آقای احمدی نژاد! بلوطهای زاگرس را از قلم انداختی
رویداد۲۴ در گیر و دار تکاپوی آمریکا برای «صفر کردن» صادرات نفت ایران و درگرماگرم تلاش برای ادامۀ امکان فروش نفت به عنوان شریان حیات اقتصادی محمود احمدینژاد گفته است: «اگر ارزش اولیۀ منابعی مانند انرژی را تقسیم کنیم به هر ایرانی یک میلیون تومان در ماه میرسد و این به غیر از ارزش اولیۀ معادن و دارایی بنیادهاست.»
این تازهترین سخن یا ایده را محمود احمدینژاد روز نیمه شعبان در جمع علاقهمندان و مستمعان خود در تاکستان قزوین گفته است. درست یک روز قبل از توییت صریح مایک پمپئو وزیر خارجه ایالات متحده: «نفت را به عنوان بزرگترین منبع درآمدی دولت ایران به صفر میرسانیم.»
رییس جمهوری پیشین و پرحاشیه البته تعبیر «منابع انرژی» را به کار برده و انگار نگاه او فراتر از نفت است. اما اگر به منابع غیر نفتی توجه دارد، آیا منظور او ۹ گونۀ دیگر است؟
منابع انرژی ۱۰ گونه است: خورشیدی، باد، زمین گرمایی، هیدروژن، جزر ومد، موج، برق آبی، زیست توده، هستهای و سوختهای فسیلی.
اگر نفت است که کدام نفت؟ همین را هم بخرند کلاهمان را هفت آسمان هوا میاندازیم و امید بسته ایم که چین و هند و کره و ترکیه به عنوان مهمترین خریداران نفت ایران به رغم لغو معافیت باز به معامله با ایران ادامه دهند.
اگر نفت نیست منظور او کدام یک از این ۱۰ فقره است؟ در تقسیم ارزش اولیۀ «منابع انرژی خورشیدی» فارغ از سوختهای فسیلی برویم سراغ منابعی، چون «زمین گرمایی» یا «هیدروژنی»؟!
روشن است که وقتی در ایران از منابع انرژی میگوییم منظور سوختهای فسیلی یا همان نفت و گاز و زغال سنگ است.
مطابق تازهترین گزارش رسمی بانک جهانی البته ارزش میزان ذخایر سوخت فسیلی در ایران ۲.۴ تریلیون دلار است و در رتبۀ چهارم جهان قرار میگیریم، اما این به معنی آن نیست که نقد در دست رس است. مثل فردی که درآمد او قطع شده و خانهاش ارزش قابل توجهی دارد. نمیتواند که آجرهای خانه را به جای نان بخورد! باید به فکر درآمد باشد. ثروت و سرمایه همان درآمد نیست!
ارزش این منابع هم به معنی آن نیست که به نسبت جمعیت قابل تقسیم است.
کما این که ارزش میزان ذخایر عربستان سعودی ۷.۶ تریلیون دلار، روسیه ۹.۴ تریلیون دلارو چین ۴.۱ تریلیون دلار است و ایران با ۲.۴ در رتبۀ چهارم قرار میگیرد و پس از ایران، عراق با ۲.۳۸ و آمریکا با ۲.۳۷ و امارات با ۲.۳۶ تریلیون دلار قرار میگیرند. اما در هیچ یک از این کشورها چنین محاسبهای صورت نمیگیرد.
هفت سال و سه ماه پیش همین آقای احمدینژاد و البته در جایگاه رییس جمهوری ایران به مجلس شورای اسلامی رفت تا از طرح اقتصادی خود در شرایط تحریم رونمایی کند. در آن زمان، اما نه از منابع انرژی که از «بلوط» گفت! منتها، چون دوران او رو به پایان بود نه خودش جدی گرفت نه منتقدان. اما در تاریخ ثبت شد.
او در آن روز (۲۷ دی ۱۳۹۱) در صحن علنی مجلس شورای اسلامی و در حالی که همگان منتظر بودند از طرح خود پرده برداری کند، گفت:
«ما ۶ میلیون هکتار جنگل بلوط داریم که رها شده اند. سالانه ۶ میلیون تُن بلوط تولید میشود، اما زیر پای درختان رها میشود. اگر جنگلها را به دامداران بسپاریم ۴۰۰ هزار شغل ایجاد میشود.»
احمدی نژاد راه حل مشکلات اقتصادی را توجه به منطقۀ زاگرس اعلام کرد و گفت:
«در دامنۀ زاگرس ۴۵ میلیون هکتار قابل کشت است، اما فقط ۱۴ میلیون هکتار زیر کشت است. میگویند آب نیست. اما مگر میشود خداوند زمین حاصل خیز خلق کند، اما آب خلق نکند؟»
راهکار دیگر او تقسیم معادن به ۲۵۰ هزار بلوک معدنی بود و از این دست سخنان برای مقابله با تحریم و دیدیم دست آخر چه شد و با توافق هستهای قرار بود به جامعه جهانی و جلب سرمایۀ خارجی برسیم که سر و کلۀ ترامپ پیدا شد و دوباره تحریم و حالا برای فروش نفت مان با مشکل روبه رو هستیم و دولت برای تأمین خسارت ۳۵ هزار میلیارد تومانی سیلهای اخیر بودجه پیش بینی شده ندارد و به صندوق توسعه ملی نیاز پیدا کرده و احمدی نژاد فارغ از همۀ اینها طرح تقسیم منابع انرژی را میدهد.
