هدف ترامپ از فعال کردن مکانیسم ماشه چیست؟
یک کارشناس مسائل بین الملل هدف اصلی ترامپ از بکارگیری مکانیسم ماشه علیه ایران را در راستای حفظ اعتماد متحدینش در منطقه، زنده نگه داشتن جنگ روانی و مشوش کردن فضای اقتصادی و سیاسی ایران ارزیابی کرد.
رویداد۲۴ پس از ناکامی قطعنامه ایالات متحده در شورای امنیت برای تمدید تحریمهای تسلیحاتی ایران، حالا ترامپ و پمپئو به تکاپو افتاده اند و قصد دارند با توسل به مکانیسم ماشه تحریمهای علیه ایران را احیا کنند. در این بین وزیر خارجه آمریکا با طرح استدلالات بی اساس مدعی شده که کشورش از لحاظ قانونی حق دارد مکانیسم ماشه را علیه ایران فعال کند. برایان هوک، نماینده مستعفی دولت آمریکا در امور ایران نیز در اظهاراتی با تاکید بر این که برجام یک توافق سیاسی است عنوان کرد که توافق از لحاظ حقوقی الزام آور نیست. با اینکه متحدان نزدیک واشنگتن و همچنین چین و روسیه بارها به صراحت اعلام کرده اند که آمریکا حقی برای این اقدام علیه ایران ندارد، اما مشخص نیست سرانجام این تقابل به نفع کدامیک تمام خواهد شد. برای پاسخ به این پرسش با دکتر علیرضا سلطانی، استاد دانشگاه و کارشناس اقتصاد سیاسی بین الملل گفتگو کرده ایم که در ادامه مشروح آن را میخوانید:
حال که آمریکا، اجرایی شدن مکانیسم ماشه را رسما از شورای امنیت سازمان ملل متحد درخواست کرده، واکنش شورای امنیت به این درخواست چگونه پیش بینی میشود؟
بخش قابل توجهی از واکنش شورای امنیت به این درخواست عملا با مخالفت ۱۳ عضو شورای امنیت شامل ۴ عضو دائم این شورا که از حق وتو برخوردار هستند، آشکار شده است و نمیتوان انتظار داشت که شورای امنیت تصمیم مشخصی در این زمینه اتخاذ کند چرا که اصولا بر طبق ماده ۱۰ و مواد پس از آن قطعنامه ۲۲۳۱، ساز وکارهای حل اختلاف در مورد تعهدات برجامی طرفین و از جمله مکانیسم ماشه فقط برای کشورهای چین، روسیه، فرانسه، آلمان، انگلستان، ایالات متحده آمریکا و ایران که صراحتا طرفین برجام خوانده میشوند، موضوعیت حقوقی دارد؛ بنابراین کشوری که از برجام خارج شده و دیگر طرف برجام شناخته نمیشود، مشمول این ماده و سازوکارهای حل اختلاف نمیباشد. بر این اساس آمریکا که از برجام خارج شده نمیتواند به لحاظ حقوقی و واقعی درخواست اجرای ساز و کاری در توافقی باشد که دیگر عضوی از آن به شمار نمیآید. در نتیجه شورای امنیت طبعا ملزم به پذیرش درخواست آمریکا مبنی بر بازگشت همه تحریمهای سازمان ملل علیه ایران که با برجام و قطعنامه ۲۲۳۱ لغو شده اند نیست و به عبارتی ملزم به تدوین قطعنامه جدید برای تداوم لغو تحریمها که در قطعنامه ۲۲۳۱ در صورت فعال شدن مکانیسم ماشه تعیین شده، نمیباشد. در عین حال که باید به این نکته اشاره کرد که اصولا لغو تحریمها در پرتو مکانیسم ماشه بر طبق قطعنامه ۲۲۳۱، مقدمات و الزامات و شرایطی دارد که باید طی شود و دولت آمریکا فارغ از اینکه حق استفاده از این سازوکار را داشته باشد یا نه، بدون توجه به این مقدمات، به دنبال بازگرداندن تحریمهای سازمان ملل میباشد.
