اتحاد چین و روسیه در برابر امریکا
رویداد۲۴ رسانه های دولتی موضع پکن را که حمله روسیه به اوکراین را به طور کامل به امریکا نسبت می دهد، دوباره تأیید و تلاش می کنند در جبهه غرب شکاف ایجاد کنند.
یک ماه پس از حمله به اوکراین، سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه از متحد چینی خود تأیید دوباره دوستی «نامحدود» دو کشور در برابر امریکا را دریافت کرد. وزیر امور خارجه چین پس از دیدار با همتای روس خود که برای دیدار در مورد افغانستان در چین به سر می برد، گفت: «چین و روسیه برای توسعه روابط دوجانبه و تقویت همکاری «مصمم تر» هستند.»
در حالی که چین همواره از محکوم کردن حمله روسیه به اوکراین خودداری کرده است، اما تحریمهای «غیرقانونی »اعمال شده علیه مسکو توسط «امریکا و اقمارش» را محکوم می کند. در حالی که روسیه برای فرار از انزوای کامل اقتصادی فقط می تواند به قدرت چین تکیه کند، هیچ اقدام مشخصی برای حمایت چین از روسیه اعلام نشده است.
بیشتربخوانید: نه روسیه کوتاه میآید، نه غرب و نه اوکراین/ فصلهای احتمالی بعدی جنگ
سرگئی لاوروف گفت: «ما در حال گذراندن مرحله بسیار مهم در تاریخ روابط بین الملل هستیم. متقاعد شدهام که در پایان این مرحله، وضعیت بینالمللی بسیار روشنتر خواهد شد و ما به سمت نظم جهانی چندقطبی، عادلانه و دموکراتیک پیش خواهیم رفت.» از سوی دیگر سخنگوی دیپلماسی چین نیز در جایی تاکید کرده است: «مخالفت ما با این هژمونی نامحدود است.»
پکن در ورای فراخوان ها برای مذاکره و ظاهر بی طرفی، گفتمان مسکو را در پیش گرفته است تا ایالات متحده امریکا را مسئول جنگ در اوکراین بداند. رسانه های دولتی چین علت این جنگ را «گسترش» ناتو و نگرانی های امنیتی «مشروع» روسیه می دانند. مقالات طرفدار اوکراین به شدت در شبکه های اجتماعی چین سانسور می شوند.
جیمز پالمر در مجله "فارین پالیسی" می نویسد: «به نظر می رسد پکن تصور می کند که سرزنش ایالات متحده فرصتی برای جدا کردن آن از اتحادیه اروپاست، که نشان دهنده سوء تفاهم از نحوه برخورد کشورهای اروپایی با جنگ و روسیه است.»
پکن با وجود هشدارهای مکرر خود علیه «ذهنیت جنگ سرد»، عادت دارد با کشورهای کوچک به عنوان دست نشانده کشورهای بزرگ رفتار کند. با این طرز فکر تلاشهای چین برای گشایش با اتحادیه اروپا، بهویژه آلمان، احتمالاً شکست خواهد خورد.
عجیب است که کارشناسان و تحلیلگران سیاسی نمی توانند از این صحبتها به دروغها و فریبکاریها و تضادها پی ببرند.
متاسفانه اکثر قریب به اتفاق کارشناسان و تحلیلگران سیاسی به جای مخ با مخچه فکر می کنند و میدان تفکر محدودی دارند و افکارشان شدیدا" بوی کهنگی می دهد و نمی توانند رخداد ها و وقایع را درست تفسیر کنند و همچون طوطی صحبتهای تکراری می کنندو پیش بینی های انها همیشه غلط از اب در می اید.
تفسیر سیاسی زمانی درست است که بر اساس دانسته های واقعی و حقیقی بیان شود نه بر اساس افکار کهنه و موروثی و باورهای غلط.
این کارشناسان و تحلیلگران سیاسی که در مصاحبه ها خیلی طاقچه بالا میگذارند، به گونه ای صحبت می کنند که گویا متخصص سلاحهای هسته ای هستند و خودشان چندین ازمایش هسته ای انجام داده اند و یا از نزدیک این ازمایشات به اصطلاح هسته ای را دیده اند.
در صورتی که همه انها فقط وفقط با باور موضوع سلاح هسته ای را پذیرفته اند نه با دلیل و منطق و مشاهده.
و گاه این شائبه ایجاد می شود که بعضی از انها جیره خواران و مزدورانی هستند که وظیفه دارند دروغ سلاح هسته ای را به ملتها القا کنند و در باور انها قرار دهند تا همیشه در ترس به سر برند تا راحت تر به بردگی گرفته شوند.
و هیچکدام از انها برای اثبات وجود سلاح هسته ای هیچ سند و مدرکی جز استناد به بمبارانهای هیروشیما و ناکازاکی ندارند. و نمی توانند و یا نمی خواهند به این موضوع فکر کنند که چرا این انفجارها فقط در دوشهر گمنام ژاپن رخ داده است که در ان موقع اکثر خانه های این دوشهر از چوب و پلاستیک و مواد پلیمری بوده اند که به راحتی اتش می گیرند و با یک بمباران معمولی هم میشد این دو شهر را از بین برد.
اگر این کارشناسان عقل و خرد را جانشین تعصبات کورکورانه کنند و به حاکمیت عقل تن دهند میتوان با بحث و گفتگوی منطقی و به دور
از تعصب و لجبازی، افکار و اندیشه های گوناگون را با هم برخورد داد تا از برخورد پرتوهای این افکار و اندیشه های گوناگون جوهر حقیقت را اشکار کرد.
ان وقت می توان تفسیرهای درست و منطقی و پیش بینی های درست تر ارائه داد.
و الا تا این افکار در پستوی مغز تحلیلگران سیاسی باشد همواره همین حرفهای تکراری بی ارزش را خواهند زد و در بر همان پاشنه خواهد چرخید.