تاریخ انتشار: ۱۲:۲۹ - ۰۴ آذر ۱۴۰۲
تعداد نظرات: ۱ نظر

زندگینامه حضرت شعیب

شعیب بر اساس برخی منابع مانند یعقوب و اسحاق نابینا بوده است. دانشمندان متعددی علت نابینا شدن شعیب را زیادی گریه او برای حُبّ و اشتیاق زیاد به خداوند دانسته‌اند.

زندگینامه حضرت شعیب

رویداد۲۴ هدی کاشانیان: حضرت شعیب سومین پیامبر از اعراب بود که نام پدرش صیفون و نام مادرش میکاء بود. وی نابینا بود و برای هدایت قوم خود به پیامبری برگزیده شده بود. حضرت شعیب اولین کسی بود که ترازو و پیمانه را ساخت تا از کم فروشی جلوگیری کند، اما حضرت شعیب را به تمسخر گرفتند و به عذاب الهی دچار شدند.

حضرت شعیب کیست؟

حضرت شعیب سومین پیامبر عرب محسوب می‌شود که بر مدین مبعوث شد. در مورد نسب حضرت شعیب اختلافاتی وجود دارد، برخی می‌گویند شعیب فرزند «نوبه» (نویب) فرزند «مدین» فرزند حضرت ابراهیم (ع) است. ابراهیم بعد از ساره همسر دیگری از کنعانیان اختیار کرد که مدین از این همسرش است. در برخی از منابع دیگر هم آمده است که شعیب پسر «میکیل» پسر «سیحب» پسر ابراهیم (ع) می باشد، همچنین آورده اند که مادر میکیل دختر حضرت لوط بوده است. بعضی دیگر هم اعتقاد دارند که نام اصلی شعیب؛ حضرت «یثرون» می‌باشد که فرزند «صیقون» فرزند «عنقا» فرزند «ثابت» فرزند «مدین» فرزند ابراهیم (ع) است.

شعيب (ع) از اهل مدين بوده و آن حضرت با موسى بن عمران (ع) معاصر بوده و يكى از دو دختر خود را در برابر هشت سال خدمت به عقد آن جناب درآورده و اگر موسى (ع) خواست ده سال خدمت كند خودش داوطلب شده و اين دو سال جزء قرارداد نبوده است؛ حضرت موسی (ع) ده سال وى را خدمت كرد و سپس از آن جناب خداحافظى نموده، با خانواده اش از مدين به طرف مصر رهسپار شد.

نابینایی حضرت شعیب (ع)

شعیب بر اساس برخی منابع مانند یعقوب و اسحاق نابینا بوده است. دانشمندان متعددی علت نابینا شدن شعیب را زیادی گریه او برای حُبّ و اشتیاق زیاد به خداوند دانسته‌اند. بر اساس روایتی از پیامبر(ص) در علل الشرایع صدوق شعیب سه باز از شدت گریه به خاطر محبت خدا نابینا شد و خدواند بینایی‌اش را به او بازگرداند و بار چهارم که نابینا شد به او خطاب شد که برای چه می‌گریی؟ او گفت برای دوستی تو و تا این که تو را ببینم (و مرا به دوستی‌ات قبول کنی) خداوند به او فرمود اینک کلیم خودم موسی را به خدمت تو در می‌آورم.


بیشتر بخوانید: داستان حضرت آدم


گمراهى اهل مَدْیَن

اين قوم پيغمبر يعنى «اهل مدين» بت مى پرستيدند، مردمى برخوردار از نعمت هاى الهى بودند. امنيت و رفاه و ارزانى قيمت ها و فراوانى نعمت داشتند؛ ولى فساد در بينشان شيوع يافت مخصوصا كم فروشى و نقص در ترازو و قپان. از این‌رو خداى تعالى «شعيب» را به سوى آن ها مبعوث كرد و دستور داد تا مردم را از پرستش بت ها و از فساد در زمين و نقص كيل ها و ميزان ها نهى كند و آن جناب مردم را بدان چه مامور شده بود دعوت كرد، اندرزشان داد، انذارشان كرد، بشارتشان داد، و مصايبى كه به قوم نوح، قوم هود، قوم صالح و قوم لوط رسيده بود به يادشان آورد، و در احتجاج عليه كارهاى زشتشان و در موعظه و اندرزشان سعى بليغ كرد اما جز بيشتر شدن طغيان و كفر و فسوق در آنان نتيجه اى نگرفت.

شعیب مردم را از انجام کارهاى زشت و ناروا نهى کرد و آن‌ها را به عدالت دستور داد و از ظلم و ستم بر حذر داشت. به آن‌ها تأکید کرد که اگر سخنش را باور دارند، بدانند اموال و دارایى که خداوند از طریق حلال بدانان عطا فرموده، بهتر از اموالى است که آن را از راه حرام گرد آورده‏ اند. در توان شعیب نبود که قوم خود را از کارهاى زشت بازدارد و او تنها، پند دهنده ‏اى امانت‏دار بود. یکى از موارد گمراهى آنان این بود که بر سر راه کسانى که نزد حضرت شعیب(ع) مى‌‏آمدند. مى‏ نشستند تا آن‌ها را از رهنمون شدن به راه خدا باز دارند و رسالت آن حضرت را به باد انتقاد مى‏ گرفتند و مؤمنین را تهدید مى‌کردند. شعیب(ع) از این عمل آنان نگران بود، آنها را به نعمت‏هاى الهى که بدانان ارزانى داشته بود یاد آورى مى‏ کرد، چه این‏که خداوند آن‌ها را پس از آن‏که تعدادى اندک بودند کثرت بخشید و پس از فقر و تنگدستى، بى‏ نیازشان ساخت. شعیب آن‌ها را متوجه نمود تا از کیفرى که خداوند، تبهکاران قبل از آن‌ها را بدان گرفتار ساخته است عبرت گیرند.

