیر اقدامات بوده، تصحیح می‌کردند. خوشبختانه هنوز جریان خط امام(ره) جریان غالب کشور است و همچنان خط فکری امام(ره) که همان خط ولایت فقیه بود، خط سیاسی حاکم بر ایران است. ما هم شاخص‌های خط امام(ره) را داریم و رهبری انقلاب را که نگاهبان این شاخص‌ها هستند. عده ای از عنوان ولایت فقیه، عنوان ارزش‌ها و انقلاب و انقلابی گری، سوء استفاده می‌کنند. باید با روشنگری جلوی این سوء استفاده را گرفت.

*اینکه  رهبرمعظم انقلاب نسبت به نفوذ هشدار دادند، به نظر من یکی از مصادیق نفوذ، نفوذ از سوی کسی است که چهره عوض می‌کند. دیدیم که در اوایل انقلاب، عده ای خود را انقلابی تر از شهید رجایی جا زدند و تا آنجا پیش رفتند که توانستند اعتماد ایشان را جلب کنند و فاجعه نخست وزیری را به وجود بیاورند. فکر می‌کنم امروز به وسیله همین انقلابی نماهای دو آتشه و مدعیان دو آتشه انقلاب که بعضاً به انقلاب و امام(ره) و خط رهبری اعتقادی ندارند، سعی می‌کنند با نفوذ در برخی مراکز مهم، عرصه را بر نیروهای دلسوز واقعی انقلاب و حامیان رهبری تنگ کنند، دلسوزان را متهم و از میدان به در کنند و زمینه را  برای تضعیف نظام و ولایت فقیه فراهم کنند.

منبع: اعتمادآنلاین
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۴:۲۲ - ۱۳۹۵/۰۳/۱۸
0
1
الان هم که همون اندیشه داره حاکم میشه. هیچ کس تو این کشور جرئت نمیکنه یه کنسرت برگزار کنه.
نظرات شما
پیشخوان