او رییس جمهوری بود و ایدۀ «بلوطهای زاگرس» و «تقسیم معادن» را نتوانست عملیاتی کند و کسی هم چندان جدی نگرفت و به حساب تکاپو برای ریاست جمهوری یار و مراد خود در سال ۹۲ گذاشتند که البته وصال نداد.
حالا که مقام و منصبی ندارد و اصل نفت روی هواست چگونه میتوان این گونه خیال پردازیها را در عالم واقع اجرا کرد؟
البته ممکن است که خیلیها از این گونه حرفها خوش شان بیاید. به ویژه در وضعیت کنونی که تحریمها بازگشته و گلوی اقتصاد ایران را میفشارد.
یا هر چه بگوییم کل صادرات نفت خام ما در وضع عادی هم ۵۰ تا ۶۰ میلیارد دلار و به اندازۀ فروش سالانۀ یک شرکت معتبر و مشهور در کرۀ جنوبی است بعضیها باور نکنند، چون در ذهن مان رفته خیلی ثروت مندیم و مشکل تنها در توزیع ثروت است.
مرحوم رجایی در مرداد سال ۶۰ با شعار توزیع ثروت و اجرای اصل ۴۴ رییس جمهوری شد. در دوران نخست وزیری، اما به این موضوع نپرداخته بود و دوران ریاست جمهوری او نیز بسیار کوتاه بود و به دو ماه هم نرسید، اما سالها بعد همان اصل ۴۴ به شکل دیگری تفسیر شد و از آن به خصوصی سازی رسیدند آن هم به شکلی که در التهابات سال ۸۸ شرکت بازرگانی پتروشیمی را واگذار کردند و به اسم دورزدن تحریمها چه اتفاقات که نیفتاد.
دولت دنبال آن است که فروش نفت به زیر یک میلیون بشکه نفت سقوط نکند و همین درآمد هم از کف نرود و آقای احمدی نژاد از تقسیم منابع سخن میگوید تا خدای ناکرده تصور نکنیم واقعا تغییر کرده است.
البته اکنون انتقاد چندانی وارد نیست. چون یک شهروند است و دوست دارد یک ظرف ماست را لب دریا ببرد و دوغ درست کند و شاید هم یک دریا دوغ به دست آید.
ما که بخیل نیستیم. خدا کند یک دریا دوغ حاصل شود. شاید هم بشود. شاید هم اگر منابع را بین مردم تقسیم کنند بهتر از آن باشد که در این بوروکراسی و بی برنامگی و شلختگی اداری، بخشی از آن هدر رود.
نیک میدانم خیلیها از اوضاع شاکی اند و بخشهایی از مردم هم از این گونه حرفها همچنان استقبال میکنند و این را نیز نمیخواهیم انکار کنیم.
اما بد نیست فکر کنیم آیا واقعا ارزش اولیه منابع انرژی را میتوان بین مردم تقسیم کرد و ماهی یک میلیون تومان پرداخت؟
خدا کند بشود. اما چرا «بلوط»ها را از قلم انداخته است؟
کافی است این گونه خیال پردازیها را مقایسه کنید با آنچه مقامات ترکیه میگویند:این که حالا ۵۰ میلیون توریست داریم و ۳۵ میلیارد دلار و هدف جذب ۷۰ میلیون توریست و ۷۰ میلیارد دلار است. این دیگر آرزو و خیال پردازی نیست.
برای ۴۰ میلیارد دلار به در و دیوار میزنیم حال آن که معشوق همین جاست. اگر به جای بلوط و منابع انرژی توریست جلب میکردیم درآمد کسب میشد. این تصور که ثروت مندیم و مشکل در توزیع است کار را به اینجا رسانده و طرح هایی، چون تقسیم ارزش اولیه منابع انرژی دلخوشکُنکهایی است که شاید عدهای را به وجد بیاورد، اما در عالم واقع ثمری ندارد.
راهکار نجات اقتصاد ایران و بهبود زندگی و معیشت مردم، اما نه در تقسیم منابع انرژی و توزیع پول است که نقدینگی را افزایش میدهد و تورم زاست. دربارۀ یارانۀ نقدی البته این توجیه وجود داشت و دارد که وقتی به کالا یا خدمات اختصاص میدهید جفا در حق کسانی است که از آن کالا یا خدمات استفاده نمیکنند و نقدا میپردازند تا افراد خود دربارۀ نحوۀ استفاده تصمیم بگیرند، اما در این فقره صدق نمیکند.
راهکار در خروج از انزوا و بهبود روابط در سطح منطقه و جهان است و کاهش هزینهها و سبک کردن بار دولت با حذف سربارها و موازی کاریها و اختصاص بخش غالب بودجه نهادهای شبه فرهنگی به تأمین کالاهای اساسی دست کم در این دو سال که ترامپ هست و فشار میآورد نه طرحهایی که هنگام نفت ۱۵۰ دلاری هم اجرایی نبود چه رسد به حالا که اصل فروش نفت تهدید میشود و البته گشودن فضای سیاسی و میدان دادن به احزاب تا با راهکار رقابت کنند و مردم برنامه را انتخاب کنند.
مهرداد خدیر، روزنامه نگار