این مقدمات چیست؟
بر اساس سازوکار تعیین شده در قطعنامه ۲۲۳۱، در صورتیکه یکی از طرفین برجام نسبت به عدم پایبندی اساسی به تعهدات تعیین شده از سوی طرف مقابل، اعتراضی داشته باشد باید در مدت ۳۰ روز از طریق مذاکره طرفین در قالب کمیسیون مشترک اعتراض برطرف شود. این تلاش باید منجر به صدورپیش نویس قطعنامهای جدید از سوی شورای امنیت (یکی از طرفین یا رئیس شورای امنیت) مبنی بر تداوم لغو تحریمها و تصویب آن در شورای امنیت شود. در غیر این صورت اگر قطعنامهای صادر نشد، تحریمهای لغو شده بر اساس قطعانامه ۲۲۳۱ خودبخود برمی گردد مگر اینکه شورای امنیت تصمیم دیگری را اتخاذ کند. این فرایند باید در صورت بروز اختلاف میان طرفین و به عبارتی فعال شدن مکانیسم ماشه طی شود. آمریکا طبعا با توجه به اینکه عضو برجام نیست مشمول استفاده از این ساز و کار علیه ایران نیست و بنابراین اصولا این درخواست آمریکا نمیتواند در دستور کار شورای امنیت قرار بگیرد که حالا یا منجر به قطعنامه مجدد بشود یا خیر؛ بنابراین اگر آمریکا عضو برجام بود، به راحتی میتوانست مکانیسم ماشه را علیه ایران فعال کند؟
بله دقیقا، آمریکا با خروج خود از برجام، عملا این حق یا به عبارت دیگر این ابزار فشار خود علیه ایران را از دست داد. اگر آمریکا در برجام باقی میماند، خیلی راحت و بدون بهانه خاصی میتوانست مکانیسم ماشه علیه ایران را به کار اندازد و زمینه بازگشت تحریمهای سازمان ملل علیه ایران را فراهم سازد. چرا که با فعال شدن مکانیسم ماشه، باید قطعنامه تداوم لغو تحریمها مجددا در شورا به رای گذاشته میشد و اکثریت شورا (۹ رای) که ۵ رای آن اعضای دائم از جمله آمریکا بودند به آن رای مثبت میدادند. در آن صورت آمریکا با حق وتو یا رای منفی میتوانست زمینه بازگشت تحریمها علیه ایران را فراهم سازد که در حال حاضر این حق از آن گرفته شده است. خروج آمریکا از برجام با وجود همه مشکلاتی که برای ایران داشته حداقل این فایده را داشته تا مانع از سواستفاده آمریکا برای بازگشت تحریمهای سازمان ملل بشود. آمریکا با خروج خود، شانس خود برای استفاده ابزاری از شورای امنیت علیه ایران بر اساس قطعنامه ۲۲۳۱ را از دست داد و قدرت مانور آن علیه ایران صرفا تا حال حاضر بر مبنای تحریمهای یکجانبه است.
با توجه به مخالفت ۱۳ عضو شورای امنیت با پیشنهاد استفاده از مکانیسم ماشه یا بازگشت خودبخود تحریمها از سوی آمریکا، به نظر شما واکنش آمریکا به این تحولات چه خواهد بود؟
دولت آمریکا استدلال سیاسی و حتی حقوقی خود را برای فعال کردن مکانیسم ماشه دارد و طبیعتا زیربار مخالفت اعضای شورای امنیت نخواهد رفت چرا که به اعتقاد دولت ترامپ در مکانیسم ماشه و بازگشت خودبخود تحریمها اصولا نیازی به موافقت اعضای شورای امنیت نیست و بلکه آنچه نیاز است موافقت با ادامه لغو تحریمهای سازمان ملل است که نیازمند قطعنامه جدید است و صدور این قطعنامه هم با وتوی آمریکا عملا تصویب نمیشود؛ بنابراین دولت آمریکا بدون توجه به مخالفت یا موافقت اعضای شورای امنیت بازگشت تحریمها را اعلام میکند و به عبارتی آن را به رسمیت میشناسد و در این راستا اجرای قطعنامههای قبلی سازمان ملل علیه ایران را با استفاده از ابزارهای اقتصادی و تحریمهای یکجانبه علیه دولتها، شرکتها و بنگاههای اقتصادی را در ظاهر عملیاتی میکند. بر این اساس ترامپ تلاش دارد به برجام پایان دهد.
