گرفتاری اصلاحطلبان در یک پیچ تاریخی؛سیاست منهای هاشمی
هنوز چند ساعت نگذشته بود؛ از راست ترینِ چهره ها بگیرید تا چپ ترینشان همه در حیرت بودند. شوکِ از دست دادن «آیت الله» سخت بهت آور بود. نام هاشمی رفسنجانی سال ها بود که بر فراز آسمان سیاست ورزی ایران جای گرفته بود. از همان دقایق اولیه نبودنش تا همین دیروز که یاران همراه و مخالفش برای بزرگداشت هفتمین روز درگذشتن در مزارش گرد هم آمده بودند، از محسناتش گفته شده و تاثیرگذاری اش، از تکرارناپذیر بودن چنین شخصیتی. برخی گزینه های جایگزین برایش معرفی می کردند و عدهای هنوز گیج و شوک زده هستند و سخن گفتن از جانشین برای آیت الله را زودهنگام می دانند. اما آنچه که بیشتر از هرچیز دیگر در این روزهای اولیه پسا هاشمی در میان اظهارات چهره های عموما اصلاح طلب و بعضا اصولگرا شنیده شده این جمله سوالی بوده است؛ «سرنوشت اصلاح طلبان و اعتدالیون منهای هاشمی» دنیایی که هنوز هم برای تصور کردنش زود است.
آیت الله پا پس نکشید
نام آیت الله هاشمی رفسنجانی گرچه با بیش از 62 سال سیاست ورزی گره خورده اما نقش او در ساماندهی نیروهای اصلاح طلب و اعتدالیون بعد از انتخابات پر حاشیه سال 88 و در سال هایی که به عنوان یکی از استوانه های نظام از منتقدان اصلی محمود احمدی نژاد و دولتش بود، بی بدیل بود.
او گرچه در سال 92 طعم رد صلاحیت را هم بعد از سال ها حضور مستقیم در عرصه مدیریتی چشید اما از صحنه کنار نرفت و با تلاش برای روی کار آوردن حسن روحانی، برگ دیگری از سیاس بودن خود در چیدن پازل های سیاسی را به رخ منتقدان و رقبایش کشید. آیت الله با تشکیل دولت تدبیر و امید سرش حسابی شلوغ شد؛ یا قرار مصاحبه داشت یا وقت سخنرانی. از گاردین گرفته تا دیگر روزنامه ها و مجله هایی وابسته به هردو طیف سیاسی کشور روبروی او می نشستند تا آیت الله از سیاست بگوید. اما در همان روزهای سرشلوغیِ او فراز و نشیب های سیاست ورزی رهایش نکرد.
اظهاراتی که در بسیاری از مواقع به مذاق منتقدانش خوش نیامد و هر سخن یا مصاحبه ای از او برای مدت ها دستمایه جنجال و مناقشه بین طرفداران و منتقدانش شد؛ ازخاطراتش درباره حضرت امام (ره) و گفته هایش درباره حجاب و فرهنگ گرفته تا اظهارات انتقادآمیزش به دولت نهم و دهم و اظهارنظر درباره وضعیت اقتصادی و اجتماعی و محاسن برجام. حتی در مواقعی سکوتش برای جناح های سیاسی آنقدر معنادار بود که در شرحش تحلیل ها می نوشتند.
یکه تازی آیت الله در عرصه موازنه گری
سال 94 که آمد آیت الله دیگر پا گذاشته بود به دهه 80 سالگی اش. او دیگر یک بالانسر تمام عیار بود. اصلاح طلبان که بعد از حوادث سال 88 نیمه فعال در گوشه رینگ کمی عقب کشیده بودند بعد از سال 92 پشت سر آیت الله دوباره قد علم کردند و انتخابات سال 94 هم کار را برایشان تمام کرد. لیست کاملشان به مجلس دهم راه یافت و یک بار دیگر نقش هاشمی رفسنجانی پررنگ تر شد. اصلاح طلبان که حالا بال شکسته شان را برای پریدن در آسمان سیاست بازیافته بودند برای انتخابات سال آینده و روی کار آوردن دوباره حسن روحانی نقشه می کشیدند که آیت الله آن ها را تنها گذاشت.
اما در تمام این روزهای پر فراز و نشیب، آیت الله نه فقط در قامت یک حامی دولت بلکه فراتر از جایگاه پدر معنوی برای اعتدالیون ایفای نقش کرد و توانست گعده ای برپا کند که از اعتدالیون راست تا اعتدالیون چپ در آن باشند تا شاید از این گریز فضای سیاسی کشور را از تندروی های برخواسته از دولت قبل به سمت رویکردی اعتدالی گسیل کند، او آنقدر از رفتن احمدی نژاد و روی کار آمدن روحانی خوشحال و رضایتمند بود که حتی بی پروا بگوید «حالا می توانم راحت بمیرم»
اما شاید بتوان گفت یکه تازی هاشمی رفسنجانی به عنوان مهمترین مهره شطرنج سیاست ورزی ایران با بر دوش کشیدن نقش اجتماعیش میان مردم و نیروهای سیاسی به ثبت رسید تا او تنها کسی باشد که نقش یک موازنه گرِ تمام عیار را بیش از هر چهره سیاسی دیگری بعد از انقلاب بر دوش کشیده باشد.
از نا امیدی تا برداشتهای فاجعه آمیز!