مردم، سخن حضرت شعیب (ع) را به تمسخر گرفته و به وى اهانت روا داشتند و گفتند: آیا نمازت در تو تأثیر کرد و تو را راهنماى ما قرار داد، تا ما را به دست کشیدن از پرستش بت‏هایى که پدرانمان مى‏ پرستیدند وادار نمایى و از تصرف در اموالمان آن‏گونه که دلمان مى ‏خواهد ممنوع سازى، توکه در نظر ما انسانى بردبار ودانا بودى، چرا این کارها از تو سرمى ‏زند!؟

شعیب (ع) در پاسخ آن‌ها فرمود: اى مردم، به من بگویید اگر من از ناحیه خداوند داراى دلیل وبرهان روشن بوده وبدان یقین داشته باشم و او با لطف و کَرَمش به من روزى حلال عنایت کرد، آیا با وجود این همه نعمتى که به من داده، مى‏ سزد که بدو خیانت ورزیده و در امر و نهى او به مخالفت وى برخیزم؟. من از پند و نصیحتم تا آنجا که بتوانم نظرى جز اصلاح مردم ندارم و جز با کمک و پشتیبانى خداوند، به حق، دست نیافتم، بنابراین به او متّکى بوده و تنها به سوى او باز مى‏ گردم. و به هر طریقى در کمین گمراه کردن مردم و بازداشتن آنها از راه خدا نباشید تا هر کسى را که به خدا ایمان آورده، به راه کج و ضلالت بیندازید. به یاد آرید زمانى را که شما تعدادى اندک بودید و خداوند بر تعداد شما افزود، بنابراین بنگرید سرانجام مفسدان چگونه بود و اگر به آنچه که من از طرف خداوند مأمور به تبلیغ آن شده‏ ام، گروهى ایمان آورده و گروهى ایمان نیاورند، شما صبر پیشه کنید تا خداوند میان ما داورى کند چه این‏که او بهترین داوران است.

نفرین حضرت شعیب 

به گزارش رویداد۲۴ شعیب که هلاکت قوم خود را ملاحظه کرد، از آنان رو گردان شد و براى بیان بى‏‌گناهى خویش در ارتباط با آنان چنین گفت: من دستورات الهى را به شما ابلاغ کردم و اگر شما بدان‏ها عمل کرده بودید، به سعادت و نیک‏بختى شما مى‏ انجامید و شما را بسیار پند و اندرز دادم، ولى شمابر گمراهى خویش باقى ماندید، بنابراین، پس از آن‏که شما بر کفر و نافرمانى پافشارى کردید، چگونه برایتان محزون و اندوهگین شوم؟

شعیب از آنان روى گردان شد و گفت: اى قوم، من دستورات خدا را به شما ابلاغ نمودم و به شما پند و اندرز دادم، پس چگونه بر هلاکت کافران غمگین باشم. دستور الهى صادر شد که اهل مدین به جرم سرکشى و طغیان نابود شوند، خداوند با رحمت خویش حضرت شعیب(ع) و کسانى را که با او بودند نجات داد و آنان را که کفر ورزیده بودند به هلاکت رساند.

رعد و برقى مهیب، همراه با زلزله ‏اى شدید آن‌ها را فرا گرفت و آنان را به رو در انداخته و نابود ساخت و آثارشان از بین رفته، گویى اصلاً در شهرشان زندگى نمى‏ کرده‏ اند. آگاه باشید اهالى شهر مدین هلاک شده و از رحمت خدا دور گشتند.

وفات و محل دفن حضرت شعیب 

در چگونگی وفات و محل دفن حضرت شعیب بین تاریخ نویسان اختلاف نظر وجود دارد: برخی گویند وقتی حضرت موسی با دختر شعیب نبی ازدواج کرد، حضرت شعیب از مدین خارج شده و به مکه رفت و در همان‌جا در سن ۱۴۰ سالگی وفات یافت و در مسجد الحرام اطراف حجر الأسود دفن شده‌اند.

طبق نقل دیگر، حضرت شعیب در سرزمین حطّین یکی از روستاهای شام بین طبریه و عکا واقع در فلسطین دفن شده است که قبر دخترش صفورا نیز در همان‌جا است.

خبر های مرتبط
خبر های مرتبط
برچسب ها: مذهبی
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
حاج رضا ثقتی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۳:۱۶ - ۱۴۰۲/۰۹/۰۴
0
2
از همه چیز گفتید قصه شیرین قوم لوط را تعریف نکردید.
نظرات شما