بیشتر بخوانید: مبنای ادعای ترامپ درباره توافق با ایران پس از پیروزی در انتخابات چیست؟
تحلیل شما از دلایل روی آوردن دولت آمریکا به این مساله با وجود آگاهی نسبت به بی نتیجه بودن آن چیست؟
طبعا دولتمردان آمریکایی نسبت به عواقب توسل به مکانیسم ماشه و عدم همراهی اعضای شورای امنیت آگاهی داشته و دارند چه اینکه تا حدودی نسبت به نتیجه پیش نویس قطعنامه تمدید تحریم تسلیحاتی ایران که با شکستی بزرگ همراه شد، نیز آگاهی داشتند هرچند تصور آنها این نبود که تنها یک کشور با آنها همراه شود. اما چرا واقعا دولتمردان آمریکایی به این شیوههای شکست خورده متوسل میشوند؟ پاسخ به این سوال، تاحدودی به شیوه و ماهیت سیاستگذاری دولت آمریکا در دوره ترامپ بازمی گردد که مشخصا اهمیت و جایگاه سیاستگذاری و نظامهای مترقی آن به شدت تقلیل یافته و به عبارتی تضعیف شده و بر مبنای سلیقههای شخصی و هیجانات فردی متکی شده است. طبعا ساختار تصمیم گیری آمریکا بر مبنای تجربه گذشته، نمیتواند خروج آمریکا از یک توافق بین المللی مانند برجام و یا حتی توافق نامه جهانی پاریس، خروج از سازمانهای بین المللی مانند یونسکو و سازمان جهانی بهداشت و یا برخورد تجاری با چین در این سطح را به راحتی بپذیرد و با آن همراه شود. شرایطی که تصمیم گیری در این کشور را به سطح پوپولیسم تقلیل داده و این شکل از تصمیم گیری مشخصا از دل پوپولیسم بیرون میآید. اما به طور مشخص ترامپ دو هدف عمده را دنبال میکند. هدف نخست اینکه اتخاذ چنین تصمیماتی برای دولت ترامپ، بیشتر خرج منطقهای آنهم برای متحدین آمریکا در منطقه خاورمیانه دارد.
در واقع دولت ترامپ با هدف خوش آمد متحدین منطقهای خود در خاورمیانه به خصوص اسرائیل و لابی قدرتمند آن در آمریکا از یک سو از سوی دیگر خوش آمد متحدین عرب خود در منطقه مانند عربستان، امارات، بحرین دست به این سیاستها میزند تا اعتماد و اطمینان آنها را نسبت به ضدیت با ایران همچنان بالا نگه دارد و در عین حال در آستانه انتخابات ریاست جمهوری، از حمایت سیاسی و بعضا اقتصادی آنها همچنان برخوردار باشد. هدف دومی هم دولت ترامپ در این زمینه دنبال میکند و آن زنده نگه داشتن جنگ روانی علیه ایران و مشوش نگه داشتن فضای اقتصادی و سیاسی ایران است.
ترامپ چگونه از این ابزار برای فشار سیاسی و اقتصادی علیه ایران استفاده میکند در حالیکه سختترین تحریمها را به صورت یکجانبه اعمال کرده است؟
دولت آمریکا با مانورهایی مانند ارائه قطعنامه تداوم تحریم تسلیحاتی ایران و همچنین فعال کردن مکانیسم ماشه با وجود آگاهی نسبت به ناکام ماندن آنها، قصد دارد حاکمیت ایران را همچنان در جنگ روانی قرار دهد و آنها را درگیر مسائلی مانند این در عرصه بین المللی و حتی داخلی نمایند و قدرت مانور آنها را برای تصمیم گیری در مسائل سیاسی و اقتصادی کاهش دهد و به عبارتی انرژی آنها را در عرصههای داخلی و بین المللی صرف مسائل حاشیهای نماید. در این زمینه تا حدی هم موفق بوده است. به هرحال ایران حداقل در عرصه بین المللی ناچار است برای مقابله با تحرکات سیاسی و روانی آمریکا، به سوی کشورهایی مانند چین و روسیه حرکت کند و چه بسا امتیازات سیاسی به آنها برای همراهی در مقابل آمریکا بدهد و این اجتناب ناپذیر است. در عرصه داخلی نیز مانع از ایجاد ثبات تصمیم گیری در حوزههای اقتصادی میشود.