تاکید بر جایگاه میانجی گری آیت الله و نقش او در تنظیم کردن نوع کنشگری اصلاح
طلبان و اعتدالیون در سال های اخیر، تاکیدی به جا است و به
نظر هنوز هم تحلیلِ دنیای سیاست بدون هاشمی برای نیروهای اصلاح گرا و اعتدالی با نوعی گیجی همراه
است. هنوز دو روز از درگذشت آیت الله نگذشته بود که محسن رهامی دبیر کمیته
انتخاباتی شورای هماهنگی جبهه اصلاحات جایگزینی برای آیت الله هاشمی رفسنجانی را
بعید دانست و گفت که اگر اصلاح طلبان در انتخابات سال 96 حواسشان نباشد این ضایعه
می تواند ضربه بزرگی به آن ها بزند
لذا ما باید تلاش کنیم که انسجاممان را بیشتر کنیم.
اظهارنظرهای این چنینی در حالی در هفته گذشته زیاد به چشم خورده که عده ای دیگر از چهره های اصلاح طلب چون عباس عبدی گرچه تاثیرگذاری آیت الله هاشمی را رد نمی کنند اما معتقدند اصلاحطلبان تصور اشتباهی از هاشمی داشته اند: «اصلاح طلبان اكنون كه ايشان درگذشتهاند بهتر ميتوانند در راه استقلال و روي پاي خود ايستادن فكر كنند. به نظرم در صورتي كه رفتار درستي پيشه كنند فوت آقاي هاشمي هيچ مشكلي براي ادامه حضور يا حتي فعالتر شدن آنان نخواهد داشت. به نظرم اين تصور دقيق نيست كه گمان كنيم يك نفر سرمايهاي داشته و با فوتش اين سرمايه را هم با خود ميبرد مثل كسي كه اطلاعاتي داشته و با مرگ خود آنها را با خود ميبرد. اين برداشت در عرصه سياست و براي نيروي سياسي در حد فاجعه است.»
عبدی در حالی برداشت سیاسی بعضی از اصلاح طلبان در فقدان هاشمی را در حد فاجعه می داند که کسانی دیگری هم همچون غلامحسین کرباسچی، به عنوان یکی از نزدیک ترین چهره ها به آیت الله هاشمی گرچه بر نقش تاثیرگذار هاشمی در بین اصلاح طلبان تاکید می کند اما معتقد است مجموعه اصلاح طلبان و اعتدالیون اگر الگوی رفتاری هاشمی را ادامه دهند می توانند آسیب های فقدان آیت الله را به حداقل برسانند.
فیض الله عرب سرخی از دیگر فعالان سیاسی اصلاح طلب اما چهرههایی مانند سید محمد خاتمی، سیدحسن خمینی، ناطق و روحانی را نیروهایی تاثیرگذار برای پرکردن خلأ هاشمی میداند. هرچند به گفته او جای خالی شخصیت هایی مانند مطهری، بهشتی و هاشمی هرگز پر نخواهد شد.
حسین کمالی، وزیر کار دولت سازندگی هم آنطور که پیش از این به خبر آنلاین گفته بود جراین اعتدالی کشور در فقدان آیت الله هاشمی نباید ناامید شود و فکر کند حتما ادامه این راه باید قائم به یک فرد باشد.
حالا نوبت تصمیم آن ها است
از همین اظهار نظرهای اصلاح طلبانه می توان فهمید که هرچند بیشتر نیروهای اصلاح طلب نقش هاشمی رفسنجانی را به عنوان یک وزنه سنگین موازنه گر قبول دارند اما به واسطه شوکی که به آن ها وارد شده هنوز حرفشان یکی نیست. آن ها نمی دانند در حال حاضر حرف از جایگزینی برای هاشمی بزنند و تاکید داشته باشند که نگرش اعتدالی و اصلاح طلبی یک مسیر پیشرونده بوده که قائم به فرد نیست یا با تعریف و تمجید نقش هاشمی در ترس تاثیر فقدان او در ادامه مسیر حرکتی شان باشند.
اما آن ها باید زودتر تصمیمشان را بگیرند. در این روزهای تاریخ ساز و و درحالی که کمتر از چهارماه دیگر به انتخابات دوازدهمین انتخابات ریاست جمهوری وقت باقی است، دیگر زمان تشتت آراء برای آن ها نیست. رهروان راه هاشمی دیگر زمانی برای فرصت سوزی ندارند. آن ها خوب می دانند که اگر برای ادامه مسیرشان به وحدت نرسند خطر انشقاق و دودستگی به شدت در کمینشان نشسته است و چه فرصتی مناسب تر از این برای جریان رقیب؟
اصلاح طلبان و جریان اعتدال به خوبی می دانند که دیگر زمان خودبرتربینی های جناحی گذشته و حالا در فقدان موازنه گری چون آیت الله هاشمی رفسنجانی یا باید هرچه سریع تر بر گِرد یکی از چهره های مقبولشان خیمه بزنند یا با تطهیری که این روزها از سوی منتقدان پرو پاقرص آیت الله برای او صورت گرفته، روی جذب آرای مردمی بر اساس سرمایه اجتماعی هاشمی رفسنجانی حساب کنند تا دوباره گزینه مورد وفاقشان یعنی حسن روحانی را بر صندلی پاستور بنشانند.
هرچه که هست زمان به سرعت برای «چپها» در حال گذر است و آن ها حالا در این پیچ تاریخی بدجور گیر افتاده اند. حالا نوبت تصمیم آن ها است. آیا آن ها می توانند از دلهره نبودن هاشمی بیرون بیایند و از این تهدید یک فرصت بسازند؟ آیا آن ها دیگر به این هوش سیاسی رسیده اند که از تحربیات پیرِ از دست رفته شان استفاده کرده و حالا تک تکشان ادامه دهنده راه اعتدال باشند؟ آیا آن ها میراث داران خوبی برای آیت الله خواهند بود؟ چند ماه دیگر صبر میکنیم.