در کل بازی با تحریمها اعم از تحریمهای یکجانبه و یا سازمان ملل، آمریکا تلاش دارد فضای اقتصادی ایران را همچنان ملتهب نگه داشته و از سوی حساسیتهای بین المللی و از جمله شرکتها و بنگاههای اقتصادی را نسبت به ایران همچنان فعال نگه دارد. این فقط جنگ روانی است. توسل به این جنگ روانی در حالی است که آمریکا از همه ابزارهای واقعی خود برای اعمال فشار سیاسی و اقتصادی استفاده کرده و دیگر کارت جدیدی برای اعمال فشار واقعی ندارد مگر توسل به جنگ روانی. هدف نهایی ترامپ با این حرکات، نشان دادن این است که به وعده انتخاباتی خود یعنی پایان دادن به برجام کاملا عمل کرده است حداقل به اعتقاد و تفسیر خودش.
مواجهه ایران با این حرکتها که عمدتا جنگ روانی چگونه باید باشد؟
در گام نخست، حاکمیت ایران باید کاملا این وضعیت را بشناسد و بر آن اشراف کامل داشته باشد و به عبارت دقیقتر به ابعاد و ماهیت و اثرات این جنگ روانی مسلط بوده و برای مقابله با آن آمادگی لازم را در سطوح مختلف داخلی و خارجی داشته باشد. درست است که این حرکتهای جنگ روانی، تمرکز تصمیم گیری و مواجهه را دچار اخلال میکند، اما با شناخت حرکتهای جنگ روانی و اشراف بر ابعاد و ماهیت آن، تا حد زیادی میتوان با آن مقابله کرد و اثرات آن را حداقل در حوزه داخلی و در مواضع و موضع گیریها کاهش داد.
نکته مهم آن است که در این شرایط با توجه به نزدیک بودن انتخابات ریاست جمهوری آمریکا که تحرکات جنگ روانی ترامپ افزایش مییابد، برخورد دقیق و واقع بینانهای صورت گیرد و از یک سو در دام جنگ روانی ترامپ نیفتاد و برخوردهای هیجانی و احساسی با آن صورت نگیرد. کارت ایران اگرچه در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا مهم است، اما خوشبختانه حداقل برای ترامپ نمیتواند اثرگذار باشد. آنچه این اثرگذاری را کاهش میدهد مواضع معقولانه و منطبق با اصول جنگ روانی از سوی نهادهای مختلف تصمیم گیر تاثیرگذار در داخل کشور است. با این تفاسیر شاید ارائه طرح دوفوریتی برای خروج از برجام در صورت فعال شدن مکانیسم ماشه آمریکا چندان توجیه نداشته باشد.
حال که آمریکا، اجرایی شدن مکانیسم ماشه را رسما از شورای امنیت سازمان ملل متحد درخواست کرده، واکنش شورای امنیت به این درخواست چگونه پیش بینی میشود؟
بخش قابل توجهی از واکنش شورای امنیت به این درخواست عملا با مخالفت ۱۳ عضو شورای امنیت شامل ۴ عضو دائم این شورا که از حق وتو برخوردار هستند، آشکار شده است و نمیتوان انتظار داشت که شورای امنیت تصمیم مشخصی در این زمینه اتخاذ کند چرا که اصولا بر طبق ماده ۱۰ و مواد پس از آن قطعنامه ۲۲۳۱، ساز وکارهای حل اختلاف در مورد تعهدات برجامی طرفین و از جمله مکانیسم ماشه فقط برای کشورهای چین، روسیه، فرانسه، آلمان، انگلستان، ایالات متحده آمریکا و ایران که صراحتا طرفین برجام خوانده میشوند، موضوعیت حقوقی دارد؛ بنابراین کشوری که از برجام خارج شده و دیگر طرف برجام شناخته نمیشود، مشمول این ماده و سازوکارهای حل اختلاف نمیباشد. بر این اساس آمریکا که از برجام خارج شده نمیتواند به لحاظ حقوقی و واقعی درخواست اجرای ساز و کاری در توافقی باشد که دیگر عضوی از آن به شمار نمیآید. در نتیجه شورای امنیت طبعا ملزم به پذیرش درخواست آمریکا مبنی بر بازگشت همه تحریمهای سازمان ملل علیه ایران که با برجام و قطعنامه ۲۲۳۱ لغو شده اند نیست و به عبارتی ملزم به تدوین قطعنامه جدید برای تداوم لغو تحریمها که در قطعنامه ۲۲۳۱ در صورت فعال شدن مکانیسم ماشه تعیین شده، نمیباشد. در عین حال که باید به این نکته اشاره کرد که اصولا لغو تحریمها در پرتو مکانیسم ماشه بر طبق قطعنامه ۲۲۳۱، مقدمات و الزامات و شرایطی دارد که باید طی شود و دولت آمریکا فارغ از اینکه حق استفاده از این سازوکار را داشته باشد یا نه، بدون توجه به این مقدمات، به دنبال بازگرداندن تحریمهای سازمان ملل میباشد.
این مقدمات چیست؟
بر اساس سازوکار تعیین شده در قطعنامه ۲۲۳۱، در صورتیکه یکی از طرفین برجام نسبت به عدم پایبندی اساسی به تعهدات تعیین شده از سوی طرف مقابل، اعتراضی داشته باشد باید در مدت ۳۰ روز از طریق مذاکره طرفین در قالب کمیسیون مشترک اعتراض برطرف شود. این تلاش باید منجر به صدورپیش نویس قطعنامهای جدید از سوی شورای امنیت (یکی از طرفین یا رئیس شورای امنیت) مبنی بر تداوم لغو تحریمها و تصویب آن در شورای امنیت شود. در غیر این صورت اگر قطعنامهای صادر نشد، تحریمهای لغو شده بر اساس قطعانامه ۲۲۳۱ خودبخود برمی گردد مگر اینکه شورای امنیت تصمیم دیگری را اتخاذ کند. این فرایند باید در صورت بروز اختلاف میان طرفین و به عبارتی فعال شدن مکانیسم ماشه طی شود. آمریکا طبعا با توجه به اینکه عضو برجام نیست مشمول استفاده از این ساز و کار علیه ایران نیست و بنابراین اصولا این درخواست آمریکا نمیتواند در دستور کار شورای امنیت قرار بگیرد که حالا یا منجر به قطعنامه مجدد بشود یا خیر؛ بنابراین اگر آمریکا عضو برجام بود، به راحتی میتوانست مکانیسم ماشه را علیه ایران فعال کند؟
بله دقیقا، آمریکا با خروج خود از برجام، عملا این حق یا به عبارت دیگر این ابزار فشار خود علیه ایران را از دست داد. اگر آمریکا در برجام باقی میماند، خیلی راحت و بدون بهانه خاصی میتوانست مکانیسم ماشه علیه ایران را به کار اندازد و زمینه بازگشت تحریمهای سازمان ملل علیه ایران را فراهم سازد. چرا که با فعال شدن مکانیسم ماشه، باید قطعنامه تداوم لغو تحریمها مجددا در شورا به رای گذاشته میشد و اکثریت شورا (۹ رای) که ۵ رای آن اعضای دائم از جمله آمریکا بودند به آن رای مثبت میدادند. در آن صورت آمریکا با حق وتو یا رای منفی میتوانست زمینه بازگشت تحریمها علیه ایران را فراهم سازد که در حال حاضر این حق از آن گرفته شده است. خروج آمریکا از برجام با وجود همه مشکلاتی که برای ایران داشته حداقل این فایده را داشته تا مانع از سواستفاده آمریکا برای بازگشت تحریمهای سازمان ملل بشود. آمریکا با خروج خود، شانس خود برای استفاده ابزاری از شورای امنیت علیه ایران بر اساس قطعنامه ۲۲۳۱ را از دست داد و قدرت مانور آن علیه ایران صرفا تا حال حاضر بر مبنای تحریمهای یکجانبه است.
با توجه به مخالفت ۱۳ عضو شورای امنیت با پیشنهاد استفاده از مکانیسم ماشه یا بازگشت خودبخود تحریمها از سوی آمریکا، به نظر شما واکنش آمریکا به این تحولات چه خواهد بود؟
دولت آمریکا استدلال سیاسی و حتی حقوقی خود را برای فعال کردن مکانیسم ماشه دارد و طبیعتا زیربار مخالفت اعضای شورای امنیت نخواهد رفت چرا که به اعتقاد دولت ترامپ در مکانیسم ماشه و بازگشت خودبخود تحریمها اصولا نیازی به موافقت اعضای شورای امنیت نیست و بلکه آنچه نیاز است موافقت با ادامه لغو تحریمهای سازمان ملل است که نیازمند قطعنامه جدید است و صدور این قطعنامه هم با وتوی آمریکا عملا تصویب نمیشود؛ بنابراین دولت آمریکا بدون توجه به مخالفت یا موافقت اعضای شورای امنیت بازگشت تحریمها را اعلام میکند و به عبارتی آن را به رسمیت میشناسد و در این راستا اجرای قطعنامههای قبلی سازمان ملل علیه ایران را با استفاده از ابزارهای اقتصادی و تحریمهای یکجانبه علیه دولتها، شرکتها و بنگاههای اقتصادی را در ظاهر عملیاتی میکند. بر این اساس ترامپ تلاش دارد به برجام پایان دهد.
بیشتر بخوانید: مبنای ادعای ترامپ درباره توافق با ایران پس از پیروزی در انتخابات چیست؟
تحلیل شما از دلایل روی آوردن دولت آمریکا به این مساله با وجود آگاهی نسبت به بی نتیجه بودن آن چیست؟
طبعا دولتمردان آمریکایی نسبت به عواقب توسل به مکانیسم ماشه و عدم همراهی اعضای شورای امنیت آگاهی داشته و دارند چه اینکه تا حدودی نسبت به نتیجه پیش نویس قطعنامه تمدید تحریم تسلیحاتی ایران که با شکستی بزرگ همراه شد، نیز آگاهی داشتند هرچند تصور آنها این نبود که تنها یک کشور با آنها همراه شود. اما چرا واقعا دولتمردان آمریکایی به این شیوههای شکست خورده متوسل میشوند؟ پاسخ به این سوال، تاحدودی به شیوه و ماهیت سیاستگذاری دولت آمریکا در دوره ترامپ بازمی گردد که مشخصا اهمیت و جایگاه سیاستگذاری و نظامهای مترقی آن به شدت تقلیل یافته و به عبارتی تضعیف شده و بر مبنای سلیقههای شخصی و هیجانات فردی متکی شده است. طبعا ساختار تصمیم گیری آمریکا بر مبنای تجربه گذشته، نمیتواند خروج آمریکا از یک توافق بین المللی مانند برجام و یا حتی توافق نامه جهانی پاریس، خروج از سازمانهای بین المللی مانند یونسکو و سازمان جهانی بهداشت و یا برخورد تجاری با چین در این سطح را به راحتی بپذیرد و با آن همراه شود. شرایطی که تصمیم گیری در این کشور را به سطح پوپولیسم تقلیل داده و این شکل از تصمیم گیری مشخصا از دل پوپولیسم بیرون میآید. اما به طور مشخص ترامپ دو هدف عمده را دنبال میکند. هدف نخست اینکه اتخاذ چنین تصمیماتی برای دولت ترامپ، بیشتر خرج منطقهای آنهم برای متحدین آمریکا در منطقه خاورمیانه دارد.
در واقع دولت ترامپ با هدف خوش آمد متحدین منطقهای خود در خاورمیانه به خصوص اسرائیل و لابی قدرتمند آن در آمریکا از یک سو از سوی دیگر خوش آمد متحدین عرب خود در منطقه مانند عربستان، امارات، بحرین دست به این سیاستها میزند تا اعتماد و اطمینان آنها را نسبت به ضدیت با ایران همچنان بالا نگه دارد و در عین حال در آستانه انتخابات ریاست جمهوری، از حمایت سیاسی و بعضا اقتصادی آنها همچنان برخوردار باشد. هدف دومی هم دولت ترامپ در این زمینه دنبال میکند و آن زنده نگه داشتن جنگ روانی علیه ایران و مشوش نگه داشتن فضای اقتصادی و سیاسی ایران است.
ترامپ چگونه از این ابزار برای فشار سیاسی و اقتصادی علیه ایران استفاده میکند در حالیکه سختترین تحریمها را به صورت یکجانبه اعمال کرده است؟
دولت آمریکا با مانورهایی مانند ارائه قطعنامه تداوم تحریم تسلیحاتی ایران و همچنین فعال کردن مکانیسم ماشه با وجود آگاهی نسبت به ناکام ماندن آنها، قصد دارد حاکمیت ایران را همچنان در جنگ روانی قرار دهد و آنها را درگیر مسائلی مانند این در عرصه بین المللی و حتی داخلی نمایند و قدرت مانور آنها را برای تصمیم گیری در مسائل سیاسی و اقتصادی کاهش دهد و به عبارتی انرژی آنها را در عرصههای داخلی و بین المللی صرف مسائل حاشیهای نماید. در این زمینه تا حدی هم موفق بوده است. به هرحال ایران حداقل در عرصه بین المللی ناچار است برای مقابله با تحرکات سیاسی و روانی آمریکا، به سوی کشورهایی مانند چین و روسیه حرکت کند و چه بسا امتیازات سیاسی به آنها برای همراهی در مقابل آمریکا بدهد و این اجتناب ناپذیر است. در عرصه داخلی نیز مانع از ایجاد ثبات تصمیم گیری در حوزههای اقتصادی میشود.
در کل بازی با تحریمها اعم از تحریمهای یکجانبه و یا سازمان ملل، آمریکا تلاش دارد فضای اقتصادی ایران را همچنان ملتهب نگه داشته و از سوی حساسیتهای بین المللی و از جمله شرکتها و بنگاههای اقتصادی را نسبت به ایران همچنان فعال نگه دارد. این فقط جنگ روانی است. توسل به این جنگ روانی در حالی است که آمریکا از همه ابزارهای واقعی خود برای اعمال فشار سیاسی و اقتصادی استفاده کرده و دیگر کارت جدیدی برای اعمال فشار واقعی ندارد مگر توسل به جنگ روانی. هدف نهایی ترامپ با این حرکات، نشان دادن این است که به وعده انتخاباتی خود یعنی پایان دادن به برجام کاملا عمل کرده است حداقل به اعتقاد و تفسیر خودش.
مواجهه ایران با این حرکتها که عمدتا جنگ روانی چگونه باید باشد؟
در گام نخست، حاکمیت ایران باید کاملا این وضعیت را بشناسد و بر آن اشراف کامل داشته باشد و به عبارت دقیقتر به ابعاد و ماهیت و اثرات این جنگ روانی مسلط بوده و برای مقابله با آن آمادگی لازم را در سطوح مختلف داخلی و خارجی داشته باشد. درست است که این حرکتهای جنگ روانی، تمرکز تصمیم گیری و مواجهه را دچار اخلال میکند، اما با شناخت حرکتهای جنگ روانی و اشراف بر ابعاد و ماهیت آن، تا حد زیادی میتوان با آن مقابله کرد و اثرات آن را حداقل در حوزه داخلی و در مواضع و موضع گیریها کاهش داد.
نکته مهم آن است که در این شرایط با توجه به نزدیک بودن انتخابات ریاست جمهوری آمریکا که تحرکات جنگ روانی ترامپ افزایش مییابد، برخورد دقیق و واقع بینانهای صورت گیرد و از یک سو در دام جنگ روانی ترامپ نیفتاد و برخوردهای هیجانی و احساسی با آن صورت نگیرد. کارت ایران اگرچه در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا مهم است، اما خوشبختانه حداقل برای ترامپ نمیتواند اثرگذار باشد. آنچه این اثرگذاری را کاهش میدهد مواضع معقولانه و منطبق با اصول جنگ روانی از سوی نهادهای مختلف تصمیم گیر تاثیرگذار در داخل کشور است. با این تفاسیر شاید ارائه طرح دوفوریتی برای خروج از برجام در صورت فعال شدن مکانیسم ماشه آمریکا چندان توجیه نداشته باشد.
منبع: خبرآنلاین
خبر های مرتبط
خبر های مرتبط